در گفتگویی که یکی از خبرگزاری های کشور با سیدمحمد بهشتی در زمینه مسایل و موضوعات فرهنگی هنری و به ویژه مسایل مرتبط با سینما انجام داده، مسایل و نکاتی مطرح گردیده که در نوع خود قابل توجه است. در قسمت اول این مصاحبه بهشتی ضمن اعتراف ضمنی به سوء مدیریت سینما در دهه ۶۰، نوع نگرش فرهنگی خود را آشکار کرده که خود نشانی است از آنچه به طبع آن امروز در سینمای کشور جاری و ساری است. مشکلاتی پایه ای که باعث شده هیچگاه سینمای ایران به جایگاه آرمانی آن نرسد و هیچگاه نسبتی با میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در عرصه های جهانی نیابد و با آن فاصله زیادی داشته باشد. حال در قسمت دوم نیز با عذرخواهی از عملکردش، درباره شلاق زنی دهه شصت هم اظهارنظر کرده است. در ادامه متن قسمت دوم این مصاحبه که در خبرگزاری فارس منتشر شده از نقطه نظر مخاطبان محترم می گذرانیم:
سیدمحمد بهشتی مدیری تمام عیار دهه شصتی است، آرمانگرا و از همه چیز شاکی. او در تمام مصاحبه اش از کلید واژه «پیشخوان فرهنگی» بهره برد و برای برون رفت از مسایل و مشکلاتی که مطرح شد راهکاری به صورت مشخص ارایه نداد و این نشان از این ادعا است که یک دهه شصتی تمام عیار است.
در این بخش از مصاحبه بیشتر در حوزه فرهنگ با وی به صحبت نشستیم و او به لزوم تغییر در قانون اساسی و این که باید پافشاری کنیم اسلامیت در آثار محقق شود اما او معتقد است ممیزی شیوه رفتاری نظارتی و سلبی است که در شرایط امروز جواب نمی دهد این سخنانش با پافشاری کنیم تا اسلام در آثار محقق شود پارادکس ایجادمی کند.
بخش پایانی گفت و گوی با سید محمد بهشتی به شرح ذیل است:
*کشورهایی از این دست (آمریکا) هم اجازه چاپ به آثاری که مغایر سیاستهای دولت باشد نمیدهد
ندهد. اما ما میتوانیم حضور داشته باشیم. ما در طول ۲۵ سال اخیر فرصتها را از دست دادیم که در کشور خودمان هم پیشخوان فرهنگی را واگذار میکنیم . نگاه انتقادی به افرادی که باعث این کار شدند داشته باشیم. بعد بگویم اصول انقلاب ما چه بود؟ شعار اصلی ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی است. هنوز هم معتبر است. استقلال یعنی اتکا به ظرفیتهای فرهنگی در کشور و به فرهنگ خودمان اتکا کنیم. آزادی هم ساز و کارهایی است که ما را از اتکا به دیگران خلاص کند. این دو در جمهوری اسلامی جمع میشود اما عملا جه اتفاقی افتاده ما به اعتبار استقلال، ظرفیتها را سرکوب میکنیم .
چگونه سرکوب میکنیم؟
با اتهام فیلم جشنوارهای، سیاهنمایی و امثالهم. شروع به تحقیر فیلمساز میکنیم. از سال ۱۳۶۴ صدها موفقیت بین المللی سینمای ایران کسب کرده است اما از میان تعداد معدودی را که اغراض سیاسی داشتند علم کردیم و کل فعالیت را زیر سوال میبریم. سالها بود مردم با سینما قهر کرده بودند، امسال که به دیدن فیلمها در سالن سینما رفتند حمله میکنیم. اگر اشکالی وجود دارد اشکالش را مرتفع کنیم. نه اینکه کل آن را زیر سوال ببریم. پتانسیل درون خودمان را بشناسیم و با اتکا به این پتانسیلها میتوانیم مدیریت کنیم
درباره اسلامیت که در جمهوری اسلامی است توضیحی ندادید.
