محمدرسول محمدی/ امپراطور جهنم را می توان تلاشی از پرویز شیخ طادی برای نمایش ریشه های اجتماعی و صهیونیستی در بوجود آمدن پدیده وهابیت و در ادامه آن داعش دانست، تلاشی که سعی می کند سختی های تولید یک اثر سینمایی با پروداکشن سنگین را به جان بخرد و همتی ارزشمند در این زمینه داشته باشد، هرچند در نهایت فیلم دچار لکنت است.
تلاش ویژه کارگردان در ایجاد نمادها تا فکت ها و بیان نمادین موضوعات که نشان از شناخت مناسب و قابل قبول کارگردان اثر از این مفاهیم مهم در فیلمسازی است نیز امری قابل تقدیر است ولی در کنار همه این تعاریف مبنایی، حقیقتی تلخ نیز درباره این فیلم وجود دارد که به نظر می رسد طرفداران و منتقدان آن را دچار سرگشتگی می نماید، به طوریکه طرفداران این اثر ارزشی نمی توانند بدرستی از آن دفاع کنند و منتقدان نیز تنها به توهین روی می آورند.
واقعیت این است که فیلم مستعد «امپراطور جهنم» از یک اشکال زیر بنایی رنج می برد که به نوعی مشابه همین اشکال ولی کمی رقیق تر در فیلم ارزشمند «شکارچی شنبه» نیز وجود داشت. اشکالی که باعث می شود علی رغم وجود نمادهای قوی و مناسب در اثر، مخاطب در بین شخصیت های فیلم سرگشته شود و هدف نهایی آن را درنیابد و حتی در نهایت نیز با آنکه می فهمد، هر اتفاقی در فیلم روی داده، از تجاوز به زن شیخ تا انفجار در سفارت عربستان و گشتن سفیر توسط نیروهای شیخ، یک سناریوی طراحی شده از سوی جریان صهیونیستی امریکایی بوده، ولی بر دل و جان او نمی نشیند! مخاطب می فهمد که مسلمان وهابی فیلم بازی خورده است و تماما مسیری را رفته که برایش از پیش طراحی شده ولی باز هم نمی تواند از او متنفر شود! حتی سربریده شده روحانی شیعه آویزان بر پلی در مهد اروپا، مخاطب را تکان نمی دهد و متاثر نمی کند، هرچند دلش می خواهد متاثر شود! اما ریشه این مشکل در کجاست که فیلم نمی تواند نقش مدنظر کارگردان را بر دل مخاطب زند؟
در اینجا به مثالی از سینمای هالیوود اشاره می شود تا با نگاهی به آن، مشکل اصلی فیلم «امپراطور جهنم» مشخص شود. فیلم سینمایی «خارطوم» در سال ۱۹۶۶ به کارگردانی «بِیزیل دییردن» ساخته شد. این فیلم براساس داستان سقوط خارطوم، درپی حمله قبایلی به رهبری محمد احمد المهدی و کشته شدن ژنرال گوردون، فرمانده انگلیسی حاکم بر مستعمره سودان، ساخته شد.
هدف اصلی این فیلم، ارایه تصویری خشن و وحشی از مسلمانان شورشی بود تا بدین نحو شکست مفتضحانه بریتانیا را توجیه نماید. به همین دلیل در این فیلم تصاویری خشن از مسلمانان به نمایش گذاشته می شد و حتی سربردیدن فرمانده انگلیسی حاکم بر مستعمره سودان به فجیع ترین شکل ممکن تصویر شد تا مخاطب از مسلمانان شورشی متنفر شود! اما فیلم در مخاطبان اثری متفاوت را برانگیخت به نحوی که زمانی که سر فرمانده انگلیسی بریده می شد در سالن های نمایش دهنده همه سوت و کف می زدند. موضوعی که باعث شد فیلم از کلیه آرشیوها جمع آوری شود و در دنیای پیشرفته امروزی که آرشیو همه فیلم ها به راحتی در دسترس است نیز نمی شود به راحتی نسخه ای از این فیلم را بدست آورد. اما مشکل این اثر چه بود؟ واکاوی این فیلم نشان می دهد مشکل آن بود که مخاطب از کنار مسلمانان روایت قصه را دنبال می کرد و این یعنی همذات پنداری با آنها و درک رنج و مشکلات پیش آمده برایشان، در حدی که صحنه خشن سربریدن فرمانده انگلیسی تنها نقش التیام بخش را بازی می کند و نمی تواند هدف مورد نظر فیلمساز را به مخاطب انتقال دهد. یک اشکال اساسی که حتی در یک اثر هالیوودی نیز می تواند ظهور و بروز پیدا نماید!
و این دقیقا مشکل «امپراطور جهنم» است، مشکلی که به پرداخت فیلمنامه آن باز می گردد و اتفاقا برخلاف اظهارات محمد خزاعی درباره کوتاه شدن و ناقص شدن فیلم و یا خودسانسوری قابل حل نیست و حتی اگر فیلم ۱۳۰ دقیقه باشد باز هم حل نمی شود!
روایت داستان در «امپراطور جهنم» از کنار نصیریان بازیگر متبحر فیلم به عنوان رهبر معنوی جریان وهابی صورت می پذیرد، موضوعی که باعث می شود اهداف و نگاه ارزشی و استراتژیک فیلم در محاق قرار گیرد و مخاطبان نتوانند با آن ارتباط لازم را برقرار کنند، موضوعی که حتی با فهم حقیقت داستان و نقش جریان صهیونیستی در همه اتفاقات، رنگ خود را در ذهن مخاطب از دست نمی دهد. شاید این مثال بد نباشد که چه بسا اگر روایت داستان از کنار دوست و خدمتکار علی نصیریان که در نهایت نیز گشته شد، روایت می گشت، شرایط کاملا متفاوت می شد و ...
با همه این سخنان باز هم باید تلاش ارزشمند عوامل سازنده فیلم «امپراطور جهنم» را قدر دانست و امیدوار بود در صورتی که شکارچی شنبه و امپراطور جهنم دوگانه از سه گانه مدنظر پرویز شیخ طادی هستند، اثر سوم از اشکال کلیدی این دو فیلم مبرا گردد.
ارسال نظر