در طی چند مطلب گذشته؛ پس از طرح آنچه درباره نفوذ نمی دانیم و همچنین پس از مرور مختصر جوانب و ابعاد مختلف نفود؛ از تهاجم در ظواهر فرهنگ همانند تئاتر، سینما و فعالیت رسانه ای تا رسوخ در اندیشه و باورهای جامعه؛ به بررسی موضوع تماس فرهنگی یا الغای فرهنگ بومی در پروژه نفوذ پرداختیم و سپس سعی شد تا طی مطلبی با عنوان سبک زندگی آریامهری؛ تخطئه و استخفاف دین و ملت؛ گذری محدود به تاریخ نماییم تا امر شفاف گردد و پس از آن بحث به بررسی ابعاد نفوذ فرهنگی در جمهوری اسلامی به ویژه عرصه سینما به حوزه مالی و نفوذ اقتصادی کشیده شد و بالاخص طی مطالبی که با عنوان ماجراهای غول سازندگی؛ رجعت با فرمان مانور تجمل و کارکرد اقتصاد در عرصه نفوذ؛ ماجرای مدیران سفیه و مدبّرِان لرزان ارایه گردید و در ادامه به طرح موضوع چگونه نفوذ اقتصادی در حوزه فرهنگ یک جامعه موضوعیت پیدا می کند پرداخته و موجب شد تا پس از آن در مطلبی با عنوان تبدیل نفوذ رسمی به نفوذ سفارتی به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه موضوعات مالی و اقتصادی در سابقه ی فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور، اسباب نفوذ رسمی و غیر رسمی را مهیا ساخته است و اکنون در ادامه به موضوع هنر سفارتی و نقش شفاف و قابل پیگیری سفارتخانه های غربی در نفوذ غیر رسمی بر بدنه ی فرهنگی کشور و تغییر سبک زندگی اسلامی-ایرانی جامعه اشاره می نماییم.
هنر سفارتی را شاید بتوان یکی از استراتژی های اصلی و سیاست های کُلی اتخاذ شده در دوران جنگ سرد (Cold War) دانست؛ موضوعی که به شدت در طول دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ میلادی جریان داشت و به نوعی ویژه بلوک شرق (Eastern Bloc) را متاثر از خویش می کرد و در این راستا عموم سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غرب در قالب ها و پوشش های مختلف هنری و با وجهه ی دیپلماتیک خود، اقدام به فعالیت و تغییر سبک زندگی و زیر سوال بردن آرمان های رایج در بلوک شرق مینمودند.
بر همین اساس آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سی. آی. ای) (Central Intelligence Agency (CIA)) طی عملیات سری و محرمانه خود به حمایت از هنر آمریکایی در عرصه ی روابط بین الملل و بالاخص در حوزه ی نفوذ بلوک شرق پرداخت و با تمرکز حداکثری و پشتیبانی از مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی (Abstract expressionism) به عنوان مکتب برخاسته از سبک زندگی انسان آمریکایی، که نسخه ای تلفیقی از دو جریان هنری فراواقعگرایی (Surrealism) و هیجاننمایی (Expressionism) بود؛ سعی کرد تا بخشی از سبک زندگی رایج در بلوک شرق را تحت تاثیر خود قرار دهد و آرمان های انسان سوسیالیست را به چالش بکشد. داستان مشهور "دکتر ژیواگو" به قلم بوریس پاسترناک به خاطر انتقادهای آشکار از سیستم حاکم بر اتحاد شوروی سابق تا سال ۱۹۸۸ در این کشور اجازه چاپ پیدا نکرد. ولی دقیقا به همین دلیل سیا، سازمان اطلاعات آمریکا، میخواست مردم شوروی این کتاب را بخوانند و اولین چاپ روسی این کتاب و ارسال آن به شوروی را برنامه ریزی و اجرا کرد. در اوایل سپتامبر ۱۹۵۸ یوپ ون در ویلدن، مامور مخفی نهادهای امنیتی هلند، با خود بسته ای را به خانه آورد که حاوی تازهترین سلاح سازمان سیا در جنگ سرد بین دو اردوگاه شرق و غرب بود. موسیقی جاز به مثابه سلاح مقابل کمونیسم کنسرت کابل، بخشی از یک تور بلند مدت بود که از سوی وزارت خارجه آمریکا در دوران جنگ سرد حمایت مالی می شد. در آن زمان آمریکا بهترین گروه های جاز آمریکایی را به کشورهای خیلی دور می فرستاد تا با گسترش کمونیسم در این کشورها مقابله کند. |
موفقیت همین استراتژی از برای فروپاشی نظامات سوسیالیستی و به طور کلی اضمحلال بلوک شرق، سبب شد تا سفارتخانه های خارجی مستقر در ایران اسلامی نیز به سرعت هنر سفارتی را در دستور کار خود قرار داده، عمده توان خویش را معطوف این مهم سازند و در عین حال شکل و شمایلی موجه از برای این اقدام خویش پایه گذاری نمایند و ضمن تسخیر و نفوذ اصلی در بدنه ی حاکمیتی جامعه، آن هم در اوج دوران تشدید تهاجم فرهنگی و... به تسخیر ذهن برخی از مسئولان و متولیان ساده اندیش و یا خائن فرهنگی کشور، تحت لوای گفتوگوی فرهنگی پردازند و از این طریق ضمن موجه نشان دادن حضور فرهنگی خویش، به حضور پر رنگ خود در عرصه ی های مختلف هنری و ارتباطگیری گسترده با فعالان فرهنگی و هنری کشور وجاهت عمومی بخشیده و در عین حال تغییر سبک زندگی اسلامی ایرانی را به عنوان اولویت اصلی خود مد نظر قرار دهند.
