در دهه های اخیر، هرم سنی جامعه به سمت پیری رو به افزایش گذاشته است. در این ساختار جمعیتی، کودکی (Childhood) دوره ای کمیاب در جامعه محسوب گردیده و به تبع آن از ارزش بیشتری برخوردار شده و بدین ترتیب، توجه بیشتری به آن معطوف گردیده است.
از دیگر تغییرات دهه حاضر نسبت به سال های قبل را می توان گسست کاملا پذیرفته شده ساختار خانواده، از یک هویت یکپارچه به سوی مجموعه ای از افراد برشمرد. این عوامل منجر به افزایش قدرت و عاملیت دوران کودکی شده است. بنابراین، دیگر به کودک به عنوان یک عضو و مثالی از یک مقوله نمی توان نگریست؛ چراکه آنها اشخاص خاص، ویژه و مستقل محسوب می شوند.
یکی از مواردی که به تصورات ما از مفهوم کودکی شکل می دهد، فیلمهای سینمایی است. این فیلمها، تئوریهای فضایی درباره رشد جسمی، رشد شناختی و فرضیه هایی درباره اینکه کودکان چگونه باید باشند، ارایه میدهند و از این منظر، دیدگاه ها و جهانبینیهایی را شامل می شوند که هرگز تصادفی نبوده و یقینا به خودی خود به وجود نیامده اند. فیلمهای سینمایی به عنوان ژانری از تولیدات رسانهای، به نوعی ساختار اجتماعی و سیاسی نیز محسوب میشوند.
بر این اساس فیلم کودک میتواند مهمتر از اسباببازیها، بازیهای کامپیوتری و سایر صنایع فرهنگی و حتی کتاب باشد؛ چرا که کودکان امروز غالبا به شدت بصری هستند و وقتی با شخصیت های مطرح در داستان فیلم همزادپنداری (Identification) کنند، سبک زندگی و تفکر شخصیت محبوب خود را میپذیرند و پس از آن، بازی، کتاب، اسباببازی، پوستر و سایر محصولات مرتبط با آن را مصرف میکنند.
تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند برروی ذهن ملت ما و برروی رفتار ملت ما؛ جوان، نوجوان، حتی کودک؛ اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جمله همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جمله همین است که من چقدر سر قضیه تولید اسباببازی داخلیِ معنیدار و جذاب حرص خوردم با بعضی از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البته بحمدالله ظاهرا اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکی از دستگاههای فعال و مسئول، عروسکهای خوبی درست کردند؛ خوب هم بود؛ اول هم حساسیت طرف مقابل را؛ یعنی مخالفین را، خارجیها را؛ برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این عروسکها را درست کردند؛ ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچه ما اصلاً نمی شناسد؛ ببینید، پیوست فرهنگی که میگوییم اینها است؛ خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچه ما می شناسد، بتمن را بچه ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را برای من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگی است. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید برای اینکه این عروسک معرفی بشود پیش بچهها؛ بعد که معرفی شد، آنوقت خودشان میخرند، ولی وقتی معرفی نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنی یک چنین دقتهایی را بایست کرد. به هرحال این تهاجم فرهنگی به این شکل یک واقعیتی است. (امام خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی- ۱۹/۹/۱۳۹۲) |
امروزه با نگاه کلی و جامع نسبت به آثار سینمای کودک و نوجوان میتوان دو دسته فیلم را شناسایی کرد: نخست فیلمهایی برای کودکان و دیگری، فیلمهایی درباره کودکان.
درگرایش اول نویسنده و فیلمساز بایستی همسال کودک شوند و از زاویه برابر با او به جهان بنگرند. در فیلمنامههایی با این گرایش، غالباً شخصیت اصلی داستان کودکان هستند. نیاز بر آمده از دنیای کودکی، مشکلاتی از همین جنس را برایشان رقم میزند. بالطبع تقابل و گرهگشاییشان نیز از میزان تجربه و خواست کودکی آنان شکل میگیرد. دنیایی که در آن میتوان شخصیتهای ذهنی (موجودات خیالی) را عینیت بخشید؛ دنیایی که در آن اشیاء (موجودات بیجان) جان میگیرند و با کودکان زندگی میکنند.