وقتی صحبت از فرهنگ ایرانی میکنم در ذات خود جز اسلامیت چیز دیگری ندارد.
*پافشاری کنیم اسلامیت در آثار محقق شود
یعنی همه فیلمسازان به اسلام در فیلمها توجه میکنند.
باید پافشاری کنیم که اسلامیت محقق شود اما به مفهوم فرهنگی.
با توجه به این الگویی که می گویید فیلم ایرانی مبتذل بهتر از خارجی است، اگر یک فیلمی در طرح مسایل اخلاقی به سمت ابتذال رفت چگونه باید با آن برخورد کرد؟ نسبت این فیلم با اسلام چیست؟
فیلمی داشته باشیم که خلاف شرع در آن اتفاق نیافتده باشد اما فیلم مبتذلی باشد. ابتذال خوب نیست و کسی از آن خوشش نمیآید مگر اینکه فیلمسازی مایل به ابتذال باشد. آن فیلم مبتذل را به فیلمهای دیگر مبتذل با فرهنگ خارجی ترجیح میدهم.
حال اگر فیلمی داشته باشیم که به اسلام نه تنها توجه نکرده بلکه در برخی موقعیتها فضای تمسخر هم ایجاد کرده است شما به این فیلم مجوز نمایش میدهید؟
نه. اگر چنین کاری کرده باشد حتما جلوی آن را میگیرم و میگویم این کار اشتباه است.
این نوع برخورد قرنطینه دهه شصت محسوب نمیشود؟
چگونه گرفتن مهم است. با فیلمساز وارد گفت و گو میشوم تا راهش را درست کند.
اگر قابل اصلاح نبود یا زیر بار نرفت؟
به گونهای باید گفتوگو کرد که فیلمساز مسیرش را درست کند.
یعنی محدود نمیکنید؟
نه.
*هر فیلمی که تولید میشود نباید نمایش داد
فکر میکنید همه چیز با گفت و گو حل میشود؟
ما با فردی صحبت میکنیم که در عرصه فرهنگ است. بله ممکن است افرادی هم باشند که اهل گفتوگو نباشند. خاطرم هست آن سالها توقیف میشدند و الم شنگه به راه می انداختند. گفتیم این فیلم ها را با حضور اهالی رسانه نمایش می گذاریم سه یا چهار فیلم را گذاشتیم اینقدر به کارگردان حمله شد که مجبور به تعطیل شدیم. هر فیلمی که تولید می شود نباید نشان داد. اما می توان گفت و گو کرد.
*از فارابی و میراث فرهنگی اخراج شدم
شما جزء مدیرانی هستید که در دورههای مختلف با دولتهای مختلف کار کردید. به جزء در دوره دولت احمدینژاد که در بخش خصوصی فعال بودید، در بقیه دولت ها حضور داشتید. چرا همه جا هستید اما هیچ مسئولیتی متوجه شما نیست؟
برای این که من در هرجایی که بودم مرا اخراج کردند. من از فارابی اخراج شدم. همه جا به محض اینکه یک سر و سامانی حوزه مسئولیت من گرفته است مرا اخراج کردند و گفتند دیگر صلاحیت حضور ندارید! در دولت آقای احمدینژاد من از سازمان میراث فرهنگی اخراج شدم. من به اراده خودم نیامدم.
بازنشست نشدید؟
قصد داشتند اخراج کنند گفتند بازنشست شو! گفتم بازنشست نمیشوم. بعد مرا اخراج کردند. من که خودم نمیتوانم خودم را اخراج کنم. آنها مرا اخراج میکنند.
در این دولت نقشی که در حوزه سیاستگذاری دارید چیست؟
من رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی هستم.
هیچ مشاورهای نمیدهید؟
اگر بپرسند حتما اظهارنظر میکنم.
