«شیار۱۴۳» پس از حضور در جشنواره فیلم فجر دوره سی و دوم و اختصاص سیمرغ بلورین بهترین مردمی این رویداد مهم و بزرگ فرهنگی و سینمایی کشور به خود، با بازخوردهای متفاوتی از سوی منتقدان و اهالی سینمای ایران روبرو شد. برخی این فیلم را بدعتی نو در سینمای ابران به ویژه در ژانر دفاع مقدس قلمداد کردند و برخی دیگر نیز این فیلم را سطحی و خارج از مدیوم سینما دانستند که به دلیل رویکرد فیلمساز و معلق بودن فیلم بین فضای مستندگونه و داستانی نمی تواند عنوان یک فیلم سینمایی را با خود به یدک بکشد.
با تمامی این تفاسیر، دومین فیلم نرگس آبیار که از حدود ۴۰ روز قبل اکران سراسری خود را آغاز کرد، با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شد و در حال حاضر به فروش میلیاردی دست پیدا کرده است که البته این امر مهم نیز همچنان با اما و اگرهای دیگری از سوی منتقدان سرسخت این فیلم روبرو شده است!
به بهانه اکران این فیلم سینمایی و فروش بالای آن، خبرنگاران سینماپرس نازنین شادپی و رضا مرتضوی گفتگوی دوساعته ای با نرگس آبیار (کارگردان)، محمدحسین قاسمی (تهیه کننده) و گلاره عباسی (بازیگر) این فیلم ترتیب داده اند که ماحصل آن را در ادامه از نظر می گذرانید:
ن. ش: چندی پیش در مصاحبه ای که با آقای قاسمی داشتم ایشان دلیل فروش بسیار خوب فیلم را دوری از کلیشه و شعارزدگی عنوان کرد؛ آیا این فضا از زمان نگارش فیلم نامه بوده و یا در زمان فیلمبرداری به وجود آمد؟
آبیار: اول اجازه دهید من هم دلایل دیگری را به دلایل عنوان شده برای فروش فیلم بیان کنم و آن اینکه مردم خیلی منتظر اکران این فیلم بودند و فکر می کنم یکی از دلایل مهم فروش فیلم به خصوص در ۲ روز اول اکران، چشم انتظاری تعداد بسیار زیادی از مردم بود و مدام برای ما پیامک زده می شد که در چه تاریخی فیلم اکران می شود.
اما در مورد کلیشه ها و دوری از شعار در زمان نگارش بود چون من عادت دارم در زمان نگارش همه چیز را به صورت کامل و با اشاره به جزئیات به پایان برسانم، به دلیل اینکه اصلا نگاه من کلیشه ای نیست. شعار و کلیشه در ناخودآگاه من جایگاهی ندارد، به همین دلیل تفکر من به روی کاغذ جاری می شود و در حقیقت عاری از هرگونه نگاه دیکته شده و تکراری است، هر چند که موضوع در کلیت ممکن است این گونه به نظر آید که تکراری است نه بدان معنا که تاکنون در عرصه سینما به آن پرداخته شده است بلکه به دلیل اینکه که برنامه های مختلف تلویزیونی پیرامون مادران چشم انتظار و یا آوردن پیکر شهدای گمنام اما کمتر فیلمی در سینمای چنگ داشته ایم که به صورت مجزا از ابتدا تا انتها بخواهد به این سوژه بپردازد.
ن. ش: نگران این نبودید که دور شدن شما از کلیشه چه در زمان نمایش در جشنواره فیلم فجر و چه در زمان اکران عمومی به فیلمتان ضربه بزند؟
آبیار: فکر می کنم این نگرانی در هر کاری وجود دارد، حتی برای فردی که می خواهد یک فیلم کمدی بسازد بنابراین معتقد هستم خیلی نباید به نگرانی در سینما فکر کرد و به آن پر و بال داد و باید تا می شود از این موضوع دوری کرد تا یک فیلم موفق ساخته شود، به دلیل اینکه خیلی از اتفاقات پیش بینی نشده است و اصلا ممکن است در آن سالی که فلان فیلم ساخته و اکران می شود مردم هیچ گونه تمایلی به تماشای آن نوع از فیلم نشان ندهند و مجادلات سیاسی دنیا فرد را به سمتی هدایت کند که بر سلیقه حال مخاطب تاثیر بگذارد. گاهی وقت ها همه چیز دست به دست هم می دهد تا علی رغم شایستگی هایی که فیلم دارد اما اصلا دیده نشود. به همین دلیل من این گونه نگرانی را می بوسم و کنار می گذارم و در حقیقت به این فکر می کنم که من باید کار خودم را انجام دهم و خیلی درگیر حواشی نشوم، حال ممکن است همه چیز دست به دست هم بدهد و فیلم من با ارزش هایی که در آن بیان شده دیده شود و یا عکس آن رخ دهد.
