به گزارش سینماپرس، فرزاد اژدری یکی از فیلمسازان فعال در سینمای کودک و نوجوان به نقد و بررسی وضعیت این سینما به گفتگو با ایلنا پرداخت که در ادامه مشروح این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
سینمای کودک و نوجوان (سینمای رئال یا لایو اکشن) امروز ایران را در چه وضعیتی میبینید؟
مدتی است به دلیل گرفتاریهای شخصی کمتر به سینما میروم ولی با آماری که میشنوم و تحلیلهایی که وجود دارد، همانطور که انیمیشن همیشه جذابتر از فیلم لایو اکشن است و این محبوبیت در همه جای جهان وجود دارد، سینمای انیمیشن امروز در کشور ما هم به موفقیت رسیده است و دلیل اصلی این محبوبیت هم به نظر من باز بودن دست تولیدکنندگان این آثار است؛ اگر در سینمای لایو اکشن بخواهید پرواز کردن یک انسان را نشان دهید نیازمند وسایلی ویژه هستید اما در سینمای انیمیشن این کار به راحتی انجام میشود.
سازندگان انیمیشن از سینماگران لایو اکشن به فانتزی نزدیکتر هستند و به همین دلیل، این سینما مخاطبپسندتر است و حتی انیمیشنهایی که فضای رئال را دنبال میکنند هم فضای فانتزی در آنها حس میشود.
در سپهر سینمای یک کشور ژانرهای متنوعی باید وجود داشته باشند و حتی در سینمای کودک و نوجوان هم باید سینمای عروسکی، انیمیشن، لایو اکشن و... وجود داشته باشد اما اینکه مردم استقبال بیشتری از انیمیشن دارند مسئله دیگری است. در کشور ما بچهها از کودکی در تلویزیون با انیمیشن آشنا میشوند، با این سینما و شخصیتهایش خاطره دارند، حتی زمانی که تعداد فیلمهای کودک حتی به اندازه انگشتان یک دست هم نبود تلویزیون و دیگر رسانهها جای خالی فیلمهای کودک را با انیمیشن پر میکردند. الآن با ساخت تعداد بالای فیلمهای لایو اکشن کودک هم نمیتوان به نیاز مخاطب کودک پاسخ داد چون دسترسی تماشاگر ما به اینترنت، رسانههای مجازی و فیلمهای باکیفیتتر بیشتر شده و این خاصیت پیشرفت نسل است و این پیشرفت به ما یا دولت و حاکمیت مربوط نیست؛ طبیعتاً هر نسل نسبت به نسل قبلتر خود پیشرفتهایی دارد و ما هستیم که باید خود را با این پیشرفتها هماهنگ کنیم و اگر قرار است سینمای کودک و نوجوان در حوزه سینمای لایو اکشن به حیات خود ادامه دهد باید به کودکان امروز نزدیک باشد.
چطور میتوان با وجود پیشرفتی که حاصل یک شرایط محتوم است، سینمای لایو اکشن کودک را هم حفظ کرد؟
اگر نگاهی به سیر والت دیزنی داشته باشید و انیمیشنهایی مثل «میکی ماوس» و «سفید برفی» و... را ببینید یا آثار کمپانی پیکسار را مشاهده کنید، متوجه میشوید که آنها در دل آثارشان مفاهیمی عرفانی، دینی، سیاسی و... را میگنجانند که شاید چند سال پیش اصلاً کسی به این مفاهیم در سینمای انیمیشن فکر نمیکرد و این نشاندهنده پویایی هنر است که همواره رو به گستردگی قدم برمیدارد و امروز میبینیم که دایره مفاهیم در سینمای انیمیشن چقدر گسترده شده است.
ما هم باید در آثارمان چنین پیشرفتی داشته باشیم، کمااینکه در آثار سینمای لایو اکشنمان هم همینطور هستیم و در مفاهیم اجتماعی، سیاسی و… عمیقتر شدهایم و به سبک و سیاق دهه ۱۳۶۰ فیلم نمیسازیم و این اتفاقی طبیعی و قطعی است و اگر من به عنوان فیلمساز خودمان را بهروز نکنیم و با آنچه که کودکان و نوجوانان امروز میخواهند همراه نباشم و از زاویه بالا به این نسل نگاه کنم و مثلاً آنها را نسلی سربههوا بدانم که فقط با گوشیهای موبایل سرگرم هستند و… قطعاً محکوم به شکست خواهم بود. بنابراین من بر این عقیدهام که برای حفظ این سینما باید نسل امروز را شناخت و به آنها توجه کرد و به آنها نزدیک شد.
