به گزارش سینماپرس، محمدحسن شاهنگی مدیر گروه ادب و هنر مرکز پژوهشهای جوان وابسته به پژوهشگاه در جدیدترین یادداشت خود به جریان روشنفکری در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و این جریان تاریخی را تا دهه ۹۰ بررسی میکند. شاهنگی همچنین اشاراتی به سینمای زیرزمینی دارد که خواندن این نوشتار خالی از لطف نیست.
جریان روشنفکری از سینمای ایران چه میخواهد!؟
در سینمای قبل از انقلاب به طور کلی ۲ جریان اصلی در سینما وجود داشت؛ جریان اول جریانی وارداتی از هند بود که با عنوان «پارسیان هند» و با شعار «سینما تفریحی برای همه مردم» شناخته میشد و سنگ بنای فیلمفارسی را در ایران بنا نهاد. در این جریان مردم و تودههای کمدرآمد جامعه میتوانستند آرزوهای دست نیافتنی خود مانند پولدار شدن، داشتن خودروهای آن چنانی، زندگی در خانههای مجلل یا کاخ و … را بر روی پرده سینما مشاهده و با این همذاتپنداری از کانال سینما دقایقی لذت ببرند. جریان دوم جریانی تقلیدی از سینمای اروپا و خصوصاً کشور فرانسه بود و با شعار«سینما تفریحی برای خواص و روشنفکرها» ابراز وجود کرد. مهر جریان دوم از جهاتی بیشتر بر دل دربار پهلوی دوم و تشکیلات هنری فرح قرار گرفت و به طور مشخص نهادهایی مانند تلفیلم و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از این جریان حمایت کردند.
جریان روشنفکری بعد از انقلاب برای پیشبرد اهداف خود مسیرهای مختلفی را طی نموده است؛ یکی از مهمترین این مسیرها تلاش در جهت بازنمایی مغرضانه و جهتدار زن ایرانی بر پرده نقرهای است. در دهه هفتاد، حضور زنان در سینمای ایران رشد بیسابقهای یافت. در این دهه تعداد فیلمهایی که در آن زنان یا نقش اول داشتند یا در کنار نقش اول از اهمیت مساوی برخوردار بودند، چشمگیر است. در نیمه دوم دهه هفتاد، زنان و مردان نقشهای شهروندی و شغلی بیشتری را نسبت به نقشهای خانوادگی ایفا کردهاند و بیرون از خانواده بیشتر از درون خانواده در سینما دیده شدند. این رویکرد باعث شد تا نقشهای مهم مادرانه و پدرانه و همسرانه در حاشیه قرار گیرد.
در دهه هفتاد، جدا از در اولویت قرار گرفتن مظاهر مادی زندگی و رواج مصرفگرایی که در سینمای این دوره منعکس شده است، اصولا اینگونه به نظر میرسد که سینمای نسبتا پرکار بعد از خرداد ۷۶ دیگر تمایلی به پرداختن به مسائل روستائیان و زندگانی دهقانان ندارد. به جرأت میتوان گفت سینمای ایران از آغاز این دهه به بعد سینمایی سراسر رفاه زده و بازنماینده زندگی شهری است.
بررسی جریان روشنفکری در تاریخ سینمای ایران خصوصاً دهه۸۰ و ابتدای۹۰ گواه این مدعاست که بیشترین شغلی که به عنوان نماد و کار روشنفکری در سینمای ایران مورد استفاده قرار گرفته، نویسندگی، شاعری و روزنامهنگاری است. سینمای روشنفکری با محوریت همین مشاغل و شوون اجتماعی در قالب شخصیت پردازیهای قصه بیشتر به آسیبشناسی فکری و رفتاری این کاراکترها پرداخته و تناقضها و تضادهای درونی روشنفکرها را دستمایه پرداخت دراماتیک قرار داده و درد و رنجهای زیست روشنفکرانه و دغدغههای آنها را به تصویر کشیده است.
سینمای روشنفکری بر خلاف نام آن سینمایی به شدت تاریکاندیش و جاهلانه است. در این سینما نه تنها به زنان، بهایی داده نمیشود که بعضاً زیر دست و پا له میشوند و کتک میخورند. مردان خشن و عصبانی و زنانی گناهکار و بازنده در این نوع از سینما ظاهر میشوند. «هامون» (ساخته داریوش مهرجویی)، «آسمان زرد کم عمق» (ساخته بهرام توکلی)، «سعادت آباد» (ساخته مازیار میری)، «خانه پدری» (ساخته کیانوش عیاری)، «به خاطر پونه» (ساخته هاتف علیمردانی) و «چهارشنبهسوری» (ساخته اصغر فرهادی) نمونههایی از این فیلمها هستند. در این دست فیلمها انواع و اقسام خشونتهای کلامی و جسمی علیه زنان اعمال میشود.
