محمد خزاعی فعالیتهای هنریاش را از تئاتر و از سنین ۹ سالگی آغاز کرد. او مدت زمان فراوانی را در عرصه تئاتر فعالیت میکرد و همزمان با فعالیتهای سینماییاش در عرصه مطبوعات تجربیات فراوانی اندوخت و به سرعت به یکی از مهمترین تهیهکنندگان سینما بدل شد. تهیهکنندهای که مرور آثارش نشان میدهد او بر خلاف اغلب همتایانش، استراتژی مشخصی در عرصه سینما دارد. مدتها بود که منتظر بهانهای بودیم که با چهره اثر گذار و جریان ساز سینما به گفتو گو بنشینیم. چهرهای که ور سیاسی ندارد و مقبول اغلب اهالی سینماست و در سالهای گذشته جشنوارههای موضوعی مختلفی را در کسوت دبیر برگزار کرده و در یکی از ملتهبترین سالهای سیاسی کشوری، جشنواره فیلم فجر را با شکل و فرم اثرگذار و اقناعکنندهای برگزار کرد. اکران به وقت شام فرصت و بهانه خوبی بود که با تهیهکننده جوان اما پرانگیزه و پر تجربه سینما به گفتگو بنشینیم. بخش نخست گفتگو با وی، با بحث روحیه دموکرات آقای حاتمیکیا به پایان رسید و در بخش دوم حرفهای تازهتر و بسیار جالبی درباره داوری به وقت شام در جشنواره از زبان جناب خزاعی شنیدیم.
* با توجه به روحیۀ دموکراتی که آقای حاتمیکیا دارند چرا به یک نقد برنامۀ تلویزیونی واکنش نشان دادند؟ آیا کسی که فیلم باشکوهی ساخته در مورد کارشناس سینمایی که براساس یکسری متغیرهای نه چندان باثبات و بادوام بلکه از منظر خیلی سینمایی و غیرایدئولوژیک به فیلم او نگاه کرده، چرا باید اینقدر ناراحت شود؟
به نظرم این سوال را باید از آقای حاتمیکیا بپرسید. اما من مسئله را از منظر خودم بررسی میکنم. شما این جریانِ نقد صرف نبینید. این جریانِ مسیری است که قبل از نقد شروع شده و در قالب نقد ادامه پیدا میکند.
یکسال قبل با درج اخباری درباره فیلم بحث سینمای ارگانی، فیلمهای فلان، هزینههای کلان را مطرح کردند. جوی علیه این فیلم درست میشود، بعد بین کارگردانان مطرح میشود که اصلاً امسال سال آقای حاتمیکیاست، بهتر است فیلم هایمان را به جشنواره ندهیم. جالب است یکی از فیلمسازان به من میگفت امسال که قرار است همه جوایز را به آقای حاتمیکیا بدهند من برای چه باید در جشنواره حضور داشته باشم؟ یعنی چنین فضایی از قبل ایجاد کرده بودند، بعد که زمان جشنواره فرا رسید جوی که ساخته بودند، تشدید شد. دوباره همان واژهها، خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر یکسال قبل براساس محرکهایی، جریانی را علیه فیلم براه انداختند. من فکر میکنم جریان خیلی پیچیده تر و مهمتر از یک برنامۀ تلویزیونی و چهار منتقدی است که آمدند نظرات شان را دادند؛ شما جلوی فضای نقد را که نمیتوانید بگیرید، منتقد مختار است حرف و نظرش را بگوید، حتی اگر نظرِش اشتباهش باشد.
