براي بررسي جايگاه اقتباس در ادبيات وسينما، شايد پيش از هرچيز لازم باشد كه در حوزه معناشناسي اين واژه نگاهي دقيق تر داشته باشيم. واژه "اقتباس" كه در فرهنگ لغت، از مفهوم ريشه اصلي آن (قبس) معنايي معادل"گرفتن"، "اخذ كردن "، "فراگرفتن" و " آموختن" دريافت مي شود، در حوزه ادبيات (شعر، داستان كوتاه، رمان، نمايشنامه و...) دريافت ِ مطلبي از داستاني يا رماني است كه با شيوه اي ظريف از طريق تلخيص و نوعي دخل و تصرف، توسط شاعر يا نويسنده انجام پذيرد. از ديدگاه صنعت "بديع" در حوزه علم عروض، استفاد ه از معنا و مفهوم آيه و حديثي يا كلام معروفي از شاعر ونويسنده ديگري در شعر و نثر، بي آن كه آشكارا به منبع آن اشاره اي شود نيز " اقتباس " نام دارد.
در ادبيات، به ويژه در فضاي شعر، اين پديده، از دير باز وجود داشته است وحتي شاعران بزرگي چون : حافظ و سعدي و مولانا و... نيز از مفاهيم قرآني و يا از سخن فيلسوفان و انديشمندان و شاعران پيش از خود، اقتباس هاي بي شماري داشته اند.
سينما وامدار ادبيات است و با وجودی كه به لحاظ نوع بيان، ميان ادبيات وسينما تفاوت هاي آشكاری وجود دارد و برخي برتري ها در زمينه جلوه هاي ديداري وشنيداري وميزان اثرگذاري سينما بر روي مخاطبان را، از ديدگاه روانشناختي، در مقايسه با ادبيات نمي توان انكار كرد، با اين همه بسياري از صاحب نظران نيز ادبيات را در عرصه هاي تفكر و انديشه پيشگام سينما دانسته اند و يكي از اصلي ترين دلايل اقتباس از آثار ادبي را نيز در همين مسئله جست وجو كرده اند.
در اقتباس سينمايي به جنبه هاي مختلف كار مي توان توجه داشت و "اقتباس" را نبايد تنها در برداشت مضموني اثر محدود كرد. گاه ممكن است كه كار اقتباس كننده، در شكل و نمود ظاهري اثر باشد. در سينما به عنوان هنري چند وجهي و آميزه اي از چندين هنر شناخته شده، مي توان از ديدگاه : ادبي (ايده و مضمون و شيوه نگارش و لحن و بيان در حوزه ي فيلمنامه)، گرافيكي، تصويرو رنگ و نور (نور پردازي و فيلمبرداري)، نمايشي (شيوه هاي بازيگري)، نقاشي ومعماري (شيوه هاي تركيب رنگ، طراحي لباس و صحنه) و همچنين : موسيقي (كاربرد ِ موسيقي و صداي فيلم) اقتباس هاي متنوعي داشت؛ به اين معنا كه ممكن است در يك فيلم، تنها از مضمون يك اثر ادبي يا فيلم سينمايي ديگر بهره گرفته شود و در فيلم ديگري مثلا تنها از شيوه روايت يا سبك بازيگري گرته برداري شود. يكي از مهم ترين اصول اقتباس سينمايي مسئله گرفتن مضامين شناخته شده از آثار خارجي و انطباق دادن و سازواري( Adaptation )آن ها با فرهنگ وآداب اجتماعي و شرايط اقليم شناختي اين مرز وبوم (پوشش، گويش و آداب ورسوم) است كه البته كار چندان آساني هم نيست!
