اگر بخواهیم درباره سلبریتیها یا افراد مشهور سخن بگوییم، باید تمام طول تاریخ بشر را به بررسی بنشینیم؛ چرا که همواره افراد مختلفی در طول تاریخ وجود داشتهاند که توسط توده عظیمی شناخته میشدند. شاید بد نباشد که همین ابتدا به تعریف مشترکی از کلمه سلبریتی برسیم.
سلبریتی به شخص یا اشخاصی میگویند که در زمینههای ورزشی، سینمایی، فرهنگی، هنر، سیاست، موسیقی و ... توسط قالب حداکثری از یک جامعه شناختهشده هستند. مثلاً میتوان از افلاطون و ارسطو تا هیتلر و ترامپ را سلبریتی دانست؛ چرا که تعداد بسیاری از مردم جهان با آنها آشنا هستند.
سلبریتیها از نمایی کلان دو نوع هستند: ۱ـ سلبریتیهایی که تنها در داخل کشور خودشان شناخته میشوند (مانند یک بازیگر ایرانی) ۲ـ سلبریتیهایی که نه تنها در کشور خودشان، بلکه در تمام جهان شناخته شده هستند (مانند لئوناردو دیکاپریو).
با اختراع سینماتوگراف در سال ۱۸۹۵ و جان گرفتن واژهای به نام «سینما»، سلبریتیها هم کثرت پیدا کردند و با روی ریل افتادن سینما و توسعه هنر هفتم، این سلبریتیها هم روز به روز افزایش یافتند. در ایران هم، چنین شد. با ورود سینماتوگراف توسط مظفرالدین شاه و تأسیس سینما در کشور، این پدیده نوظهور باعث شد افرادی که «بازیگر» یا «actor» نامیده میشدند، روزبهروز افرایش پیدا کنند و به ستارگانی پرفروغ در میان مردم تبدیل شوند.
حال با گذشت بیش از ۱۲۰ سال از عمر سینما و افزایش روزافزون سلبریتیها به پدیده نوظهوری در این زمینه رسیدهایم. پدیدهای به نام سلبریتیسم. اما شاید بد نباشد که به معنای مشترکی از واژه سلبریتیسم برسیم.
«سلبریتیسم» به پدیدهای گفته میشود که به نوعی لایه دوم و پنهانی کلمه سلبریتی به حساب میآید. لایه پنهانی که چند سال است از ماهیت پنهانی خارج شده و معنای اصلی کلمه سلبریتی را هم تحتالشعاع قرار داده است. بیایید از این جای مطلب به سلبریتیها، هنرمند و سینماگر در نظر بگیریم.
متخصصان و کارشناسان، مبدا متفاوتی برای پدیده سلبریتیسم قائل هستند؛ اما میتوان، مبدا بروز پدیده سلبریتیسم را از زمانی دانست که آنها تلاش کردند پایشان را خارج از دایره تخصصی خود بگذارند و در متن و حاشیه اتفاقات غیر هنری حضور داشته باشند.
رسانهها نیز با حمایت از این هنرمندان و سلبریتیها و اعطای سخاوتمندانه القابی چون «هنرمند مردمی» و «سلبریتی دغدغهمند» فضا را باز کردند تا آنها که پیش از این تنها در قاب سینما و تلویزیون دیده میشدند، وارد مسائلی غیر از حرفهشان شوند و در آن مسائل نیز صدایشان به عنوان یک نظریهپرداز، مصلح اجتماعی و نجاتدهنده مردمان تیرهبخت شنیده شود.
با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی بهخصوص اینستاگرام و رشد صفحات شخصی، پدیده سلبریتیسم چند برابر شد و همین وسیله کوچک و ساده که در ابتدا بسیاری حتی نمیدانستند چطور میشود از آن استفاده کرد، بستری شد تا سلبریتیها، آزادانه و بدون کمترین محدودیتی درباره همه موضوعاتی که میخواهند، اظهار نظر کنند. این صفحات شخصی به آنها اجازه میداد که پابهپای احساسات هوادارانشان، در مسائلی غریب و بیگانه با حوزه تخصصی نیز به نظریهپردازی بپردازند و برای حتی یک سطر نوشته، هزاران کامنت تحسینبرانگیز دریافت کنند.
شاید بد نباشد که از این نقطه مطلب به بعد درباره سلبریتیسم پسااینستاگرام صحبت کنیم.
سلبریتیها در اینستاگرام
افراد مشهوری که درگیر پدیده سلبریتیسم در اینستاگرام شدهاند، دو دستهاند. دسته اول هنرمندان درجه یکی هستند که دیگر نیازی به تبلیغ ندارند. اینگونه افراد سعی میکنند با نگاهی مغرورانه زندگی لاکچری خود را به تصویر بکشند و گهگاهی هم درباره موضوعاتی که از سوی دوستانشان پیشنهاد میشود، واکنش نشان دهند.
دسته دوم هنرمندان درجه دو و سه هستند که تمام تلاششان را میکنند تا با پای نهادن در حوزه حاشیه، توجه تودههای مردم را به سمت خود جلب کنند. این دسته از افراد معمولاً درباره همه موضوعات اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... اظهار نظر میکنند و «میل به دیده شدن» در آنها کمنظیر و حتی افراطی است.