من فکر میکنم آقای حاتمیکیا تحت تاثیر فضاهایی که ایجاد شده، برای خودش سوال پیش آمد، چطور فیلمی با این مضمون ساخته میشود و قبل از آن جریانی برایش ایجاد میشود و دوباره همان واژه ها در رسانه ملی تکرار میشود؟ وقتی عبارت سینمای ارگانی را در یک سایت و یک روزنامه مطرح میکنند، درخواهید یافت این همان جریان شناخته شدهای است که با یک اندیشۀ خاص دارند فعالیت میکند و دارند نظرشان را میگویند شما که نمیتوانید با آنها مخالفت کنید؟ ولی در تلویزیون بحث دیگری است، اعتراضی که آقای حاتمیکیا میکند نسبت به جریان مدیریت فرهنگی تلویزیون است که شما چرا حتی در انتخاب کارشناسان مدعو دقت نکردید و بعد چرا باید این مسائل مطرح شود؟ یعنی به وقت شام هیچ مسالۀ اساسیتری نداشت که باید اینها راجع این مصادیق صحبت شود؟ به وقت شام با این همه پروداکشن، با این همه تحلیلهایی که ما میتوانستیم راجع به آن داشته باشیم، راجع به وضعیت اکرانش، راجع به فضاسازی و درام قصه، همۀ اینها کنار رفت و راجع به این تک واژهها باید دوباره بحث کردند.
احساس میشده منتقد یا مجری برنامه تلویزیونی ما خواسته یا ناخواسته گاهی اوقات هم ناخواسته تحت تاثیر فضایِ یکسال قبل است، تحت تاثیر واژههاست و همان را دارد تکرار میکند. به نظرم فریاد و اعتراض حاتمی کیا نسبت به اتفاق و جریانی بود که در سینمای ایران داشت حاکم میشد.
*این جریان خیلی قبلتر از به وقت شام، فعالیت مستمر خود را آغاز کرده بود و همین تفکر فیلم ویلاییها را سر برید. دقیقا یک سایت و روزنامه خاص وابسته به یکی دو دفتر پخش خاص هستند و فیلمهای ارزشمندی را که اکران میشوند با انگ ارگانی سر میبرند و این بحثها در تلویزیون مستمر بوده و مسئولین تلویزیون توجهی به این مسئله نداشتند.
مگر غیر از این بود که فیلم شیار ۱۴۳ کاملاً از جشنواره فجر حذف شده بود، یکی از کسانی که علناً برخاست و از این فیلم حمایت کرد حاتمی کیا بود. تازه آنجا باعث شد شیار ۱۴۳دیده شود و جوایزی که حق فیلم بود را به آن اعطا کردند.
* اگر بگوییم بعد از فیلم شیار۱۴۳ شمشیر را برای حاتمی کیا تیزتر کردند، بی راه نگفتهایم.
حاتمیکیا پای یکسری اصولِ واقعی اش ایستاده و شمشیرش در این مواجههها تیزتر شده، خیلی افراد دوست داشتند حاتمیکیا در مسیر دیگری قرار بگیرد.
به نظرم حاتمی کیا دارد تاوانش را پس میدهد، به خاطر همین همه علیه او هستند واِلا فیلم «به وقت شام» با این همه پروداکشن و با این همه وسعت، نهایتاً در سه رشته باید تندیس بگیرد؟ بعد از این سه تندیس، دو تندیس آن مشترک باشد؟ و بعد یک یا دو تندیس آن به اصرار دو نفر از داوران باشد و اِلا قرار بود حذفش کنند؟ بعد در جلسۀ داوری مدام اعتراض باشد که ما نباید به اینها جایزه بدهیم پررو می شوند!؟ این نگاه، نگاهِ داوری جشنواره فیلمِ فجر است؟
*غیر از این بحث کلیشهای اشتباه خودی و غیرخودی بودن که متاسفانه میان اهالی سینما رایج است، در قضاوت در مورد فیلم نمیتوان به هیچ عنوان کیفیت فنی فیلم را نادیده گرفت.
میخواهم بگویم حاتمیکیا دارد هزینه ایستادگی اش پای اصول و آرمان هایش را میدهد. خیلیها دوست داشتند این اتفاق نیفتد. اندیشهای را در فیلمش مطرح میکند که خیلیها دوست ندارند، شما نمیتوانید بگویید از لحاظ کارگردانی به وقت شام فیلم خوبی نیست، یا نمیتوانید بگویید به وقت شام فیلمی نیست که بشود آن را با خیلی از آثار مطرحِ حتی خارج از کشور ما مقایسهاش کرد. چگونه یک آقایی یک فیلم اجتماعیِ خیلی ساده، سخیف و سیاه میسازد این همه تیتر و خبر به آن اختصاص میدهند و در حمایت آن مطلب نوشته میشود!؟ حتی رسانه ملی در برنامههای سینماییاش از آن حمایت میکند! همۀ اینها یک جا جمع میشود و تبدیل به یک اعتراض میشود، اعتراض نه برای شخص خودش بلکه برای جریانی که دارد اتفاق میافتد. شما نمیدانید چقدر از جریانهای انقلابی، پس از سخنان ابراهیم حاتمیکیا به مسیری که دارند میروند امیدوارتر شدند، خیلی از فیلمسازان جوانی که داشتند دچار تزلزل میشدند گامهایشان را دارند محکم برمیدارند و در این مسیر خواهند رفت. اینها تاثیراتی است که بعد از صحبتها ایجاد شد.
