یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۷

تحلیلی بر یکی از محصولات جدید آمریکایی

«خانه»؛ انیمیشنی که سیاست‌های مداخله جویانه آمریکا را توجیه می‌کند/ دوستی با موجودات اشغالگر!

انیمیشن خانه

سینماپرس: بهاره خدابخش / در قیاسی با سیاست های مداخله جویانه آمریکایی ها در کشورهای به اصطلاح جهان سوم، «بو»های متجاوزگر در این انیمیشن شاید در نظر اول اشغالگر و با سیاستی کثیف و منفعت طلبانه تصور شوند اما حقیقت امر این است که آن ها به زمین می آیند تا مفهوم نوع دوستی، خانواده، مهربانی و گذشت را به انسان ها بدهند و با مصالحه در کنار آن ها زندگی کنند!؟

یکی از جدیدترین انیمیشن هایی که به تازگی اکران خوبی را در کشورهای مختلف تجربه کرد، انیمیشن «خانه» یا «Home» به کارگردانی تیم جانسون است که توسط شرکت دریم ورکز تولید و توسط شرکت فاکس قرن بیستم، توزیع شده است. سوژه انیمیشن «خانه» در رابطه با موجودات فضایی و یا فرازمینی است که از ابتدا، سیاره زمین را از آن خود  می کنند. برای آشنایی بیشتر با این اثر کمدی - ملودرام که از سوی مخاطبین نیز با استقبال خوبی مواجه شد؛ به بررسی مختصری از جزئیات آن می پردازیم. همچنین سعی می کنیم تا از زوایایی این اثر را بررسی کنیم که شاید در نگاه اول آنقدرها به چشم نیایند اما با دیدن دوباره اثر و یا دقت در بعضی صحنه ها و حتی دیالوگ ها می توانیم به فکرهای مخدوش و تصاویری مخرب در آن پی ببریم.

موجوداتی بیگانه به نام « بو»

 برخلاف اکثر فیلم های علمی تخیلی که غالبا موجودات فضایی تنها قصد تصرف زمین را دارند و یا در این راه با شکست مواجه می شوند؛ در«خانه» از ابتدا موجوداتی فرازمینی به نام « بو(boov)» در حال جابه جایی از سیاره خود به خانه جدیدشان یعنی زمین هستند.

آنها تمام انسان ها را توسط ماشین مکش مخصوصی به یک کمپ که در استرالیا قرار دارد، منتقل می کنند و به آنها نوید یک زندگی شاد و بدون دغدغه می دهند، در صورتی که بخش اعظم زمین را به تصاحب خود در می آورند. اما با فکر کردن به چرایی این شروع دراماتیک می توانیم به نکاتی در آن پی ببریم.«بوها» ابتدا به عنوان یک تجاوزگر در فیلم نشان داده می شوند که به قصد ایجاد زندگی ای بهتر برای انسان ها سرزمینشان را تصرف می کنند. رهبر بوها با ارائه تصویری ساده به بوها که شناختی بسیار سطحی از انسان ها در اختیار آن ها قرار می دهد، مردم خودش را قانع می سازد که آن ها نه تنها به قصد دشمنی با انسان ها نیامده اند بلکه برای کمک به نوع بشر و البته خودشان سیاره زمین را تصاحب کرده اند. به همین خاطر هیچ بویی، حتی « اوه» که شخصیت اصلی داستان است نیز از این عمل بوها ناراحت و منزجر نیست! در حالی که واقعیت نزد انسان ها چیز دیگری است. تیپ که نماینده انسان ها در فیلم است و از مادر خود به خاطر حمله و تصرف بوها جدا افتاده، نظر کاملا منفی نسبت به بوها دارد و آن ها را متجاوز می پندارد!

اما نکته اینجاست که این تصویر مخرب و متجاوزگر از بوها تا پایان فیلم پابرجا باقی نمی ماند، و عناصر دراماتیک و شخصیت ها و کنش های آن ها در طول فیلم این تصویر را با معنایی کاملا متفاوت از بوها را ارئه می دهد که نه تنها نظر انسان ها همانند تیپ، مادرش و دیگر ساکنین زمین را تغییر می دهد و بوها را در نظرشان موجوداتی مهربان دلسوز و نجات دهنده نشان می دهد، بلکه آن ها را از نوع دوستی نیز فراتر برده و تا مرز دیگر دوستی و همه دوستی پیش می برد، طوری که بوها با دشمن اصلی و همیشگیشان نیز صلح کرده و منافع و ارزش های آن ها را نیز محترم می شمرند.

این همان دلیلی است که فیلم در ابتدا بوها را اشغال گر نشان می دهد. تا فرصت کافی برای پیش بردن درام خود داشته باشد تا در تمام طول فیلم نظر بیننده را به عنوان یک قاضی و هیئت منصفه کاملا تغییر دهد. تا بیننده بپذیرد که بوهای متجاوزگر شاید در نظر اول اشغالگر و با سیاستی کثیف و منفعت طلبانه تصور شوند اما حقیقت امر این است که آن ها به زمین می آیند تا مفهوم نوع دوستی، خانواده، مهربانی و گذشت را به انسان ها بدهند و با مصالحه در کنار آن ها زندگی کنند. در سرزمینی که شاید متعلق به بشر باشد اما مسکنی برای همه موجودات کهکشان نیز هست. چراکه حالا منافعی مشترک دارند که برای همه قابل ارزش و درک است!