بر این اساس، سفارتخانه های اروپایی در ایران اسلامی، همان گونه که انواع کلاس های آموزشی را از زمان حاکمیت طاغوت پهلوی اول و دوم ایجاد کرده و استعدادهای نوجوانان و جوانان خصوصاً طبقه متوسط به بالای جامعه را جذب نمودند؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بالاخص از میانه دهه هفتاد به بعد، ارتباط گیری این سفارتخانه ها با هنرمندان جوان، به ویژه در حوزه سینما و تئاتر به صورت منسجم پیگیری شد. همچنین محصولات هنری و سینمایی مشترکی با سرمایهگذاری و حمایت های همه جانبه مادی و معنوی سفارتخانه های خارجی در ایران شکل گرفت و به مخاطب مسلمان ایرانی عرضه گردید.
فیلم سینمایی فصل پنجم (Season Five) را می توان نخستین اثر سینمایی شاخصی دانست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در قالب پروژه هنر سفارتی ساخته شد؛ اثری که در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی (۱۹۹۷ میلادی) و براساس طرح اولیهای از بهرام بیضایی (فیلم نامه ی پروندهی قدیمی پیرآباد)، به نویسندگی و کارگردانی رفیع پیتز (Rafi Pitts) (که خود را اولین کارگردان ایرانی مقیم خارج میداند) و البته با جلب حمایت گسترده ی بنیاد سینمایی فارابی، به عنوان محصول مشترک سینمای ایران و فرانسه، در سینمای ایران تولید شد. داستان این فیلم در یکی از روستاهای ایران میگذرد و شرح دعوای پیش آمده میان دو طایفه به نام کمالوندی و جمالوندی است که در جریان ازدواج یکی از پسران طایفه کمالوندی با دختر طایفه دیگر، مسئلهای پیش میآید و این سرآغاز درگیری میان این دو طایفه میشود. |
البته در این میان برخی از سفارتخانه های کشورهای اروپایی نقش ویژه ای در ایجاد پدیده هنر سفارتی و گسترش آن داشته و دارند؛ این سفارتخانه ها برای جذب هنرمندان جامعه هدف، از روش ها و ترفندهای متنوعی استفاده می کنند؛ ترفندها و شیوه های مختلفی از قبیل برگزاری کلاس های آموزشی و دعوت از هنرمندان و نخبگان فرهنگی برای تدریس، حمایت از هنرمندان مستعد به ویژه جوانان برای برگزاری نمایشگاه و گالری، برگزاری تورهای هنری به ویژه با مقصد کشورهای خارجی، تسهیل در ارتباط میان هنرمندان داخلی و خارجی، کمک به تولید آثار هنری، کمک به دریافت روادید و تابعیت دوم توسط هنرمندان، کمک به حضور هنرمندان در جشنواره های خارجی، رصد شرایط فرهنگی کشور و بعضا معرفی افراد و گروه های جذب شده به سرویس های اطلاعاتی بیگانه، شرکت در جشنواره های خارجی و سایر مجموعه های مؤثر در نفوذ فرهنگی و ... که سرآغاز و تداوم جملگی آنها برگزاری مهمانی ها و جلسات هنری با هنرمندان حوزه های مختلف و ترغیب هنرمندان شرکت کننده به قبح شکنی (تشویق به برداشتن حجاب، ارتباط با نامحرم، سرو مشروب و...) است.
در نهایت با سرمایه گذاری بر روی افراد نشان شده، دعوت از ایشان در مهمانی ها و تورها و نیز حمایت از آنها در تولید آثار هنری و...، به مرور زمان شبکه ای از هنرمندان حوزه های مختلف وابسته به این سفارتخانه ها شکل می گیرد. به عبارت دیگر شبکه سازی هنرمندان غربگرا و یا افرادی که دغدغه صیانت از فرهنگی بومی و ملی را نداشته و نیز فاقد علقه های دینی هستند، برآیند هنر سفارتی و مقصد به کارگیری انواع راهکارهای نفوذ فرهنگی توسط سفارتخانه های خارجی است.