* آقای خزاعی شما چون یک روزنامه نگار بودید ۳۰سال است یک ماهنامۀ مشخصِ سینمایی دارد آدمسازی میکند، جریانسازی میکند و آدمهایش را در برنامه رسمی تلویزیون میآورد و الان من موضوعی را به شما میگویم که سال ۹۱به شما گفتم. آن زمان شاید مسالۀ شما نبود، گفتم پروبال دادن به منتقدانی که در جشنواره آوردید، روزی به اهرمهایی علیه شما تبدیل میشوند، یعنی اینها از یک جریان و یک فرمول خاص تبعیت میکنند و کارشان هم در ادامۀ همان سینماگرانی است که با تفکر شما و با فیلم به وقت شام مشکل دارند، الان اگر به آن حرف من در سال ۹۱برگردیم.
من در سالی که دبیرجشنواره فیلم فجر بودم جریان نقد جشنواره دست آقای گبرلو بود که از منتقدان متعهد و شناخته شده است. در جشنوارهمقاومت هم این حوزه را دست جوانان منتقد انقلابی سپردیم که گروهِ جدیدی به وجود آورده بودند و داشتند منتقدین جدید را پرورش میدادند و همچنان فعال هستند. حتی ما آنجا از منتقدینی خاص حمایت کردیم که الان نوشته های خوبی دارند. آن زمان جوان و نوپا بودند و از آنها حمایت میکردیم که در جلسات نقد بنشینند. معتقدم اگر شما منتقدِ خوبی میبینید که منصف است باید او را دعوت کرد، نباید افراد را در فضای نقد فرهنگی کشوربه هر بهانه ای وسلایق شخصی حذف کرد. چهره های فرهنگی وهنری به مانند درختی می مانند که سالها طول میکشد تا به ثمر برسند. پس حذف فیزیکی و اندیشه آنهاضربه زدن به ریشه فضای هنریست. همیشه باید تلاش کنیم تا آنجا که امکان پذیر است دست به اصلاحات زده و به یکدیگر کمک کنیم تا این کشور بتوانددرعرصه فرهنگ ملی وبین المللی موفقیت های از آن خود کند.
*سینمای ایران در چه مقاطعی از حیث مدیریت موفق بوده؟
در یک دورههایی آقای ضرغامی در کوتاه مدت تلاشهایی کرد، چون سریع رفت، نشد. در دورۀ آقای شمقدری خواستند تلاشهایی بکنند. دولت وقت حمایت بسیار جدی از سینما میکرد. آن دوره میتوانست یکی از دورههای طلایی سینمای ایران باشد. اگر اختلافاتی در سینمای ایران بوجود نمی آمد از امکانات خیلی خوبی می توانست بهره بگیرد. همیشه در فضای فرهنگی کشورمان یک جریان حاکم بوده که هنوز هم جریان مسلط است. شما میدانید خیلی از این سینماگرانی که الان به نوعی فیلمسازانِ اجتماعیِ معترضی شدند و دارای فضاهای خاصی است که شاید ما دوست نداریم، ریشهها و زیربنای تفکرات اینها به شدت انقلابی، دینی و مومنی بود و در جریان سینما حل شدند و به اینجا رسیدند؟
من از نزدیک چند نفر از اینها را در دفاتر خودمان دیدم، در روزهای اول که به دفتر ما میآمدند خودشان و خانوادههای آنها را میشناختم، الان وقتی میبینم اینها به کجا رسیدند تعجب میکنم که چگونه مسیر اینها اینقدر تغییر کرد!؟ سینماگرِ جوانی که امروز برای خودش برو و بیایی دارد و در حقیقت فضایی برای تبلیغات دارد و فیلمهای عجیب و غریبی هم تولید میکند، من یادم است زمانی که جوان بود و دانشجوی تئاتر بود، نماز شب او قطع نمیشد، نمیدانید یکدفعه چقدر فضایش تغییر میکند!؟ یا بازیگری که بازیگر نبوده و قبلاً دستیار برنامه ریز بوده، یکدفعه بازیگر فیلمهای خیلی خوب شده، اصلاً فضای خانوادگی و فرهنگی اش خیلی متفاوت بود، سینما مسیرش را حسابی تغییر داد. یعنی یک جریانی است که اینها را با خودشان میبرد، شما اگر نشناسید و ندانید در این مسیر چگونه باید گام بردارید در این جریان حل میشوید، ماندن پای اصول در سینما خیلی سخت است.