ن. ش:این خیلی جسارت می خواهد که کارگردانی با دومین فیلم خود اینگونه پا به دنیای فیلمسازی بلند بگذارد؛ این جسارت از کجا سرچشمه می گیرد؟ آیا به پیشینه داستان نویسی شما بازمی گردد؟
آبیار: بله، درست اشاره کردید. این جسارت من هم به سابقه داستان نویسی و ادبیاتی که من با آن سر و کار دارم بازمی گردد و هم به سابقه مستندسازی من. به نظر من هیچ وقت نباید ترسید. من اصولا اهل ریسک و کمی خطر هستم. به عنوان مثال من در فیلم «اشیاء...» بر خلاف نظر برخی از دوستان بخشی از فیلم را در بازار فیلم برداری کردم، در حالی که همه دوستان به من می گفتند اجازه بده ما فضای بازار را با چندین هنرور برایت بازسازی می کنیم، اما من برای باورپذیری هر چه بیشتر صحنه های فیلم اصرار داشتم که فیلم حتما باید در بازار فیلم برداری شود با توجه به اینکه می دانستم کار کردن در فضای بازار تهران برای فیلم اول یک کارگردان به شدت سخت است. تجربیات ساختم فیلم مستند به شدت به من کمک کرد و سبب شد تا فیلم را آن طور که می خواهم تولید کنم. مستند به انسان یاد می دهد که از امکاناتی که فضای پیرامون در اختیار ما قرار می دهد بهترین استفاده را کنم و این امکانات طبیعی بدون اینکه دستی به آن ها وارد شود و از آنها فضایی مصنوعی بوجود آورد.
ر. م: من «اشیاء...» اولین فیلم شما را به شدت دوست داشتم به طوری که در یک مجله از ۴ ستاره ۳.۵ ستاره امتیاز مثبت دادم؛ اما «شیار ۱۴۳» با وجود سر و صدایی که کرد، خیلی مورد پسند من واقع نشد. در این جا می خواهم ۲ سوال مطرح کنم؛ اول اینکه چقدر آن حواشی بوجود آمده برای فیلمتان خودخواسته بوده و نامه ابراهیم حاتمی کیا فارغ از دخالت شما نوشته شد و دوم اینکه معتقد هستم فیلم میان فضای داستانی و مستند معلق است؛ مخاطب نمی داند با یک فیلم مستند روبرو است و یا یک فیلم داستانی. دلیل آن گفتگوهای متعدد با افراد موجود در فیلم چیست؟
آبیار: در ابتدا باید بگویم ما همیشه تلاش داریم برای دوری از فضای پر اضطراب سینما در یک فضای آرام کار کنیم، حواشی برای هر فیلمی وجود دارد و به دور از دخالت گروه تولید کننده است حتی گاهی ممکن است این حواشی به ضرر فیلم باشد، با این وجود تیم تولید کننده فیلم «شیار ۱۴۳» هیچ گونه دخالتی در بوجود آمدن آن فضای قبل از نمایش فیلم نداشت.
اما در مورد سوال دوم شما باید بگویم من همیشه تلاش می کنم تا دیده نشدن در فیلم هایم پررنگ باشد. این دیده نشده یعنی من به عنوان کارگردان، بازیگرانم، فیلم برداری، طراحی صحنه و ... دیده نشود و موضوع فیلم دیده شود. همه چیز باید آن قدر طبیعی و واقعی صورت بگیرد که مخاطب حضور من و بازیگر مطرح و توانا را نبیند، مخاطب باید با داستان فیلم درگیر شود که متاسفانه این فضا در سینمای ایران خیلی درک نمی شود. ما در فیلم هایمان اغلب فضای دکوپاژ شده می بینیم و طبیعی است که این فضا حضور یک کارگردان را به مخاطب القا می کند اما به عقیده من مهم این است که روایت و موضوع فیلم من دیده شود. خیلی سخت است که یک فیلم بردار با این قضیه کنار بیایند و فیلم برداری شما دیده نشود. ما خیلی از فضاهای فیلم را ساختیم اما حس نمی شود، انگار که از قبل در آنجا بوده است، من این جنس فضا و کار را دوست دارم که هیچ چیز به جز روایت دیده نشود. البته قبول دارم که شاید در بخش هایی از فیلم کمی بیرون زدگی دیده شود اما مهم دیده شدن روایت است تا بازیگری و کارگردانی.
قاسمی: فیلم با وجود بهره جویی از نابازیگران بومی از بازی های بسیار طبیعی و یکدستی سود برده است حتی در فیلم ۴۰ دقیقه ای «روایت یک داستان باور نکردنی» دومین فیلم خانم آبیار هم مخاطب متوجه حضور بازیگران نمی شود و چون قرار نیست بازی ها دیده شود، این ویژگی کار خانم آبیار است.