وقتی که ما هنوز هم هر کس گوشی موبایل در دستش باشد و با آن سرگرم شود را مورد مذمت خود قرار میدهیم و این کار را ناپسند میدانیم و برای ناپسند نشان دادنش بچهها را نصیحت میکنیم که این کار را نکنند، طبیعی است که بچههای امروزی به خواست ما خود را از تکنولوژی روز و دنیای جدید جدا نمیکنند و ما هستیم که در برابرشان شکست میخوریم.
چه عواملی میتواند مانع پیشرفت سینمای کودک ما شود و در واقع مانعی برای نزدیک شدن این سینما به کودکان باشد؟
در کشور ما چیزی به نام صنعت سینما وجود ندارد، صنعت به این معناست که من کالایی تولید میکنم و به فروش میرسانم و از سود آن هم خریدار، هم تولیدکننده و هم فروشنده منتفع میشوند. وقتی سرمایه من برگردد کالای بعدی را میسازم و اگر کالای من ایراد داشته باشد خریدار واکنشی دارد که من را به بهبود کالا و کیفیت بیشتر مجبور میکند و حتی ممکن است من را به تولید کالای دیگری ترغیب کند تا بتوانم خریدار را شگفتزده کنم که بداند انتقادش کارساز بوده و من را به کیفیت و تولید بیشتر ترغیب کرده است. وقتی من به وسیله بازار عرضه و تقاضا مجبور به تولید باکیفیتتر شوم صنعت شکل گرفته است.
تولید کالای فرهنگی هم باید به شکلی باشد که تولیدکننده به کارش اعتقاد داشته باشد، کیفیت برایش در اولویت باشد تا سرمایهاش از بین نرود اما وقتی من کالایی تولید میکنم و با حاشیهسازی و سروصدا سعی میکنم کیفیت کالایم را بالاتر از سطح واقعیاش عنوان کنم و خریدار که کالا را مصرف میکند، از کیفیت ناراضی است، مطمئناً دفعه بعد خریدارِ کالای من نخواهد بود. من به عنوان کسی که فیلم میسازم، پخشکننده و سرمایهگذار همگی باید درآمدزایی از ساخت فیلم را مدنظر داشته باشیم و پیش از مسائل فرهنگی در سینما اولویت این است که چرخ صنعت باید بچرخد و اگر سینما بتواند به صنعت برسد قدرتمند میشود و میتواند ابعاد فرهنگی و هنری پیدا کند. وقتی من کمفروشی میکنم و محصولم را بیکیفیت عرضه کرده و درآمدم را از تولید به دست میآورم در فرهنگ و هنر هم نمیتوانم حرفی برای گفتن داشته باشم چون مخاطب متوجه کمفروشی من خواهد شد و وقتی بهترین محصولات جهان را در دسترس دارد از محصول من استقبال نخواهد کرد.
بنابراین من به عنوان فیلمساز باید محصولی تولید کنم که با نمونه رایگان موجود در فضای اینترنت برابری کند و از طرفی از مناظر فرهنگی، کیفی و هنری مربوط به کشور خودمان باشد. تجربه ثابت کرده که اگر انیمیشن بلند وطنی در کنار انیمیشن بلند خارجی اکران شود، مردم تمایل دارند فیلم ایرانی را ببینند چون ما هنوز به ریشههای خودمان علاقهمند هستیم.
بارها دیدهایم برخی افراد با سروصدا از عدم حمایت از سینمای کودک گلایه کردهاند و وقتی نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی، حوزه هنری یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از این سینماگران حمایت کردهاند یا اثرشان را خریدهاند آن اثر بسیار ضعیف و بیکیفیت بوده، به طوریکه حتی آن نهاد خریدار یا حمایتکننده هم نمیدانسته این فیلم ضعیف را چطور پخش و اکران کند. این اتفاق وقتی رخ میدهد که ما فقط به پول فکر میکنیم و هیچ رقابت و تلاشی برای کیفیت نداریم، میخواهیم فیلم بسازیم، نهادی از فیلم ما حمایت کند یا آن را بخرد، پول را که به دست آوردیم دیگر هیچ چیزی مهم نیست.