شهیدآوینی به عنوان سینماگر متعهد و چراغ هنر انقلاب مطرح میشود و در مقابل سید شهیدان اهل قلم، جریانهای مخالفی شکل میگیرد. کار به جایی داشت میرسید که از همه فضاهای انقلابی داشت طرد میشد. این یک واقعیت است، مگر غیر از این است؟ اگر حضرت آقا در مراسم تشییع جنازه شهید آوینی شرکت نمیکرد و آن پیام را نمیدادند شاید شهید آوینی الان این آوینی نبود! چرا؟ چون پای اصولش ایستاده بود، بعد پای اصول با کسی تعارف نداشت نه با راست و نه با چپ. اصول خیلی برایش مهمتر بود چون مسیرش را شناخته بود و در مسیرش گام برمیداشت. خیلی وقتها چپ و راست دارند اشتباه میکنند و این مسئله به این معنا نیست که اگر یک نهاد انقلابی دارد فعالیت میکند تمام کارهایش درست است. خیلی نهادهای انقلابی داریم که از سالها پیش تاسیس شدند و بودجههای خوبی هم به آنها داده شده و قرار شده در پرورش نیروهای انسانی نقش بسزایی داشته باشند، اما نتوانستند و در این جریان منفعل شدند و گاهی خروجیهای آنها خروجیهای بسیار اشتباهی است. اما شهید آوینی پای اصولش ایستاده بود. آدمهایی که پای اصولشان میایستند باید تاوان بدهند، شما به عنوان یک روزنامه نگار اگر میخواهید پای اصولتان بایستید و وابسته به این طرف و آن طرف نباشید و حرف حق و انقلابیتان را بزنید بالاخره باید تاوان پس بدهید. در سینما هم وضعیت چنین است، جریانِ حول آوینی مشابه همان اتفاقی است که در مورد ابراهیم حاتمی کیا اتفاق افتاد. ابراهیم حاتمی کیا و شهید آوینی دارند هزینه پایمردی بر اصول و مستقل بودن شان را میدهند. جریان مستقل به معنای پای آرمان ایستادن است. برای من فیلمسازانی که پای آرمانهایشان ایستادند چه این طرف و چه آن طرف ارزشمند هستند چون تکلیفتان با اینها مشخص است.
* در دوره آقای شمقدری یک اتفاقی افتاد مثلاً در مورد داوریها، آقای مانی حقیقی بود و یک طرف هم آقای وحید جلیلی، من خیلی معتقد به دموکراتیک کردن وضعیت سینما هستم، نمیگویم مانند گروههای فشار، حتماً همه هیات داوران نگاهِ انقلابی داشته باشند ولی میگویم یک توازنِ قوایی باید باشد، در جشنواره اخیر این توازن قوا کاملاً از دست رفته است.
اصلاً قرار نیست داوری به ناحق باشد یا حق کسی ضایع شود به خاطر اینکه مثلاً فیلمی ساخته شده که ما دوست نداریم! نه به نظرم این اشتباه است الان مشکل سینمای ما در جشنوارههای اخیر این است که نگاه جناحی و سیاسی و شخصی حاکم شده است. گاهی اوقات اشخاص را داوری میکنیم تا آثار را...
* در صورتی که نام جشنواره، فجر است، اگر نام جشنواره فجر نبود تکلیف مان مشخص بود.
