وقتی رئیس قدرت ، کربلا را ثمتیلی از مذاکره می خواند، دیگر بعید است همزمانی «۱۳ آبان» روز مبارزه با استکبار جهانی با عاشورا و تاسوعای حسینی به عنوان نشانه ای از مبارزه بزرگان دین اسلام و فقه شیعه با نظام سلطه در قرنها پیش، تلنگری بر مواضع منفعلانه مسئولان سینمایی و فرهنگی کشور باشد؛ چه بسا که این روزها به جای همگرایی عاشورایی علیه نظام سلطه ،معاون هنری ارشاد سر میز آمریکایی ها نشسته و در سوی دیگر میز، آن یکی مشغول به رونمایی از چند مستند نمایشی است که با این وضعیت، شکی نیست که بال های عملگرا و عاشورایی رئیس وزارت فرهنگ به دو سویه خطا رفته اند .
به راستی جز رونمایی از چند مستند کلیشه ای و سفارشی چه اتفاق دیگری در عرصه مدیریت سینمایی و فرهنگی کشور افتاده است که دلخوش به تقویت جبهه عاشورایی در عرصه فرهنگ برای ایستادن در مقابل نظام سلطه باشیم؟ شاید با این اوصاف باید خیالات برای خود بتراشیم و تصور کنیم که اساس سینمای ایران با چنین نمایش های خاصی از سوی مدیران سینمایی کشور با رونمایی از چند مستند متوسط، کربلایی تر و عاشورایی تر شده است!
آقایان و خانم ها !مدیران امروز و مدیران فردا !با اینکه می دانیم راه به جایی نمی بریم اما حجت را تمام می کنیم بر مدیرانی که در یک سال اخیر ارابه سینما را با چرخ های عصبانی به گردش در آوردند و ندانستند که با این قصهها و چرخ های عصبانی ،سینمای ایران در مسیر عاشورا نخواهد افتاد که شاید هم در نهایت بیفتد در دره انحرافی، که رستاخیز محتومی را برایش رقم خواهد زد .
با خودمان و مدیران کنونی باید صریح باشیم که با این انفعال فرهنگ عاشورایی در بدنه سینما رخنه نخواهد کرد ،خیالتان راحت . دلیل فراوان است که به یکی از آن هزار ، اشاره خواهیم داشت تا بدانیم نویدی در راه نیست و حجت بر مسئولان تمام، که با صبر ایوب سینما، انقلاب توحیدی قرن بیستم همچنان فاقد سینمایی عاشورایی خواهد بود . منار جنبان سینما با عدم مراقبت مسئولانش کج به سوی آسمان رفته تا سینمای ایران پیام آور عاشورا که هیچ ،پیام آور انگاره های غریبه غربی ویونانی باشد.
چه بسیار می شنوید که در اغلب فستیوال های مهم دنیا برای سینمای ایران کف می زنند؛ که اگر موج مصدر سینما، عاشورایی بود، سوت و کف ها و خرس و شیر و گرگ طلایی و نقره ای نصیب سینما ی این مرز و بوم نمی شد . تردیدی نیست که در شرایط صم و بکم سینما و مدیرانش ،سینماگر تشویق می شود به پرداختن به ایسم های غریبه غربی و در این مسیر از نور تابنده خورشید روشن تر است کهجشنواره های تب کرده فرنگی مدال ،شیرنقره ای ،خرس طلایی و اورانگوتان فلزی خود را جایزه می دهند بر بسیاری از آثار سینمایی این سرزمین؛ چرا که بسیاری از آنها بازدم بصری تفکرات افرادی چون سارتر ، هیوم ،ولتر،ویتگنشتاین،وبر، هابس، هایدگر، هیک، هیوم،هراکلیتوس، مارکوزه، لوتر ،ژان لاکان ،جان لاک و...امثالهم است.
سینمای ایران به لطف غفلت مدیران سینمایی برای اینکه در جشنواره های فرنگی لایک بخورد از آبشخور جان لاک بهره می برد و با این توصیف نمیشود ماخذ فکری دست اندرکاران اصلی سینما را مکتب حسین (ع) دانست؛ چنین است که نسل فردا نیز با سینمای کنونی رشد و نمو می کند ونتیجه این غفلت می شود آنکه مهمترین هنر - صنعت عصر هزاره سوم در تربیت نسل ها به ضد خود بدل خواهد شد وعامل رشد و بالندگی عاشورایی در آن نمود پیدا نخواهد کرد.
با مدیریت کنونی نمی توان رسوم عاشورایی را به نسل فردا آموخت. نسل امروز رد پای عاشورا را در سینما نمی بیند و به همین دلیل هویت میهن پرستانه اش به تدریج رنگ می بازد و پیکره سینما به جای سنگر ساز فرهنگی بومی ،به تخریبچی جشنواره چی روانه فرنگ آباد مبدل خواهد شد. اگر امروز نسل سومی و دهه شصتی ها به زلف انقلاب سخت گره زده شده اند، سفیر دیده و روز واقعه درک کرده اند . اما در رستاخیز دوران حجت ها کدام رخداد می تواند فخر فرهنگ عاشورایی باشد برای تربیت نسل فردا ؟
آیا مدیران ایوب، شرکت در نمایش رونمایی از چند مستند (با محوریت اجرای عزاداری) را تزریق فرهنگ عاشورایی از دریچه سینما به فرهنگ عمومی می پندارند؟ حال اینکه سینمای ایران قطعا عاشورایی نخواهد شد، چون که در روز بازگشایی خانه سینما ایوب ترین مدیر این چرخه فرهنگی (صدایش موجود است) فرمودند "فیلم روشنفکری یعنی فیلم ارزشی"!؟
تصور کنید مانیفست ایوب سینما که طی یکسال و چند ماه اخیر با عصایش چرخ گردون سینما را می چرخاند و تلقی اش از عاشورایی شدن سینما، چرتکه انداختن برای چند مستند و چندین مستند ساز است که محتوایش صرفا نمایش عزاداری در قالب آیین ها و رسوم این بلاد است . با این حساب ،حسابمان با حضار حاضر در عرصه مدیریت سینما مشخص است،آنان نیز صم و بکم اند و از عاشورا صرفا به رخ نمایی از چند مستند اکتفا می کنند. اما باید به تاریخ روزی پاسخ داد که انقلابی که بر اساس مشی عاشورایی شکل گرفت چرا سینمایش عاشورایی نشد؟!