«بو» های آمریکایی، «تیپ» های جهان سوم!

بوها که در ابتدا و در وضوح کامل به تجاوز زمین محکوم می شوند تا به منافع خود برسند، و همچنین رهبر آن ها به اغفال و تطمیع مردم خود متهم می شود در حقیقت تصویری فانتزی از آمریکای قرن بیست و بیست ویک است که در نظر جهان سومی ها و حتی شاید مردم خودش، متجاوز و زیاده خواه به نظر برسد، اما حقیقت امر این است که بوها حسن نیتی دارند که شاید در ابتدا مشخص نشود اما در نهایت به نفع انسان هاست. انسان هایی که نماینده شان در فیلم، دختری نوجوان و رنگین پوست است، که در حقیقت مردمان تحت سلطه و جهان سومی را در ذهن متبادر می کند. شخصیتی که حتی خودش مفهوم خانواده را به طور کامل درک نکرده و مدعی است که تازه متوجه مفهوم خانواده شده است. او حتی گربه ای خانگی دارد که اوقات تنهایی او را به اسم همدلی پر می کند!

حال آنکه مشخصه زندگی آمریکایی همین خانواده گریزی و خانواده متزلزل، عموما بدون یکی از دو شاخصه اصلی خانواده یعنی پدر و یا مادر شکل می گیرد و در آن نقش حیوانات خانگی بسیار پر رنگ است. اما این صفات همه بر روی دوش تیپ به عنوان یک شخصیت رنگین پوست گذاشته شده تا در نهایت، به کمک بوی اشغالگر، به مفهوم عمیقی از ایثار، خانواده و محبت می رسد.

صداپیشگان مشهور شخصیت ها

یکی از مواردی که انیمیشن خانه را بین هوادارانش، جذاب و دیدنی کرده است، حضور دو خواننده معروف آمریکایی به نام ریحانا در نقش تیپ و جنیفر لوپز در نقش مادر اوست. به تازگی اکثر شخصیت های انیمیشنی که توسط خواننده ها، بازیگران و یا افراد مشهور دوبله می شوند، طراحی فیزیکی مانند خودشان دارند. انیمیشن خانه نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ طراحی شخصیت تیپ بسیار شبیه به خواننده ی صداپیشه او است.

انسان های منفعل زمین

تسلیم شدن صرف انسان ها در برابر حمله بیگانگان، اتفاقی نادر در داستان های این چنینی است. حتی کوچکترین مقابله و یا واکنشی از طرف مقام های دولتی و یا ارتش در برابر تجاوز بوها دیده نمی شود، طوری که آنها یک شبه تمام زمین را از آن خود می کنند و این در حالی است که آدر طول داستان، بوها، موجوداتی خنگ و بامزه ای معرفی می شوند که تنها برای فرار از دست دشمن خود، «گورک» به سیاره زمین مهاجرت کرده اند. حتی در دیالوگی رهبر بوها اشاره می کند که از مشخصه های بارز رهبری او، فرار کردن و ترسیدن است! اما این ها همان صفاتی است که در نهایت توسط اوه، به نقد و چالش کشیده می شود و دیگر بوها نیز آن را نمیپذیرند و خواستار  شجاعت و ایثاری هستند که آن ها در ذات خود آن را با خود دارند و می توانند با استفاده از آن به زبان مشترکی با انسان ها برسند.

صداقت آمریکایی !

«بو» ها با پدیدار شدن احساسی متفاوت رنگ پوست متفاوتی نیز پیدا می کنند. مثلا هنگام دروغ گفتن به رنگ سبز در می آیند و در مواقع عصبانیت، قرمز رنگ می شوند. به طور کلی طراحی فضا و تم انیمیشن خانه، شاد و رنگارنگ است و می تواند گزینه مناسبی برای سرگرم کردن کودکان باشد. اما در پشت این سرگرمی باید دانست که بوها از این نظر شخصیت هایی بسیار صادق و راستگو جلوه می کنند، هرچند«اوه» در طول داستان چند بار دروغ می گوید اما این اتفاق چیزی از صداقت او کم نمی کند و همچنین اعتقاد آن ها بر این که دروغ گفتن کار بسیار بدی است! باید در نظر داشت که با این ایده بسیار اثرگذار شخصیت های اشغالگر یعنی بوها که نماینده ای از تفکر آمریکایی در فیلم به حساب می آیند بسیار با صداقت و راستگو هستند و این در حالی است که آن ها در کلام خود هیچگاه از آن اسم نمی برند و صداقت را جزوی از مشخصه های ذاتی خود معرفی می کنند.