* دولت روحانی به عرصه فرهنگ نپرداخت
پس با توجه به عدم حضورتان در دولت بهتر میتوانید پاسخگو باشید. مهمترین انتقاد شما نسبت به وضعیت فرهنگی هنری دولت آقای روحانی چیست؟
به نظرم مشکلی که در دولت آقای روحانی وجود دارد به دلیل اولویتهایی که برای دولت وجود داشته متاسفانه به صورت جدی به عرصه فرهنگ نپرداخته است. و به همین دلیل در عرصه فرهنگ حبس در شرایط دهه ۶۰ هستیم. در صورتی که شرایط کلا دگرگون شده است. به همین دلیل افرادی که مسئولیت ندارند برای برخی از اقدامات فرهنگی (از جمله کنسرتها) اظهارنظر و اعمال نظر میکنند و دولت ایستادگی نمیکند. در دهه ۶۰ هم وجود داشت اما دولت ایستادگی میکرد. مسئول دولت است. هنوز برای مراجع تصمیمگیر توضیح داده نشده که با چه وضعی در حوزه فرهنگ مواجه هستیم و چقدر در وضعیت خطرناکی بسر میبریم. این مثال رسانه ملی را نباید دست کم بگیریم خسارت بسیار مهمی میبینیم. رابطه بین حکومت و مردم کمرنگ شده است.
شما درباره نبایدهای وضع موجود صحبت میکنید اما درباره بایدهایش صحبت نمیکنید.
سعدی علیهالرحمه میگوید دو چیز طیرهی عقل است. دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی. یک زمانی باید راه حل را بیان کرد که گوش شنوا وجود داشته باشد. وقتی گوش شنوا وجود نداشته باشد این حرفها حرام میشود. همان زمان هم که بگوییم مثل این سالها که مکرر گفتیم، گوشها نمیشنود. ما در مسیری حرکت میکنیم که موقعیت خودمان را از دست میدهیم.
*شیوه مدیریت فرهنگی مصداق نفوذ فرهنگی است
با «نفوذ فرهنگی» چه باید کرد؟
شیوه مدیریتی که اعمال میکنیم مصداق نفوذ فرهنگی است. ما درها را باز کردیم برای هر کسی که بخواهد در جامعه ما نفوذ فرهنگی داشته باشد. جلوی این را باید بگیریم. پیشخوان فرهنگی در اختیار کیست؟ همه باید تلاش کنیم این پیشخوان در اختیار ما قرار بگیرد در شرایطی که دیگر امر و نهی پاسخگو نیست، باید به طرق دیگر این کار را بکنیم. همچنان از شیوه امر و نهی استفاده میکنیم و دامنه بسیار کوچکی از پیشخوان در دست ماست. کسی نیاز نیست به ارشاد مراجعه کند تکنولوژی امکان را برای فیلمساز فراهم آورده که به راحتی فیلم بسازد. به ظرفیت موجود در کشور نگاه مثبت داشته باشیم بگذاریم این حرکت در بدنه سینمای کشور فعالیت کند. خودش جریان ابتذال را مضمحل میکند. ما در طول این سالها تجربه داشتیم که فیلم خوب مخاطب خود را خواهد داشت. ما با دستکاریهای مصنوعی یک جوری عمل میکنیم افرادی که میتوانند جدی در حوزه سینما فعالیت کنند در حاشیه قرار میگیرند. افرادی دیگر در هر دولتی با هر رویکردی کار خودشان را انجام میدهند. مکانیزم مهار کردن فیلم مبتذل یک مکانیزم دیگر است.
*محصول فرهنگی را در ترازوی فرهنگ ایرانی بسنجد
واژه استقلال را این گونه تعریف کردید وابستگی ما به فرهنگ خودمان است. این ابتذال فرهنگ دیگری را در جامعه ما رواج میدهد و در فرهنگ ما روابط نمایش داده شده در برخی فیلمها وجود ندارد با این دست فیلم ها چگونه باید برخورد کنیم؟
رسانهها یکی از کارهایشان این میشود که هر محصول فرهنگی را در ترازوی فرهنگ ایرانی بگذارند و بسنجند و نقد بکنند. فقط در ترازوی شرع قرار نگیرد زیرا فیلمساز میتواند فیلمی بسازد که در آن هیچ خلاف شرعی نیافتد اما فیلم مبتذل و خلاف فرهنگ باشد. توصیه میکنم در ترازوی فرهنگ ایرانی قرار دهیم بهتر میتوانیم نقد کنیم.