درسينماي جهان، كارهاي اقتباسي فراواني به عنوان گونه اي مستقل در فيلمسازي وجود دارد كه سابقه برخي از آن ها شايد به روزگار زبان گشودن سينما و ورود صدا به صنعت فيلمسازي مربوط شود. به همين روي، به سادگي مي توان از زمان " ژرژ مه ليس" گرفته تا "ديويد لين"، "جان فورد"، " آلفرد هيچكاك"، "كوروساوا "و ديگران و در سينماي ايران نيز در آثار فيلمسازاني چون :"ناصر تقوايي"، "داريوش مهر جويي"، "مسعود كيميايي" و از ميان فيلمسازان نسل جوان به نام كساني چون : "بهرام توكلي" اشاره كرد.
واقعيت اين است كه باتوجه به منابع غني موجود در فرهنگ و به ويژه ادبيات ِِكهن اين مرز و بوم، در شرا يط كنوني كارهاي چندان درخور توجهي شكل نمي گيرد و مراكزي چون" بنياد سينمايي فارابي" و" تلويزيون " نيز كه در مقاطع كوتاهي بر موضوع توجه به مقوله فيلمنامه هاي اقتباسي تاكيد داشته اند، در عمل، برنامه مشخص و منظمي را پيگيري نكرده اند.
شايد گاهي از خود بپرسيم كه به راستي مرز بين اقتباس و كپي كردن كجاست؟ آيا هر نوع برداشتي از كتاب يا فيلمي را مي شود اقتباس ناميد
واقعيت اين است كه بين اقتباس وكپي كردن از يك اثر ادبي يا سينمايي، مرز بسيار ظريف ودر عين حال مشخصي وجود دارد. اقتباس كننده ي امانتدار و معتقد به "حقوق مولف"، به هر ميزان برداشتي از يك اثر ادبي يا سينمايي، با حفظ حقوق معنوي پديد آورنده آن اثر، در عنوان بندي فيلم خود به منبع اقتباس خود اشاره خواهد كرد. البته كساني هم بوده اند كه در جريان يك اقتباس بسيار گسترده از يك اثر، در عنوان بندي كارشان، تنها به ذكر تركيب هايي كلي همچون : " با نگاهي به ..." يا : "برداشتي آزاد از ..." و نظاير آن ها بسنده كرده اند كه اين كارشان از نگاه منتقدان و كارشناسان صاحب نظر، هرگز پوشيده و پنهان نمانده است!
به طور معمول كپي كنندگان فرصت طلب، گاه ساده انگارانه با تغيير نام شخصيت ها و برخي مكان ها و جغرافياي يك داستان يا رمان، دست به اقتباسي مي زنند كه به گمان من به دليل پنهانكاري و رفتار غير اخلاقي، اين گونه افراد، آگاهانه، هيچ گونه اشاره اي به منبع الهام و برداشت خود نمي كنند! در حالي كه درونمايه و مضمون اثر، آشكارا نشان مي دهد كه چنين كاري، برگرفته از كدام اثر ادبي يا فيلم شناخته شده اي بوده است!؟ به نظر من عمل مجرمانه ي اين دسته از آدم ها را بايد نوعي "سرقت ادبي وهنري " به حساب آورد.
واكاوي ريشه هاي اصلي ودلايل عمده رشد ناكافي جريان اقتباس در حوزه هاي ادبي وادبيات سينمايي ايران نياز به بررسي هاي گسترده تري دارد، اما در يك بررسي اجمالي مي توان چنين ارزيابي كرد كه هميشه كارهاي اصل و غير اقتباسي، چه در حوزه ادبيات و چه در عرصه توليد فيلم، بيش تر مورد توجه بوده است. تفاوت ميان يك كار اقتباسي غير خلاق، كه تنها به مضمون و درونمايه يك داستان يا فيلم ساخته شده، وفادار مانده و در مقايسه با كار اصلي، هيچ نشانه ای از خلاقيت و نوآوري در آن ديده نمي شود، تا حدودي شبيه آن است كه يك نقاش امروزي بخواهد از تابلوي نقاشي معروف لئوناردو داوينچي، موناليزاي تازه اي بکشد كه حتي در "كپي برابر اصل " خود نيز موفق نباشد!
