وی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: فیلمنامه «سوفی و دیوانه» در ساختار حکایت ضرب المثل شیرین را دارد که «آن که باد می کارد، طوفان درو می کند»؛ ویا به قولی شهیدش می کنند. در درام یکی از عناصر اصلی روایت درست قصه وداستان است و بعد شخصیت پردازی و سپس اجرا و ساختار که متأسفانه در این فیلم به هیچ یک از آن ها توجه نشده است.
فاضلی ادامه داد: قهرمان داستان ما دختر جوانی خوش چهره وبا معصومیتی خاصی در بستر داستان ورود پیدا می کند و مردی که از زندگی زناشویی به پایان خط رسیده است به قصد پایان دادن به این زندگی به یکی از ایستگاه های مترو می رود تا سر فرصت مناسبی خودش را به زیر قطار بیندازد و در این هنگام دختری زیبا وجوان وخوش سخن دراین هنگامه رفتن و آمدن به دادش می رسد و او را نجات می دهد.
این منتقد با بیان اینکه تا اینجای کار وشروع قصه اشکالی وایرادی به لحاظ ساختار بر آن وارد نیست اظهار داشت: اما در ادامه این زن جوان به مانند یک سخنور وسخندان که حکم یک ناجی ومصلح اجتماعی را نقش آفرینی می کند با بیان دیالوگ های عجیب خود ذهن مخاطب ار مغشوش و آشفته می سازد؛ فی الواقع مخاطب میان مرز واقعیت وخیال وجریان سیال ذهن قصه را دنبال می کند و از خود می پرسد آیا این زن خوش صیرت با آن واژگان فیلسوف مآبانه اش قرارست ما رابه یک کشف وشهود عارفانه ای دعوت کند؟ آیا او حکم فرشته نجات را بازی می کند وماموریت دارد که انسانی را از مرگ به زندگی باز گرداند؟
وی خاطرنشان کرد: هدف فیلمساز این بوده که دراین سیر وسیاحتی که از دختر در فیلم می ببینیم متوجه شویم که او باید به عنوان یک شخصیت کاریزماتیک رسالتش را به نحو احسن انجام دهد وما با او همراهی وهمدلی وهمذات پنداری کنیم اما متأسفانه به دلیل اشفتگی در فیلمنامه و شخصیت پردازی این اتفاق رخ نمی دهد و باور این شخصیت برای ما بسیار دشوار می شود.
فاضلی افزود: کارگردان اصل غافل گیری را با تعلیق کاذب ویا همان بهتر بگویم فریب مخاطب اشتباه گرفته است؛ توصیه من به ایشان این است که برای ایجاد هیجان لازم نیست تماشاگر را فریب دهید و باید با مخاطب صادق باشید! سینما جای درس و مکتب های ادبی وفلسفی نیست. هایدگر و کانت و سارتر و کامو و داستایوسفکی و دیگر فیلسوفان نظریه پرداز شرق وغرب آثارشان در راسته کتاب فروشی های خیابان انقلاب موجود است ونیازی نیست که شما زحمت نسخه پیچیدن را به مخاطبین سینما بدهید.
وی تصریح کرد: آقای کرم پور اگر کمی به خود تان بیایید می بینید. که عدم شخصیت پردازی شما و دیالوگ هایی که در دهان شخصیت هایتان گذاشتید با رفتار وسکنات آنها محلی از اعراب ندارد.
این منتقد سینما ادامه داد: فیلمساز در این فیلم سعی داشته تا دانسته های خود را به رخ مخاطبانش بکشد و این بسیار روش غلطی است؛ فیلمساز زبانی ابتر دارد و به همین دلیل ساخته خود را با دستان خودش ویران کرده است. کرم پور حتی جنس شخصیت هایش را به درستی نمی شناسد و زبان و گویش آن ها را درک نکرده است. گویی می خواسته در این فیلم از آثار مهرجویی که با زبان فلسفه آشناست تقلید کند که اصلا موفق نبوده است.
فاضلی در خاتمه افزود: آقای کرم پور شما وقتی که عاجز از بیان تمثیل واستعاره هستید و روابط آدمها را نمی توانید آنالیز کنید ودر واکاوی و آسیب شناسی در رویکرد درام به زبان سینما و اینکه در نهایت در لحظاتی که قرار است شخصیت های تان را به سمت وسوی رستگاری هدایت کنید عاجز می مانید و اعصاب مخاطب را خرد می کنید بهتر است که دست از فیلمسازی بردارید و شغلی دیگر پیشه کنید!
ارسال نظر