«حامد عزیزی» صداپیشه و گوینده مطرح عرصه هنر دوبلاژ که در آثار بسیاری از جمله انیمیشن پاندای کونگ فو کار، گارفیلد، هری پاتر و بازی تاج و تخت صداپیشگی کرده است؛ چندی پیش اعلام کرده بود که از هنر دوبله خداحافظی کرده است. اما در چهل و سومین دوره جشنواره فیلم فجر و با انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی۲» مجددا به عرصه دوبلاژ بازگشت و مدیریت دوبلاژ این انیمیشن را به عهده گرفت. این هنرمند عرصه صدا در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس و در پاسخ به دلیل این کناره گیری موقت خود، بیان کرد: من واقعاً از اتفاقاتی که در فضای پلتفرم ها رخ می دهد، احساس خستگی داشتم و هنوز هم دارم. اصلاً علاقهای به کار کردن نداشتم، اما در نهایت بخاطر آقای همدانی، که از دوستان قدیمی ما است، و آقای خیراندیش، وارد پروژه شدیم و کار کردیم. آقای فراستی هم تعریف کردند و خوشبختانه مورد استقبال مردم قرار گرفت. بخشی از این پروژه به هر حال انیمیشن بود و یک تیم بزرگ روی آن کار کرد، و قطعاً دوبله هم نقش مهمی داشت. خوشبختانه استقبال مردم نشان داد که دوبله هنوز تأثیرگذار است و تاریخ انقضا ندارد.
وی افزود: فکر میکنم در ۲۵ سال گذشته یا حتی بیشتر، هیچ فیلمی در سینمای ایران نبود که دوبله شده باشد، و موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران نشود.
عزیزی با بیان این مطلب که خیلیها معتقد بودند که اگر نسل قدیمی نباشد، دوبله هم از بین میرود؛ تصریح نمود: اما خوشبختانه ما از آنها یاد گرفتیم و آن فوت کوزهگری را که اساتیدی مثل آقای جلیلوند و آقای اسماعیلی به ما آموختند، دریافت کردیم.
او در پاسخ به این پرسش که این زنجیره ادامه داشته؟ بیان کرد: متأسفانه نه. در صداوسیما گویندگان زیادی فعالیت میکنند که برخی از آنها جدید هستند و صداهای خوبی دارند، اما مشکل اینجاست که در نبود اساتید، چطور میتوانند خودشان را بهروز کنند؟ قبلاً انجمن گویندگان جوان وجود داشت که افراد از کسانی که صاحبنظر بودند یاد میگرفتند. چون استاد بودن به معنی داشتن تجربه صرف نیست؛ بلکه استاد کسی است که بتواند دانستههایش را منتقل کند.
وی ادامه داد: آقای تهامینژاد کتاب ارزشمندی با عنوان چگونه فیلم دوبله کنیم دارد که بسیاری از نکات را توضیح داده، اما آیا کتابی وجود دارد که نظریات مکاتب بازیگری را با دوبله تطبیق دهد؟ نه. آیا میتوان دوبله را آکادمیک کرد؟ حالا که با وجود هوش مصنوعی حتی از مرحله دکتری هم فراتر رفتهایم، به نظر میرسد که نیاز به منابعی داریم که بتوانند مکاتب را تحلیل و تطبیق دهند.
عزیزی همچنین اعلام کرد که در زمینه دوبلاژ سه گانه ای را تالیف کرده است و در این خصوص تصریح نمود: کتابی نوشتم و دنبال ناشری برای چاپ آن می گردم. این کتاب یکی از سهگانهای است که به افرادی که با دوبله آشنایی دارند، توضیح میدهد مکاتب بازیگری چیست و چگونه میتوان این مکاتب را در دوبله تطبیق داد و انطباق ایجاد کرد.
وی افزود: کتابم تجربه شخصیام در دوران پیشرفت هوش مصنوعی را نشان میدهد؛ به عنوان مثال، در دورهای که یک فرد میتواند ظرف دو روز مدرک دکتری بگیرد، طبیعتاً آموزش نیز باید با دیدگاهی نو و متفاوت بررسی شود؛ چه برای نوجوانان، چه جوانان، چه خردسالان. در طول یک سال گذشته، تلاش کردهام این چالشها و نقاط انطباق در زنجیره آموزش را در کتابم بررسی کنم.
او خاطرنشان کرد: این کتاب میتواند برای گویندگان مفید باشد، چرا که به گفته شما، حفظ زنجیره آموزش در این حوزه اهمیت زیادی دارد.
صداپیشه پاندای کونگ فو کار در انیمیشن پاندای کونگ فو کار در انتقاد نسبت به وضعیت حاکم بر دوبلاژ کشور، اظهار داشت: بحثی که مطرح است، خستگی و فرسودگی فعالان این حوزه است. در گذشته، وزارت ارشاد برای نمایش یک فیلم، تنها یک پروانه صادر میکرد، اما حالا برای یک فیلم، گاهی ۲۸ دوبله مختلف تولید میشود، و جالب اینجاست که این کار به گروههای حرفهای هم سپرده نمیشود. دلیلش مشخص است؛ هزینه پایینتر.