ر. م: به خصوص بازی مریلا زارعی...
آبیار: بله، اما خیلی تلاش کردم تا همه چیز کنترل شده پیش برود. من در فیلم «شیار ۱۴۳» کاملا عامدانه در میان فضای داستانی و مستند حرکت کردم و در فیلم «اشیاء...» این گونه نبود به دلیل اینکه نگاه مستند گونه به داستان وجود داشت اما در داستان «شیار ۱۴۳» ما با یک مستندسازی روبرو هستیم که برای تهیه یک گزارش آمده است، برای اینکه من می خواستم به سوژه تفحص شهدای گمنام اشاره کنم و اینکه چرا باید هر از گاهی تعدادی استخوان را بیاورند و داغ مردم را تازه کنند؟ در حالی که این اتفاق فقط در ایران رخ می دهد. من توسط یک گزارشگری امروزی و از جنس خود «شاهرخ»، سرباز فیلم می خواستم به این موضوع بپردازم، فردی که میان زمان جنگ و دنیای مدرن معلق است و آن نگاه مدرنی که دارد باعث نمی شود آن ایدئولوژی جهان جدیدی که دارد درک درست از جهان را از بین ببرد، در واقع همان خواب است که یک تلنگری به او می زند. آن مصاحبه گر خود تماشاگر است که در انتها باید به آن نتیجه برسد که چرا استخوان های شهدا آورده شود و آن موقع است که در میان مصاحبه های متعدد با نگرانی و دلتنگی یک مادر چشم انتظار مواجه و با او همراه می شود تا عشق مادر به فرزندش را درک کند چرا که آن استخوان ها پایانی بر انتظارهای مادر است.
قاسمی: در هنر نمی شود قانونی مبنی بر سنجش فیلم گذاشت چرا که در سینمای مستند و سینمای داستانی متر و معیار گم می شود به گونه ای که می شود از یک فیلم مستند به عنوان فیلم داستانی نام برد. برای من یک اثر هنری زمانی مهم است که تواند جهانی بسازد و ما را به عنوان مخاطب وارد جهان خود کند وقتی این اتفاق رخ دهد یعنی فیلم هم باورپذیر بوده است و هم تاثیرگذار. به نظر من «شیار ۱۴۳» این قدرت را دارد و چه خوب است برای آثار هنریمان چنین مترهایی را نگذاریم.
ر. م: در برخی از صحنه ها به شکل مکرر با مصاحبه ها مواجه می شویم و به عقیده من این مصاحبه ها روند فیلم را کمی کند می کند؛ در واقع وقتی فیلم وارد زندگی «الفت» می شود و مخاطب می خواهد با او همراه شود بلافاصله با فضای مصاحبه روبرو می شویم، این افت و فرودها کمی مخاطب را آزرده می کند.
آبیار: این روند کاملا عامدانه است. من با بوجود آوردن بخش های مصاحبه ای می خواستم بکر بودن آن آدم ها را نشان دهم ضمن اینکه تمام افرادی که در مقابل دوربین آن گزارشگر قرار می گیرند اطلاعاتی را به مخاطب منتقل می کنند، حتی در بخش هایی انتقال اطلاعات را حذف کرده ام و فقط یک فضا برای تنفس به مخاطب فراهم کرده ام. من برای تمام افرادی که مقابل دوربین قرار می گیرند شخصیت پردازی کرده ام به مانند آن زنی که می گوید فقط صدای من باشد، این دیالوگ به مخاطب می فهماند که زن زمانی عاشق «یونس» بوده است و یا در نمایی که سرباز می گوید من در تهران صدای خودم را نمی شنیدم اما اینجا صدای خاک را هم می شنوم. تمامی افراد شخصیت پردازی دقیقی دارند. نماهای مصاحبه به لحاظ تکنیکی به وجود آورنده تعلیق مورد نیاز داستان برای مخاطب است، ۳ نفر از افراد در مورد «الفت» صحبت می کنند، ما «الفت» را در فلاش بک ها می بینیم و وقتی افرادی پیرامون یک فرد غایب صحبت می کنند آن فرد برجسته تر می شود.