* ممیزی الگوی رفتار نظارتی و سلبی است جواب نمی دهد
سه نکته را دولت در دستور کار قرارداده و در برنامه ششم توسعه هم در اولویت قرارداده است یکی از آنها کم کردن پلکانی ممیزی و رفتن به سمت حذف ممیزی است. دوم واگذاری بخش فرهنگی دولتی به بخش فرهنگی خصوصی و سوم استفاده از وضعیت مبهمی به نام مردم. محصول فرهنگی را به انتخاب مردم قرار دهیم در حوزه کتاب، سینما و... نظرتان این سه محور حتما خیلی نزدیک به تفکرات شما است.
یکی از تفاوتهای مدیریتی شرایط قرنطینه این است که با نظارت کردن و رفتار سلبی مدیریت میکنید اما در شرایط غیرقرنطینه با حمایت و رفتار ایجابی میتوانید مدیریت کنید. این تغییر رویه جدی است. آنچه که تحت عنوان ممیزی داریم الگوی نظارتی و سلبی است این نوع رفتار دیگر جواب نمیدهد. باید تغییر رویکرد داده شود به رفتار ایجابی.
یعنی نباید یک چارچوب و قوانین مشخص برای ممیزی داشته باشیم؟
حتما باید وجود داشته باشد. اینجا باید قوه قضاییه ورود کند. زیرا حقوق افراد ضایع شده و باید به آن رسیدگی شود.
تجربه نشان داده وقتی قوه قضائیه وارد حوزه فرهنگ میشود شرایط کاملا تغییر میکند.
اگر قانونا نقش خود را ایفا کند مشکلی پیش نمیآید.
قوه قضاییه تهیهکنندگان را به دلیل عملکرد غیرقانونی و تعامل با شبکههای معاند احضار کرده است. قاضی به خودش اجازه میدهد که وارد شود وجلوی این کار را بگیرد. اما طبق الگویی که ترسیم میکنید نباید جلوی این کار گرفته شود. چون از فضای ماهواره برای تبلیغ کالای فرهنگی استفاده کرده است.
نه قوه قضاییه باید فعالیت خود را در این مورد انجام دهد. اما نکتهای که وجود دارد این است که در قوانین هم باید تغییر رویکرد اتفاق بیافتد. قوانین هم باید ایجابی بشود.
*ممکن است نیاز به تغییر قانون اساسی کشور داشته باشیم
تغییراتی که شما آن را به مرور در مصاحبه اشاره میکنید کم کم به سمت تغییر در قانون اساسی کشور میرویم.
قانون اساسی هم افراد تصویب کردند، وحی نشده است. در یک برهه از زمان قانون اساسی شکل گرفت و بعدها هم در آن بازنگری شد. ممکن است در شرایط و زمانی قرار بگیریم که نیاز باشد قوانین اساسی کشور هم تغییر کند باید این کار هم عملی شود.
چه کسی مسئول تشخیص تغییر در قوانین اساسی است؟
مسئولان رده بالای کشور.
