جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۳

نگاهی به فیلم‌های کاخ جشنواره؛

«امروز» کُند، تلخ و گزارشی که روند تخیلی دارد!

فیلم سینمایی امروز

«امروز» ساخته رضا ميركريمی کند و تلخ گزارش از حادثه ای تخیلی می کند که در بستری اتفاق می افتد که هیچ روابط علت و معلولی وجود ندارد، این در حالی است فیلم داعیه اجتماعی بودن دارد.

سینماپرس- «امروز» ساخته رضا ميركريمی کند تلخ و لَخت گزارش از حادثه ای تخیلی می کند که در بستری اتفاق می افتد که هیچ روابط علت و معلولی وجود ندارد، این در حالی است فیلم داعیه اجتماعی بودن دارد. پرویز پرستویی در نقش راننده تاکسی که احتیاج نمی بیند هیچ چیز را به کسی بگوید و سکوت شخصیت افسرده و نیمه جان سهیلا گلستانی در نقش زنی در آستانه زایمان و زجر دیده نمایشی از انسان های مسخ شده ای را یادآور می شود که معلوم نمی شود با چه بنگی چنان مدهوش هستند.

رضا میرکریمی ساخت فیلم‌های چون «یه حبه قند»، «به همین سادگی»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «اینجا چراغی روشن است»، «زیرنور ماه»، «کودک و سرباز» و ... را در کارنامه‌ هنریش دارد. او در خلاصه داستان فیلم آمده است: «امروز» داستان یونس راننده‌ تاکسی کهنه کاری را روایت  می کند که  در پایانِ یک روزِ کاری به زن جوانی کمک می‌کند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقاتِ زیادی در انتظارِ اوست. پرویز پرستویی، سهیلا گلستانی، شبنم مقدمی، حسام محمودی، اشکان جنابی، آسیه ضیایی، در این فیلم به ایفای نقش می پردازند.

 در «امروز» میرکریمی داستانی وجود ندارد بلکه برخوردی اتفاق می افتد و کارکتر های مسخ در سکوت بی راهی دلیل را به جلو می برند. راننده تاکسی زن جوان را به بیمارستان می رساند، زن بعد از وضع حمل می میرد، راننده تاکسی نوزاد را از بیمارستان می دزد. کل اتفاقات «امروز» در این سه جمله خلاصه می شود. گذشته محوی از کارکتر ها هم ارائه می شود، زن جوان چندین بار سقط جنین داشته، اشارات گنگی هم به اینکه راننده تاکسی در زمان جنگ در بیمارستان بوده است و البته پایش هم می لنگد! همه فیلم در همین بستر گنگ تصویر می شود و فیلم هم همانقدر گنگ و لخت به پایان می رسد و یا نمی رسد.

 روایت میرکریمی در «امروز» کجا اتفاق می افتد؟ مشخص نیست در این شهر چه روابطی حاکم است. همه چیز کند به پیش می رود و در این فضا میرکریمی لازم نمی بیند که برای هیچ کدام از کارکتر هایش و کارهایشان علتی را بیان کند. راننده تاکسی زن را به بیمارستان می رساند و در آنجا همه بیمارستان فکر می کنند که او  زن را به این روز انداخته است و نمی دانیم چرا راننده تاکسی از خودش دفاع نمی کند.

در بیمارستان ها هم قواعدی وجود دارد که در فیلم میر کریمی هیچ کدام لحاظ نمی شود و حتی معلوم نمی شود چگونه همه افراد بیمارستان از این اتفاق با خبر شده اند.

روایت کند با تدوینی پیش می رود که به کندی فیلم کمک کند و موسیقی با نت های کشیده همه چیز را در لختی مدام قرار می دهد و تنها جایی که مخاطب از این ملال رها می شود جایی است که تیتراژ پایانی بالا می آید.

شخصیت های میر کریمی گویی در خلاء زندگی می کنند و هیچ کدام از نظام های اجتماعی در «امروز» دیده نمی شود و این در حالیست که میرکریمی کارکتر هایش را در معرض اجتماع قرار داده است، این تقابل فرد با اجتماع قرار است به کجا بیانجامد؟ چگونه آدم هایی که در یک نظام اجتماعی در خیابان و در بیمارستان و ... کنار هم زندگی می کنند نیازی به توضیح هیچ چیزی ندارند؟

«امروز» کند و تلخ، مسخ شده و در ناکجا آبادی اتفاق می افتد که پیش از آنکه «امروز» باشد، انتخاب تصاویری محدود شده از میر کریمی است.  

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.