ر. م: فکر نمی کنید کمی ریتم فیلم را کند کرده است به دلیل اینکه تا مخاطب می خواهد با «الفت» همذات پنداری کند، یکباره فضا می شکند و وارد دنیای مستند مصاحبه ها می شویم. این عمل خودخواسته بوده و عامدانه می خواستید حس همدردی مخاطب را از بین ببرید؟
آبیار: من از تمام عناصری که سبب می شود فیلم من به سمت مستندگونه برود استفاده کردم. می گویم مستندگونه به دلیل اینکه فیلم من داستان دارد و نمی توان آن را یک مستند مطلق دانست. من از برخی عناصر استفاده کردم تا فیلم را به سمت فضای مستند گونه ببرم، به مانند صحنه های آرشیوی که در فیلم وجود دارد جالب است بدانید من حتی از تلویزیون عراق صحنه های مربوط به عملیات والفجر مقدماتی را پیدا کردم و در فیلم گنجاندم. علاوه بر این موارد نوع فیلم برداری روی دست و دکوپاژ کاملا فضای مستند گونه را به مخاطب القا می کند که به نظر من هیچ گونه پرشی وجود ندارد اما شاید برخی از مخاطبین با نظر من موافق نباشند چنانچه تاکنون چنین نبوده و اغلب مخاطبین پرشی را در فیلم احساس نکرده اند. من سعی کرده ام فضای یکدستی را به وجود بیاورم و فکر می کنم موفق هم بوده ام.
ر. م: کمی در رابطه با عملکرد «الفت» صحبت کنیم، من چندی پیش صحبت های «اختر نیازی» را مطالعه می کردم و متوجه شباهت اندک آن فرد با کاراکتر اصلی فیلم شما شدم. به کمر بستن رادیو و حس یکنواخت مادر را نمی پذبرم. این مادر بعد از ۱۵ سال حسی را به فرزند خود دارد که سال ها پیش در لحظه رفتن او داشت، این حس برای من غیرواقعی و باورپذیر نیست چون انسان ها با از دست دادن عزیزی بعد از مدتی به زندگی روزمره خود بازمی گردند و در دراز مدت کمررنگ می شود در حالی که «الفت» همان حس روز اول رفتن فرزند خود را دارد و با گذشت زمان سرگشته تر و مجنون تر می شود.
آبیار: {با خنده} شما مادر نیستید که این حس را لمس کنید. زمانی که خانم اختر نیازی با من مصاحبه کرد به من گفت ۱۵ سال رادیو به کمر بسته بودم تا اسم پسرم را از رادیو بشنوم و از وضعیت او مطلع شوم، همین قصه خط داستانی خوبی به من داد و ذهنم را درگیر کرد و نقطه عطف رمانم شد در حالی که من ۱۳ شخصیت اصلی دیگر در رمانم داشتم. با اکران فیلم تعامل من با مادران شهید بیشتر شده و در هر شهری که می روم با عده کثیری از مادران شهید مواجه می شوم که یا از وضعیت فرزندان خود آگاه هستند و یا به مانند مادری که در اصفهان با آن برخورد داشتم همچنان از وضعیت فرزند خود بی خبر است. من نمونه های زیادی از مادرانی را دیدم که با در دست داشتن یک عکس به دنبال جنازه فرزندش در میان انبوهی از استخوان های مربوط به افراد مفقودالاثر می گردد.
نمونه بارز آن مادر شهید صبوری است که بعد از دیدن فیلم به من گفت پسرم ۱۸ ساله بود که به جبهه رفت و الان ۳۰ سال است که از او خبری ندارم و حاضر هستم فقط یک بند انگشت از او برای من بیاروند تا آرام گیرم. جالب است بدانید این مادر نه خانه قدیمی خود را می فروخت و نه حاضر بود آن را به درخواست فرزند دیگرش خراب کند و به جای آن آپارتمان بسازد چون معتقد بود اگر بهروز برگردد خانه را پیدا نمی کند.
عباسی: من بعد از دیدن این مادرها باورم شد که چنین مادرانی وجود دارند و تازه «شیار ۱۴۳» را باور کردم. اگر آن مادران را نمی دیدم محال بود که وجود این حس عجیب میان مادر و فرزند را باور کنم.
آبیار: مادر شهید صبوری آن قدر بی قراری می کرد که در نهایت همرزم های پسرش او را به سومار می برند و می گویند پسرت در قطعه ای از این زمین است و پس از آن مادر آن قدر این مسیر را طی کرد تا سرانجام جاده را آسفالت کردند و در نهایت جسد فرزندش را در بوشهر پیدا کردند. امید ویژگی به شدت عجیبی است و از آن عجیب تر مادر، مادر موجود عجیبی است، عشق مادر به فرزند قابل درک نیست و فقط مادر است که مادر را درک می کند. خیلی از مادران شهید به جنونی که در فیلم می بینید گرفتار هستند چون حس عاطفی مادر به فرزند یک حس خاص است.