این دیدگاه ورود عقلانیت بزرگسالی را حداقل در ظاهر قضیه به جهان داستان ممنوع میشمارد. بزرگسالان در این دنیای کودکانه، گاهی چندان بزرگ نیستند، یا دوست کودکان هستند و به آنها کمک میکنند یا موانعی ایجاد میکنند که باید کودکان از سر راه خود بر دارند. این نوع فیلمنامه اگر شخصیتمحور باشد در خدمت معرفی و بازنمایی شخصیت کودک است و اگر داستان محور باشد، داستان حول شخصیت کودک شکل میگیرد و به سرانجام میرسد.
بخش مهمی از فیلمهایی که به طور اخص برای کودکان طراحی می شوند، از نظر محتوایی غالباً شخصیتهای حیوانات، یا شخصیتهای کارتونی و عروسکی دارند. البته بعضی اوقات نیزکودکان نقش کمکی را بازی میکنند؛ این فیلمها پر از تحرک و موسیقی هستند و دارای جزء متشکله طنز میباشند. جاندارپنداری اشیا، ذهنیت فانتزی و تخیل موجود در این فیلم با نیازها و میزان درک کودکان تطابق و تناسب دارد. علاقه کودک به بازی از همان ابتدای تولد با اوست و وجود همبازی عروسکی به او کمک میکند تا با مضامینی از این دست ارتباط برقرار کند. به همین دلیل فیلمهای عروسکی از مناسبترین قالبهای برنامهسازی برای کودکان شناخته میشوند.
گرایش دوم شامل فیلمنامههایی میشود که درباره کودکان است؛ پس اگرچه در این گونه فیلمنامهها نیز شخصیت اصلی کودکان هستند اما زاویه دید نویسنده از بالا به پایین است؛ گویی میتواند عقلانیت خود را همچون رشتهای در تار و پود فیلمنامه بدواند و در نتیجه این فیلمنامهها شرایط کودک را نقد میکند؛ برای او دل میسوزاند؛ مشکلات بزرگتر و بغرنجتر از آنچه کودک میبیند؛ جلوه میکنند؛ شادی که یکی از عناصر اصلی دنیا کودکانه است رنگ میبازد و جهان داستان ازحال و هوای دنیای کودکی فاصله میگیرد.
فیلمنامه ای که درباره کودکان نوشته شده است؛ غالبا به آن فصل از زندگی کودک میپردازد که کودک مجبور به روبرو شدن با دنیای دهشتناک و رقتبار واقعی است. اما گاهی این رویارویی موجب میشود که شخصیت کودک تحت تاثیر خالق آن، دیگر کودک به حساب نیاید و در این نوع فیلمنامه کودکی برساخته میشود که به شدت بزرگسال است. |
کودکان، واقعیت وجودی و تفسیرهای خاص خود را از رویدادهای پیرامون و ماجراها دارند. روایت ماجراها به نحوی خاص بر آنها اثر مینهد و یا از زاویه خاصی برای آنها جالب توجه است. فیلمساز کودک باید بتواند به تفکیکِ درست تصویر جهان از منظر خود و چشم کودک بپردازد و از زاویه نگاه کودک، روایت را به تصویر بکشاند. سینماگرانی که بی هیچ ارتباط و دانشی در رابطه با کودکان فیلم میسازند چه بسا خواسته و ناخواسته دست به آفرینش آثاری مسموم برای ذهن کودکان میزنند؛ از این روی نگاه به کودک در سینمای ایران، بسیار مهارناپذیر و اتفاقی است و در این میان متاسفانه عموم اهالی سینما غالبا نوعی نگاه سرگرمکننده (Entertainment) به فیلم کودکان دارد.