نهادهایی چون فارابی، حوزه هنری و کانون پرورش فکری باید چه سازوکاری برای حمایت از تولید فیلم تعریف کنند که اتفاقاتی اینچنین رخ ندهد و هر فیلمساز برای تولید اثر ناخودآگاه موظف به ارتقای کیفیت شود؟
امروز در شرایطی هستیم که حاکم اصلی پول است، محصولی که فروش دارد باز هم ساخته میشود. اگر قرار است فیلم کودک و نوجوان خوب ساخته شود، باید برای ساخت آن فیلم هزینه شود و علاوه بر آن باید برای هر اثر کار تبلیغی و فکری شود؛ همانطور که مثلاً «کلاه قرمزی» دیده میشود و دلیلش عقبهای است که این اثر دارد و این نشان میدهد که کار تبلیغی و فکری خوبی برای آن صورت گرفته است.
پولی که باید برای فیلم با کیفیت کودک و نوجوان هزینه شود، در دست سرمایهگذارهای سینما نیست و آنها تمایلی به ساخت این فیلمها ندارند چون تصور بر این است که سینمای کودک و نوجوان نمیفروشد در حالیکه همیشه دیدهایم فیلمهای کودک و نوجوان خوب فروش خوبی هم داشتهاند.
مسئله اصلی این است که فیلمهای پرفروش امروز نباید رقیب داشته باشند، اگر از فیلمهایی در ژانرهای دیگر مثل کودک و نوجوان حمایت شود، این فیلمها با کیفیت خوب ساخته و مخاطب داشته باشند دیگر فیلمهای پرفروش امروز سینما به تنهایی نمیتوانند یکهتازی کنند و مورد قیاس قرار میگیرند و زیر سوال میروند. همانطور که در همه جای دنیا هم همینطور است و فیلمهای سینمای هالیوود است که بر پرده سینماها اکران میشود و تلاش بر این است که آن کشورها سینما نداشته باشند تا هالیوود بتواند یکهتازی کند.
متأسفانه ما سینمایمان را نادیده میگیریم، سینمای ما وضعیت مساعدی ندارد و کاری برای بهبودش نمیکنیم، فیلمهایی که ساخته میشوند ده تا بیست سال از جامعه عقبتر هستند و طبیعتاً مخاطب فیلمهای با کیفیت و رایگان فضای مجازی را ترجیح میدهد.
آیا تأسیس کمپانی میتواند یکی از راهکارها برای پیشرفت کمی و کیفی سینمای کودک و نوجوان باشد؟
کمپانی زمانی تشکیل میشود که صنفی قدرتمند پشتیبانش باشد. وقتی در هالیوود کمپانی تشکیل شد صنوف قدرتمند بودند، اگر یک بازیگر در نظام ساختاری هالیوود قربانی یک سوءاستفاده شود سیستم قضایی در تعامل با صنف آنقدر سازوکار سختگیرانه و جدی دارد که چنین اتفاقاتی هزینههای بسیاری برای سوءاستفادهگران به بار خواهد آورد.