ر. م: البته خود من در زمان نمایش فیلم در برج میلاد با گریه های آن مادر گریه کردم، اما می خواهم بدانم چقدر سرگشتی مادر می تواند با گذشت زمان تشدید شود؟
آبیار: چون مادر همسرش را از دست داده و همین یک پسر را به عنوان مرد زندگی اش دارد و در حقیقت زنانگی خود را فدای مادرانگی اش کرده، طبیعی است که چنین مادری با بی خبر بودن از فرزند خود سرگشته تر شود. چند سال پیش کتابی را با عنوان «عطا» نوشتم، داستان این کتاب برگرفته از زندگی مادری است که فرزند خود را گم کرده است. روزی پسرش از خانه بیرون می رود دیگر هیچ گاه باز نمی گردد، مادر سال ها در آن خانه به امید پسرش می نشیند و هر شب غذای مورد علاقه او را درست می کند تا روزی که چند ماه پیش از دنیا می رود.
تصاویر برخورد مادران با استخوان های شهیدان مفقوالاثر به شدت تکان دهنده است و من سعی کرده ام تصاویر ملایمی را به نمایش بگذارم. در فیلمی که من به مریلا زارعی نشان دادم مادری هست که با دیدن تابوت فرزندش استخوان ها را بر می دارد و یک دستمال می پیچد و بو می کند. مادر نه گریه می کند و نه ضجه و فقط دست به استخوان ها را در آغوش می گیرد و لالایی می خواند. بعد به من ایراد می گیرند که چرا تصویر نوزاد را نشان دادی تا مخاطب تحت تاثیر قرار بگیرد! این کمترین تصویری است که من می توانم از برخود مادر با استخوان های پسرش نشان دهم.
ر. م: چقدر نرگس آبیار به عنوان فیلمساز تلاش کرده فیلم را به ملودرام نزدیک کند؟ من همیشه تلاش کرده ام فیلم را با منطق نقد کنم.
آبیار: ذات موضوع و داستان این ویژگی را دارد.
ر. م: در سکانس پایانی این گونه نیست...
آبیار: ویژگی های ملودرام بودن یک فیلم استفاده بیش از حد از موسیقی است در حالی «شیار ۱۴۳» فقط در ۲ سکانس موسیقی دارد ضمن اینکه در یکی از همین ۲ سکانس که سکانس پایانی است، موسیقی به شکل بومی نشیده می شود. فیلم من ویژگی خاص ملودرام را ندارد. شما در هیچ جایی از فیلم به جز سکانس پایانی گریه «الفت» را نمی بینید که بخواهد به دل مخاطب چنگ بزند. من خیلی مریلا زارعی را کنترل کردم تا گریه نکند و بیش از حد درگیر احساسات نشود تا آن صورت سنگین و سرد را حفظ کند. من از عناصر ملودارم پرهیز کردم برای اینکه داستان به اندازه کافی دردناک است. من درد را در نگاه و رفتار «الفت» نشان دادم. سکانس پایانی را من در زمان نگارش داشتم که به گذشته برمی گردد و «الفت» نوزاد را در آغوش می گیرد که عده ای به من گفتند این بهترین سکانس فیلم بود. جالب است بدانید که سکانس پایانی فیلم را از سفری که سال های گذشته برای دیدن شهدای پیدا شده به جنوب رفته بودم وام گرفتم، استخوان ها را به صورت قنداق شده پیچیده بودند. «الفت» در سکانس پایانی خیلی شکوهمند رفتار می کند.
عباسی: به نظر من بخش های مستند گونه مصاحبه ها، فضای ملودرام را می شکند و فاصله گذاری می کند. پرهیز کردن از سکانس های تاثیرگذار دال بر استفاده از عناصر ملودرام نیست ضمن اینکه وجود فضاهای مصاحبه فرصت تعقل را از مخاطب سلب می کند.
ر. م: این همان نقد من بر فیلم است...
عباسی: بیبنید فیلم با روایت من شروع می شود و بیشترین بازی های من مربوط به نماهای مصاحبه است. من از دوستی خواهش کردم تا هر چه فیلم ایرانی و خارجی با روایت شروع می شود برایم بیاورد و زمانی که ۱۵ فیلم را دیدم متوجه شدم این آن چیزی نیست که خانم آبیار از من می خواهد برای اینکه تمام آن بازی ها با ملودرام آغاشته است در حالی که قرار بود در «شیار ۱۴۳» از ملودرام دور شویم.
آبیار: من از انرژی خود موضوع برای احساسی کردن فضا استفاده کردم. من به جای اینکه با ضجه و مویه مخاطب را تحت تاثیر قرار دهم، با موضوع درون دل مخاطب را خالی کردم چون برای من مهم تر است.
ن. ش: در بخشی از صحبت هایتان به موسیقی اشاره کردید. آیا به مانند برخی از فیلمسازان موسیقی را به هنگام نگارش فیلم نامه مد نظر داشتید که کدام سکانس باید موسیقی داشته باشد و یا اینکه به هنگام فیلم برداری؟ چون سخاوت دوست فقط از ساز «نگاره و نقش» و یک لالایی که در سفر به کرمان ضبط کرد، استفاده کرده است.
