«مینو فرشچی» درباره وضعیت اقتباس از داستان های ادبی در سینمای ایران به سینماپرس گفت: مهم ترین مسئله ای که مانع تمایل فیلمسازان به اقتباس می شود، حق خرید رایت متن اصلی است. تماشاگر ایرانی قطعا علاقه مند به اقتباس از داستان ایرانی است و متن ایرانی هم باید حق رایتش از نویسنده خریداری شود. مظلوم ترین بخش یک فیلم سینمایی حوزه نگارش است به دنبال آن مظلوم ترین فرد هم نویسنده است. تهیه کننده حاضر به پرداخت مبلغ حق رایت نیست و دستمزد نگارش یک اثر با آبدارچی برابری می کند، و به این دلیل به سمت اقتباس از داستان های ایرانی نمی روند.
وی درباره اقتباس از داستان های خارجی ادامه داد: تهیه کننده به دلیل اینکه حق رایت منبع اقتباس را نپردازد، سراغ داستان های ادبی می رود و متن های خارجی به دلیل تفاوت های فرهنگی که با ما دارند،اقتباس از آنها مشکل تر است و می توان از آنها یک خط داستان را گرفت و بعد فیلمنامه را نوشت.
نویسنده «شوکران» افزود: داریوش مهرجویی مهمترین سینماگری است که در اقتباس های خارجی تجربه های خوبی در تبدیل ایرانیزه شدن منابع خارجی داشته و نمی توان توقع داشت که همه دوستان دارای این توانایی باشند، شناخت و تسلط زیاد به متن اصلی و فرهنگ ایرانی در ایرانیزه کردن منبع اقتباس از ویژگی های مهرجویی است.
این نویسنده خاطرنشان کرد: اقتباس این نیست که فقط اسامی را تغییر دهند، اقتباس این است که روح قصه را پس از دریافت در یک محیط ایرانی پیاده کنند. اگر بخواهیم از متونی اقتباس کنیم که نویسنده اش در قید حیات نیست مانند «صادق چوبک» که حق رایت هم به آن تعلق نگیرد و کسی هم پیگیر حق رایت نباشد، تماشاگر اصلی عکس و العمل نشان می دهد و تماشاگر در جهت قیاس منبع اقتباس و فیلم برمی آید، برای مثال «داش آکل» مسعود کیمیایی براساس داستان «سه قطره خون» نوشته صادق هدایت، ساختهشده است، ولی من خودم قصه را بیشتر از فیلم دوست داشتم و این حس مقایسه، کار سینماگر را که دست به اقتباس می زند، سخت تر و پیچیده تر می کند.
نویسنده «ازدواج به سبک ایرانی» در پاسخ به اینکه آیا باید منتظر دولت برای خرید آثار ادبی ماند، یادآور شد: من موافق دخالت دولت در این موضوع نیستم و فکر می کنم هنر، صنعت سینما بهتر است در بخش خصوصی باشد و دولت اگر می خواهد هزینه کند در تئاتر ورود کند که هنوز هنر مانده و تبدیل به صنعت نشده است، در سینما بیشتر انتظار داریم که در ساخت سالن سینما و پخش حمایت شود و به عنوان مثال دولت در ساخت مجموعه سینما فرهنگ ورود کرد که بازدهی خوبی را برای سینمای ایران داشته است.
وی درباره حضورش در جلسات فارابی برای خرید رایت داستان های ادبی، اظهار داشت: شخصا علاقه مند بودم که متون ایرانی مورد اقتباس قرار بگیرند که ارتباط خوبی با مخاطب برقرار می کند و حق رایت هم به نویسندگان ایرانی تعلق می گیرد، ولی متاسفانه فقر فرهنگی باعث فقر بودجه می شود و برای خرید رایت یک کتاب به سختی پولی را پرداخت می کنند که رقم های ناچیز را به مولف می پردازند و توهین آمیز است. به عنوان مثال خانمی متنی را به زیبایی نوشته است، اما یک مرکز فرهنگی کشور با سه میلیون تومان رایت کتاب را خریداری می کند، خلاقیت و تفکر را نمی توان ارزان قیمت گذاشت.
فیلمنامه نویس «کاغذ بی خط» درباره علاقه مخاطبان به اقتباس اذعان داشت: اقتباس زمانی صورت می گیرد که یک کتاب یا رمان مورد اقبال عمومی قرار بگیرد و فیلمنامه نویس براساس موفقیت کتاب به اقتباس روی می آورد، به عنوان مثال فیلم «لیلا» داریوش مهرجویی که بر اساس داستانی از مهناز انصاریان اقتباس شده است که خیلی هم پرمخاطب و ماندگار شد، فیلمسازی مثل مهرجویی به دلیل مطالعه زیادش به یک متنی برمی خورد و احساس می کند که از این متن می تواند فیلمی بسازد که پرمخاطب می شود و یا در مقابل «بامداد خمار» رمانی است، نوشته فتانه حاج سیدجوادی که به فروش خوبی دست یافت ولی با اینکه می توانست منبع اقتباس خوبی باشد، اما سینماگران از اقتباس این فیلم ترسیدند، زنان ایرانی به خصوص در رمان نویسی دارای قلم های قوی و دل های سوخته هستند که گویی قلم را در دل سوخته خودشان می گذارند و می نویسند.
فرشچی در پاسخ به علاقه خودش به اقتباس در پایان تصریح کرد: خیلی از نوشته های ما به شکل ناخودآگاه اقتباس است و حوادثی که روی ما تاثیر گذاشته است، مورد اقتباس قرار می گیرد و این در حالی است که نویسنده نمی داند که از چه منبعی اقتباس کرده است.
ارسال نظر