در سينماي ايران، چه در دهه ي ۵۰ و چه بعد از انقلاب چند كار شاخص و موفق اقتباسي داشته ايم كه متاسفانه اين جريان، هرگز به حركتي جدي و پايدار بدل نشد. به نظر مي رسد كه در سينما و تلويزيون ما، بايد نظام هاي تشويقي، انگيزشي وحمايتي لازم براي جدي گرفتن مقوله ي اقتباس ايجاد شود تا ساخت و توليد اين گونه فيلم ها به شكل جرياني پويا و پايدار تداوم يابد.
اگر بخواهيم به چند نمونه درخشان و قابل اعتنا از كارهاي موفق اقتباسي در سينماي ايران و جهان اشاره داشته باشيم در ميان فيلم هاي بيش تر شناخته شده اقتباسي در سينماي ايران، به آثاري چون :
شوهر آهو خانم (داوود ملا پور با استفاده از رمان علي محمد افغاني)، گاو (داريوش مهرجويي - غلامحسين ساعدي) ، مجموعه ي تلويزيوني : دايي جان ناپلئون (ناصر تقوايي – ايرج پزشكزاد)، داش آكل (مسعود كيميايي – صادق هدايت)، خاك (مسعود كيميايي – محمود دولت آبادي)، تنگسير (امير نادري – صادق چوبك)، شازده احتجاب (بهمن فرمان آرا – هوشنگ گلشيري)، ناخدا خورشيد (ناصر تقوايي – داشتن ونداشتن ِ ارنست همينگوي)، پري (داريوش مهرجويي – جي دي سالينجر)، سارا (داريوش مهرجويي - خانه ي عروسك ِ هنريك ايبسن نمايشنامه نويس نروژي)، باشو غريبه ي كوچك (بهرام بيضايي - ليويا ورونكوا) و همچنين : اينجا بدون من (بهرام توكلي – باغ وحش شيشه اي ِ تنسي ويليامز) بايد اشاره كنيم و در سينماي جهان نیز كه دايره اقتباس ها بسيار گسترده تر به نظر مي رسد، در ميان گونه هاي مختلف سينمايي، از فيلم هاي بيش تري مي توان نام برد كه چه در سينما و چه در حوزه مجموعه هاي تلويزيوني موفق، در جاي جاي جهان آثاري شناخته شده و معروف به شمار مي آيند. از ميان اين گونه آثار، به اين نمونه ها مي توان اشاره كرد :
ربه كا (آلفرد هيچكاك - دافنه دو موريه)، خوشه هاي خشم (جان فورد – جان اشتاين بك)، زورباي يوناني (مايكل كوكا يانيس – نيكوس كازانتزاكيس)، هنري پنجم (لارنس اوليوير - ويليام شكسپير)، اسپارتاكوس (استانلي كوبريك - هوارد فاوست)، سرير خون ( آكيرا كوروساوا – ويليام شكسپير)، آرزوهاي بزرگ (ديويد لين – چارلز ديكنز)، دن كيشوت (كوزينتسف، بر اساس داستاني از سروانتس)، اديپ شهريار (پيرپائولو پازوليني، براساس داستان مشهور سوفوكل)، پيرمرد و دريا (هاوارد هاكس – ارنست همينگوي) و چندين نمونه ديگر....كه صد البته فيلم ها و مجموعه هايي چون : "بربادرفته "، "پدر خوانده "، "سرگيجه "، "دكتر ژيواگو "، "بينوايان "، "كشتن مرغ مقلد " و "پرواز بر فراز آشيانه ي فاخته " را مي توان از جمله پرمخاطب ترين آثار اقتباسي سينماي جهان نيز به شمار آورد.
عزیز الله حاجی مشهدی
ارسال نظر