چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶

نگاهی به دومین قسمت یک انیمیشن در حال اکران

«هواپیماها- آتش و نجات»؛ شجاعت و ایثار از نوع ماشینی

انیمیشن «هواپیماها آتش و نجات»

سینما پرس: صابر اله دادیان/ انیمیشن«هواپیماها- آتش و نجات» قسمت دوم از انیمیشن بلند سینمایی است که سال گذشته اکران شد و نتوانست فروش خوبی به دست آورد. به بهانه اکران جهانی این انیمیشن و حضور آن در رقابت های جهانی اسکار نگاهی به قسمت دوم آن انداخته ایم.

این انیمیشن مانند قسمت نخست آن محصول شرکت دیزنی تون است که توسط شرکت والت دیزنی پیکچرز خریداری شده و چهره سرشناسی همچون جان لستر در هیئت مدیره آن حضور دارد. حضور شخص خلاقی همچون جان لستر در یک شرکت انیمیشن سازی، می تواند نوید آینده ای روشن و سینمایی جذاب و خلاقه باشد. همانطور که او از پس فردایی ناامید کننده در قسمت اول انیمیشن هواپیماها، فیلم جذاب و پر فروشی مانند آتش و نجات را تولید می کند، می توان امیدوار بود که شرکت دیزنی تون در آینده ای نه چندان دور به شرکتی قدرتمند در تولید آثار فاخر انیمیشن باشد که با غول های انیمیشن سازی دنیا همچون وارنر بروز، پیکسار و دیزنی رقابت کند.

هواپیمای تک ملخه قسمت نخست، به نام «داستی» پس از رسیدن به آرزوی دیرینش در قسمت اول، که تبدیل شدن به هواپیمایی سریع و مسابقه ای بود ، همچنان با قدرت و زیبایی تمام در آسمان مانور می دهد و در مسابقات، نام قهرمان جهان را با خود یدک می کشد. محل زندگی و استقرار او همچنان فرودگاه کوچک و قدیمی است که دوستان قدیمی داستی در آن اقامت دارند. اما داستان از جایی شروع می شود که داستی در یکی از مانورهای آزمایشی خود به موتورش بیش از حد فشار می آورد و باعث به وجود آمدن نقصی در قسمت جعبه دنده خود می شود. او از سقوط جان سالم به در می برد، اما در گاراژ بعد از معاینه توسط یکی از دوستان مکانیکش متوجه می شود که جعبه دنده قدیمی­ اش شکسته و در کمال تأسف امکان جایگزینی و تعویض آن هم وجود ندارد، چراکه آن قطعه بسیار قدیمی بوده و دیگر تولید نمی شود.

داستی که نمی تواند به راحتی قبول کند که دیگر نمی تواند در مسابقات جهانی پرواز شرکت کند ، شبی تصمیم می گیرد دوباره قدرت پروازش را در بوته آزمایش بگذارد. اما او با فشار آوردن بیش از اندازه به موتورش موجبات فرود ناموفق خود را فراهم می کند که در نهایت منجر به تصادف شده و بر اثر اتفاقاتی آتش سوزی در فرودگاه قدیمی به وجود می آورد. آتش سوزی که در اوایل داستان فیلم رخ می دهد و همه را در شوکی ناشی از آن فرو می برد، به گونه ای موضوع داستان را مشخص می کند. همچنین موضع قهرمان داستان را که در ابتدا منفعلانه و مغلوب است و سپس طی جریاناتی سازنده در فیلم، قهرمان می تواند به آتش که به گونه ای ضد قهرمان فیلم طراحی شده غلبه کند و در این میان به نقصان خود که همان جعبه دنده خرابش است نیز فائق آید.

ضعف و انفعال

یکی از روش های ساخت شخصیتی قهرمان گونه به شکلی باور پذیر، استفاده از فرمول نقطه ضعف و انفعال است که می تواند به سبب نقص و میل به رشد و بالندگی، حس همذات پنداری مخاطب را برانگیزد و حتی در ساحت انیمیشن هایی تخیلی مانند هواپیماها، مخاطب را با احساساتی واقعی در وجود قهرمانش همراه کند. این فرمول که از دیرباز در ساخت اسطوره ها و قهرمانان توانسته داستان گوها و اسطوره ساز ها را یاری دهد، تقریبا فرمولی است که همیشه کار می کند. چه آن شخصیت آشیل قهرمان باشد که پاشنه پایش نقطه ضعف و انفعال اوست، چه داستی هواپیما باشد که به سبب نقص در جعبه دنده اش به گونه ای شجاعت و تصمیم گیری اش به چالش کشیده می شود.