چرا اظهار نظر سلبریتیها مخاطرهآمیز است؟
برخی از سلبریتیها که درباره همه چیز اظهار نظر میکنند، وقتی مورد اعتراض قرار میگیرند، میگویند که «ما به عنوان یک شهروند عادی، حق اعتراض داریم». آیا این صحبت از منظر جامعهشناسی صحیح است؟
از منظر علم جامعهشناسی این گفتمان مردود است. چرا که وقتی فردی در بین توده مردم از محبوبیت و جایگاهی برخوردار است، وقتی اظهار نظری میکند، از سوی توده مردم که او را دوست داشته و به او اعتماد دارند، این اظهار نظر مورد قبول واقع میشود.
همین موضوع باعث بروز التهابات گستردهای در کشور میشود. سؤال این است که آیا شخصی که در امور هنری تخصص و تجربه دارد، میتواند درباره فرهنگ، اقتصاد، سیاست، ورزش، مسائل اجتماعی و ... نیز نظر تخصصی بدهد؟
پاسخ این سؤال، منفی است. پس اگر نمیتواند نظر تخصصی از جانب خود ارائه دهد، باید یا در آن موضوع اظهار نظر نکند یا این که از منبع مطمئن یا متخصص آگاه کمک بگیرد. اگر به این نکته مهم توجه نشود و مخاطبان او گمان کنند که سلبریتی مورد علاقهشان در همه مسائل اظهار نظر و گاهی اظهار فضل میکند، پس از گذشت مدتی، نظراتش شنیده و خوانده نمیشود.
به یاد آورید داستان «چوپان دروغگو» را که بارها در ادبیات کشورمان آن را شنیدهاید. هنرمندی که امروز از یک نامزد انتخاباتی حمایت میکند و به دوستدارانش امید میدهد که با انتخاب او، کشور روی آرامش و آسایش به خود خواهد دید، اما تنها پس از چند ماه از انتخاب خود و توصیهاش به مردم عقبنشینی میکند، همانند چوپان دروغگویی است که بعد از مدتی نمیشود به او و پیشنهادهایش اطمینان کرد.
نقش رسانهها در پدیده سلبریتیسم
در بروز پدیده سلبریتیسم، رسانهها نقش بسزایی داشتهاند. رسانههایی که همواره در موضوعات مختلف از هنرمندان درخواست کردهاند درباره موضوعی خارج از حیطه توان و تخصص و تجربهشان سخن بگویند، بهوجودآورنده وضعیت نابسامان حال حاضر سلبریتیها و موقعیت اجتماعی آنها نزد افکار عمومی هستند.
اگر رسانهها با آگاهی کامل از مسائل مختلف، کمتر به پدیده سلبریتیسم دامن بزنند، شاید این موضوع هم با دانش بیشتر هنرمندان به بوته فراموشی سپرده شود و رفته رفته به حالت عادی بازگردد. نقشی که رسانهها در این بخش باید به آن توجه کنند، این است که با احترام به هنرمندان، فقط در زمانی که پای مسائل هنری و صنفی در میان است، به آنها رجوع کنند و برخی نوشتهجات کمارزش، بیپایه و نامعتبر آنان را ـ که اغلب در صفحات شخصی آنان منتشر میشود ـ بازتاب ندهند.
چرا سلبریتیهایِ درگیر پدیده سلبریتیسم، دنبال لایک و فالوور هستند؟
شاید بسیاری از کسانی که همواره پیگیر صفحات اجتماعی برخی از هنرمندان هستند، ندانند که این لایکها و فالووها بر قرارداد آن بازیگر تاثیر بسیاری دارد. مثلاً اشخاصی که در اینستاگرام بیش از یک میلیون دنبالکننده یا فالوور دارند برای ایفای نقش در یک فیلم، قراردادهای چند صد میلیون تومانی میبندند. البته این همه پشت پرده ماجرا نیست. این بازیگران با داغ شدن صفحات مجازیشان حتی پیشنهادهای بیشتری برای بازی دریافت میکنند. به عبارتی پُستهای یک هنرمند در نگاه اول، نشاندهنده مردمی و دغدغهمند بودن اوست؛ اما بسیاری از این هنرمندان به دنبال نقشهای بیشتر و قراردادهای گرانتری هستند که بشود با آن، زندگی پرهزینهای به سبک سلبریتیهای غربی داشت.
سلبریتیسم از جمله پدیدههایی است که با دانش، بینش و آگاهی بیشتر مردم از بین خواهد رفت. فقط کافی است قبل از پذیرفتن هر موضوعی، کمی به آن فکر کنیم یا اینکه درباره آن موضوع، یک تحقیق کوچک داشته باشیم. با شناخت کافی میشود فهمید که نق زدنها و انگزدنها به این و آن دارای عقبهای است که بعدها معلوم میشود.
در این باب، مراجعه کنید به پستهای تند یکی از بازیگران ایرانی که از گرانی دلار به ستوه آمده بود و بعداً معلوم شد که فرزند و همسرش در آمریکا زندگی میکنند و او باید ماهانه باید ۱۰ هزار دلار برای تحصیل و زندگی این خانواده دو نفره در کشور متخاصم بپردازد!
*فارس
ارسال نظر