چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۴

مردمی که سینما و قهرمان ملی ندارند!

دفاع مقدس و ماجرای اضمحلال فرهنگی جمهوری اسلامی/ جریان روشنفکری همیشه طلبکار چه خدمتی به منافع ملی ایران اسلامی داشته است؟

اضمحلال فرهنگی

سینماپرس: محمدعلی سلیمانی/ امروز کار به جایی رسیده که امام جامعه با گذشت سی و شش سال از آغاز و بیست و هفت سال از پایان جنگ تحمیلی، باید ابتدائیات مدیریت فرهنگی را برای مدیران و متولیان امور تشریح کنند، باید درباره ثروت‌های فرهنگی ناب و ارزشمند کشور و لزوم استفاده از ثروت غنی و سرچشمه‌ی قوی دوران دفاع مقدس صحبت نمایند چرا که مدیران فرهنگی عُرضه جهادگری در عرصه فرهنگ را نداشته اند!

یکی از عناصری که فرهنگ ها را در طول تاریخ حفظ کرده، تبلور شکوه و عظمت دستاوردهای مردم در آثار هنری و خلق قهرمانان بومی ولو در عالم خیال بوده و هست. هر ملتی دوست دارد قهرمانان خودش را در شعر، رمان، تئاتر، نقاشی، موسیقی و سینما ببیند، چرا که تجلی عناصر فرهنگ ملی در رفتار و منش یک قهرمان، نشان از زنده بودن و پویایی آن فرهنگ دارد.



در دهه های اخیر، پرده ی سینما جولانگاه صدها قهرمان آنگلاساکسون، چینی، ژاپنی و نظیر اینها بوده که در این میان قهرمانان آنگلاساکسون، به علت اهمیت دادن عناصر فرهنگی و هنری غرب به موضوع پیوست فرهنگی، از طریق مجموعه ی بهم پیوسته ی کمیک استریپ ها، فیلم ها، بازی های کامپیوتری، عروسک ها، البسه و سایر محصولات فرهنگی، در قلب و مغز مخاطبان گوناگون خود جای گرفته و توانسته اند تا مدت ها اثرگذاری موفقی داشته باشند.


ایالات متحده در جایگاه سردمدار تمدن غرب برای زنده نگهداشتن فرهنگ غربی و دمیدن روح امید، غرورملی و سلحشوری در تنفس کنندگان این فرهنگ، نیاز به بازپروری قهرمانی ها و رشادت های افراد پای بند به فرهنگ زندگی امریکایی بر روی پرده سینما داشت، اما از آنجا که تمدن ۲۵۰۰ ساله ی غرب و تاریخ ۳۰۰ ساله ی ایالات متحده آمریکا، عموماً در واقعیت دارای قهرمانی که واجد خوبی ها و ارزش های فطری و الهی باشد، نبوده و نیست، هالیوود به خلق قهرمانان خیالی و نمایش توانایی ها و رشادت های دروغین و مصنوعی برای تسخیر مغز و قلب مردم امریکا و سایر ساکنان مغرب زمین روی آورد.



از سوی دیگر در جنگ فرهنگی و نبرد رسانه ای، استفاده از قهرمانان در آثار هنری کارکردهای مختلفی دارد. این قهرمانان از یک سو دل ها را به سوی خود جذب کرده و از سوی دیگر به وسیله نمایش قدرت و برتری های پوشالی، با ایجاد رعب و ترس، از نظر روانی مردم سایر کشورها را مقهور نموده و در نهایت زمینه را برای استعمار نرم نقاط دیگر فراهم می کنند. بنابراین نمایش قهرمانی ها و شجاعت ها در آثار هنری به ویژه محصولات سینمایی هم در صیانت از فرهنگ ملی مؤثر است و هم بر وجهه و اعتبار بین المللی فرهنگ ها اثرگذار خواهد بود.



بر این اساس ملت ایران نیز حق دارند قهرمانان برخاسته از فرهنگ خود را بر روی پرده سینما و در شعر، تئاتر، رمان و امثالهم ببینند، همانند سایر ملل که دلاوری، ایثار و غرور ملی سربازان و فرماندهان نظامی شان را در قالب آثار هنری بویژه فیلم های سینمایی به نمایش در می آورند. اما با وجود اینکه فرهنگ اسلامی ایرانی مملو از قهرمان های الهی، نیروهای مؤمن و متعهد و بزرگانی است که در واقعیت زندگی برجسته، قابل تحسین و بی نظیری داشته اند، اما صحنه فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی، از حضور این قهرمانان واقعی خالی است و این حق فرهنگی ملت ایران از سوی طیفی از هنرمندانِ قائل به هنر خنثی و بی تعهد و بالاخص طیفی از مسئولان فرهنگی کشور، نادیده گرفته شده است.