به عنوان نمونه ای کوچک در این حوزه می توان به فعالیت گسترده ی فرهنگی دومینیک هربرت (Dominic Herbert) به عنوان مدیر بخش خاورمیانه شرکت فِدِلِتی اینترنشنال (Fidelity International) انگلیس در ایران اشاره نمود. شایان ذکر است وی همسر یکی از مجریان بی بی سی فارسی و مسلط به زبانهای عربی، فرانسه و آشنا به زبان فارسی می باشد. |
قبل و پس از فتنه ۱۳۸۸ سفارتخانه های اروپایی اقدام به برگزاری مهمانی های مختلط، مراسم های مختلف فرهنگی و هنری و... با هدف شبکه سازی معارضان داخلی به ویژه از میان خواص فرهنگی و هنری کردند. یکی از کارمندان ایرانی سفارت انگلیس در ایران پس از دستگیری در فتنه ۸۸ اعتراف کرده بود در سفارت مامور ایجاد شبکه ای از نخبگان ایرانی شده، نزدیک به ۱۶۰ نفر از نخبگان را به سفارت متصل و در جریان فتنه از این شبکه استفاده کرده است. همچنین درخصوص هنر سفارتی می توان به اخباری فراوانی از حضور هنرمندان حوزه های مختلف موسیقی، تئاتر، سینما، تجسمی و... در مهمانی ها و مراسم های برگزار شده در سفارتخانه ها اشاره کرد؛ اخباری که تنها گوشه ای از ابعاد سرمایه گذاری سفارتخانه ها در عرصه فرهنگ و هنر کشور را برملا می کند.
تنها در یکی از این قبیل مراسم ها که تحت عنوان کنسرت موسیقی محلی در محل سفارت فرانسه در سال ۱۳۸۹ هجری شمسی برگزار شد، تعدادی از میهمانان در معابر اطراف سفارت اقدام به کشف حجاب کرده و وضعیت ناهنجاری به وجود آوردند که پلیس دیپلماتیک با مشاهده این وضعیت از ورود آنها به سفارتخانه جلوگیری کرده و متذکر می شود که باید به قوانین جمهوری اسلامی احترام بگذارند. اما افراد هنجارشکن، با فحاشی و داد و فریاد، اقدام به متشنج کردن فضا کرده و در پی آن، کارکنان سفارت نیز ضمن فحاشی به نظام و پلیس دیپلماتیک، آنها را با اتومبیل سفارت از درب دیگری وارد می کنند. در پی این ماجرا، دولت فرانسه با فراخواندن سفیر ایران در فرانسه، مراتب شدید اعتراض خود به جمهوری اسلامی را اعلام می دارد.
در این کنسرت که ظاهرا با سرو مشروبات همراه و وضعیت حاکم بر آن بیشتر به یک پارتی شبیه بوده است، حدود ۵۰ دستگاه خودروی سیاسی از سایر سفارتخانه ها حضور داشت. در این مراسم، حدود ۳۷ هنرمند ایرانی از رشته های مختلف، توسط رایزن فرهنگی سفارت فرانسه دعوت شده بودند که برخی از آنان بویژه برخی چهره های مطرح سینما در مراسم حضور یافته اما برخی دیگراز این هنرمندان با رصد برخوردها و احتمال برملا شدن ارتباطات خود، از حضور در آن سر باز زدند. |
قدرت شبکه نفوذ سفارتخانه ها در میان هنرمندان ایرانی در دهه های گذشته و ارتباط گیری با ایشان تا حدی بود که خانه سینما به عنوان نماد صنفی سینماگران، در فتنه ۸۸ به جولانگاه هنرمندان حامی فتنه تبدیل و به تعبیری خانه فتنه شد. به گفته امیرحسین جوانشیر، مسئول ستاد تبلیغاتی شمال تهران حسن روحانی و منتقد سینما: «مافیای سینمای ایران در مرکزی به نام خانه سینما فعالیت می کند و کسانی هستند که با ارزشها فاصله دارند و این افراد اجازه سازماندهی سینما را تا امروز در شرایط مختلف نداده اند... د. در فتنه ۸۸ شاهد بودیم از بنیاد سینمای فارابی مینیبوس و اتوبوس میگذاشتند تا برخی هنرمندان در اغتشاشات شرکت کنند... د. خانه سینما سدی برای درست شدن فرهنگ ایران است، ... هدایت جشنواره ها و گردهمایی های هنری توسط این گروه هدایت میشود که عملکرد آن ها مشخص است... ت. [...] در بنیاد سینمای فارابی توسط رییس دولت اصلاحات به سینمای ایران تحمیل شده و امروز یکی از لیدرهای مافیای سینمای ایران است. سیاه نمایی از عمده مسائلی است که توسط مافیای سینمای ایران در تولید آثار دیده شده و نمونه های آن را در جشنواره های متفاوت شاهد هستیم. ». خانه سینما و هنرمندانی که طی سالها به سفارتخانه ها وابستگی های مختلفی از جمله وابستگی مالی پیدا کرده بودند، در سال منتهی به فتنه ۸۸ و پس از آن، هر خدمتی توانستند به حامیان غربگرای خویش نمودند؛ از تلاش برای تحریم جشنواره فیلم فجر، نامهنگاری با هنرمندان خارجی برای تحریم جشنواره فیلم فجر، حمایت از افراد معلوم الحالی چون جعفر پناهی، ساخت فیلم در خارج از کشور، عدم همکاری با وزارت ارشاد دولت دهم و ...