آبیار: من معتقد هستم فیلم نباید موسیقی داشته باشد.
ن. ش: جالب است که شما هم عقیده سعید سهیلی را دارید.
آبیار: موسیقی یا نباید موسیقی داشته باشد و یا اینکه از جنس خود فیلم آهنگین شود. در فیلم «اشیاء...» موسیقی وجود ندارد و شما فقط در ۲ بخش موسیقی را با صدای کالسکه بچه می شنوید که در نمای پایانی باز همان صدا را به صورت ارکسترال می شنوید. در «شیار۱۴۳» هم همین اعتقاد را داشتم چون موسیقی حتما باید به صورت افکتیو کار شود مگر اینکه فرم فیلم من به شکلی باشد که بخواهم موسیقی شنیده شود.
ن. ش: چون موسیقی به شدت می توانست در صحنه های به خود رفتن «الفت» موثر عمل کند...
آبیار: فیلم ۳۰ دقیقه موسیقی دارد، مسعود سخاوت دوست، موسیقی را به گونه ای در فیلم جریان داده که مخاطب متوجه حضور آن نمی شود در حالی که اگر حذف شود متوجه حذف شدنش خواهد شد. سخاوت دوست خیلی هوشمندانه موسیقی افکتیو را در فیلم جاری کرده است. موسیقی نمای پایانی فیلم به دلیل همگون بودن با داستان و فضای فیلم وجود دارد در غیر این صورت قطعا آن را حذف می کردم اما زمانی که دیدم لالایی صدای بکر و سوزناکی دارد که می تواند مفهوم سکانس مورد نظر را به مخاطب برساند، در فیلم قرار دادم. لالایی را مادری خوانده که ۴ فرزند خود را در زلزله بم از دست داده و همچنان در چادر زندگی می کند.
ن. ش: چون در فیلم های دفاع مقدسی که تاکنون داشته ایم موسیقی نقش به شدت پررنگی در فیلم دارد به عنوان مثال موسیقی فیلم های «از کرخه تا راین» و یا «بوی پیراهن یوسف» از خود فیلم معروف تر شد...
آبیار: من از عنصر رادیو برای موسیقایی کردن بخش هایی از فیلم استفاده کردم. ساعت های زیادی را در کنار صداگذار و تدوین گر مشغول انتخاب صدا بودم به دلیل اینکه رادیو از ابتدا کنار «الفت» است و فقط در نمای پایانی و نمای خواب رادیو نداریم و به همین دلیل موسیقی شنیده می شود و در دیگر بخش های فیلم شما موسیقی را به صورت افکتیو می شنوید که اگر حذف شود متوجه آن خواهید شد.
ن. ش: چقدر انتخاب مریلا زارعی برای فروش فیلم در زمان اکران عمومی بود؟
آبیار: من مریلا زارعی را برای توانمندی هایی که در بازیگری دارد انتخاب کردم.
ن. ش:پس چرا در کنار آن مهران احمدی را در یک نقش کوتاه انتخاب کردید؟
آبیار: مهران احمدی جز معدود بازیگرانی است که از پس اجرای هر نقشی برمی آید. احمدی خیلی هوشمندانه می تواند متفاوت بازی کند. من به توانمندی مریلا اعتقاد داشتم نه به گیشه ضمن اینکه اصلا به گیشه فکر نمی کردم کما اینکه به من گفته بودند اگر می خواهی به گیشه فکر کنی مهتاب کرامتی را انتخاب کن. من در هنگام نوشتن فیلم نامه به مریلا زارعی فکر می کردم چون می دانستم توانایی بازی آن را دارد.
ن. ش: بازیگران را زمان نگارش فیلم انتخاب کرده بودید؟
آبیار: خیر، فقط مریلا زارعی و گلاره عباسی را در زمان نگارش انتخاب کرده بودم.
ن. ش: چندی پیش در صحبتی که با جواد عزتی داشتم از عینیت داشتن داستان فیلم برایم تعریف کرد، جواد ۱۰ سال پیش یک تئاتری را برای سربازان مشغول به خدمت در یکی از شهرهای مرزی اجرا کرد و در آن جا با یک فرمانده ای آشنا می شود که از نحوه پیدا شدن جسد یکی از نزدیکان سربازی خبر می دهد. آن سرباز از طریق خواب محل دفن جسد را پیدا می کند. عزتی می گفت در تمام صحنه های «شیار ۱۴۳» آن تجربه در ذهنم بود.
آبیار: چقدر عجیب، اما به من چیزی نگفت. یکی از ایرادهایی که به فیلم من گرفته می شد وجود همین خواب است و می گفتند چرا ازعنصر خواب برای پیدا کردن جسد استفاده کرده اید در حالی که خواب بخشی از زندگی ماست و نمی توانیم منکر این حقایق شویم.