دوره‌ی سختی برای یک کشور؛ چه سختی جنگ باشد، چه سختی اقتصادی باشد، چه فشارهای گوناگون سیاسی باشد؛ دوره‌ی نشان دادن ظرفیت‌هاست؛ که این ملت چقدر ظرفیت دارد، چقدر قابلیت اظهار وجود دارد، چقدر لیاقت بقا دارد. لذا بهترین آثار هنری هم که انسان نگاه می‌کند، یا بخش‌های زیبای بهترین آثار هنری، مربوط به همین دوره‌های این کشورهاست. شما به آثار داستانی‌ایی که وجود دارد، اگر نگاه کنید، شیرین‌ترین و هنرمندانه‌ترین نوشته‌های هنری و رمان های بزرگ مربوط به بخش‌هایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام می‌دهد.

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطره‌گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت - ‌۱۳۸۴/۰۶/۳۱)




دوران شکوهمند انقلاب اسلامی عرصه ظهور و بروز استعدادها و توانایی های نهفته ی ملت ایران در سده های اخیر بوده و هست و در بین تمام افتخارات ملت ایران در این دوران، مقاومت و سلحشوری در هشت سال دفاع مقدس جایگاه ویژه ای دارد. طبیعتاً انعکاس حوادث هشت سال دفاع مقدس نه صرفاً تکلیفی در برابر رزمندگان و شهدا که وظیفه ای است در برابر ملت ایران، وظیفه ای که مطالبه ی آن از هنرمندان و اهالی فرهنگ، نه سفارشی و سیاسی کردن هنر است، نه آلودن آن به ایدئولوژی؛ توقع زیاده از حدی هم نیست که یک ملت از هنرمندانش بخواهد افتخارات ملی را به تصویر بکشند. اما آنچه در عمل و در واقعیت به عنوان کارنامه ارادت سینماگران به دفاع مقدس موجود است، مورد رضایت نبوده و بخشی از آن را سینمای ضدجنگ و یا آثاری کم مایه و دورهمی تشکیل داده است و عمق فاجعه تا آنجاست که در نتیجه ربع قرن فعالیت مدیران فرهنگی لیبرال مسلک، در دهه اخیر جوانانی پیدا شده اند که خود را طلبکار شهدا می دانند.



این ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستایی و زن روستایی، مرد و زن مستضعف شهری، خانواده‌های گوناگون، جوان های فراوان، قشرهای مختلف، سازمان های رزمنده‌ی کشور؛ ارتش، سپاه، حتی نیروی انتظامی و بسیج عظیم مردم؛ همه‌ی اینها آمدند وارد میدان شدند. حقیقتاً ملت ایران در آن هشت سال، کار بزرگی را انجام داد. در تاریخ این چندین قرنی که می‌تواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ایران این گونه با طوع و رغبت وارد یک ماجرای عظیم نظامی شده باشد و از دل و جان مایه گذاشته باشد؛ با ایمان خود، با عاطفه‌ی خود، با دست خود. در دوران های مختلف، حتی در دوران صفویّه که جنگ های بزرگ و کارهای بزرگی هم شد، این چیزهایی که امروز ما مشاهده می‌کنیم، اصلاً وجود نداشته است. دلایل روشنی هم دارد؛ نه این‌که نشود اینها را تحلیل کرد؛ معلوم است چرا. به‌هرحال این پدیده در تاریخ ایران ما یک پدیده‌ی حقیقتاً بی‌نظیر؛ یا اگر احتیاط کنیم، بگوییم کم نظیر بود. این پدیده‌ی به این بزرگی، آن هم با این همه شکوه و با این همه زیبایی. چه موضوعی برای یک هنرمند از این جذاب تر؟

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس - ‌۰۶/۰۷/۱۳۷۹)




با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان بسیاری از زوایای این انقلاب و هشت سال دفاع مقدس مورد توجه اهالی فرهنگ و هنرمندان قرار نگرفته و ابعاد مختلف آن برای مخاطبان داخلی و خارجی بازگو نشده است. به جزء برخی آثار منتشر شده در حوزه ادبیات و شعر انقلاب اسلامی، سایر رشته های هنری و جریان های غالب بر آنها نتوانسته اند آثاری مطلوب و در شأن قهرمانی های ملت ایران بیافرینند. با وجود اینکه در اروپا و ایالات متحده همچنان برای سربازان و کشتگان خود در جنگ های باطل جهانی قرن گذشته مراسم یادبود برگزار می کنند، در جمهوری اسلامی تقریباً محصول جذابی که بتواند رشادت های واقعی ملت در دهه های ۱۳۵۰ و۱۳۶۰ شمسی را به خوبی به نسل نوجوان و کودک منتقل کند، وجود ندارد.


افراد بااستعداد و جوانان انقلابی را بنشانید و از آنها جدی بخواهید که بیایند مناظر به‌یادماندنی انقلاب را در فیلمنامه‌های بسیار هنرمندانه و انسانی و حاکی از اوج درک و فهم نویسنده؛  که انسان گاهی در بعضی از فیلمنامه‌های خارجی، این معنا را مشاهده می‌کند؛ تصویر کنند؛ بعد آنها را به سلک نمایش بکشید و نشان بدهید. خلأ فیلم های خارجی را در این‌جا پُر کنید؛ به نظر من این تکلیف اصلی است.