در آذرماه سال ۱۳۹۲ هجری شمسی (۲۰۱۲ میلادی)، جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه (Sakharov Prize for Freedom of Thought)، جایزهای به افتخار آندره ساخاروف (Andrei Sakharov) دانشمند و مخالف و ناراضی شوروی سابق، از سوی پارلمان اروپا به جعفر پناهی و نسرین ستوده به خاطر تلاش های آنان در راه اعتلای حقوق بشر اعطا شد. این جایزه ویژه با پیام سیاسی و فرهنگی خود، بلافاصله توسط هیات پارلمانی اروپا در محل سفارت یونان در تهران به این ۲ نفر تحویل داده شد؛ جایزه ای با وجهی ۵۰ هزار یورویی که قطعا صرف تشدید فعالیت های نفوذی و ضدیت ایشان با نظام اسلامی و مبانی جمهوری اسلامی خواهد شد. |
البته باید توجه داشت در این میان ساخت فیلم سینمایی یک خانواده محترم به کارگردانی مسعود بخشی و تهیهکنندگی محمد آفریده در سال ۲۰۱۲ میلادی و با حمایت سفارت فرانسه، حلقه مفقوده ای بود که پاسخ بسیاری از سوالات بی جواب در زمینه تامین مالی فیلم های سینمایی و سایر آثار و رویدادهای هنری را مشخص می کرد. پیش از این، توجیه ادامه فعالیت فیلمسازانی با فیلم هایی ضعیف، بی مخاطب و کم بازده دشوار بود؛ معلوم نبود چرا یکسال عشق مثلثی و خیانت و سال دیگر قصاص، محور فیلم های جشنواره فجر قرار می گیرد، چطور فیلم های ضعیف هنرمندانی تازه کار در چندین جشنواره جایزه می گیرد و ... به عبارت دیگر فیلم یک خانواده محترم و اکران گسترده آن در پاریس نشان داد برخی هنرمندان که ارتزاقشان وابسته به تامین مالی سفارتخانه های اروپایی است میتواند به سهولت اقدام به ساخت منویات و فرمایشات حامیان مالی شان کند.
همان طور که پیشتر اشاره شد، هنرمندی که در عرصه سینما فعالیت داشته و درگیر مسائل معیشتی است، با گزینه های محدودی جهت انتخاب روبروست. حال اگر این هنرمند به مهمانی یک سفارتخانه خارجی و یا تورهای آنها و یا همکاری هنری با سفارتخانه دعوت شود، چرا نباید پیشنهاد همکاری و یا حمایت های مادی و معنوی و یا حضور در مهمانی ها و ارتباط با چهره های هنری دیگر را به امید به کار گرفته شدن در آثار هنری بپذیرد؟ کدام نهاد حمایتگر از این هنرمند حمایت کرده و یا کدام نهاد رسمی فرهنگ نسبت به دخالت های فرهنگی سفارتخانه ها، تبیین ابعاد هنر سفارتی، روند جذب افراد و شبکه سازی سفارتخانه ها، تقابل پروژه های فرهنگی و هنری سفارتخانه ها با هنری بومی و ملی جامعه و مخدوش سازی امنیت فرهنگی آن شفاف سازی صورت داده و هنرمندان را پیرامون این موارد آگاه کرده است؟
برای نخستین بار در جشنواره ابوظبی مطرح می شود که فیلم یک خانواده محترم داستان جوانی است خواهان کسب اعتبار اجتماعی در جامعه پر از دروغ و تقلب ایران و به صراحت بیان می شود: فیلم مسعود بخشی روایتگر زندگی تاریک و بدون آینده روشن این روزهای ایرانیان است. |
ادامه دارد...
ارسال نظر