دوران کنونی بیش از هر زمانی نیازمند رسانه هایی است که از موضع و منظر روشنگری و حقیقت گویی به فعالیت بپردازند . دو رویکردی که در عین حساسیت ، مرد میدان رسانه از هر نظر می طلبد : مسلط به فنون خبرنگاری و نویسندگی، متخصص در حوزه های مرتبط با کارش، آگاه به مسایل اجتماعی، هوشیار در خطرهای پیش رو، دارای اطلاعات درخور توجه، مسلح به بینش سیاسی، سعه صدر بالا، ظرفیت کافی در برابر انتقاد، گرایش معترضانه نسبت به ضعف های مدیریتی، منتقد فرهنگ بیگانه، غرور ملی، تعهد نسبت به مردم، ایستادگی در برابر مظالم، عدالت طلب، ساده زیست، مذموم شماری درآمدهای غیر مشروع، شجاع و جسور، کنجکاو و پرسشگر، متعصب نسبت به رسانه اش، وفادار به کشور و... بلاخره متقی و دین مدار. دریک کلام می توان از «اخلاق رسانه ای» یاد کرد. متاسفانه (انشاالله به همکارانم برنخورد) حلقه مفقوده و البته با کمی باج دادن، موجودیتی کمرنگ.
احتمالا خواهید گفت وجود رسانه و خبرنگاری با ویژگی های فوق خیلی آرمانی است! ولی نسبی آن که باید باشد؟ درعین اینکه بله رسانه ای با داشتن حداقل های اشاره شده دربالا راه دشوار و سختی های آشکاری پیش رو دارد. اولین مانع (منهای ضعف های حرفه ای) مدیران و کانون های قدرت هستند که به انحای مختلف در راه روشنگری و حقیقت گویی رسانه ها سنگ اندازی و سد سازی می کنند. بخشی از رسانه ها که طبعا وابستگی جناحی – گروهی دارند و «حقیقت» برای شان منافع حامیان حزبی آنها است و بخش غیر وابسته نیز بطور مرتب در معرض فشار و حتی بالاتر از این، فاسد سازی قرار دارند. جریانات مخالف حقیقت گویی، معمولا به جای اصلاح خود، در صدد فاسد کردن خبرنگار و رسانه برمی آیند. این جریانات غالبا بدون درک و پذیرش تفاوت کارکرد یک رسانه بومی و اسلامی، حداکثر خواستشان توجه رسانه به «واقعیت» است نه «حقیقت» و از اینکه رسانه ای عملکردی مطابق الگوهای بیرونی داشته باشد و به سطح مسایل و رویدادها بپردازد (حتی اگر این رویه زرد و جنجالی باشد)، آن را تحمل کرده و مشوق و ترغیب کننده اش نیز هستند.
رسانه در کشور اسلامی روشنگر و پی جوی حقیقت است. دراینجا عصر انفجار اطلاعات معنای مرعوبیت ندارد و الزاما توام با اخلاق و حق مداری است. ترجیح حقیقت بر واقعیت، راس شعار رکن چهارم دموکراسی می نشیند. ژورنالیسم غربی بنا و عملکرد و ارزش هایش را در خدمت گذاری به «بازار آزاد» می داند، حتی اگر لازم به جنجال و برهم زدن آرامش کشور باشد و یا حتی اگر منجر به هتک حرمت یک فرد شود، درآنجا مثلث «ژورنالیسم، دموکراسی و بازار آزاد» نهایت آمال جامعه است، درچنین صورتی آیا حقیقت معنایی می یابد؟ سیطره مهم است؟ غلبه با کدام است؟ واقعیت مهم است یا حقیقت؟ روشنگری اولویت دارد یا پوشش دادن همه چیز به نفع قدرت؟ وزیر و وکیل و صاحب حزب و باند و جناح ارجهیت دارد یا به تعبیر امام راحل طبقه سوم؟ ایشان فرموده اند : «روزنامه ها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نیست و این هم نیست که همه اش مال حکومت باشد و از چیزهاى حکومتى بنویسید، این صحیح نیست. به نظر من روزنامه ها براى همه مردم است و همه مردم در آن حق دارند .»
نظر امام را مقایسه کنید با آنچه هست و آنچه برخی مدیران و مسئولان از رسانه ها انتظار دارند. باز هم بخوانید از امام : «مطبوعات باید ببیند که ملت چه مىخواهد، مسیر ملت چیست، روشنگرى از این طریق داشته باشد و مردم را هدایت کند.»