در تمدن غرب از دورانی که ایلیاد و اودیسه و هومر مصدر فرهنگی عمومی و هنری شدند تا امروز که چرخه روایتگر بصری قدرتمند در چنگال هالیوود است ، درام مبتنی بر اساس الگوها و اسلوب های یونانی شکل می گیرد و هر روایتی که امروز در هالیوود نوشته می شود محال است که از کهن الگوهای یونان باستان و هومری بهره نبرد . جستاری در سی وشش وضعیت نمایش پولتی اثبات می کند که یونانی مآبی در هنرنمایش غرب از یونان باستان تا کنون تنیدگی ژرف با هنر غربی و هالیوودی دارد تا جایی که فروید اعتراف می کند که پرداختن به خلق محتوای نمایشی به سیاق یونان باستان و هومر در DNA ماست .
تمام مدیران فرهنگی کنونی این سرزمین به این موضوع دقت نظر داشته باشند که عاشورا در DNA شیعیان نسل به نسل منتقل می شود تا جایی که روزمرگری مردمی طی ده روز دهه اول محرم تغییر مسیر می دهد و اکثریت ، شصت روز در هاله حزن و اندوه باقی می مانند . چنین سلوکی از چنین مردمی، سفارشی ،حکومتی و فرمایشی نیست ،محتوای ژنی آنهاست که سبب می شود در عاشورا سیاق معمول زندگی را نادیده گیرند .
چشم بر حقیقت نبندیم ، همین توده ها با چنین تفکر،نگرش و سیاقی برای زندگی عاشورایی، از تجلی هنر عاشورایی در صنعت سینمای ملی خودشان بی بهره اند؛ جراکه فارغ التحصیل دانشگاه هنر همچنان یونابی مآبی می آموزد تا بر اساس همان سی و شش وضعیت نمایشی آموخته در رشته هنر ، که تعداد اکثری از آنان با فرهنگ اسلامی - ایرانی تعارض و تضاد دارد اثر هنری ارائه می دهد. دریغا که دانش آموختگان فن هنری در دانشگاه جمهوری اسلامی فرهنگ پروتاگونیستی عاشورایی را با کهن الگوهای شیعی نمی آموزند تا بر اساس آموخته های عاشورایی، اثری میهن پرستانه به سبک و سیاق هالیوودی و آمریکایی بسازند . در آموزش سایر علوم دانشگاهی چنین متدهای هم ارز ، آموزش داده می شود و مدیر سینمایی فارغ التحصیل فرانسه، اثری سینمایی که با الگوی یونانی بر اساس پارادایم سارتری ، هیومی و جان لاکی ساخته می شود را به نفع ارزش ها لایک می کند!
این قرابت و همزمانی دو روز بزرگ یعنی عاشورای کبیر و عاشورای صغیر (۱۳ آبان) برای مدیران سینمایی حاوی یک پیام ارزشمند است و البته اگر القای این پیام در دستور کار دولتی ها باشد باید در عین اینکه با کدخدا پای میز مذاکره نشسته اند ، به تکلیف فرهنگی خود عمل کنند .مدیران سیاسی و فرهنگی دولت اعتدال باید بدانند حساب ما با کدخدا از همان عاشورای صغیر روشن است . باید بر اساس کهن الگوی عاشورا آثاری را حکم به ساخت و تولید دهند که روحیه میهن پرستانه و ضد سلطه در توده های عاشورایی تقویت کند . این درخواست مصداق عاشورایی بودن سینماست.در چنین زمانه ای مسئولان نباید از کدخدا بترسند و تصور کنند با تاختن اثری سینمایی برآمده از فرهنگ عاشورایی ، سیاست های کدخدا ممکن است پای میز مذاکره دستخوش ... قرار گیرد .
و از همه مهمتر باید به این مهم اشاره کرد که پیکره سازمان سینمایی شکل گرفت تا امر آموزش بومی در سینما را پایه گذار باشد و مسلک یونانی آموزی به سبک ارسطو ،فیلد و پولتی از سینما رنگ بازد . گر چنین شود و ایوبی های سینما بتوانند آموزش درام نویسی بر اساس فرهنگ اسلامی - ایرانی را راه اندازی کنند، قطعا نسل فیلمسازان بعدی چشم به کهن الگوهای عاشورایی با روایت های امروزی خواهند داشت و گرنه وضع سینما همواره چنین خواهد بود که افرادی با دایه ارزشی فیلم های اخته به سبک روزگاران شوروی سابق بسازنند!
از شما هم توقعی نیست به خدا چون پیرو مرشد شما کربلایش را در مذاکره با کد خدا جستجو می کند
ارسال نظر