بر اساس پیشینه سینمای حرفهای، سینمای کودک در وجوه مختلف آموزشی، تعلیمی، خبر رسانی، تبلیغی، سرگرمکنندهای و... رشد یافته است و این همه در حالی است که سینمای کودک و نوجوان از بدو پیدایشِ سینما در ایران، به صورت مستقل مطرح نبوده و نتوانسته هم پای رشد و پیشرفت چشمگیر سینمای بزرگسال، جایگاه مطلوب و شایستهای یابد.
در این میان بعد از انقلاب اسلامی به دلیل مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی و تحریمهای غربی، صرفاً گاهی جرقههایی از سوی برخی فیلمسازان شاخص زده میشد و اما حرکتی جدید و سازماندهی شده در این زمینه وجود نداشت؛ به عبارت دیگر کمبود حضور فیلمهای مخصوص کودکان، چه در گذشته و چه در حال کاملا نمایان است و این همه در حالی است که امام جامعه در همین زمینه، همواره به وزارت ارشاد توصیه مؤکّد فرموده اند که تولید کتاب، ترجمه کتابهای مفید، تولید فیلمهای سینمایی جذاب با تکیه بر ظرفیتهای بالای ساخت فیلم، تولید بازیهای رایانهای مفید، ترویج بازیهای پرتحرک و تولید اسباببازیهای معنادار و جذاب را در دستور کار قرار دهد.
شاید بتوان دلیل اصلی این افت سینمای کودکان را علاقه فیلمسازان به مطرح کردن مسائل اجتماعی و سیاسی روز دانست. افزون بر این کمبود مراکز حمایتی از تولیدات سینمای کودکان و نوجوانان از مهمترین موانع پیشرفت سینمای کودک در ایران است. سینمای کودک، موضوعی است که از جنبههای مختلف میتوان آن را بررسی کرد و دامنه آن از فلسفه تا مباحث فرهنگی، آموزشی، روانشناختی، جامعهشناختی و حتی سیاست میتواند بسط یابد. کودکان و نوجوانان نیازمند فضاها و موقعیتهایی هستند تا تواناییهای خود را نشان دهند و فیلمسازان خارجی، برخلاف دست اندرکاران سینمای وطنی این موارد را به درستی دریافت کردند و در چارچوب عقیده و مرام و فرهنگ خودِ کودکان از آنان بهره میگیرند.
اما یکی از مشکلات عمده در فیلمهای سینمایی ساخته شده؛ رعایت نکردن اقتضائات دوران کودکی است. بسیاری از این فیلمها ورود به جرگه بزرگترها را برای کودکان امکانپذیر ساخته است و آنان هر روز بیشتر از دیروز با مسائل و جریانات و اقتضائات دنیای بزرگسالان آشنا میشوند. در فیلمهای سینمایی، روز به روز شاهد تبدیل کودک به بزرگسال هستیم و میتوان گفت به نوعی کودک بزرگسال شکل گرفته است.
در بسیاری از فیلمهای سینمایی با وجود اختلاف در سوژهها و موضوعات فیلم و پیامهای سمبلیک و داستانی آن، کودکان و نوجوانانی را میبینیم که به عنوان یک انسان و کسی که در جهتگیریهای اجتماعی و زندگی روزمره قرار دارد و حرکات، تصمیمگیریها، رفتار او با دیگران و حتی گفتار، علایق، سلایق، امیال، مشکلات بر سر راهش و نیز درگیریهای مختلف او تفاوتی با بزرگسالان ندارد؛ این شرایط حتی در حالت و رفتار کودکان، بیان، ژست و حرکات چهره و بدن و نگاههای آنان مشهود است و در مجموع فیلمها کودک را با احساس بزرگتر بودن روبرو میکند و موجب ایجاد این ذهنیت می گردد که همانا این تصویری که از کودک ارایه شده دچار تحولی سریع شده است.
پس باید توجه داشت که کودک در گذشته بازیهای کودکانه خاص سن خود را انجام میداد و اما اکنون تحت تاثیر بسیاری فیلمهای سینمایی بزرگسال، بازیهایی انجام میدهد که شرایط آن متاثر از صحنههای اینگونه فیلمهاست. پس یکی از اثرات ذوب شدن ویژگیهای دوران کودکی در خصایص دوران بزرگسالی و یکنواختی و هماهنگی دوران کودکی با نگرشهای بزرگسالان، دگرگونی تغییرات شکلی و محتوایی بازیهای کودکان است و این همه در حالی است که ما در فیلمها تصویری از بازیهای خاص کودکان که پیش از این رواج داشت، نمیبینیم.
