با انتصاب «محمد سرافراز» به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما باید این واقعیت را نیز پذیرفت که امروز در عرصه رسانه میدان رقابت وسعت یافته و قدرت رقابت درعین فشردگی افزون و همچنان روبه فزونی دارد. واقعیتی که قدرت انتخاب مردم را هم بالا برده است. ۱۰ سال قبل کمیتی از نفوس کشور استفاده کننده از رسیور بودند که این اقلیت هم محدود به پول دارها و آنها هم، از خجالت بشقاب هایشان را پنهان می کردند، ولی امروز نه تنها کارگران کوره پزخانه ها، مقابل اتاق های همجوار با یکدیگر بشقاب ها را پهن کرده اند، بلکه تا دورافتاده ترین روستا و قهوه خانه های بین راهی دارای نصاب ماهواره هستند، چه رسد به مجموعه های ساختمانی که تزیین کننده نمایشان، بشقاب های موتوردار است و برج هایی که از گیرنده های مرکزی استفاده می کنند.
این بخش عینی رقیبان رسانه ملی است، اما در کنارش اینترنت با گستره ی وسیع و دامنه ای تا روستاها، با خط های پر سرعت (علی رغم محدودیت هایی مانند فیلتر) است که فضاهای مجازی را در اختیار همه قرار داده است و شبکه های اجتماعی که امروزه فراتر از عملکرد خصوصی، در حکم بنگاه های خبری و کمپانی های سرگرمی ساز عمل می کنند. شبکه تولید و پخش زیرزمینی فیلم ها و انواع مدیوم های وقت پرکن جدید (خصوصا که پول های سرگردان دست مردم گیرنده های ۶۰ اینچ به بالا را به خانه ها برده است)، تلفن های همراه با شبکه هایی مانند وایبر و غیره از جمله رقیبان جذاب رسانه ملی درعصر جدید است. این تغییرات و امکانات اساسا با مدیریت سنتی و کهنه غیرقابل رقابت است. (همچنان که بخشی از توفیق ضرغامی قیام علیه ساختارهای فرسوده ارزیابی می شود). شالوده شرایط جدید بر تعامل و دیالوگ است. دوران یک سویه گفتن صرف گذشته و فضای نوین رسانه ای مدیریت هوشمند به روز و آنلاین می طلبد. مدیریتی که با علوم جدید خبرپراکنی بیگانه نباشد و انبوه پراکنی جذاب را جایگزین نگفتن و ندادن خبرها کند، درغیر این صورت محکوم به عقب ماندن از قافله ی پر سرعت دنیا خواهد بود، عقب ماندنی که آسیب های جدی و بعضا غیرقابل جبرانی بر بدنه جامعه و سیستم سیاسی وارد خواهد کرد.
متاسفانه نتیجه عقب ماندگی رسانه ملی در زمینه «آدم سازی» را، به وضوح درسطح جامعه شاهدیم. پلشتی های مختلف بیداد می کند. مفاسد اجتماعی که ماهیتا متعلق به جامعه ایرانی نیست و اس و اساسش وارداتی است به کانون های خانودگی هجوم آورده و روز به روز سنگرهای بیشتری را فتح می کند. فرهنگ مصرفی، حرام خواری، بیماری های روحی و جسمی، آمارهای طلاق، رشد فرهنگ علاقه مندی به خانه های مجردی، کلاهبرداری و اختلاس، نفی سنت های بالنده و پرستش! ظواهر مدرنیته، بی قید و بندی اخلاقی – عقیدتی، نفس پرستی و دنیا طلبی و ... حداقل های کمبود و کم تاثیری فرهنگ سازی رسانه های کشور است که دراین میان رسانه ملی از جایگاه پرتوقع تری برخوردار است. توقعی که در دوره جدید توجیه ناپذیر است چرا که اعم تلاش های کمی گرا به منصه رسیده و دوران کیفی گرایی فرا رسیده است.
ادوار گذشته، بهانه افزایش کمی شبکه های رادیویی و تلویزیونی حاکم بود تا کم توجهی به کیفی سازی برنامه ها توجیه شود و دلیل استفاده از نیروهای انبوه کم دانش و مهمتر از همه کم باور نسبت به انقلاب و اسلام، با استدلال گذر از کمیت، مطرح و حقنه می شد، حال آنکه در موقعیت های پیش رو انتظار تحقق کیفی سازی بدست همراهان انقلاب و باورمندان به دین جدی تر است .