حتی، عده ای تلاش کردند که نام جشنواره فجر را بردارند و هویت جشنواره را با برگزاری در زمان دیگری تغییر دهند.
*الان عملاً دو جشنواره برگزار میکنیم، جشنوارۀ فجرِ خنثی و عقیم شده و آنچنان که شاسته است به فیلم به وقت داوری نمیکند و یک جشنواره بین الملل فجر که کاملا جهت روشنفکری دارد. به نظر شما مهمترین عاملی که سبب شده جشنواره فجر، مماس با عنوان فجر نباشد، چیست؟
در جشنواره فیلم فجر داوری مهمترین مولفه است. مدیریتی که شما میکنید منتج از اندیشههای داوران است که شما با چه اندیشه ای سروکار دارید، با چه آدم هایی؟ دیگر قرار نیست شما دخالت کنید، به معنای اینکه آنها برای شما داوری را انجام میدهند وقتی شما دارید صفحات روزنامۀایی را در کنار هم میچینید طبیعتاً دنبال اندیشه هایی میروید که با عنوان روزنامه همسو باشد. وقتی من در جشنواره فیلم فجر امسال ترکیب داوری را دیدم، همان اول اعلام کردم، علیرغم اینکه همه خانواده سینما محترم هستند، من اعلام کردم نتیجۀ داوری نتیجهای خواهد بود که به« به وقت شام» توجهی نخواهد شد، ثانیاً اینها یک جایزه کارگردانی خواهند داد، چون باید بدهند و حق فیلم است. اما، مشخص بود که کمترین جوایز را خواهند داد. امسال در جشنواره لیدرهایی بودند که جریان داوری را هدایت میکردند و در میان لیدرها بعضیها چنین نگرشی در فیلمسازی از جنس فیلم به وقت شام را دوست نداشتند.
*منظورتان از لیدرها چه کسانی هستند؟
من نمیخواهم نام ببرم.
*خیلیها پشت پرده فجر را به علیرضا رضاداد نسبت میدهند، حتی میگویند رئیس سازمان سینمایی هیچکاره است و علیرضا رضا داد همه کاره و نخ هیات داوران در دستان او بود. شما چقدر به این مسئله قائل هستید؟
در جشنواره فیلم فجر حداقل در این دوره من دیدم آقای رضاداد مشورتهای زیادی میدهد، این حرف به معنای آنکه آقای رضاداد در داوریها دارد دخالت میکند نیست، بعید میدانم، من تا جایی که دیدم و از جلسات داوری کامل خبر داشتم و میدانستم بعد از آن چه اتفاقاتی افتاده است. به نظرم این فضا یک فضای مناقشه انگیزی بود که بیشتر نگاهِ شخصی به حاتمی کیا مطرح بود تا دیدن فیلمش و چشم گشودن به واقعیت. یعنی قضاوتشان راجع به شخص آقای حاتمی کیا بود، بیشتر داشتند افراد را میدیدند تا فیلمهایشان را داوری کنند.
*این اتفاق برای لاتاری مهدویان هم افتاد.
میدانم بیشتر این جریان حاکم بود و اینها بیشتر از اینکه فیلم را ببینند حواشی این فیلم را داشتند میدیدند و جریانهایی که برای فیلم ایجاد شده بود. مگر شما میتوانید در داوری سلیقۀ شخصیتان را حاکم کنید و بگویید به این فیلم نباید جایزه بدهید اینها پررو میشوند؟ به اصرار آقای کمال تبریزی و آقای دکتر خجسته جایزه دوم داوری در حوزه کارگردانی مطرح شد. یعنی حتی این دوستان میخواستند از جایزۀ کارگردانی بگذرند، قرار بود آن دو جایزه مشترک را بدهند و عملاً به وقت شام هیچ جایزۀ مستقلی نداشت. این اتفاق امسال در جشنواره فجر رقم خورد و تا الان راجع به داوریها صحبت نکردم.