اگر تشخیص این تغییرات را ندهند چه اتفاقی میافتد؟
خسارت میبینیم . به نظرم باید بزرگان کشور ارزیابی داشته باشند. من این بحث را درباره رسانهها مطرح کردم. میگفتند بر اساس قانون اساسی رسانهها منحصرا باید زیر نظر صدا و سیما باشد. البته ارزیابی من از قانون این نیست. زیرا تاکید شده زیر نظر صدا و سیما باید باشد. نقش حاکمیتی برایش قایل شدند. متاسفانه به بزرگان کشور اطلاعات غلط میدهند و میگویند ما میتوانیم در مقابله با ماهواره عمل کنیم و همچنان در مسیر دهه شصت حرکت کنیم. این اطلاعات غلط نباید بدهید زیرا آنها علم درباره همه مسایل فنی ندارند. مرجعی که اطلاعات غلط میدهد مسئول است. دوستان ما در صدا و سیما اطلاعات غلط دادند و همین امر باعث شد تصمیمگیری غلط صورت بگیرد. از اینکه اطلاعات غلط ارایه کند سود میبرند.
اگر بپذیریم مسئولین ارشد نظام براساس اطلاعات غلط در سطح استراتژیک و ملی تصمیم اشتباه میگیرند قابل تسری در بسیاری از بخشها از جمله بخشهای سیاسی خواهد بود؟
هرجایی که اطلاعات غلط داده شود و پروسه تصمیمسازی را در مسیر غلطی پیش ببرند که آن مسئول ارشد کشور تصمیم غلط بگیرد کار اشتباهی انجام شده است.
*وضعیت ما در حوزه رسانهها نشانه سوءتدبیراست
اختلاف نظر در این است که مسئولین ارشد نظام تنها به ارزیابی و اطلاعات یک کانال بسنده میکنند. اگر این دایره را باز کنیم که مسئولین نظام بر اساس اطلاعات غلط که از مراجع مشخصی به آنها رسیده تصمیمگیری کردند به همه ارکان تسری مییابد.
شما میگویید هیچ مسئول ارشدی در کشور ایران هیچ وقت اشتباه نمی کند. باید این احتمال را هم بدهیم که اشتباه کرده باشد. به نظر من وضعیتی که در حوزه رسانهها در کشور داریم نشانه سوء تدبیر است.
راهکار چیست؟ بازبینی قانون اساسی!؟
باید صورت مسئله را درست بشناسیم. به نظر من با همین قانون اساسی میتوان مسایل را حل کرد و مسیر را اصلاح کرد. برای اصلاح کردن در همه امور و ساز و کارهای کشور تجدید نظر کرد.
شما خودتان گفتید همه چیز را باید تغییر داد؟
اگر ضرورتی داشته باشد باید این کار را کرد. برای ما جمهوری اسلامی، کشور و همه مردم مهم هستند. برای این که این اهمیتها را ابراز کنیم اگر لازم باشد در چیزهایی تجدید نظر کنیم باید این کار را بکنیم زیرا اصل جمهوری اسلامی است. اصل حفظ منافع ملی کشور است. ما همه و قوانین را ایجاد کردیم که این اصل (جمهوری اسلامی) حفظ شود. اگر نیاز به تجدید نظر است باید انجام شود.
در نسل مدیران فرهنگی دهه شصت عدهای این قدر در بخش دولتی فربه شدند که دیگر در بخش دولتی جا نشدند و وارد بخش خصوصی شدند. بسیاری از افراد که با شما کار کردند از حوزه فرهنگی دولتی خارج و تجربه فرهنگی را در بخش خصوصی ادامه دادید.
در دوره شصت که مسئولیت سینما را برعهده داشتم سینما دولتی نبود. سینما کاملا خصوصی بود. سال ۷۳ که من بنیاد فارابی را ترک کردم بنیاد فارابی ۱۰۰ میلیون تومان طلب از فیلمسازان داشت. آن زمان گردش مالی سینما ۲ یا ۳ میلیارد بود . قیمت تمام شده (با تجهیزاتی که فارابی در اختیار میگذاشت) فیلم حدود ۲۰ میلیون تومان بود. ما به اندازه تولید ۵ فیلم از سینماگران طلبکار بودیم.
*سینمای دهه شصت خصوصی، تحت حمایت دولت بود
که احتمالا وصول هم نمیشد.
