یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۶

با فیلم‌های فجر 31/ «روز روشن»

قضاوت‌هایی که صحیح نیست

روز روشن

سینماپرس- گروه نقد/ سید محمد حسین حسینی

فیلم سینمایی روز روشن به کارگردانی  حسین شهابی رئالیته‌ای اجتماعی است که بلافاصله در همان چند دقیقه اول با بدعتی جالب، گره‌های داستان را در قالب دیالوگ بیان کرده و در واقع از نقطه عطف نهایی شروع می‌شود: قرار است مرد بی گناهی را به جرم قتل نکرده، قصاص کنند...

در ادامه، مخاطب، به جای طی خط داستان به فضای ماجرا که بسترش اجتماعی خاکستری از آدم‌هایی ملموس و باورپذیر بوده نفوذ کرده و از زبان آنها وقایعی را که در گذشته رخ داده، می‌شنود. با اینکه فیلمنامه از تکنیک پرداخت خوبی برخوردار است به محض جلو آمدن اولین شاهد قتل، تماشاگر تقریباً درک می‌کند که قرار است یک ساعت آینده چه ماجرایی را تماشا کند؛ تا حدی که در دقیقه بیست فیلم سؤالی ذهن را به شدت درگیر و غمگین می‌کند که "یعنی هیچ کدام از شاهدان ماجرا حاضر نیستند به قیمت از دست دادن معاششان با شهادت به حق، جان بی‌گناهی را نجات دهند؟!"

این فیلم با اینکه در فضایی مفهومی و معناگرا پیش می‌رود به موقع با تنش و کنش‌های مناسب، تکانی به حس تماشاگران می‌دهد مثل لحظه درگیری خواهر مقتول با نقش اصلی فیلم (پانته‌آ بهرام) یا لحظه‌ای که نقش مقابل وی(مهران احمدی) به یکی از کثیف‌ترین آدم‌های داستان سیلی می‌زند. وجه مثبت دیگر فیلم، بازیهای باور پذیر بازیگران است که در حد کاملی ایفای نقش کرده و تماشاگر را به خوبی جذب می‌کند.

روز روشن را می‌شود فیلمی در جریان موج جدید فیلمسازی ایران دانست که به نقدی بسیار ظریف در فضای قضایی ایران پرداخته که البته به معنای وجود یک خلاً قانونی در جامعه نیست بلکه این انتقاد و یا بهتر ایراد از فرهنگ و اکثریت مردمی است که نمونه‌هایی از آنها را در فیلم می‌بینیم؛ مردمی از جامعه شهروندی تهران که از ترس معاش، ذره‌ای انصاف، صداقت، نوع دوستی، حق جویی و در یک کلام انسانیت به خرج نمی‌دهند. کسانی که با هر توجیهی از قانون، مذهب، عرف یا هر فلسفه دیگری تلاش می‌کنند خودشان را و دیگران را مجاب کنند که نمی‌ترسند؛ نمی‌ترسند و راست می‌گویند؛ یا دروغشان صلاح است! گویی تنها آدم‌های مثبت داستان دو کاراکتر اصلی فیلم هستند و یکی دو نفر دیگر.

فیلمنامه با ترفندهای روانشناسانه در وقایع و دیالوگهای فیلم به لایه‌هایی از شخصیت‌های فیلم اشاره دارد که به شدت نامتعادل، رنگارنگ و متأسفانه مریضند! جامعه‌ای که به واسطه نحوه مطرح کردن ماجرا، ممکن است قضاوت درستی نسبت به رویداد نداشته باشد. مردمی که با پیشنهاد پول بیشتر حافظه‌شان فعال می‌شود؛ کسانی که به وضوح می‌گویند "وقتی همه می‌ترسند ماهم باید بترسیم..."

اما متأسفانه در پایان ماجرا با تمهیدی که گویا در سینمای ایران مد شده، هر چه قصه رشته، پنبه می‌شود؛ کشیدن پای زن دیگری به میان ماجرا از کیفیت داستان که نسبتاً مستقل بود کاسته و فیلم را از کلاس و امتیازی که دارد نزول داده است؛ لطمه‌ای به شخصیت اصلی (بهرام) وارد شده و تماشاگر او را هم، قاطی دیگر مردم داستان (که برای خدا قدمی برنداشته‌اند) تصور می‌کند. حال اگر به لحاظ نسبیت این کاراکتر هم از این موضوع بگذریم، داستان بعد از مطرح شدن خیانت، دیگر طعم و رنگ قبل را ندارد، مثل غذایی که چاشنی نامناسبی به آن زده‌اند؛ هرچند که شاید تماشاگر عام راضی‌تر شود.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.