سینما خیلی عنصر جذابی است، رسانه فوقالعادهای است، یعنی واقعا الان هیچچیزی مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذاری؛ خب روی این زمینه کار بکنید؛ کارهای ابتکاری بکنید؛ اسباببازی همینجور، بازیِ رایانهای همینجور، عروسک همینجور، اینها چیزهایی است که لازم است. اسباببازی رایج بچههای ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکاییها که پدرجد ما در این کارند، الان پشیمانند، درآن درماندهاند که چهکار کنند. ما بچههای خودمان را که اَلَکدولَک بازی میکردند که تحرک داشت و خوب بود، گرگم به هوا بازی میکردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خطکشی میکنند و لیِلیِ میکنند؛ بازیِ بچههای ما اینها بود؛ آوردهایم نشاندهایم پای اینترنت، نه تحرک جسمی دارند، نه تحرک روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازیهایی که بنده حالا اسم آوردم و دهتا از این قبیل بازی که بین بچههای ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ این یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید. ما همهاش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربیها از چهجور بازیهایی حمایت میکنند، ما هم از همان بازی حمایت بکنیم. (امام خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی- ۱۹/۹/۱۳۹۲) |
از سوی دیگر؛ یکی از ویژگیهای مهم کودکان، شناخت محدود آنها از کلیه جنبههای مادی و اجتماعی است که در آن زندگی میکنند و این موضوع به عنوان مهمترین بخش فراگیری در دوران کودکی اتفاق میافتد؛ زیرا کودکی دورانی است که افراد باید چیزهایی را که عمل به آنها در حیطه فرهنگ شان لازم است را به خوبی و بادقت فراگرفته و یاد بگیرند و این احتمال که شناخت ناقص کودکان از جهان مادی و اجتماعی بتواند کودکان را به برداشت نادرست، ارزیابی نابجا و فراگیری غلط از فیلمها سوق دهد، موضوعی است به دلیل آمادگی ویژه ایشان برای فراگیری و آموختن، به نحو قابل توجهی تشدید می شود.
کودکان آشکارا کنجکاو و مشتاق فراگیریاند. آنها اساساً در برابر فیلمها نقشی پذیرا دارند، فیلمها را همچون فردی میدانند که هر لحظه میتواند برایشان داستانی نقل و آنها را سرگرم کند، در حالی که والدینشان همواره در اختیار آنها نیستند. |
از سوی دیگر جایگاه کودک در میان خانواده، در محیط مدرسه، نوع ارتباط او با همسالانش و نیز رفتار با بزرگترها، در مواجهه با سیستمهای آموزشی و تربیتی و... از مبرمترین مسائلی است که متـأسفانه در اغلب آثار تصویری و نمایشی که با عنوان کودک و نوجوان خلق میشود، مورد توجه شایسته قرار نگرفته است.
اشتیاق و شیفتگی کودکان و نوجوانان به دیدن فیلم و خواندن یا شنیدن داستان، از جمله خصوصیات بارز آنها است. اگر برنامهای سرگرمکننده که حاوی آموزشهایی نیز باشد، از طریق فیلم به کودکان نشان داده شود، ممکن است وی ساعتها پای آن برنامه بنشیند. به ویژه اگر همسالان خود را در آن ببیند؛ چرا که کودکان بیشتر تمایل به الگوبرداری از همسالانشان دارند و این مسئله مهمی است که بایستی به آن توجه شود. همچنین این نکته که کودک بازیگر در فیلم چه نقشی را بر عهده گرفته و چه جایگاهی در پیش بُرد و روند داستان و ... دارد از موارد مهمی است که باید مورد بررسیهای جدی قرار گیرد چراکه شکلدهنده انگاره کودکی در اذهان است.
ادامه دارد...
ارسال نظر