معتقدم باید اسامی داوران قبل از برگزاری جشنواره اعلام شود. برای جشنوارهای مانند فجر که حساسیت دارد، قبل از اینکه بگویند فرم پر کنید بگویند داوران شان چه کسانی هستند. با این میزان شفافیت، تهیهکننده میداند قرار است مورد قضاوت چه اندیشهای قرار بگیرد و آیا حاضران در فجر، داوران را قبول دارند یا خیر. تا صاحبان آثار تصمیم بگیرند که علاقهمند هستند در جشنواره حضور پیدا کنند. من اکر این ترکیب داوری را میدیدم، میگفتم ما در بخش مسابقه حضور پیدا نمیکنیم، چون احساس میکنم بعضی از اینها آدمهای مستقلی نیستند.
*یعنی این کار را میکردید؟
اگر جشنواره داورهایش را اعلام کند و شما فرم را امضاء کردید دیگر حق اعتراضی ندارید؛ چون پذیرفتید با این چارچوب داوری مورد قضاوت قرار بگیرید. این به معنای این نیست که این کار درست است، به معنای اینکه وقتی سیاست با نظرهای شخصی و بیشتر نگاهِ اشخاص وارد جریان داوری هنری میشود، طبیعتاً اتفاقات عجیب و غریبی در داوری رخ خواهد داد. شما از بعضی فیلمنامهها و فیلمهایی که کاندید شد تعجب نکردید؟ هیات داوران فیلم آقای کامبوزیا پرتوی را خیلی دوست دارد و او خیلی شخصیت دوستداشتنیای است، اما باید این فیلم جایزه میگرفت؟ اینکه تمام هیات داوران کامبوزیا پرتوی را دوست دارند یک بحث دیگری است. کاش یک جایزۀ ویژه سالانه به کامبوزیا پرتوی میدادند!
*سال قبل هم آقای کامبوزیا پرتوی جایزه میگیرد برای فیلمی که اتفاقاً از لحاظ مضمون، تم و پیرنگ شبیه فیلم امسالشان است. به نوعی همه هیات داوران فجر کامبوزیا را دوست دارند.
بحث شخصی ندارم. کاش یک جایزه ویژه به جناب پرتوی میدادند. این رویه ایی که شما در داوری میبینید در ادامه همان مسیر انتخاب هیات داوران است، شما اگر هیات داوران را درست انتخاب کنید و از اندیشه های مختلف انتخاب کنید، بحث داوری درست شکل میگیرد. بگذارید دو طرف و دو سلیقه مخالف با هم مقابله کنند و به یک اتفاق و شناخت درست برسند. در داوری باید راجع به اثر بحث کنند نه راجع به اشخاص و بعد هم فیلمساز را قضاوت نکنند. واقعاً به وقت شام از منظر پروداکشن یک پدیده بود، به معنای تولید خیلی سخت این اثر. ما کدام اثر را داشتیم که این همه بازیگر داشته باشد و به سه زبان دنیا بتوانند صحبت کنند؟ یک مقایسه بسیار کوچک همه مسائل را روشن میکند.
هیات داوران به سادگی از کنارِ خیلی از جوایز که میتوانست به فیلم به وقت شام اعطا شود، گذشت. جالب است میگفتند چون فیلم در سوریه بوده، .... . فیلم در سوریه فیلمبرداری نشده، شما هیات محترم داوران حتی متوجه طراحی صحنه این فیلم نشدید. این فیلم آنقدر خوب طراحی صحنه شده که یکی از شاخصههایش طراحی صحنه بود و شما متوجه نشدید فیلم در سوریه ساخته نشده. بعد یک بحث دیگر را هم مطرح میکردند و میگفتند رفتند داخل سوریه اما کاری نکردند! اصلاً فیلم در سوریه نبوده! همۀ اینها مباحثی است که آقایان از فیلم برداشت کردند. متاسفانه بحث دیگری بر جریان داوری حاکم است که آن هم نگاههای شخصی است یعنی خوش آمدن یا نیامدن. بعضی از سینماگران از همدیگر خوششان نمیآید، البته برخی از داوران هم آنجا دفاع کردند، پای اصول و رایشان ایستادند و خروجی این شد.
*چه کسانی در هیات انتخاب از فیلم دفاع کردند؟
آقایان خجسته و کمال تبریزی، اصرار داشتند و پای فیلم ایستادند و از فیلم حمایت میکردند، اگر حمایت اینها نبودند شاید از خیلی مولفههای اصلی دیگر فیلم به سادگی عبور میکردند. به نظر من جوایز مهم نسیت و اندیشه های حاکم بر فضای فرهنگی اهمیت دارد.