(امام خامنه ای در دیدار مدیران شبکه‌ی دوم سیما - ۱۳۷۰/۱۱/۰۷)




به عبارت ساده تر حق دفاع مقدس در هیچ برهه ای از مدیریت فرهنگی جریانات گوناگون سیاسی بر پرده سینما ادا نشده و این سینمای استراتژیک و اقتدارآفرین همواره یا قربانی منفعت طلبان بوده است یا کج فهمی مدیران فرهنگی و یا امیال مدیران سیاست باز عرصه فرهنگ. این در حالی است که جنگ یکی از پدیده های ویژه ای است که محل تجلی قهرمانی های مردم یک کشور و ظهور و بروز استعدادها و توانایی های ایشان است و به تصویر کشیدن صادقانه و واقعی آن بر پرده سینما، اثر فوق العاده ای بر تثبیت انگاره های فرهنگی و انتقال ارزش های فرهنگی به نسل های آینده داشته و می تواند روح سلحشوری، عزتمندی و همدلی را در آحاد جامعه بدمد.



این هشت سال دوره‌ی دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من می‌خواهم این را از جامعه‌ی فرهنگی و هنری کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند. بنشینند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ یک فهرست از این حوادث به وجود آورند؛ بعد این را بگذارند در قبال کارهای هنری‌ای که تا امروز درباره‌ی جنگ شده است - که البته بسیار هم ارزشمند است؛ ببینند که چقدر از این فهرست را ما پُر کرده‌ایم. من اعتقادم این است که اگر این کار صورت گیرد، خواهیم فهمید که ما یک هزارم آنچه را که درباره‌ی این جنگ می‌باید تبیین کرد و می‌توان تبیین و موشکافی کرد، هنوز بیان نکرده‌ایم!

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس‌ - ۱۳۷۹/۰۷/۰۶)




در واقع عالی ترین صحنه های تجلی سبک زندگی و عصاره تمدن کهن ایرانی که در دوران دفاع مقدس و پیشتر در زمان پیروزی انقلاب اسلامی به ظهور رسیده و برای بسیاری از آنها مستندات فراوانی وجود دارد، به جای آنکه در قالب سینمای استراتژیک دفاع مقدس ریخته شده و به ابزار مؤثر دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی تبدیل گردد، همواره قربانی بوده و به جای آنکه هنرمندان رانتخوار و مدیران سیاسی کار مورد شماتت قرار گیرند، سینمای دفاع مقدس به سیبل جریانات غربگرای روشنفکرنما تبدیل شده است. نتیجه آنکه بی توجهی مدیران و هنرمندانی که خود را بی نیاز از توجه به منافع و مصالح فرهنگی جامعه می دانستند سبب شد تا امروز پس از قریب ربع قرن از پایان جنگ تحمیلی، سینمای استراتژیک دفاع مقدس به سینمایی ساده، کم هزینه و هنری فروکاست پیدا کرده و نسل جوان ایرانی تصویری مخدوش و توهمی از یکی از طلایی ترین برهه های زندگی انسانی ایرانی و جلوه های شکوه تمدن ایرانی داشته باشد.


شما خاطرات هشت سال دفاع مقدّس را مرور کنید، ببینید برای یک نگاه هنرمندانه به حالت و کیفیّت یک جامعه، چیزی از این زیباتر پیدا می ‌کنید؟ شما در عالی ترین آثار دراماتیک دنیا، آنجایی که به فداکاری یک انسان برخورد می‌کنید، او را تحسین و ستایش می‌ کنید. وقتی فیلم، آهنگ، تابلوی نقاشی، زندگی فلان انقلابی- مثلًا ژاندارک- یا سرباز فداکار فلان کشور را برای شما به تصویر می‌کشند، در دل و باطن وجدان خودتان نمی‌توانید کار او را تحسین نکنید. هزاران حادثه‌ی به مراتب باارزش‌تر و بزرگ تر از آنچه که در این اثر هنری نشان داده شده، در دوران هشت سال دفاع مقدّس و در خود انقلاب، در خانه‌ ی شما اتفاق افتاد. آیا این زیبایی نیست؟ هنر می‌تواند از کنار این قضیه بی‌تفاوت بگذرد؟ توقّع انقلاب این است و توقّعِ زیاده‌خواهانه‌ای نیست. می‌ گویند چرا زیبایی دیده نمی‌ شود! کسی که به این مقوله بی ‌اعتناست، نمی‌ خواهد این زیبایی را ببیند؟

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر - ۱۳۸۰/۰۵/۰۱)




