به گزارش سینماپرس به نقل از اسکریندیلی، سارا وارد منتقد اسکرین دیلی در یادداشتی به بررسی فیلم «رونا، مادر عظیم» ساخته برادران محمودی پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: «هزینه مرگ و زندگی و تغییرات فرهنگی، موضوع «رونا، مادر عظیم» سومین فیلم افغانستانی معرفی شده به جوایز اسکار و از ساخته های برادران محمودی است؛ درامی موقر، صمیمی و دارای بازی های احساس برانگیز که با کارگردانی، فیلمنامه و تدوین جمشید محمودی و تهیه کنندگی نوید محمودی، نقش خود در به تصویر کشیدن تلاش های مرد افغان مقیم تهران برای نجات جان مادرش و شرح احوال مردمان رانده شده از سرزمین مادری را به درستی ایفا می کند.
ترکیبی که بعد از دریافت جایزه کیم جی سئوک - مشترکا با فیلم «دنده» از چین - در اولین اکران جهانی خود در جشنواره فیلم بوسان با حساسیت بیشتری مورد توجه قرار گرفت و نمایش های جشنواره ای بیشتر آن قطعی به نظر می رسد.
عظیم کارگر تعمیرات و نگه داری شیفت شب (با بازی محسن تنابنده) هر کاری برای مادرش، رونا (با بازی دلفریب فاطمه حسینی در اولین نقش سینمایی خود) انجام می دهد. به بیان عظیم، مادر او اولویت اول، دوم، سوم و صدم عظیم است که بر همسرش عاصمه (فاطمه میرزایی)، اشتیاقش برای پدر شدن و حتی توبه و تعهدش به داشتن یک زندگی صالح به نیت باردار شدن همسرش ارجحیت دارد. عظیم، فداکاری و تعهدی تمام و کمال دارد و به عنوان پسر ارشد، زمینه ای را فراهم می کند تا مادرش به همراه برادر کوچکتر یعنی فاروق، (با بازی مجتبی پیرزاده) از ایران خارج شده و قاچاقی به آلمان بروند. فاروق در آخرین دقایق از این مسئولیت شانه خالی کرده و با سپردن پیغام این امتناع به دایی (با بازی الاه آهنگران) پیرزن را پشت سر رها می کند.
رونا بعد از بدرقه مشفقانه فاروق - کسی که عظیم او را به واسطه امتناع ناگهانی اش، بی شرم می خواند - و در راه بازگشت به خانه از ترک موتور عظیم پایین می افتد. ظرافت کار جمشید محمودی در جلو بردن درام از آن جایی آغاز می شود که دکتر بیمارستان با تشخیص دیابت نهفته در رونا، پیوند کلیه را تجویز می کند؛ وضعیتی که نه تنها شانس رونا برای ترک تهران را از بین می برد بلکه موقعیت آنها را به عنوان مهاجر، در کشوری که پیوند اعضا برای مهاجران ممنوع است بیش از پیش بغرنج می کند.
محمودی اما این موقعیت سخت و شوم را فریاد نمی زند و به اثرگذاری و فشار استرسی بیشتر این موقعیت در سکوت واقف است. تاکتیکی که در قهرمان فیلم نمود پیدا می کند؛ مردی که در رثا و ستایش مادری که می خواهد نجاتش دهد پرحرارت و فروزان است اما زمانی که با بدترین مشکلات مواجه می شود ساکت و خاموش می شود. مشکلاتی همچون مواجه شدن با این حقیقت که زندگی او به عنوان پناهجو در سرزمینی دیگر سبب وضعیت کنونی اوست.
محسن تنابنده بیش از یک دهه بعد از دومین تجربه سینمایی خود در «آفساید» جعفر پناهی، ردای مخصمه عظیم را درست همانقدر ویرانگر که هست بر تن می کند. مهمتر آنکه، بازی تاثیر برانگیز و روایت طبیعی او با فضای فیلمسازی پیرامونش نیز در هماهنگی کامل است؛ جایی که محمودی تک تک فریم های کند و کشدار را با حزن و اندوه آغشته می کند بی آنکه حقیقت را قربانی کند.
کارگردان تصاویرش را چنان تاثیربرانگیز پرداخت می کند که روزها در جان خیس می خورند. موسیقی فیلم ظریف سهند مهدی زاده نیز با حفظ همین هماهنگی هرگز در بیان احساسات زیاده روی نمیکند.
هر سه فیلم برادران محمودی که در افغانستان متولد شده و در کودکی در پاکستان و بعد در ایران پناهنده بوده اند به زندگی افغان هایی چون خود آنها میپردازد؛ موقعیتی که آنها به تلخی و مصمم در حال شکل دهی و روایت آن هستند درست مانند «رونا، مادر عظیم» که اندوه و میل دیرینه آنان به فاش کردن حقیقت و مصائب زندگی پناهجویان، فیلم را به اثری ملایم و نیرومند بدل کرده است. »
ارسال نظر