دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۳

«اسماعیل براری» در گفتگو با «سینماپرس» مطرح کرد:

وظیفه «مدیر جشنواره» این نیست که اعلام کند سینمای ما باید شاعرانه باشد یا ایدئولوژیک/ «شاعرانگی» را منتقدان کشف می‌کنند/ با نسخه پیچی‌های متولیان «سینمای شاعرانه» ما هم در سال‌های آینده از اصالت خودش دور خواهد شد!

اسماعیل براری

سینماپرس: «اسماعیل براری» با بیان این مطلب که وظیفه مدیر جشنواره این نیست که اعلام کند سینمای ما باید شاعرانه باشد یا ایدئولوژیک؛ گفت: جشنواره جهانی فجر» جشنواره‌ای که پس از برگزاری‌اش هیچ گزارش شفافی از قراردادها و تعاملات آن منتشر نمی‌شود و عملاً فاقد کارکرد حرفه‌ای و اقتصادی موثر بر صنعت سینمای کشور است

«اسماعیل براری» تهیه کننده و کارگردان سینما در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس در مورد ماهیت و تعریف شاعرانگی در سینمای ایران به عنوان رویکرد جدید متولیان سازمان سینمایی در دولت چهاردهم، اظهار داشت: جشنواره اساساً فقط یک ویترین است تا آثار هنری و فرهنگی کشور در آن ارائه شوند. وظیفه مدیر جشنواره این نیست که اعلام کند سینمای ما باید شاعرانه باشد یا ایدئولوژیک. قرار نیست مدیر جشنواره بیاید و بگوید من این فیلم‌ها را راه می‌دهم و آن‌ها را راه نمی‌دهم؛ اصلاً او چه‌کاره است که چنین کاری بکند! اگر تشخیص اهمیت دارد، تشخیص با بیننده‌ها است؛ مدیر باید سکوت کند و به وظیفهٔ خودش بپردازد. کار او این است که امکان نمایش سالم، صحیح و بدون تمایز و بدون پیش‌فرض را فراهم کند؛ یعنی نه فیلم من در کنار فیلم دیگری بر آن سایه بیندازد و نه از آن سایه بپذیرد.

وی ضمن انتقاد از حقنه شاعرانگی در روح جشنواره جهانی فجر، خطاب به «روح الله حسینی» دبیر چهل و سومین جشنواره جهانی فجر تاکید کرد: به مدیر جدید و جوان جشنواره هشدار می‌دهم، چون اینجا یک دوراهی جدی است، یا می‌تواند مدیری مؤثر باشد، کارش را درست انجام بدهد و فرصت‌های برابر ایجاد کند، یا مسیر غلط را همچون گذشته، ادامه دهد. چون تنها مرجع تشخیص و تمیز میان مدل‌های مختلف فیلم‌سازی تماشاگر است و این حق اوست که قضاوت کند.

این سینماگر پیشکسوت افزود: همهٔ فیلم‌ها باید در فرصتی برابر و سالم به نمایش دربیایند. این وظیفهٔ مدیریت جشنواره است و اگر نتواند آن را انجام بدهد، از اعتبار جشنواره خواهد کاست؛ مثل بسیاری از مدیران جشنواره‌های پیشین فجر که به این جایگاه دعوت شده، چندی از این فرصت ارتزاق کرده و نهایتاً کنار گذاشته می‌شوند. این رویداد، اتفاقاً لحظه‌ای بحرانی برای آقای مدیر محسوب می‌شود.

براری با بیان این مطلب که سینمای شاعرانه یک افتخار است، نه یک نقطهٔ ننگ؛ تصریح نمود: یعنی اگر ما فیلم‌سازی مثل آقای کیارستمی داشته باشیم باید شرمنده باشیم، چون فیلم‌هایش حس شاعرانگی دارند؟ یا فرض کنید اگر در سینمای مستند شخصیتی مثل آقای آوینی داشته‌ایم، باید خجالت بکشیم چون مشت‌هایش را گره نمی‌کرد و شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر نمی‌داد؟ نه! اتفاقاً آثار او هم فیلم شاعرانه‌اند.