اما چرا جریان روشنفکری حاکم بر عرصه فرهنگ و هنر کشور، به سادگی از قهرمانی ها و فداکاری های ملت در طول مبارزات پیش از انقلاب و دوران هشت سال دفاع مقدس عبور کرده است؟ در حالی که روح لطیف هنرمند نمی تواند انبوه زیبایی های موجود در تاریخ انقلاب اسلامی را نادیده بگیرد. چطور هنرمندان ایرانی نسبت به دفاع مقدس بی اعتنایی می کنند، در حالی که برای اولین بار در قرن های اخیر، ملت ایران بدون واگذاری حتی یک وجب از خاک خود، دشمن را ناکام گذاشت. هنوز بسیاری از ابعاد و زوایای دفاع مقدس مورد توجه اهالی فرهنگ و هنر قرار نگرفته است، مواردی همچون: دلایل شروع جنگ، علل همکاری و مساعدت ده ها کشور با صدام، مظلومیت مطلق جمهوری اسلامی در دوران جنگ، صفات اخلاقی و برجستگی های روحی رزمندگان اسلامی، دفاع ملتی با استفاده از کمترین امکانات، زندگی و صبر اسراء، جانبازان و خانواده های ایشان و مواردی از این دست.



همین اروپای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت، با نزاکت و ادب و اتو کشیده - چه قسمت شرقی‌شان؛ همین یوگسلاوی فعلی و بقیه‌ی کشورهای بلوک شرق آن روز، و چه قسمت غربی‌شان؛ یعنی همین آلمان و بقیه - آنچه توانستند، به عراق کمک کردند، ولی حاضر نبودند ساده‌ترین چیزها را به ایران بفروشند. اگر یک وقت هم از طرقی دولت جمهوری اسلامی می‌توانست چیزهایی را از اینها بگیرد، با چند برابر قیمت و با زحمت می‌توانست به‌دست آورد! البته هدفشان معلوم بود - من اوّل عرض کردم - بحث بر سر این بود که این عزّت ملی که به وسیله‌ی حرکت عظیم انقلابی مردم ایران به وجود آمده است، باید از بین برود. رخنه‌ای که به وسیله‌ی انقلاب در اقتدار فرهنگ غربی و سلطه‌ی غربی و نظام سلطه‌ی جهانی به وجود آمده است، باید پُر شود. هدف آنها این بود؛ به‌هرحال به این سیاست رسیده بودند. اینها کجای آثار هنری ما، در کدام فیلم یا نمایشنامه یا بقیه‌ی آثار هنری منعکس شده است؟ آیا قابل انعکاس نیست؟ آیا برای نسل های آینده‌ی ایران تجربه‌آموز نیست؟

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس - ‌۱۳۷۹/۰۷/۰۶)




طبیعتاً یکی از دلایل بی محلی و عدم توجه بخش هایی از فرهنگ و هنر کشور به دوران دفاع مقدس، حاکمیت جریان روشنفکری بر این حوزه هاست. جریانی که جنگ از هر نوع آن را محکوم کرده و آن را کاری غیرانسانی، خشن و بدوی می داند. البته این محکومیت تنها در صورتی انجام می گیرد که یکی از طرفین جنگ، به جبهه حق تعلق داشته و داعیه دار اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و یا از طرفداران جبهه مقاومت باشد. برای نمونه مبارزه ی جهادگران فلسطینی با رژیم اشغال گر قدس و یا نیروهای حزب الله و ارتش سوریه با تکفیری ها و در جبهه ای دیگر، رژیم صهیونیستی محکوم است، چرا که ترویج خشونت طلبی است؛ در این نگاه دفاع مقدس ملت ایران نیز دامن زدن به خشونت و عملی غیرمنطقی و غیرانسانی بود. اما در مقابل همین جریان روشنفکری هیچ گاه پیرامون ۷۰ میلیون کشته ی بی گناه جنگ های جهان اول و دوم که خونشان تاوان زیاده خواهی های اربابان قدرت بود صحبت نمی کنند و این در حالی است که هنرمندان جبهه باطل، حتی خون ریزی ها و قساوت های نیروهای نظامی خود در دیگر کشورها را به بهترین شکل دراماتیزه کرده و حتی در برخی موارد با تحریف تاریخ، از نیروهای شکست خورده خود، قهرمانان پیروز می سازند. به واقع در جنگ رسانه ای و تحت حاکمیت رسانه ها، تاریخ را لزوماً قوم پیروز نمی نویسد، بلکه تاریخ همان چیزی است که رسانه ها و محصولات فرهنگی و هنری معرفی می کنند.


بنابراین به علت همین رویکرد هنر سیاسی غرب به تاریخ و تحریف آن است که بعضاً مشاهده می شود واقعیت های مربوط به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، یا در آثار هنرمندان روشنفکر بیان نمی شود و یا به صورت جهت دار و مغرضانه مورد توجه قرار می گیرد، زیرا در این صورت ارزش های انقلاب و دفاع مقدس به نسل های بعد که عموماً کتابخوان نیستند، منتقل نشده و ارتباط و تعلق خاطر این نسل ها با تاریخ سراسر عزت و اقتدار انقلاب اسلامی قطع گردیده و ایشان به تحسین تاریخ جعلی و قهرمانی های مصنوعی قهرمانان غربی روی خواهند آورد و فرهنگ غربی مقتدر و نیرومند را به فرهنگ خودی ضعیفی که برایشان به تصویر کشیده شده، ترجیح می دهند.