سینمای روشنفکری در ایران متمایل به دیده شدن حداکثری پایتخت است؛ سینمای ایران پیش از اینکه در پرداختن به زندگی مستضعفان و محرومان کوتاهی کرده باشد در نپرداختن به آنها کوتاهی کرده است! بخش زیادی از فیلمهای سینمای ایران در تهران تولید میشود. مردمان کویر همچون مردم خراسان جنوبی، کرمان، سیستان، به ندرت در قاب سینمای ایران قرار گرفتهاند. دغدغههای معیشتی آنها با سبکهای زندگی متنوع و قناعت مندانه آنها به ندرت در فیلمهای سینمای ایران به تصویر در آمده است.
طیفی از آثار سینمای روشنفکری ایران متمایل به سمتی است که در آنها جابهجاییهای جنسیتی (مرد به زن و یا زن به مرد) را در رفتار و کنش شخصیتهای فیلم شاهد میشویم؛ مثلا شخصیتهای مرد فیلم، موجوداتی وابسته و محتاط نشان داده میشوند و در مقابل زنان افرادی جسور و مستقل روایت میگردند؛ بهعنوان نمونه در فیلم «سگ کشی» (ساخته بهرام بیضایی) شخصیت زن اصلی فیلم (گلرخ کمالی) یک تنه به پا میخیزد تا حق شوهرش را از روزگار بستاند و کلاهبرداران را تنبیه کند و یا در فیلم «متروپل» (ساخته مسعود کیمیایی) با شخصیت زنی روبهرو میشویم که علیه هوسرانی همسرش میشورد و به دنبال حق و حقوق مالی خود میرود.
در برخی فیلمها جریان روشنفکری تلاش میکند تا مدل مدیریتی و ساختار خانواده در فرهنگ بومی را زیر سوال برد و با مطرح کردن شعار برابری زن و مرد، وظایف و مسئولیتهای همسران شکلی غیر متعارف به خود بگیرد. مثلا در فیلم «آتش بس۲» (ساخته تهمینه میلانی) مدیریت مرد در خانواده به شدت مورد نکوهش قرار میگیرد.
در دستهای دیگر از فیلمهای روشنفکری، پای شکاکیت به همسر و توهم خیانت، به فیلمهای درام سینمای ایران باز میشود و موجی از سوء برخوردهای خانوادگی به بیننده عرضه میشود. فیلمهای «عصر یخبندان» (ساخته مصطفی کیایی) و «خانه دختر» (ساخته شهرام شاه حسینی) در زمره این دسته قرار میگیرند.
آنچه مسلم است اینکه جریان روشنفکری در بدنه رسمی سینمای ایران نفوذ دارد و به ترویج اندیشههای خود میپردازد. این جریان در کنار فعالیت در این بدنه در سینمای غیر رسمی ایران موسوم به «سینمای زیرزمینی» نیز حضور جدی برای خود پذیرفته است.
سینمای زیرزمینی در ایران همراه با تبلیغات شبکههای فارسی زبان و حمایت جشنوارههای مغرض خارجی چند سالی است در حاشیه سینمای ایران حضور جدی یافته است. در سینمای زیرزمینی بد و بیراه گفتن و شکوه به ایران و نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن، مهاجرت، سرخوردگی و… به چشم میخورد. این رویکرد باعث آن شده که این سینما با سینمای جشنوارهای قرابت پیدا کند و بتواند انتظارات مدیران سینمایی غربی را برآورده سازد. سینمای زیرزمینی پدیدهای نوظهور است که شاید بتوان از منظری آن را نوعی نافرمانی مدنی در قالب هنر هفتم نامید.
سینمای زیرزمینی در ابتدا تمرکز بر زندگی عشایر کوچنشین مناطق مرزی کردستان، بلوچستان و ترکمنصحرا و معرفی آنها به شهروندان غرب به عنوان چهره اکثریت امروز مردم ایران، نمایش روستاهای خشک و متروک کویری و بیآب و علف در ایران که مثلا بر اثر تحریمهای غربیها به این حال و روز درآمده! و یا نمایش تعدادی فالگیر دوره گرد که در مقابل دوربین بگویند که بر اثر فقر ناچارند اعضای بدن خود را بفروشند و… را به عنوان مدل ساختاری ثابت خود بر میگزید.
انگیزه اکثر سازندگان فیلمهای زیرزمینی از ساخت اینگونه فیلمها مطرح کردن خود به عنوان فیلمساز اپوزیسیون و مخالف سیاستهای نظام است؛ این فیلمسازان میکوشند تا با این کار نام خود را به لیست مورد حمایت جشنوارهها و محافل سینمایی خارجی مغرض بیفزایند و برای خود نام و نانی به دست آورند.
از جمله فیلمهای تولید شده دیگر در سینمای زیرزمینی ایران میتوان به «تهران من؛ حراج» (ساخته گراناز موسوی) و انیمیشن «پرسپولیس» (ساخته مرجان ساتراپی) اشاره کرد. حمایت سرمایه گذاران انگلیسی، آمریکایی و استرالیایی از سینمای زیرزمینی ایران که در واقع میتوان آن را جریان آماتور سینمای روشنفکری ایران نامید، در سالهای اخیر خصوصا بعد از حوادث سال ۸۸ محسوس است.
ارسال نظر