سینمای ایران در دورهای به سر میبرد که برخی از نازلترین آثارش جایگاه پرفروشترینها را به خود اختصاص میدهند. اینجا دیگر هنرمند بودن اولویت نیست و پول و شهرت حرف اول را میزند. این روزها واژه پولشویی در سینما زیاد خودنمایی میکند. اگر حرف یا بحثی درباره یک اثر سینمایی مطرح شود بیشتر حواشی آن مطرح است، به همین نسبت دیگر کسی برای یک تجربه مشترک هنری و درک بهتر از زندگی به سینما نمیرود. حضور کودکان در سینما موضوعی بسیار نادر است. خانوادهها از سینما فراری هستند. امکان ندارد مادر، پدر به همراه فرزندان مشتری سینما باشند. این وضعیت در شرایطی رقم میخورد که کمدیهای مبتذل و نازل در سینما جولان میدهند و کلیشههای سطحی خود را سوار بر هنر هفتم کردهاند. درک فیلمساز ایرانی از کمدی به سطحیترین درجه ممکن تقلیل پیدا کرده و در این وانفسا نوعی آنارشیسم فکری درحال ترویج است. دیگر تعریف درست از فیلم خوب یا اثر هنری خوب رونقی ندارد و اگر هم کسی چنین تعاریفی ارائه دهد، مخاطب عمدهای برای آن نیست. درباره کمدی نوشتهاند که هدف این ژانر به ظاهر خنده و تفریح است، اما در حقیقت این مسائل جدی و عمیق است که باید در پرده شوخی نمودار شود.
تکثیر کاراکترهای دوجنسیتی.
اما سینمای ایران از کمدی تعریف خودش را دارد. برای نمونه میتوان به پدیدهای اشاره کرد که میرود تا سینمای ایران را تحت تاثیر خود قرار دهد. گویا سینمای ایران تصمیم گرفته برای حل مشکلات روابط زن و مرد به گریم زنانه بازیگران مرد بپردازد تا هر آنچه را پیشتر اجازه نمایش نداشت، روی پرده ببرد. یک گریمور اخیراً تصویری از امیرحسین رستمی با گریم زنانه را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده که احتمالاً طرح گریم یک فیلم تازه باشد، اما این گرایشهای سطحی بلای جان سینما شده است.
در این باره پوریا ذوالفقاری منتقد و نویسنده سینما با توجه به خبر و تصویری از یک بازیگر در فضای مجازی که با گریم شبیه یک خواننده معروف شده مینویسد: «وقتی فضای هنری هم مانند فضای اجتماعی اسیر ملال شود، کار جالب جای کار عمیق را میگیرد و شیرینکاری جایگزین آفرینش میشود؛ از شبیهکردن فلان بازیگر به بهمان خواننده و زن پوش کردن بازیگر مرد و بالعکس در فیلمهای تجاری گرفته تا چپاندن نماهای طولانی و بدون کات در آثاری که میخواهند هنری باشند. چند سال پیش و پیرو رواج فیلمهایی پر از نماهای بلندی که پس از ماهی و گربه در سینمایمان راه افتاد (و مثل هر تب یک شبهای خیلی زود هم فروکش کرد) در یادداشتی نوشتم کسی که بتواند با توپ چندصد روپایی بزند نهایتاً یک شیرینکاری را بلد است و لزوماً فوتبالیست نخواهد شد. این منطق درباره بازیگری که با لباس و گریم جنس مخالف جلوی دوربین میرود و کارگردانی که درخشانترین ایدهاش ضبط نماهای طولانی است نیز صدق میکند، آنها لزوماً بازیگر یا فیلمساز نخواهند شد چنانکه کار جالب هرگز تاثیرگذاری کار عمیق و خلاقانه را نخواهد داشت و طول عمرش تا رو شدن کار جالب بعدی خواهد بود.»
پدر خانواده از سینما رفتن خجالتزده میشود
وضعیت فعلی سینما صدای برخی از پیشکسوتان را نیز بلند کرده است. داریوش ارجمند اخیراً در پاسخ به این سؤال که آیا شما با فروش بالای فیلمها مخالفید اینگونه واکنش میدهد: «من با فروش فرهنگ و وجدان و شرف مخالفم. اینکه شما صحنههایی را در فیلمت بگذاری تا مردم را به سینما بکشانی اخلاق گرا نیست. خانوادههایی به سینما آمدهاند و پدر خانواده خجالت زده شده است. طنز این نیست که من دستم را داخل شلوار دیگری کنم و بگویم دارم کلیدت را درمیآورم!