یک بار از آقای دکتر الستی که تازه از آمریکا به ایران آمده بود، شنیدم که هزینه کپی یک وی. اچ. اس در آمریکا از خرید نسخه اصلی فیلم چهار برابر گرانتر میشود، در واقع قوانین صیانت از هنر آنقدر محکم است و آنقدر صنف قدرت دارد که هیچ سینماگری نگران پایمال شدن حقوق خود نیست درحالیکه ما در کشور خودمان بارها شاهد بودیم که تهیهکنندهای با یک گروه قرارداد میبندد و دستمزد آنها را پرداخت نمیکند یا بازیگری سر صحنه فیلم حاضر میشود و در نیمه راه کار را رها میکند یا حتی دیدهایم تهیهکنندهای ساخت یک فیلم را آغاز میکند و در میانه راه تصمیم میگیرد سرمایهاش را صرف صرف کار دیگری کند که برایش سودآور است و فیلم را در میانه راه رها میکند و متأسفانه هیچ جایی هم نیست که این اقدامات را بررسی کند و مانع تکرار آن شود و صنف هم پیگیری لازم را ندارد اما خیلی راحت یک اظهار نظر در فضای مجازی یا پوشش یک بازیگر در یک مراسم مورد پیگیری قرار میگیرد. وقتی هر کسی میتواند به سینمای کودک، نوجوان، سینمای دفاع مقدس و به طور کل سینمای کشورمان با ادعاهای واهی یا اقدامات غیر حرفهای و... توهین کند چه انتظاری از شکلگیری کمپانی میتوان داشت؟
همین الان نمونهای وجود دارد که نمیخواهم اسمی از آن ببرم اما کارگردانی به همراه یک تهیهکننده به استانی رفته تا فیلمی بسازد که از آنها شخصی تعهد گرفته که باید فیلم را به این شکلی که من در نظر دارم، بسازی. آنها هم علیرغم نامرسوم بودن این کار برای اینکه بتوانند فیلمشان را بسازند این تعهد را دادهاند و در میانه تولید فیلم آن فرد، تهیهکننده و کارگردان را به بهانه همین تعهدنامه به زندان انداخته، فیلم را مال خود کرده، به نام خودش به جشنواره کن فرستاده و کسی اصلاً به داد تهیهکننده و کارگردان در بند قرار گرفته، نرسیده تا اینکه در نهایت با وساطت چند فرد و مسئول این دو نفر از زندان بیرون آمدهاند. دلیل چنین سوءاستفادههای عجیب و غریبی که تهیهکننده و کارگردان را مجبور به امضای تعهدنامههای عجیب و غریب میکنند همین مسئله ضعیف بودن صنف و قانون است. نمونههای بسیاری از این اتفاقات وجود دارد که هیچ مرجع قانونی از این افراد پشتیبانی نمیکند و به همین دلیل بازیگری که سر صحنه میآید از همان ابتدای کار دستمزدش را طلب میکند و تهیهکننده و کارگردان هیچ قدرتی ندارند.
متأسفانه به دلیل همین مسائل حاکم اصلی پول و سرمایه است، در حالیکه باید صنف و قانون در این عرصه حاکم باشد.
بنابراین شکلگیری کمپانیها و حیات ژانرهای مختلف از جمله کودک و نوجوان را قدرت گرفتن صنف و قانونمندی میدانید. چطور میتوان به این موقعیت رسید؟
اولین قدم این است که ما به مراجع قانونی احترام بگذاریم. من فیلمنامهای دارم که برای ساخت آن مجوز گرفتهام، پس دقیقاً همان فیلمنامه را خواهم ساخت و وقتی برای پروانه نمایش اقدام کردم اگر اصلاحاتی اعلام شد، آن اصلاحات را هم انجام میدهم و پروانه نمایش دریافت میکنم و حالا که فیلم بر پرده سینما میرود دیگر کسی نباید جلوی پخش آن را به بهانههای مختلف بگیرد. همه نهادها و همه افراد باید به مجوزهای وزارت ارشاد و شوراهای مربوطه احترام بگذارند و نباید اجحافی در حق هیچکس صورت بگیرد.
این ساختار قانونی درباره پلتفرمها هم باید وجود داشته باشد و وقتی سریالی مجوز گرفته دیگر کسی نباید جلوی پخش یک سریال را بگیرد. وقتی بارها دیدهایم که این اتفاق افتاده و پس از چند قسمت، پخش سریال متوقف شده این سوال به وجود میآید که پس نهادهای قانونی که مجوز نمایش صادر میکنند چه کارکردی دارند که مجوزشان تا این حد بیاعتبار است؟ این افرادی که میتوانند سلیقههای شخصی خود را اعمال کنند چه کسانی هستند؟
تا زمانیکه دخالتهای شخصی، عقیدتی و ذهنی برخی افراد به کرسی مینشیند هیچ سینمایی امکان رشد ندارد و همه سعی میکنند در مسیری امتحانپسداده گام بردارند. سینما نباید در اختیار عدهای خاص باشد، سینمادار باید موظف باشد که فیلمهای دارای مجوز را اکران کند و اگر غیر از این باشد باید صنف جلوی دخالتها را بگیرد.
ارسال نظر