سیستم مالی به گونهای بود که نمیشد وصول نشود. اما چگونه وصول میشد؟ از آخرین فروش بدهی سینماگر به فارابی تسویه میشد. اگر میگفت امکان تسویه مالی ندارم حقوق ویدئویی یا تلویزیونی فیلم را خریداری میکردیم. ما هیچ کمک بلاعوضی به فیلمها نداشتیم. بعدها دیدم در سینما کمک بلاعوض وجود دارد؛ که تعجب کردم. سینمای دهه شصت سینمای خصوصی تحت حمایت دولت بود. به نحوی که ساز و کار خصوصی از بین نرود. حتی اگر مشکل نقدینگی داشت از بانک سهمیه وام میگرفتیم تا امکان بازپرداخت وجود داشته باشد. وقتی شخص سرمایهگذاری کند امکان اعمال منویاتش وجود دارد. اما بانک منویاتش را در سینما جست و جو نمیکند.
موزه موسیقی، خانه سینما، بنیاد رودکی و دهها موسسهای که تاسیس کردید ، شهر کتاب و.. هر جایی که وارد شدید نهادسازی کردید تمام این موسسات اساسنامههایشان بعد از دورهای تغییر میکند. با یک شکل دولتی آغاز به کار میکند. بعد از یک دوره تغییر اساسنامه میدهند و به سمت خصوصیسازی پیش میروند.
به سمت نهاد عام المنفعه و غیر انتفاعی میروند.
غیرانتفاعی ثبت شده اما انتفاعی است و مدیران به انحاء مختلف از آن سود میبرند. موزه موسیقی وابسته به شهرداری تاسیس میشود؛ اما رفته رفته اساسنامهاش تغییر میکند و افرادی که مسئولیت دارند انتفاع میبرند. زیرساختها ایجاد میشود اما اساسنامهها تغییر میکند!
همه این موسسات به نهاد عمومی تبدیل شدند. کسی از غیرانتفاعی انتفاعی ندارد . وقتی برای فعالیتهای فرهنگی ساز و کار مدیریتی ایجاد میکنید باید یک کاری بکنید که مصون از تغییر و تحولات سیاسی باشد تا به حیات خودش ادامه بدهد.
چرا از ابتدا برایش این شرایط را در نظر نمیگیرید؟ اساسنامه خانه سینما بنا به همین دلایل تغییر میکند؟
اساسنامه خانه سینما مصوبه شورای فرهنگ عمومی است و به عنوان یک موسسه فرهنگی ثبت شد. مشکل قانونی ندارد.
شما مصاحبه کردید و گفتید خانه سینما مشکل قانونی ندارد. کسی نمیتواند آن را منحل کند، اما دیدیم که مشکل داشت و برای مدتی منحل شد و وزیر با اختیاراتش خانه سینما را باز کرد و هنوز هم مشکلاتی دارد. در تمام موسساتی که شما بنیانگذار بودید این مشکلات هست و بعد وقتی مشکلی به وجود میآید هزینه برای نظام دارد همانطور که دیدیم در مساله خانه سینما چه اتفاقی افتاد!
حالا ما عذرخواهی میکنیم .
قرار نیست ما شما را محاکمه کنیم! ما از شما سوال میپرسیم.
ما یک اشتباهاتی در زمانی مرتکب شدیم حالا عذرخواهی میکنیم. من که راه بازگشت ندارم.
کجا دچار اشتباه شدید که باعث شد این خسارتها به وجود بیاید
من هیچ چیز نگفته ندارم. همه را گفتم. هنوز هم درباره دهه شصت صحبت میکنیم. کدام مسئول آن دوره را میشناسید که درباره دهه شصت صحبت کنند؟
*سینما در تراز جمهوری اسلامی قرارگرفت
ارزیابی شما از این همه پرسش درباره دهه شصت به عنوان مدیر سینمایی چیست؟
هیچ مقولهای به اندازه سینما تحت نظارت جریانات سیاسی نبود. برای اینکه رفتارهایش با رویایی که در جمهوری اسلامی داشتیم، مطابقت کند. به این دلیل من معتقدم هیچ مقوله دیگری به اندازه سینما در تراز جمهوری اسلامی قرار نگرفت. زیرا مورد سوال بود. صنعت، رفتار با آب شیرین و... این قدر مورد سوال نبود. اتفاقا در مورد سینما این مورد سوال بود برای همین بدنه سینما ناگزیر بود با معیارهای جمهوری اسلامی سازگارتر کند. هر جا با آن معیارها فاصله پیدا میکرد به سینما تهاجم میکردند. عجیب است این تهاجم در ارگانهای دیگر نداشتیم.