و بالاخره این نصیحت و رهنمود که اساسا مسیر رسانه های ما را تعیین می کند : «مطبوعات باید یک مدرسه سیّار باشند تا مردم را از همه مسایل به خصوص مسایل روز آگاه نمایند و به صورتى شایسته از انحرافات جلوگیرى کنند ... ما باید نشریاتمان مفید باشد و اخلاق جامعه را اصلاح کنیم... م. آن چه راجع به خودم مى گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جاى آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمى کرده است».
اکنون پرسش این است که اگر خبرنگار و رسانه ای در درجه اول خود متعهد به اخلاق نباشد چگونه می تواند اخلاق جامعه و مردم را تغییر دهد؟ اگر رسانه ای مقید به روشنگری نباشد چگونه می تواند مردم را به حقوق شان و حق از دست رفته آنان آگاه کند؟ اگر رسانه ای سرلوحه عملکردش «حقیقت» یابی نباشد آیا خواهد توانست درمیان مردم صاحب جایگاهی باشد؟ متاسفانه ژورنالیسم غربی در لوای دموکراسی، اوج کارکردش گسترش «بازار آزاد» است و دراین میان «اخلاق» را بازدارنده توسعه دموکراسی و بازار آزاد می داند لذا «حقیقت» در درجه بعدی قرار می گیرد و نهایتا مقلد «واقعیت» می شود. رویکردی که دامن بسیاری از رسانه های ما را گرفته است و مدیران و مسئولان ازاین بابت در شعف اند. درحالی که میان واقعیت و حقیقت فاصله بسیار است. مثلا وجود مسلمانان در اروپا و حوادث تروریستی، دو واقعیت اشکار است، ولی حقیقت امر براین نیست که مسلمانان خشونت طلب و تروریست هستند (حتی اگر درمیانشان یک تروریست و فردی خشونت طلب وجود داشته باشد که دارد) درحالی که طبق یک بررسی در مطبوعات آلمان طی ۵۰ سال نشان می دهد که ۵۰ درصد مطالب شان در بحث اسلام و مقوله هایی چون خشونت منتشر شده است(۱) رویکردی که حقیقت ندارد، اما این رسانه ها با نمونه هایی از واقعیت تعمیم می دهند و اسلام هراسی را ترویج داده و می دهند. درچنین عملکردی نه تنها روشنگری صورت نگرفته بلکه حقیقت هم مخدوش و مورد سو استفاده قرار گرفته است.
امام علی (ع) می فرمایند : «راست ترین سخن آن است که مطابق با حق باشد ... بهترین امور آن است که چهره حق را آشکار کند» اکنون حقیقت چیست؟ آیا گروه های غرب ساخته تحت عنوان مسلمان حقیقت اسلام است؟ یا واقعیت موجود که باید توسط رسانه های روشنگر و حقیقت طلب اخبار درست و تحلیل های صحیح پیرامون آنها ارایه شود.
مثالی دیگر از داخل و محیط سینمای خودمان : کمبود بودجه سازمان سینمایی در نسبت با تورم پایین است و خیل بیکاران و نیازمندان سینمایی افزایش یافته است، دراین بین آیا وظیفه یک رسانه حق گو این است که با روشنگری به این قضیه بپردازد و مثلا با پرسشگری بدنبال این باشد که همین بودجه درکجاها و به چه کسانی پرداخت شده است و ... یا با سر تعظیم فرود آوردن در برابر مدیران و مسئولان، حقیقت را یا نگوید یا وارونه بگوید؟ آیا اگر رسانه ای به روشنگری دراین زمینه پرداخت و موضوع «یک ده آباد بهتر از صد خراب» را به چالش کشید، باید حمایت و پشتیبانی شود یا به روش های مختلف چنین رسانه ای را به ورطه سطحی گرایی کشید تا برود ستون هایش را با اخباری در زمینه های ازدواج فلان بازیگر خارجی و رنگ چشم بهمان هنرپیشه داخلی پر کند؟ همه این ها واقعیت است اما روشنگری به منظور کشف حقیقت، از هر خبرنگار و رسانه ای ساخته نیست، مگر رسانه ای که مقید به اخلاق و متعهد به اسلام ناب محمدی (ص) باشد.
پانوشت :
۱ – از پژوهش های پروفسور «کار حافظ»، استاد رسانه در دانشگاه «ارفورت»
ارسال نظر