وی افزود: به همین دلیل است که با وجود این همه فیلم مستندی که دربارهٔ جنگ ایران ساخته شده، امروز تنها اثری که در خاطر مردم مانده «روایت فتح» است؛ در حالی که آن همه فیلم جنگی که بسیار ساخته و پخش شدند، حالا در انبارها خاک می‌خورند و اصلاً کسی یادشان نیست، حتی سازندگانشان هم آن‌ها را به خاطر نمی‌آورند.

او ادامه داد: به نظر من عنوان «شاعرانگی» را منتقدان کشف می‌کنند؛ کسانی که می‌توانند مجموعه‌ای از فیلم‌ها را بررسی کنند، نقاط مشترک‌شان را بیابند و دربارهٔ آن‌ها تحلیل ارائه بدهند. این عنوان را در نهایت بیننده‌ها به فیلم‌ها می‌دهند؛ مثل یک مدال، نه مثل یک حکم حکومتی. اما جشنوارهٔ جهانی فجر در این بخش عملاً همان حکم حکومتی را صادر می‌کند و به نظر من از همین‌جا کاملاً مسیر را غلط می‌رود و درواقع قایق را برعکس پارو می‌زند.

مشاور سینمایی موسسه فرهنگی اکو ECO متذکر شد: با نسخه پیچی های متولیان سینمایی، سینمای شاعرانه ما هم در سال‌های آینده از اصالت خودش دور خواهد شد! قطعاً همین‌طور است. مدیریت دستوری که به‌ اشتباه همه آن را «مدیریت دولتی» می‌نامند ذاتاً مسئله‌ساز است. قرار نیست مدیر دولتی احمق باشد، اما این نوع مدیریت، تحکم بر بود و نبود مضامین، سانسور و تفرعن در کار هنر، در عمل نوعی حماقت است. مدیریت مستقیم، مدیریت شعاری. چنین مدیریتی تا امروز هیچ نتیجه‌ای جز از بین بردن همان موضوعی که قرار بوده تقویت شود نداشته است. به سرنوشت سلطان محمود غزنوی در برابر حکیم ابوالقاسم فردوسی نگاه کنید! برنده واقعی در تاریخ، کدامست؟

به سینمای کودک نگاه کنید که چه بلایی سرش آمد. زمانی به نقطهٔ اوج رسیده بود؛ سینمای دفاع مقدس را اگر بخواهیم روی یک خط تاریخی ترسیم کنیم، نقطه‌ی آغازش می‌شود آثاری مثل «دیدبان» و فیلم‌های اولیه رسول ملاقلی‌پور و نیز نخستین فیلم‌ احمدرضا درویش؛ آثاری شریف، انسانی و ریشه‌دار که هنوز به «مردم» وصل بودند. کیلومتر پنج، اولین فیلم حجت سیفی نیز نمونه‌ای درخشان از همین نگاه صادقانه بود. ده تا فیلم خوب دیگر را می‌توانم نام ببرم.

وی افزود: مرور آثار متأخر دفاع مقدس نشان می‌دهد این مسیر چگونه به قهقرا رفت؛ سینمایی پر از بزن‌وبکوب، اکشن‌های بی‌هویت، تیر و ترقه و جلوه‌های ویژه‌ی سطحی که جای مضامین عمیق، شاعرانه و انسانی را گرفت. این سقوط حاصل چیزی جز «مدیریت تحکمی» نبود؛ مدیریتی که به اشتباه نام «مدیریت دولتی» بر خود گذاشت، اما در واقع محصول نشستن پشت میزهایی بود که به پشتوانه‌ی پول نفت شکل گرفتند، نه اندیشه و شناخت مخاطب.

وی یادآور شد: مردم از سینما فاصله گرفتند و فیلم‌ها روزبه‌روز نازل‌تر شدند. در این میان یک قانون ساده‌ی فیدبک برقرار است؛ وقتی مخاطب کنار گذاشته شود، سینما خودبه‌خود به بی‌راهه می‌رود، حتی اگر ما متوجه‌اش نشویم. سرنوشت «سینمای کودک» و «سینمای دفاع مقدس» نمونه‌ی واضح این روند هستند؛ دو ژانری که عملاً به ورطه‌ی فرسایش و ابتذال کشیده شدند.