آنتروپومورفیسم ماشینی

یکی از نقدهایی که دامن گیر انیمیشن هایی همچون هواپیماها یا ماشین ها شده است بحث فلسفی اگزیست و اگزیساتس است که از اصالت وجود و نزولش به ورطه موجود می گوید. اما باید اذعان داشت که آنتروپومورفیسم که در واقع جان بخشی به اشیاء یا بهتر بگوییم بازتاب انسان گونه ای از اشیاء یا ماشین هاست از فلسفه های وجودی انیمیشن و اصول آن محسوب می شود. به این سبب در انیمیشن به خاطر جان بخشی به ماشین، اشیاء و یا حتی دادن احساسات انسانی به حیوانات و نباتات نمی توان نقد ساختاری و یا فیسفی جدی داشت. اما از سویی دیگر می توان جانب منتقدان را نیز گرفت چراکه در دنیایی که همه چیز ساخت دست بشر است و امکانات به وجود آمده برای سهولت در زندگی و کاهش مشکلات نوع بشر به وجود آمده چگونه است که هیچ خبری از انسان نیست؟

به عنوان مثال نجات جنگل و درختان که حیات و وظیفه اصلی آن ها تولید اکسیژن برای تنفس انسان است و یا انسان به این دلیل به حیات آن ها وابسته است، چگونه است که تم اصلی داستان و تعلیق های آن را تشکیل می دهد؟ حال آنکه مشخصا هواپیماها از اکسیژن تنفس نمی کنند، همانگونه که در فیلم نیز حیات آن ها وابسته به عناصر حیات بخشی چون آب و یا هوا نیست. و همینطور فعل سم پاشی که باز برای نجات و حیات بهتر درختان است و آن کار و حرفه شخصیت اصلی داستان هم است اما هیچ­کجای داستان انسانی وجود ندارد و حتی حیوانات جنگل هم ماشین هایی به شکل پرنده، گوزن و گاو هستند.

این گونه سوالات فلسفی می تواند داستان گویی این گونه آثار را با سوالات مهم و جدی روبرو کند اما اگر بخواهیم منطق  حاکم بر دنیای انیمیشن را مد نظر بگیریم، هر ناممکنی ممکن می شود و اصول وجودی انیمیشن هم بر همین قاعده بنا شده است چرا که جان بخشی به اشیاء صرفا ساخته ذهن بشر است تا به نوعی احساسات انسان گونه را در قالبی دیگر بازگو کند که بر خلاف خیلی از نظر ها و دیدگاه­ها حس همذات پنداری را در مخاطب امروز دنیا به خصوص کودکان بیشتر از انسان بر می انگیزد.

این همان چیزی است که انیمیشن هایی مانند داستان اسباب بازی و یا ماشین ها را در زمره بهترین و پر مخاطب ترین انیمیشن های دنیا قرار می دهد. پس اگر دید نظریه پردازان فلسفی و منتقدین که بیشتر در ساحت ادبیات نظر دارند تا عالم متفاوت انیمیشن به ذات و ماهیت وجودی انیمیشن تغییر کند شاید بسیاری از این انتقادهای فلسفی و نظری نیز برطرف شود، و یا حداقل بتوان وجوه انسانی و تربیتی را در بعضی انیمیشن های حتی غربی بیش از پیش جستجو کرد. انیمیشن (هواپیماها، آتش و نجات) بیش از آنکه بخواهد مبانی فلسفه اصالت وجود را زیر سوال ببرد، می تواند در تربیت کودک امروز و تقدیر از امیالی انسان دوستانه، همچون شجاعت و ایثار و فداکاری را به مخاطب بیاموزد و آن را از دنیای ماشین­ها به انسان­ها تعمیم دهد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.