البته این را هم عرض کنم: امروز بعضی هستند که در دنباله‌ی کارهای فرهنگی خطرناک، می‌خواهند یاد آن روزها را هم از خاطر ملت ایران ببرند. از تکرار اسم جنگ و اسم مناطق جنگی و «خرمشهر» و «شلمچه» و «دو کوهه» و از این قبیل چیزها عصبانی می‌شوند. از نام آنچه که مردم و ذهن ها را به یاد آن روزها بیاورد، خشمگین می‌شوند و بدشان می‌آید و تلاش می‌کنند که اینها از یاد مردم برود. اینها کسانی هستند که در آن دوران، خجلت زده و شرم‌زده بودند؛ چون حضوری در صحنه نداشتند. چون در آن دوران، آنچه اتفاق می‌افتاده است مایه‌ی خجلت آنها و علیه کسانی بوده که دل اینها با آنان بوده است. لذاست که از تکرار آنها ناراحت می‌شوند و می‌خواهند این را از خاطر ملت ایران حذف کنند؛ به همین سبب، درست عکس این خواست باید انجام گیرد؛ یعنی خاطره‌ی درخشان روزهای بزرگ دفاع مقدس، باید با قوت و قدرت بیشتر و روشن و همان که بوده است باقی بماند. البته این‌که عرض می‌کنیم «همان که بوده است» یعنی مبالغه‌ای در آن انجام نگیرد؛ چون احتیاج به مبالغه هم نیست.

(امام خامنه ای در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - ۲۴/۰۶/۱۳۷۷)




طبیعی است گروهی از هنرمندان غربگرایی که نه تنها در هشت سال دفاع مقدس توجهی به رسالت تاریخی خود در دفاع از میهن نداشته و نه اینکه در میدان های جنگ حاضر شوند، که حتی در پشت جبهه ها نیز دلاوری های رزمندگان اسلام را در آثار خود منعکس نکردند، نمی توانند پس از جنگ راویان خوب و صادقی برای آن دوران باشند. به ندرت می توان اثری از حضور ستارگان زن و مرد سینمای ایران در میدان های جنگ و یا پشت جبهه ها در هشت سال دفاع مقدس به دست آورد. البته این به معنای نادیده گرفتن حضور فعال برخی هنرمندان متعهد در آن سال ها نیست، چه اینکه اگر این دسته از هنرمندان نبودند، امروز این تعداد از تصاویر و گزارش های مربوط به دفاع مقدس در دسترس نمی بود. اما سوال اینجاست که جریان روشنفکری داعیه دار و همیشه طلبکار حاکم بر عرصه فرهنگ و هنر در ۳۵ سال گذشته چه خدمتی به منافع ملی ایران اسلامی داشته است؟



چرا هنرمندان غربی شکست های نظامیان خود را به پیروزی بدل می کنند اما هنرمندان وطنی، پیروزی مطلق مردم مظلوم ایران در برابر ابرقدرت های شرق و غرب را نه تنها نادیده گرفته که حتی دفاع از میهن را خشونت طلبی معرفی می نمایند؟ و مهمتر از آن برخی آثار و فعالیت های فرهنگی و هنری خلاف واقع و تحریف آمیز نسبت به دفاع مقدس با چه هدفی صورت می گیرد؟ چه کسانی قصد دارند یاد و خاطره ی هشت سال دلاوری و رشادت را از افکارعمومی ایرانیان پاک کرده و کودکان و نوجوانان را با تصویری غیرواقعی از آن دوران آشنا سازند؟ این تحریفات چه سودی برای نظام سلطه در پی دارد؟ در تمام جهان مردم برای دیدن قهرمانان ملی و بومی خود به سینما می روند، از هالیوود تا بالیوود، پرده های سینماها پر است از قهرمانان تاریخی، قهرمانان ملی و قهرمانان خیالی و قلابی. گویا تنها در سینمای جمهوری اسلامی است که مردم باید آثار هنری و روشنفکرانه تماشا کنند و نباید از هنرمندان انتظار انعکاس قهرمانی قهرمانانشان را داشته باشند، نه قهرمانان تاریخی، نه قهرمانان ورزشی، نه قهرمانان نظامی، نه پهلوانان و ... سینمای ایران روشنفکر است و قهرمان نشان نمی دهد.