براری با انتقاد از سلیقه نگری طیف خاصی از سینماگران تصریح نمود: هر جا مدیری جای مخاطب را با فرمان و تحکم پر کند، شکست حتمی است. اگر شاعرانگی واقعاً در خون و روح ایرانی حضور دارد، باید آن را پاس بداریم؛ نه این‌که تمام تابلوها را حذف کنیم و فقط فلش‌های جشنواره‌ پسند باقی بگذاریم. در نهایت این مردم هستند که انتخاب می‌کنند، نه مدیران پشت میزنشین!

این سینماگر همچنین با اشاره به بهانه‌تراشی‌های دبیر جشنواره دربارهٔ زمان برگزاری آن، اظهار داشت: انتخاب زمان برگزاری نشانه‌ی مهمی از هوشمندی برگزارکنندگان یک رویداد فرهنگی است. اگر برگزارکنندگان تنها به تقویم جشنواره‌های جهانی نگاه کنند و دنبال یک جای خالی بگردند، بی‌تردید مناسبات و نیازمندیهای داخلی را از دست می‌دهند. سینمای ایران دو فصل طلایی برای اکران دارد، تعطیلات عید و آغاز پاییز یعنی مهرماه. جشنواره‌ای که به این زمان‌بندی توجه نکند، عملاً ارتباطش را با چرخه‌ی واقعی اکران قطع کرده است.

وی افزود: مسئله اینجاست. آیا جشنواره‌ها اصلاً با اکران نسبتی دارند؟ تا امروز در کدام دوره‌ی مدیریتی، جشنواره توانسته بر گیشه و اکران تأثیر جدی بگذارد؟ واقعیت تلخ این است که مدیریت اکران سال‌هاست در اختیار چند شرکت پخش کم‌سواد قرار گرفته؛ مدیرانی که نه دانش حرفه‌ای دارند و نه چشم‌انداز فرهنگی، بلکه تنها راه‌های وصول پول روی میز و زیر میز را بلد شده‌اند. این یک تهمت نیست، یک ادعاست که می‌شود آن را آزمود: کافی‌ست آخرین مدارک تحصیلی واقعی مدیران شرکت‌های پخش فعال در شش ماه گذشته منتشر شود. سینما محل معامله‌های پنهان نیست؛ سرنوشت فرهنگی جامعه‌ای ۸۰ میلیونی را نمی‌شود فدای چرخش پول‌های خرد چند نفر کرد.

کارگردان فیلم های سینمایی «جهنم سبز» و «رقص شیطان» با بیان این مطلب که یکی از کارکردهای حقیقی جشنواره‌های جهانی باید بازار فیلم باشد؛ تصریح نمود: منظورم از بازار فیلم، «غرفه بازی» و «پذیرایی» در حاشیه جشنواره نیست. بستن قرارداد واقعی، تعامل، خرید و فروش آثار و اتصال سینمای ایران به شبکه‌ی حرفه‌ای پخش در سطح بین‌الملل. نه این که تیم میزبانی، صرفا بدلیل امتیاز ارتباط با اندک میهمانان جشنواره، آنان را از دیدن آثار نه چندان دلخواه منع کنند و یا بالعکس، به تماشای آثار خود خواسته سوق دهند.

«اسماعیل براری» در پایان این گفت و گو خاطرنشان ساخت: اینها شعار نیست. شرط برقراری جشنواره در سطح بین الملل است. اما جشنواره جهانی فجر جشنواره‌ای که پس از برگزاری‌اش هیچ گزارش شفافی از قراردادها و تعاملات آن منتشر نمی‌شود و عملاً فاقد کارکرد حرفه‌ای و اقتصادی موثر بر صنعت سینمای کشور است و تجربه نشان داده که در اغلب موارد نیز پس از پایان جشنواره پرونده‌ها بسته می‌شود و تا سال بعد سکوت برقرار می‌ماند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.