داستان سیاست آمریکایی

در انتهای فیلم، «اوه»،تنها بوی نترس و فداکار، در برابر «گورک» می ایستد و بلاخره زمین را از نابودی نجات می دهد. کسی که خود و هم نوعانش باعث برهم زدن نظم زمین شده اند و دشمن را به این سیاره راه داده اند، حالا برای نجات آن تلاش می کنند، در نتیجه «اوه» به یک قهرمان تبدیل می شود، قهرمانی که انسان های تبعید شده برایش دست می زنند و از او برای نجات جانشان تشکر می کنند، درست مانند سیاستی که آمریکا در قبال اشغالگری هایش در کشورهای جهان سوم در منطقه خاور میانه به کار  می گیرد، سناریویی که سال ها است اجرای آن را در کشورهایی نظیر افغانستان و عراق دیده ایم، با این حال آمریکا همیشه خود را در نظر مردم کشورش و حتی مردم جهان یک قهرمان می پندارد. قهرمانی که شاید لازم باشد بیشتر به عمق رفتار بشر دوستانه آن ها بیاندیشیم تا متوجه خیر خواهی و صلح جویی آن ها شویم.

«گورک»، دوستی در لباس دشمن!

گورک که در فیلم و تا آخرین دقایق اثر به عنوان نیروی منفی و شخصیت های مخرب داستان معرفی می شود، از طراحی خاصی برخوردار است. تمام ابزار ها و سفینه و ... که به آن ها مرتبط می شود به نوعی از طراحی هرمی شکلی پیروی می کنند، هرمی که مشخصا یکی از نمادهای اصلی فراماسونها در طراحی های بصری و معماری فرهنگی و اعتقادی آن هاست. نمادهایی از این دست را در بسیاری از فیلم ها و حتی وسایل و ابزار رایج دنیا دیده ایم، مانند شکل هرمی که بر روی دلار نقش بسته است! حتی سفینه های بی سرنشین گورک ها نیز به همان شکل طراحی شده، هنگامی که اوه می تواند با شجاعتی وصف ناپذیر به سفینه سقوط کرده گورک برود می تواند قطعه ای خاص و سرشار از انرژی را پیدا کند که به همان شکل هرمی و با طراحی ماسونی مهندسی شده است. اوه راجع به قطعه به تیپ اینطور می گوید که این همان نیروی بسیار قوی و خارق العاده است که گورک ها را از آن ها قوی تر می کند و این امکان را به آن ها می دهد که همیشه از بوها قوی تر باشند! این قدرت در اصل همان داشتن قدرت جادویی و اتکا به جادو و سحر است که همیشه ماسونی ها را از لحاظ قدرت در تکنولوژی و تأثیرات رسانه ای یک پله بالاتر از جوامع دیگر بشری قرار می دهد.

نظرات

  • MARI ۱۳۹۴/۰۳/۱۸ - ۲۰:۲۸
    0 0
    خیلی عالی بود
  • ۱۳۹۴/۰۹/۰۹ - ۲۳:۲۱
    0 0
    سران آمریکا هدف اصلی شان، منافع شخصی خودشان است. و شعارهایی مانند: آزادی بیان، حقوق بشر، صلح و... تنها نقابی است برای آنکه چهره واقعیشان در افکار عمومی شناخته نشود. چون حرف های به ظاهر زیبایی می زنند اما در عمل زمانی که به ضررشان باشد، مخالف آن رفتار می کنند. آمریکایی ها فقط نوکر حرف گوش کن می خواهند به خاطر همین حتی به دولت مصدق که آدم دین داری هم نبود، رحم نکردند. بیشترین و بدترین جنایت ها، جنگ ها، کودتاها، کشتارها و... به صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط آمریکا و دوستان غربی اش اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه آیا می دانید بزرگ ترین صنعت آمریکا، صنعت نظامی و اسلحه سازی است؟ حال اگر در دنیا جنگ، ناامنی، تهدید و... وجود نداشته باشد، چه اتفاق و بلایی بر سر این صنعت و اقتصاد آمریکا می آید؟! چنین کشوری حقیقتا به دنبال صلح و آرامش در جهان است؟! سران آمریکا برای حفظ منافع خود حتی به مردمشان هم رحم نمی کنند، چه برسد به مردم کشورهای دیگر. چرا خرید و فروش و حمل اسلحه در آمریکا آزاد است؟ در حالی که طبق آمارها سالانه حدود سی و شش هزار درگیری با سلاح گرم در آمریکا اتفاق می افتد، که تنها موارد اندکی از آنها رسانه ای و منتشر می شوند. آزاد بودن استفاده از اسلحه آیا به نفع امنیت مردمشان است یا به سود شرکت های اسلحه سازی؟! یا در جنگ جهانی دوم، دولت ژاپن اعلام کرد حاضر است تسلیم شود، اما آمریکایی ها به بهانه های واهی آن را قبول نکردند تا بتوانند بمب های اتمی تازه ساخته شده خود را بر روی مردم ژاپن آزمایش کنند و چند صد هزار انسان بی گناه را به نابودی کشاندند!! آیا حقیقتا در آمریکا می توان از صهیونیست ها انتقاد کرده و یا آزادانه پژوهشی علمی در خصوص هلوکاست انجام داد؟! این یعنی گرگ هایی که دارند برای مردم جهان نقش چوپان را بازی می کنند...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.