در گرایشات خبری و تحلیلی، متاسفانه نسبت به بحث جنگ نرم و تهاجم فرهنگی دشمنان کم کاری هایی صورت گرفته که غالبا توجیه آن فقدان نیروهای کارآمد معتقد به این مقوله ها درمیان بوده است. این سخن ذهنی نیست. پیش از این مدیریت کلان رسانه و از جمله شخص ضرغامی به عدم همراهی ۷۰ درصد نیروهای سازمان با اهداف و افق های انقلاب اشاره کرده بودند. واقعیتی که متاسفانه هرگز هم اقدامات جدی و عمیق برای تربیت نیروهایی که این توازن را برهم زده و وزنه را به نفع موجودیت ۷۰ درصد طرفداران نظریه های انقلابی و پذیرش واقیت ناتوی فرهنگی سوق دهد صورت نگرفته است. افراد و جریانات ناهمراه، غیرانقلابی و غالبا وام دار فرهنگ غرب، همواره ذائقه مردم را بهانه انفعال و فقدان خلاقیت خود کرده و عملکردی جز دنباله روی از شبکه های اکتیو بیرونی نداشته اند. بنابراین مدیر جدید در دوران تازه، با لشکری از نیروهایی روبرو است که شاکله توجیه حضور آنان، گذر از کمی گرایی بوده است، نیروهایی که در فربهی سازمان عادت به وقت سوزی برای آنتن پرکردن در آنها نهادینه شده است.
دست زدن به این بدنه ی ناقص الخلقه، دل شیر، قدرت خلاقه، توان فکری و عملی می خواهد. بخشی از نیروهای سازمان تکنیکال اند و بی توجه به «رنگ» ها و «ایسم» ها می خواهند «نان» بخورند، این سرجای خودش، اما بخشی، جا خوش کرده در مناصب مهم فکری و نرم افزاری، با ایجاد لابی ها و شبکه های مالی – سیاسی غیر همراه با چشم انداز حرکت توفنده انقلاب و موانعش، یک معضل و غده به حساب می آیند، اشخاص، جریانات و گروهک هایی که تنها تحت اتوریته مدیریتی «حلال دست دین باور انقلاب پسند» به حاشیه رانده خواهند شد. بی تردید قرار نیست که همه چیز یکباره از هم بپاشد و چیزی پایه ریزی شود که در گذشته باید می شد. مهم این است که مدیر دوران جدید آگاه به ضعف ها باشد و ظرفیت و قابلیت فکری – عملی سمت و سوی مثبت دادن به حرکت سازمان را بداند و همت سالم کردن و بهسازی محیط را داشته باشد.
نتیجه اینکه دوران جدید ضمن اینکه مانند گذشته وفاداری مطلق به عمود خیمه انقلاب را می طلبد، ویژگی های مبرهن دیگری الزام آن است که تیتروار مرور می شود : دوری از جناح بازی، اهل «نه» گفتن به قدرت زر و زور، اعتماد به نفس بالا، سیاستمدار نه سیاسی کار، آگاه به قدرت «خبر»، ترجیح تعامل بر تحزب، اهل تئوری و پراتیک توامان، به دور ازمرعوبیت، باورمند به قدرت فرهنگ سازی رسانه، هنر شناس، مسلط به زیروبم و عوامل دراماتیک، آکنده و آغشته به رسوبات انقلاب ، معتقد به فعل توانستن، ترجیح غرور ملی به جای تحقیر ملت، سرور دانستن مردم عادی و پابرهنگان، اهل متقدم نشاندن (به قول امام راحل) یک «کشاورز» برپیشانی رسانه به جای شهیران و قدرت مندان، ساعی برای انزوای فرصت طلبان، تلاشگر و برنامه ریز در زمینه کشف مستعدها، فرصت دهنده به جوانان، طرفدار عدالت در تقسیم آنتن به سلایق درون نظام (۱)، کوتاه نیامدن در برابر «معارضان عنود»، متدین وباورمند عمیق به اسلام ناب و ضد استکباری و بلاخره مشوق و ترغیب کننده رسانه به فرهنگ مهدویت و فرهنگ سازی به منظور ظهور «آقا» .
پانوشت :
۱ – اصل ۱۷۵ قانون اساسی تاکید برآزادی بیان و نشر افکار عمومی، مشروط بر رعایت موازین اسلامی و رعایت مصالح کشور دارد.
ارسال نظر