عملکرد سینمایی دولت یازدهم با واژه شعار عجین شده است. ظاهراً تازه سال آخر یادشان افتاده که از شعارهای اصلی دولت امید هم بوده و عقل سلیم حکم میکرده در کنار مولویخوانی در جمعهای سینمایی و بدگویی از مدیران سابق مقداری هم از لزوم دمیدن روح امید در فیلمها سخن بگویند. البته چون دیر یادشان افتاده طبیعی است که عبارت سینمای امید حالا دیگر تنها به درد شعار میخورد. البته رئیس سازمان سینمایی و دبیر تئاتریاش اگر میخواستند میتوانستند به هیئت داورانشان توصیه کنند شعار امید را فقط در حد شعار نبینند و در اهدای جوایز به فیلمهایی که در قالب ژانر فلاکت ساخته شده زیاد بها ندهند، اما همین کار را هم نکردند تا در عمل فقط شعار داده باشند. هیئت داوران احتمالاً به شعارهای رئیسشان حجتالله ایوبی فقط گوش دادهاند و در دل خندیدهاند و با خود گفتهاند: امید کیلویی چند؟ مگر سینما جای امید دادن است؟ آن هم در ایران! سینما اصلاً اختراع شده برای اینکه به مردم تفهیم بشود که چقدر بدبختند چون مردم خودشان این را نمیدانند. سینما این رسالت را بر دوش دارد تا حواسش باشد یک موقع مردم دچار احساس خوشبختی کاذب نشوند و اگر داشتند به این سمت منحرف میشدند با رفتن به سینما از غفلت بیرون بیایند.
دوپینگ سیاسی
گردانندگان جشنواره سی و پنجم فیلم فجر وقتی موج انتقادها را دیدند برای جبران بیرونقی دست به دامن دوپینگ سیاسی شدند. واقعاً خوب نبود که این همه سینماگر معترض عملکرد آنها باشند. بالاخره یک جوری باید فضا را عادی و با حال نشان میدادند که هر کی از دور میبیند خیال کند اوضاع خیلی هم بد نیست. اولین کاری که باید میکردند این بود که در تقسیم سیمرغها اولویت را به خودیها میدادند تا کسی که روی سن میآمد و سیمرغ را زیربغل میزد خدایی نکرده لیچار بار برگزارکنندگان نمیکرد، بلکه برعکس چند تا تیکه هم به منتقدان جشنواره میانداخت.
جشنواره محفلی
اگر یک اتفاق خوب در جشنواره فجر امسال افتاده باشد رفتن جشنواره در میان مردم به نسبت سالهای پیش است. جشنواره فیلم فجر با اینکه هزینهاش از جیب مردم خرج میشود، ولی به شکل محفلی برگزار میشود. امسال اما به واسطه برنامه سینمایی هفت قدری این رویداد هنری به میان مردم رفت. دلیلش هم این بود که برنامه هفت بدون رودربایستی و تعارف روی آنتن میرفت و مجیزگوی فیلمها نبود و مثل خیلی از برنامهها نقش روابط عمومی جشنواره را بازی نمیکرد. دیروز خبر رسید که ظاهراً وزیر ارشاد با مدیران صداوسیما وارد مذاکره شده تا برنامه هفت دیگر پخش نشود. ادعایی که البته تأیید نشد.
انتقادها به جشنواره امسال حالاحالاها ادامه خواهد داشت. احمدرضا معتمدی هم روز گذشته در نامهای به رئیسجمهور از وضعیت سینما و برگزاری جشنواره انتقاد کرد. «سینمای ایران را سه دسته بردهاند: ابتذالگرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. پولشان شسته و ناشسته برجاست و آبشخورشان فیاض و سرریز. سینمای مستقل، هنرجو و اندیشمند، مهجور و متروک، خودیهای دلسوزی که از روی سادگی، زبانی نیز به انتقاد و خردهگیری گشودهاند! کارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما که قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه نیز از دهه فجر به دست دادهاند و این هزینه گزافی بود که بر شما و سایر اصحاب انقلاب تحمیل کردند. برایتان سلامتی، توفیق خدمت به مردم و آرمان و سعادت دنیا و آخرت آرزو میکنم. از تصدیع اوقات عذرخواهم. »
انقلابی نیست
سعید مستغاثی، رئیس پیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نیز از عملکرد مدیران سینمایی انتقاد کرده است: «پس زمینههای سینمایی و تاریخی هیچگاه اجازه نداده که جشنواره فجر و سینمای ایران انقلابی شود و این جشنواره تاکنون اهداف انقلابی نداشته و دلیل آن هم این بوده که مدیرانی که مدیریت سینما و جشنواره را در دست داشتهاند، اندیشهها و تفکرات ناب اسلامی و انقلابی نداشتهاند.