ر. م: نمایی که «الفت» از خانه بیرون می آید و به همسایه ها می گوید «یونس» ام پیدا شده خیلی زیباست...
آبیار: خود من هم زمانی که داستان را می نوشتم به شدت این نما را دوست داشتم، من این نما را از یک اتفاق واقعی که برای یک پیر مرد که از نزدیکانم است، رخ داد وام گرفته ام.
ر. م: در اصل تمام بخش های داستان را از حوادث واقعی وام گرفته اید. به چه دلیل شخصیت تلفنچی را در فیلم قرار دادید به دلیل اینکه مدام فضا را می شکند؟
آبیار: تلفنچی در روستاها نقش مهمی دارد، یادم می آید زمانی که برادر خود من جبهه رفته بود فقط یکی از همسایه های ما که «خانم سلطان» نام داشت تلفن داشتند و همه همسایه ها هم تماس های تلفنی خود را از منزل او انجام می دادند. وقت هایی که برادر من از جبهه تماس می گرفت و مادرم مشغول صحبت با او بود «خانم سلطان» به تمام حرف ها و مکالمات مادر من گوش می داد. {با خنده} ویژگی تلفنچی ها همین فضولی است و تلفنچی فیلم من به نوعی همین «خانم سلطان» است.
ر. م: {با خنده} پس شما می خواستید جزء به جزء فیلم را وام دار حوادث واقعی خودتان بسازید؟
آبیار: دقیقا ضمن اینکه تمام این حوادث واقعی فیلم را خیلی طبیعی تر می کند.
ن. ش: درست است که تلفنچی ها چنین ویژگی دارند اما فضای فیلم را می شکند...
آبیار: من خلاء کمی خنده را در میان فیلمی به این تلخی احساس کردم و ترجیح دادم کمی خنده را میان تلخی فیلم قرار دهم ضمن اینکه فضای خاص روستایی فیلم چنین فردی را می طلبید.
ر. م: من با کمیک بودن کاراکتر مشکل دارم و ...
آبیار: کمیک بودن کاراکتر کاملا واقعی است چون ویژگی ذاتی اغلب تلفنچی ها فضولی است.
ر. م: من معتقد هستم شما عامدانه می خواستید فضای ملودرام را بوجود بیاورید در حالی که وجود برخی سکانس ها به مانند مصاحبه ها و تلفنچی فضا را می شکند، چرا نمی خواستید مخاطب از ابتدا با «الفت» همراه شود و مدام فضا شکنی کردید؟
آبیار: من تلاش کرده ام فضای فیلم واقع گرایانه باشد و ما در واقعیت چنین فضاهای کمیکی را داریم.
عباسی: من معتقد هستم آن خنده ها یک خنده های تلخ و غمناکی است.
ن. ش: خانم عباسی شما پیش از این تجربه برخورد با «الفت» و یا «فردوس» نقش خودتان را داشته اید؟ می خواهم بدانم به عنوان یک بازیگر چقدر اندوخته با خود به نقش اضافه کردید؟ آیا به مانند خانم آبیار و جواد عزتی شناخت و تجربه قبلی داشتید و یا فضای داستان در زمان فیلم برداری به کمکتان آمد؟
عباسی: تجربه شخصی نداشتم اما قلم نرگس آبیار به من کمک کرد تا پتانسیل موجود در «فردوس» را بشناسم و بتوانم بُعد دورنی نقش را به نمایش بگذارم، من باید بتوانم شادی و غم «فردوس» را درک و لمس کنم. اابته تجربه قبلی که با خانم آبیار داشتم خیلی به من کمک کرد تا دیدگاه ایشان را بازی کنم. اما بُعد بیرونی نقش به مانند نحوه چادر سر کردن و لهجه و ... با یک آموزش مرتفع می شود چون با این بُعد از نقش است که لوکیشن را معرفی می کنیم. خانم آبیار به من می گفت خودت باش و بازی نکن چون قرار بود نقشی واقعی را به نمایش بگذارم نه یک بازی پراحساس را. «فردوس» نقش نوشته شده ای بود که می دانستم نقش مکمل است و داستان حول «الفت» می چرخد و باید به اندازه یک مکمل بازی کنم تا قصه «الفت» دیده شود.
قاسمی: بازیگران مکمل این فیلم آگاهانه یک فداکاری کردند تا «الفت» و داستان او دیده شود چون فضای فیلم به این شکل است و تشکر می کنم از همه دوستانی که این فضا را درک کردند تا قصه فیلم بزرگ شود همانگونه که اگر نقش های مکمل به شکلی بودند که بیشتر یا کمتر به نقش خود وارد می کردند قطعا «الفت» ی که امروز دیده می شود دیده نمی شد.