به این ترتیب سینماگران ایرانی پس از چندین سال سردرگمی در انتخاب بین نشان دادن قهرمانی برخاسته از فرهنگی اسلامی ایرانی و دستیابی به سود میلیاردی و هنری سازی و شکست در گیشه، در نهایت تسلیم خدمت به فرهنگ ملی نشده و برای جبران شکست در گیشه بر روی فروش خارجی تمرکز کردند. در این بین هنرمندان متعهدی باقی ماندند که مدیران فرهنگی آنها را تحویل نمی گیرند و مظلوم تر از آنها، مردمی که سینمای ملی ندارند، مردمی که قهرمان ملی شان بر پرده سینما پس از ۳۰ سال مقاومت و ایستادگی، می شود مجید سوزوکی؛ مردمی که حداقل سینمایی در حد بالیوود ندارند که گرچه فرم و محتوای هنری ندارد، اما قهرمان دارد و مردم از دیدن قهرمانانشان احساس غرور و امید می کنند.



این تنها حق مردم زمانه ی جاری نیست که سلحشوری های خود را بر پرده سینما و در آثار هنری مشاهده کنند، بلکه آیندگان نیز حق دارند تصویری هنرمندانه از گذشته ی خویش داشته باشند. ایالات متحده از پرل هاربر تا ویتنام، به اندازه کافی روایت تاریخی جذاب و مهیج برای نسل های آینده آماده کرده است، اما درباره ی حماسه های نیم قرن اخیر ملت ایران، تک و توک آثار قابل عرضه ای برای نوجوانان و جوانان وجود دارد.



افرادی که در سال ۱۴۲۰هجری شمسی به سن جوانی می رسند حق دارند قهرمانان ملی خود را بشناسند، قهرمانانی نظیر سیدعلی اندرزگو که ۶۰ هزار نیرو در سراسر کشور به دنبال او بودند، نظیر شهید علی محمدی و شهید محمود شهریاری که در راه اقتدار علمی ملت ایران ترور شدند و حتی شهدایی نظیر شهید سیدعلیرضا ستاری که در جریان عاشورای سال ۸۸ برای جلوگیری از آتش زدن یک بسیجی به دست اغتشاشگران روشنفکرنمای غرب زده، مورد حمله قرار گرفته و پس از تحمل ۴ سال آثار مصدومیت، در سال ۱۳۹۲ به شهادت رسید و قهرمانانی نظیر شهید مصطفی چمران، شهید محمدابراهیم همت، شهید حسین خرازی، شهید حسن باقری، شهید مهدی باکری و ... را بشناسند و چقدر عجیب و غیرقابل هضم است که در چهل سال گذشته درباره هیچ کدام از فرماندهان و شهدای شاخص دفاع مقدس فیلم سینمایی قابل اعتنایی ساخته نشده است، البته اگر فیلم ایستاده در غبار که آنهم پس از سی سال تولید شده است، نادیده گرفته شود.



حق پاسداشت دلاوری ها و نمایش قهرمانان ملی در فیلم، سریال، تئاتر، شعر، رمان، موسیقی و سایر محصولات فرهنگی و هنری از جمله حقوق ابتدایی یک ملت در عرصه فرهنگ و هنر است، اگر بنا باشد مدیران و مسئولان فرهنگی، هنری و رسانه ای جمهوری اسلامی بر اساس تکالیف فرهنگی شان مورد ارزیابی قرار بگیرند، باید دید هر یک چند قهرمان در کارنامه خود دارد؟ فرهنگ و هنری که از نمایش قهرمانان خود عاجز است، قطعاً نمی تواند قهرمانان آزاده ی سایر فرهنگ ها و کشورها را نیز روایت کند، چرا که ایشان نیز در برابر نظام سلطه قد علم کرده و روایت کردن زندگی ایشان، سیاسی کردن هنر به حساب می آید. به این ترتیب افرادی چون عماد مغنیه، یحیی عیاش، راشل کوری، مالکوم ایکس و مانند اینها نیز هیچ گاه در سیستم فعلی فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی مورد توجه قرار نخواهند گرفت.



امروز ما می‌بینیم وقتی که راجع به دفاع مقدّس و جنگ هشت ساله و این عظمت مطلقی که ملت ایران آفرید، صحبت می‌شود؛ که مهم ترین موضوع هنری است و یک هنرمند درباره‌ی این‌گونه شکوه‌های ملی، خوب می‌تواند قلم فرسایی یا میدان داری کند؛ بعضی از آثار در گوشه ‌و کنار پیدا می‌شود که نه فقط عظمت را نمی‌بینند؛ می‌گردند یک نقطه ضعفی، یا واقعی، یا حتی پنداری، پیدا می‌کنند و آن را مورد مداقّه قرار می‌دهند! هدف از این کارها چیست؟ چرا باید ما این فرآورده‌ی عظیم ملت ایران را ندیده بگیریم؟ ! این خدمت به ملت ایران است که در تهاجمی که به مرزهای او، به شخصیت او، به عزّت او، به تاریخ او، به هویّت ملی او شده است؛ این‌گونه مردانه ایستاده و این‌طور شجاعانه دفاع کرده؛ ما بیاییم آن را زیر سؤال ببریم؛ آن هم با زبان هنر؟ ! این کارها را می‌کنند. اینها به نظر من تصادفی هم نیست؛ یعنی نمی‌شود گفت حالا یک هنرمند به این فکر افتاده که می‌شود این گونه عمل کرد؛ نه. به نظر من غیرعادی می‌آید. البته تقصیر از مسؤولان و سردمداران مسائل هنری و فرهنگی کشور است؛ آنها هم باید سازماندهی کنند؛ باید کار کنند.