وی ادامه داد: برخی صاحبان پلتفرمها به دنبال این هستند که محصول ارزان را بخرند و با بالاترین قیمت بفروشند. تفاوت این رویکرد با یک کارتل مواد مخدر چیست؟ این در واقع یک کارتل فرهنگی است.
وی تاکید کرد: مسئله دیگر، حذف تدریجی گروههای حرفهای دوبله است. چون دوبله حرفهای هزینه دارد. هزینه تمامشده دوبله یک فیلم خارجی بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان است. اما در غیاب قانون کپیرایت، بسیاری از پلتفرمها بدون پرداخت هزینه رایت، فیلمها را اصطلاحاً «میخورند» و دیگر نیازی به دوبله حرفهای نمیبینند. بنابراین، بهجای ۵۰ میلیون تومان، با ۱۵ میلیون دوبله را انجام میدهند و در نهایت، ۱۰ برابر آن درآمد کسب میکنند.
عزیزی همچنین به چالش های موجود در سازمان صداوسیما پرداخت و بیان کرد: در این شرایط، عملاً تنها نهادی که هنوز با انجمن گویندگان ایران همکاری میکند، سازمان صداوسیماست. اما در این سازمان نیز تصمیمگیریها بر مبنای سلیقههای فردی است. یعنی تصمیمات بیشتر بر اساس احساسات لحظهای گرفته میشود تا معیارهای حرفهای.
وی افزود: نتیجه این وضعیت چیست؟ همین چیزی که امروز در دوبلههای سازمان میبینیم. شما پنج شبکه تلویزیونی را نگاه کنید، از یک بزنید دو، از دو بزنید سه تا پنج، متوجه تغییر خاصی نمیشوید. انگار همه سریالها را یک گروه ثابت دوبله کردهاند. صداها تکراریاند، حس و حال یکی است، تفاوتی حس نمیشود. این تجربهای است که بارها دیدهام.
این هنرمند عرصه دوبله و صدا در انتقاد نسبت به مدیریت دوبلاژ سیما، اظهار داشت: در حال حاضر، شبکههایی مثل نمایش، تماشا، و سایر کانالهای تلویزیونی، محصولات دوبلهشدهای را پخش میکنند که انتخاب گویندگان آنها کاملاً سلیقهای است.
وی افزود: بهعنوان مثال، گروهی وجود دارد که سلیقهاش با فردی مثل آقای فرشید شکیبا همخوانی دارد. یعنی ایشان—یا دستیاران و گویندگان نزدیک به او—تصمیم میگیرند که چه کسی باشد و چه کسی نباشد. این انتخابها حتی به مسائل شخصی هم کشیده میشود. مثلاً اگر کسی رفتار و منش متفاوتی داشته باشد، ممکن است کنار گذاشته شود، نه بر اساس توانایی حرفهای، بلکه صرفاً به خاطر عدم تطابق با سلیقه مدیران.
او تاکید کرد: امور دوبلاژ سیما مستقیماً در اختیار آقای شکیبا نیست، بلکه به دلیل مشغلههای ایشان، دستیاران و برخی گویندگان در غیاب بزرگان این حوزه، خط مشی را تعیین میکنند. در واقع، «گویندهسالاری» شکل گرفته است. آنها تصمیم میگیرند چه کسی بیاید، چه کسی حذف شود، و حتی چگونه کارها توزیع شوند. این دیگر هنر نیست، بلکه رقابتی غیرمنصفانه است که در آن، برخی بهجای ارتقای کیفیت، در پی حذف رقبا هستند.
عزیزی خاطرنشان کرد: در این میان، مسئلهی بلوغ فکری اهمیت پیدا میکند. کسی که هنوز به درجهای از پختگی نرسیده که حتی در صورت داشتن ثروت، بتواند هوای دیگران را داشته باشد، صلاحیت هدایت یک مجموعه را ندارد. یک رهبر واقعی کسی است که خود را کنار بگذارد و منافع جمع را در نظر بگیرد، نه اینکه فقط به سود شخصیاش فکر کند.
حامد عزیزی همچنین به تفاوت مدیریت نسل طلایی دوبله با وضعیت کنونی پرداخت و بیان کرد: در نسل قدیمی دوبلاژ، این طرز تفکر متفاوت بود. برای مثال، افرادی مثل آقای اسماعیلی و جلیلوند نهتنها به خودشان، بلکه به کل تیم اهمیت میدادند. جلیلوند میگفت: "پول من کنار، ولی اگر پول بچهها را ندهید، کار را تعطیل میکنم. " این یعنی پختگی؛ یعنی اینکه کار را شخصی نمیکردند و منافع جمع را در اولویت قرار میدادند.
وی در پایان این گفت و گو خاطرنشان کرد: چنین افرادی همیشه در حرفهی خود ماندگار میمانند. افرادی مانند عرفانی و جلال مقامی مرام و مسلک خاصی داشتند. آنها لوتیمسلک بودند و رفاقت برایشان اهمیت داشت. حتی اگر خودشان بهرهی بیشتری میبردند، مراقب بودند که دیگران هم از کار بینصیب نمانند. به همین دلیل، نام آنها در این حرفه جاودانه شد. اما حالا اوضاع تغییر کرده و بسیاری فقط به دنبال منافع شخصی خود هستند، بدون آنکه به آیندهی این حرفه فکر کنند.
ارسال نظر