در جشنواره شما وقتی برای دریافت جایزه و تندیس بالا می روید برای شما دست میزنند و عکس یادگاری میگیرید میبینید هنوز صدای تشویقها میآید و وقتی برمیگردید میبینید این تشویق ها دیگر برای شما نیست برای نفر بعدی است که دارد بالا میرود یعنی شما تمام شدید، عمر تشویقهای جشنواره همینقدر است، یعنی تا لحظهای که میروید بالا، وقتی برمیگردید برای بعدی دارند دست میزنند شما دیگر تمام شدید و آمدید پایین. براساس همین استنباط، به نظر من ما باید جشنواره فجر را چون جشنوارۀ ملیمان است تقویت کنیم و مراقبت هم بکنیم. قرار نیست در سالی مانند امسال که سینمای انقلاب اینقدر حضور پررنگی داشت، قضاوت غیر انقلابی بر جشنواره حاکم باشد. انصافاً خیلی از این تولیدات کارِ سازمان سینمایی نبود، خیلی از تولیداتی که کارهای شاخص و خوبی بود کارِ سازمانها و نهادهای دیگر بود و همین نهادها حسابی پای کار بودند. اصلاً سازمان سینمایی نمیتوانست بودجه ساخت به وقت شام را تامین کند یا تنگه ابوقریب را تولید کند. یعنی اگر همین نهادهایی که نامش را شما هر چه میگذارید، ارگانی یا فلان و بهمان، اگر پای کارِ سینمای ایران نمیآمدند نه بادیگاری شکل میگرفت، نه به وقت شامی شکل میگرفت، نه ایستاده در غباری و نه ماجرای نیمروزی و نه لاتاری... ی.
*بازیگران عرب را به ایران آوردید؟
برخی از آنان داخل ایران بودند اما بقیه در سوریه و لبنان بودند. این حجم از بازیگر را به ایران آوردن و در یک پروژه کاری ۴ ماهه کنار هم نگاه داشتن کار سختی نیست!؟ ۴ ماه قرار است کنار هم زندگی کنند و یک روز هم فیلمبرداری متوقف نمیشود، یعنی مدیریت خیلی خوبی انجام شده است و این مدیریت به تهیه کننده برنمیگردد بلکه به مجموعۀ گروهی که تهیه کننده را بر عهده و آن را هدایت، راهنمایی و حمایت میکند، باز میگردد.
*آقای حاتمی کیا سر این کار راحت بود؟
تمام تلاش خودمان را کردیم که حاتمی کیا بتواند فیلم خودرابا دغدغه های کمتری تولید کند. این مسئله به معنای این نیست که همه امکانات و تجهیزات مهیا بود. تیم بسیار خوب ودلسوز درکنار کار بودند و همه تلاش میکردند خروجی اثر قابل قبول باشد. فیلم به وقت شام نمونه موفق یک کار گروهی است. اینجا جا دارد از سازمان اوج آقای احسان محمد حسنی و آقای والی نژاد بخاطر حمایت هایشان تشکر کنم که شبانه روز در کنارو همراه ما بودند
*چقدر از فیلم به وقت شام در سوریه فیلمبرداری شد؟
مجموعه فیلمبرداری به وقت شام در سوریه شاید حدود ۵، ۶ درصد، شامل: پلانهای گذری و عبوری، تِدمر، پلانهای شهری، فرودگاه و اینها بود.
* درواقع مستر شاتها یا به عبارتی نماهای اصلی.
نماهای اصلی در سوریه گرفته شده ولی بقیه در ایران بازسازی شده است. یک صحبتی که شنیده و گفته میشود که به نظرم به دلیل عدم شناخت نسبت به تهیه کننده و تهیه کنندگی فیلم است. تهیه کننده در حقیقت جایگاه خودش را دارد، شناخت خودش را دارد و وقتی یک پروژه ملی را به شما میسپارند یعنی یک کار ویژه در همه سطوح از شما میخواهند.
ادامه دارد ...
*تسنیم
ارسال نظر