(امام خامنه ای در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس‌ - ۱۳۷۹/۰۷/۰۶)




مدیران سینمایی دولت های مختلف جمهوری اسلامی در عرصه سینمای استراتژیک دفاع مقدس کارنامه قابل قبولی ندارند، از بیگ پروداکشن حماسی و دلاورانه جنگی که روح سلحشوری، ایثار، وطن دوستی، جوانمردی و غیرت را در جوانان و نوجوانان کشور بدمد، خبری نیست. مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی در ده ها نهادی که در عرصه فرهنگی از بودجه های تعیین شده برخوردار بوده و بخشی از تولیدات هنری شان به آثار سینمایی اختصاص دارد نمی توانند آثاری برای عرضه در بازارهای جهانی و یا انتشار رایگان بر روی اینترنت جهت آشنایی مردم جهان با مظلومیت ملت ایران در سال های دفاع مقدس و رشادت های ایشان و برجستگی های فرهنگی بروز کرده در آن دوران ارائه دهند، چرا که اساسا چنین آثاری تولید نشده و یا تعداد آنها بسیار بسیار اندک است. نتیجه آنکه امام جامعه با گذشت سی و شش سال از آغاز و بیست و هفت سال از پایان جنگ تحمیلی، باید ابتدائیات مدیریت فرهنگی را برای مدیران و متولیان امور تشریح کنند، باید درباره ثروت‌های فرهنگی ناب و ارزشمند کشور و لزوم استفاده از ثروت غنی و سرچشمه‌ی قوی دوران دفاع مقدس صحبت نمایند چرا که مدیران فرهنگی در چهار دهه گذشته عُرضه جهادگری در عرصه فرهنگ را نداشته اند.



بالغ بر پنجاه نهاد فرهنگی نه تنها در حوزه دفاع مقدس، که حتی در سایر حوزه های فرهنگی آنقدر ضعیف عملکرده اند که بخش تولیدات فرهنگی راکدتر از تولیدات صنعتی است و جمهوری اسلامی پس از چهاردهه، به جای آنکه در حال صادرات محصولات فرهنگی به جهان باشد، درگیر واردات بی رویه محصولاتی است که از اساس در تضاد با بنیان های فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی قرار دارند. مگر می شود یک مدیر فرهنگی در جمهوری اسلامی نداند که طراحی های فرهنگی خطرناکتر از توطئه های امنیتی و تهدیدات نظامی است؟ مگر می شود که یک مدیر فرهنگی در جمهوری اسلامی نداند که در جنگ فرهنگی، هدف دشمن تضعیف اراده هاست؟


پس تولید این تعداد بالای فیلم های سینمایی و سایر آثار هنری که در آنها جوانانی بی اراده، مأیوس، عصبی، بی هدف، خسته، ناامید و ... به تصویر کشیده می شوند، چه معنایی دارد؟ از دو حال خارج نیست، یا مدیران فرهنگی نمی دانند که تولید چنین آثاری در تضاد با امنیت ملی و مخدوش کردن امنیت فرهنگی جامعه و تهدید بنیان های تمدن نوین اسلامی است که در این صورت شایستگی جایگاهی که آن را اشغال کرده اند نداشته و تصدی گری ایشان غصب جایگاه افراد صالح و مُجرب است و ... و یا آنکه این موضوعات را می دانند و به عمد و یا به علت ضعف های شخصی، قصد مقابله با تولیدکنندگان و حامیان چنین آثاری را ندارند که در این صورت نیز باز مرتکب خیانت علیه امنیت فرهنگی جامعه هستند.



اگر دشمن بتواند حمله‌ی فرهنگی را انجام بدهد، انسان را بی‌حال می کند، از تصمیم می‌اندازد، اراده‌ها را تضعیف می کند، جوان های کشور را از کشور می گیرد؛ نیروهای به‌ دردبخور را بی‌خاصیّت می کند؛ حمله‌ی فرهنگی این است.

(امام خامنه ای در دیدار دست‌اندرکاران راهیان نور- ۱۳۹۵/۱۲/۱۶)




با این همه؛ آنچه که حایز اهمیت است نتیجه این ولنگاری های فرهنگی و بی تدبیری و بی مسئولیتی مدیران فرهنگی است که تبعات جبران ناپذیری را برای فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی در پی داشته و دارد. پروفایل کودکان و نوجوانان در شبکه های اجتماعی نشان می دهد بذرهای کاشته شده توسط محصولات خارجی و تولیدات فرهنگی وارداتی به ثمر نشسته و علف های هرز در ساحت اندیشه و احساس آینده سازان کشور در حال روئیدن و رشد روزافزون است. مدیران فرهنگی امروز و دیروز جمهوری اسلامی زمانی که مولفه های سبک زندگی اسلامی به عنوان پایه های تمدن نوین اسلامی از دست رفت، کجا خواهند بود؟