سینما به رویای جمهوری اسلامی نزدیک شده است؟
از فاصله دهه شصت تا امروز هیچ مقولهای به اندازه سینما این نزدیکی را پیدا نکرده است و نسبت به مقولات دیگر از همه بیشتر به تراز جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
بعد از برجام کشور در کریدور رفت و آمد کشورهای مختلف قرار گرفته و گروههای مختلف دیپلماتیک، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وارد ایران میشوند. دولت از مذاکرات فرهنگی هیچ اطلاعرسانی نمیکند و ما نمیدانیم بعد از برجام در حوزه فرهنگی ارتباط ایران با کشورهای دیگر دستخوش چه تغییراتی میشود. اگر جای وزیر فرهنگ و ارشاد بودید چگونه با این شرایط برخورد میکردید؟
من در مقام رئیس پژوهشکده میراث فرهنگی مواجه با تمایل کشورهای خارجی در تعامل با ایران هستم. مسلما در همه جا هست. چیزی که نشان میدهد این است که برجام بسیاری از درهایی که به روی ما بسته شده بود را باز کرده است. باید از این فرصتها با رعایت اصول و استقلال استفاده کنیم. ما در برجام امکان شرایط برابر با دنیا داریم و وارد گفت و گو شویم. ما چیزهایی داریم که در دنیا خواهان دارد همینطور طرف مقابل. اما باید از این درهای باز برای ارتقاء استفاده کنیم.
در این حوزه دروننگر برونگرا داریم؟
حتما باید نگاه به بیرون داشته باشیم. به این معنی که از فرصتها استفاده کنیم. اصل این است که بنیانهای درونی ما افزایش یابد. نه اینکه صحنه کشور را به دیگران واگذار کنیم.
*موضوع شلاق زدن در فارابی واقعیت نداشت
یکبار برای همیشه درباره موضوع شلاق زدن در فارابی توضیح بدهید.
چنین چیزی واقعیت نداشت. من خودم در جریان نبودم اما دوستان من حضور داشتند.
این ادعا علیه شما مطرح میشود.
اشتباه و غلط است. اصلا چنین چیزی وجود نداشته و من حضوری نداشتم اصلا من در این موضوع حضوری نداشتم.
زیرمجموعه شما هم این عمل را مرتکب نشدند؟
کسانی هستند که در جریان هستند؛ اما واقعیت قضیه این نبوده است. چرا در آن زمان هیچ کس صحبتی نکرد امروز این مسایل مطرح میشود؟
شاید از شما ترس داشتند؟
ما واقعا اینقدر ترسناک هستیم!؟ چرا الان نمیترسند؟ به نظرم اغراض دیگری دارند. خوب است که بگویم افرادی که در این قصه بودند فیلمهای پرنوگرافی توزیع میکردند؟ این حرفها واقعا خوب است؟ یا دسته قرارداد از کمپانی خارجی گرفته بودند و مجوز کپی رایت صادر میکردند؟ اینها مربوط به دهه ۶۰ است و فاصله گرفتیم.
یعنی از مطرح کردن این وقایع توسط افراد در شرایط فعلی به دنبال اغراضی هستند؟
حتما و من تردید ندارم. جاهایی هم هستند که قصه را نمیدانند و آن را منعکس میکنند گویا از این قضیه حظی میبرند.
ارسال نظر