بازیگر نقش مالک اشتر در برنامه تلویزیونی فرمول یک با بیان اینکه ابداً در چنین فیلمهایی بازی نمیکنم، یادآور شد: «من هم فیلم کمدی بازی کردهام، اما اخلاق را نمیفروشم. چون فیلم من ۱۰۰ میلیارد فروخته این دلیل خوب بودن فیلم من است؟ اکنون همه گردنکشان و گردنکلفتان به کمیتشان مینازند. هر کسی جیبش پرپولتر است، هرکسی ویلایش بزرگتر است، ماشینش گرانتر است احترام بیشتری دارد. از سر فیلمبرداری ستایش۳ میآیم و با گریم همین سریال هستم. برای این فیلم میمیرم پر از نصیحت و صحنههایی است که مردم آنها را ندیدهاند، چون نویسنده کاردرستی دارد.»
تأثیر پولشویی بر محتوا در سینما
وقتی اقتصاد یک هنر تحت تاثیر فساد و پولهای کثیف قرار میگیرد نباید از محتوای آن انتظار داشت اخلاق و معنویت را ترویج کند، یک تهیهکننده سینما در این باره میگوید: ورود پولهای مشکوک به سینما و دستمزدهای نجومی برخی بازیگران باعث نابودی بخش خصوصی سینما میشود که در نهایت آسیب آن به همه میرسد.
احمد احمدی در گفتوگو با ایسنا درباره تاثیر پولشویی و ورود پولهای مشکوک بر دستمزد عوامل فیلم خاطرنشان کرد: این اتفاق به شکلی در شبکه نمایش خانگی هم در حال رخ دادن است که اثرات آن در سینما نیز دیده میشود و دستمزدهای نجومی خطر نابودی کامل بخش خصوصی را به دنبال دارد. واقعیت این است که ورود پولهای ناپاک میتواند سینمای ایران را به سمت و سویی بکشاند که عاقبت آن ورود پولشوها و خروج شخصیتهای فرهنگی از حوزه سینماست. همراهان این مسئله به موریانههایی تبدیل میشوند که سینمای ایران را از درون میخورند و عاقبت به سقوط سینمای ایران منجر خواهد شد. سینما به دلیل جذابیتهایش همه را به سمت خود جذب میکند، کسانی که پولهای ناشناخته و موسوم به کثیف را وارد سینما میکنند اصلاً به کیفیت محتوا و انتخاب عوامل فیلم فکر نمیکنند و تنها به دنبال ویترین و ساخت فیلم هستند.
روزگاری سینمای ایران میرفت تا به طور کامل در غرقاب پدیدهای به نام فیلمفارسی به زوال کامل برسد، اما انقلاب اسلامی طلیعهای شد تا سینما طرحی نو دراندازد و امیدواری برای راستشدن کجراهه سینما رو به فزونی نهاد، اما اوضاع سینما امروز و در سالهای پایانی دهه چهارم انقلاب آن چیزی نیست که باید باشد. هر چند در این ۴۰ سال بخش عمدهای از بهترین آثار تاریخ سینمای ایران خلق شدهاند، اما به طور قطع این شرایط مطلوب نام ایران و انقلاب اسلامی نیست. سینمای ایران ذائقه بخش عمدهای از تماشاگران را نیز تحت الشعاع قرار داده و به سمت مضامین و محتوایی سوق داده که فرهنگ و اخلاق در آن موضوعیت زیادی ندارد. فرم گرایی یا فرم زدگی یکی از پدیدههایی است که سینما با آن دست و پنجه نرم میکند. اینکه سینما و هنر دقیقاً چه رسالت فرهنگی بر دوش دارد و برای تبدیل شدن به یک صنعت چه الزامات و اقتضائاتی برای آن متصور است موضوعی است که به نظر میرسد مورد اجماع قرار نگرفته است و باید خیلی جدیتر به آن فکر کرد.
* روزنامه جوان
نظرات