پس اگر انسان ایرانی سال ۱۴۱۴ علاقه ای به مقاومت، ایستادگی، ایثار، استکبارستیزی و ... نداشته باشد، متولیان امر فرهنگ در تمام دستگاه های فرهنگی به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چطور پاسخگوی دویست و سی هزار شهید انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، ترور، مدافع حرم و ... خواهند بود؟ نادیده گرفتن حقوق فرهنگی یک ملت و بلکه خیانت به امنیت فرهنگی آن، جرم فرهنگی نیست؟ کدام قانون نانوشته ای افرادی را که مغز و قلب میلیون های ایرانی مسلمان را به عرصه تاخت و تاز محصولات وارداتی دشمن تبدیل کرده اند، به پای میز محاکمه می کشاند؟ مجرمانی فرهنگی که سوء مدیریت، هوی پرستی، بی کفایتی، جهل، ترس و سایر خصوصیاتشان باعث کندی مسیر حرکت ملت ایران در برپایی تمدن نوین اسلامی شده و با این شرایط شاید حتی آنها را از این مسیر منحرف کند، در روزگاری که فرهنگ از دست برود، اساسا شرمنده خواهند شد؟



از هنری که در دیدن قهرمانی های یک ملت نابیناست و بلکه از دیدن آن تنفر دارد و خود را به هر دری می زند تا تنها نقاط درخشان تاریخ چند قرن اخیر کشور را نبیند، نباید انتظار بیان حقایق را داشت. با وجودی که بسیاری از هنرمندان نسبت به دفاع مقدس و شهدا ارادت قلبی داشته و می توانند میان حق و باطل تمیز قائل شوند، اما به علت اینکه حاکمیت بر عرصه فرهنگ و هنر در جمهوری اسلامی با جریانات روشنفکری غربگراست و عموم مدیران فرهنگی نیز در طول دهه های گذشته حامی این قشر طلبکار ِ مدعیِ بی تعهد بوده اند، هنرمندان متعهد نیز فرصت خدمت به تاریخ و فرهنگ ملی را از دست داده و نمی توانند در برابر این جریانات صاحب قدرت عرض اندام کنند. بنابراین تا زمانی که مجرمان فرهنگی عنان عرصه فرهنگ و هنر را در اختیار داشته و مورد تکریم مدیران فرهنگی دولت های مختلف هستند، نباید انتظار فروپاشی و اضمحلال فرهنگی را دور شمرد، چرا که هدف و نیت اصلی کسانی که دفاع مقدس را در عرصه هنر و به ویژه سینما نادیده گرفته و می گیرند نیز چیزی جز نابودی نظام اسلامی و از بین رفتن فرهنگ شکل گرفته با آن نیست.


اشتباه می کنند کسانی که خیال می کنند یا باید اسم جنگ را نیاورد، یا اگر اسمش را آورد، بر ضدّش حرف زد؛ جلسه تشکیل می دهند برای آثار و ادبیّات جنگ، آن ‌وقت شعر ضدّ جنگ در آن جلسه میخوانند؛ اینها خطا و اشتباه می کنند. اینها مثل کسانی هستند که کتابهای خطّیِ نفیس بازمانده‌ی یک ملّت را؛ نُسخ منحصر به فرد را؛ آتش بزنند و از بین ببرند؛ مثل کسانی هستند که نفت یک کشور را استخراج کنند و بریزند داخل دریا و از بین ببرند؛ ثروت ملّی را؛ که می تواند تاریخ را بسازد، آینده را بسازد و ذکر آنها مثل ذکر «وَ ذَکِّرهُم بِایّامِ الله» مایه‌ی ساختن حال و آینده‌ی کشور بشود؛ دارند از بین می برند. فیلم می سازند، فیلم ضدّ جنگ می سازند؛ کتاب می نویسند؛ باید مراقب بود. اینها دو مقوله را با هم اشتباه می کنند؛ یک مقوله این است که آیا جنگ فی‌نفسه چیز خوبی است یا چیز بدی است؟ خب معلوم است جنگ چیز خشنی است؛ جنگ، کشتن دارد، نابود شدن دارد، مجروح شدن دارد، معلوم است؛ این یک مقوله است. یک مقوله‌ی دیگر این است که یک ملّتی که مورد تهاجم قرار می گیرد از جهات مختلف، اگر چنانچه قوّت خود را، نیروی خود را به میدان نیاورد و در مقابل دشمن نَایستد، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ این مقوله را با آن مقوله مخلوط می کنند. دفاع مقدّس یک حرکت حیاتی بود، یک نفس کشیدن بود برای این ملّت؛ نفس نمی کشیدیم، می مردیم؛ این را باید زنده نگه داشت.

(امام خامنه ای در دیدار دست‌اندرکاران راهیان نور- ۱۳۹۵/۱۲/۱۶)




ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.