ن. ش: همه ما می دانیم که مخاطب از اهمیت بالایی برخوردار است ضمن اینکه فیلم شما سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاچی را دریافت کرد. چقدر فکر می کنید آرای مردمی در فروش فیلم شما تاثیر گذار بوده است؟
قاسمی: یکی از موفقیت های فیلم «شیار ۱۴۳» حمایت مردم است، به دلیل اینکه مردم به نوعی مبلغ فیلم ما شدند به طوری که فیلم در ۲ روز اول اکران ۶۴ میلیون تومان فروش داشت و در روزهای جمعه ۱۵۰ میلیون تومان. طبیعی است که این رقم براساس حواشی پیش آمده برای فیلم به وجود نیامده است. چون اگر فروش براساس حواشی باشد بعد از مدتی فروکش می کند در حالی که فروش فیلم سیر صعودی دارد. تماشاچی با تبلیغاتی که انجام می دهد تماشاچی می آورد.
ن. ش: برای اکران داخلی فیلم مشکلاتی داشته اید؟
قاسمی: قطعا مشکلاتی وجود داشته. ببینید همیشه فیلم هایی که سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرده اند بهترین زمان را برای اکران در اختیار داشتند در حالی که فیلم ما از عید شروع می شود اما به اواخر پائیز می رسد این درحالی است که تهیه کننده فیلم و سینمادارها به اکران آن راضی هستند اما با این وجود فیلم از فروش بسیار خوبی برخوردار است و فقط برخی مشکلاتی که در شهرستان ها داشته ایم در حال مرتع شدن است. دوستانی که این فضا را مدیریت می کنند باید آگاه باشند که سینما با سفارش دولتی پیش نمی رود و زمینه هنر را مردم پیش می برد مگر اینکه یک حرکت دولتی پشت آن سفارش باشد.
ن. ش: برای اکران بین المللی فیلم چه برنامه هایی تدارک دیده اید؟
قاسمی: پخش کننده بین الملل ما شرکت رسانه بین الملل و تامین برنامه سیما است که علاوه بر معرفی فیلم ما به جشنواره های مختلف جهانی که تاکنون هم در ۸ جشنواره حضور پیدا کرده، شرایط را برای اکران عمومی فیلم هم فراهم می کند.
ن. ش: فیلم شما جزء معدود فیلم هایی بود که تقریبا تمام مردم خواستار نمایش آن در شهرستان ها شدند...
قاسمی: درست است و اتفاقا فیلم «شیار ۱۴۳» بانی اجرای طرحی با عنوان «سینما روشن» خواهد بود که قرار است در آن با همکاری شرکت «پنجره سبز نگار» فیلم را در شهرهایی که سالن سینما ندارند به نمایش بگذاریم. ما نزدیک به ۱۰۰۰ شهر داریم که فاقد سالن سینما هستند و فقط ۶۶ شهر دارای سالن سینما می باشد. قرار است در آن طرح فیلم را در سالن های آمفی تئاترها به نمایش بگذاریم ضمن اینکه فروش فیلم در این طرح جزو فروش فیلم ما در گیشه نخواهد بود.
ن. ش: برای ورود فیلم به شبکه نمایش خانگی برنامه خاصی دارید؟
قاسمی: بله، فیلم را با یک دوره زمانی مشخص وارد شبکه نمایش خانگی خواهیم کرد.
ن. ش: نسخه نمایش فیلم در جشنواره با نسخه اکران عمومی آن تفاوتی کرده است؟ فیلم حذفیات خاصی نداشته که بخواهید در زمان توزیع در نمایش خانگی به آن اضافه کنید؟
آبیار: فیلم یک حذفیات ۲ دقیقه ای داشته اما برای بهتر کردن روند فیلم بوده است.
قاسمی: حذفیات خاصی نبوده که بخواهیم به نسخه نمایش خانگی اضافه کنیم. تنها چیزی که به نسخه نمایش خانگی اضافه خواهم کرد بخش های حمایت های مردمی از دوستان رسانه ای تا طراحی پوستر و آنوس و ساخت مستند به صورت خودجوش فیلم است که به صورت گزینشی است. نزدیک به به ۲۰ کلیپ و ۴ فیلم مستند به دست ما رسیده است که از میان آن ها برگزیده ای را در نسخه نمایش خانگی قرار خواهیم داد ضمن اینکه همین هوادران چالشی را با عنوان «چالش مادرانه» به راه انداخته اند که با استقبال فراوانی هم روبه رو شده است. این نشان می دهد که مردم از فضای دفاع مقدس بیزار نیستند و اتفاقات به دنبال یک آئینه شفافی هستند که خود را در آن ببینند.
ارسال نظر