تمامی جشنوارههایی که در سینمای ایران برگزار میشوند تابعی هستند از آثاری که در این سینما تولید میشود و زمانی که ما شاهد تولید آثار شاخص و ارزنده در عرصه هنر هفتم نیستیم خود به خود این جشنوارهها همیشه از آثار انقلابی خالی هستند. متأسفانه دستهای پلیدی در کار بوده که همیشه جلوی این قبیل اندیشهها را مسدود میکرده و همین امر باعث شده تا طی ۳۵دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر ما شاهد انقلابی شدن آن نباشیم و روز به روز بیشتر از گذشته به فرهنگ شوم غربی پناه ببریم و حتی در اجرا و ساختار نیز از آنها تقلید کنیم.»
خنثی در فکر و عمل
مشکل برگزارکنندگان جشنواره و مدیریت سینما این است که موضع خود را با انقلاب اسلامی مشخص نمیکنند و موضع و فکر صادقانهای ندارند. در دل چیز دیگری میپرورانند و در شعار چیز دیگری میگویند. نتیجه کار میشود جشنوارهای خنثی و بدون مانیفست. همانقدر که در فکر خنثی است در عمل هم حرفی برای گفتن ندارد. این مسئله در اختصاص دادن بودجه از سوی بنیاد سینمایی فارابی نیز به چشم میآید. فیلمهای خنثی یا تلخی که هدفی جز تخریب روانی جامعه ندارند. تهیهکنندههای خلقالساعه هم در این شرایط جای خود را باز کردهاند. امسال آقازاده محمدرضا عارف هم در جشنواره فیلم داشت. فصل نرگس البته فیلمی حوصلهبر و بیهدف بود که توجه هیچکس را جلب نکرد، چون اساساً تهیهکنندهاش فقط میخواسته وارد سینما شود و فکری پشت این سودای سینماگر شدن نبوده است.
جشنواره فیلم فجر امسال با اجرای مدیر تئاتریاش محمد حیدری این رویداد هنری را به بیاعتبارترین دوره خود تبدیل کرد. از سوءمدیریتهای بلیتفروشی و انتخاب فیلمها بگیر تا شاهکار هیئت مدیران در تخس کردن جوایز به نفع تفکر مدیران سینمایی و نادیده گرفتن بدیهیات هنری، همه دست به دست هم داد تا بیسابقهترین اعتراضات علیه برگزاری این دوره از جشنواره شکل بگیرد. اعتراضاتی که بازخوردش از سوی مدیران چیزی بیش از بیاعتنایی و ریشخند نبود.
البته جشنواره همه چیز نیست و در هیچ جای دنیا این جشنوارهها نیستند که ارزش اصلی آثار سینمایی را تعیین میکنند و زمان داور بهتری در اینباره است، اما جشنوارهها در سمت و سو دادن به سلیقه و روند سینمایی تأثیر غیرقابل انکاری دارند.
مشکلات مبنایی جشنواره فیلم فجر امسال با برگزاری پرحاشیه آن بیش از پیش خود را نشان داد. شاید از برکات جشنواره امسال این باشد که میتواند حداقل آغازی بر یک پایان تلقی شود. جشنواره فیلم فجر به لحاظ قوانین یک شتر گاو پلنگ کامل است. ساختاری که نتیجه آن همین سینمای فعلی است. معلوم نیست که چرا هیچکس هم جرئت نمیکند به ساختار آن دست بزند و سر و شکل منطقیتری به آن بدهد. بیاعتبار شدن جشنواره فجر انقلاب اسلامی به نفع انقلاب نیست.
* جوان
ارسال نظر