مستند «هاشمی زنده است» صاف و مستقیم سراغ موضوعی رفته که این روزها یکی از مهمترین بحثهای سیاسی اجتماعی ایران است؛ اینکه از سال ۶۸ به بعد، مسیر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور وارد ریل جدیدی شد و دولتهای مختلف پس از آن، همه روی همین ریل حرکت کردهاند و کسی که این ریلگذاری جدید را انجام داد، هاشمیرفسنجانی بود. اما خانواده و دوستداران هاشمیرفسنجانی دوست نداشتند که بیان شود او زنده است.
زندهبودن هاشمی اجازه نمیداد از او اسطورهسازی شود و بهعلاوه، بهانههای جریانی که مدعی بودند اگر کار به آنها سپرده شود، همه امور را اصلاح میکنند، از آنها گرفته میشد. اما بهرغم درستبودن انتخاب سوژهای که علی طالبی سراغ آن رفت، این اثر را در پرداخت و موضعگیریهایش نمیتواند خالی از ایراد دانست و البته هجمههایی که از طرف مقابل به سمت علاقهمندان و خانواده هاشمی به فیلم شده هم متوجه این نکات ریز و ظریف نیست و بهطور مطلق و بدون دیدن مستند میگویند که «هر کس بگوید هاشمی زنده است لابد دارد دروغ میگوید…» آنچه در ادامه میخوانید گزارشی است که توسط گفتوگوی ما با علی طالبیطادی، کارگردان مستند «هاشمی زنده است» تنظیم شده است.
۱ علی طالبیطادی، فرزند ابوالقاسم طالبیطادی کارگردان سینما و تلویزیون ایران است. او در اکثر جاهایی که برای نمایش مستند «هاشمی زنده است» رفت و آمد داشته، خودش را علی طادی معرفی میکند؛ چون اکثر افراد پدرش را بهعنوان «ابوالقاسم طالبی» میشناسند و حتی در ویکیپدیای برای این کارگردان سینما هم پسوند طادی ذکر نشده است. شاید علی به این شکل میخواسته از زیر سایه پدرش بیرون بیاید و بهعنوان فیلمسازی مستقل شناخته شود.
«ایستادگی در آسمان» را ساخته بودم، تهیهکنندگی مستند «محیط امن»، «دوستان و خانواده»، «کربلای ۹۴» که برای شهدای غواص بود. مستند دیگر «بعد از ۲۵۰۰ سال» بحث دریانوردی ایران بود که از زمان هخامنشیان چنین چیزی را نداشتیم. با ورود انگلیسیها به ایران و دولت قاجار که پای ما را از دریا بریدند. یک مجموعه ۳۰ قسمتی کوتاه با عنوان «آمپاس» کار کردیم که طنز اجتماعی بود. اما مستند «هاشمی زنده است» اولین کار بلند ۱۰۰ دقیقهای من است.
۲ اکبر هاشمیرفسنجانی یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که درباره او کتابها، مقالات و گزارشهای مختلفی نوشته شده و فیلمهای متعددی هم راجعبه او ساختهاند. با این وصف، دیگر لازم نیست کسی که در این حوزه ورود میکند صرفاً این شخصیت را از بیخ و بن معرفی کند و دلایل اهمیت داشتن او برای قرار گرفتن در کانون یک پژوهش جدید بیان شود. حالا باید هر نویسنده و کارگردانی بگوید که چرا هاشمی؟ چرا سراغ این شخصیت رفته و قصد دارد از چه زاویهای او را ببیند.
ابتدای فیلم دو سوال میپرسیم. یک اینکه چطور هاشمیرفسنجانی در فاصله سالهای بعد از انقلاب اسلامی تا آخرین روزهای زندگیاش، بهعنوان یکی از قدرتمندترین مردان سیاسی ایران بدل شد و دیگر اینکه چرا در دورههای مختلف سیاسی، آقای هاشمی برای جریانات سیاسی مهم بود؟ به نظر من این دو سوالی است که نسل آینده روی آن بحث دارند و قرائتهای متفاوتی از آن مطرح خواهد شد. بنا را روی این گذاشتیم که این دو سوال را در مستند جواب دهیم و البته در حواشی مسائل دیگری را هم بیان کنیم. البته در مستند، خط سومی هم در نظر داشتیم؛ اینکه به اذعان اطرافیان آقای هاشمی، او در دوره ریاستجمهوریاش، سازندگیهای زیادی داشته از جمله پل، جاده، سد و… ساخته است. ضمن اینکه اقدامات او تاثیرات بسیاری در فضای اجتماعی کشور داشت که نقدهایی هم به آن وارد است مانند نقدهایی مثل کتاب «توسعه و تضاد» آقای فرامرز رفیعپور که همراه با آمار و ارقام، نقد اجتماعی دوران سازندگی است.
میخواستیم بگوییم که در دوره سازندگی، نوع جدیدی از اقتصاد، ریلگذاری شد که با دهه اول انقلاب متفاوت بود و در دوره آقای هاشمی، بهیکباره کل اقتصاد تغییر کرد. کوپنها عوض شد و یک سری قیمتها تغییر کرد و یک سری به این سمت رفت که به سرمایهداران بهای بیشتری داده شود و آنها پستهای مهم را بگیرند و جاهای استراتژیک را سرمایهگذاری کنند. نمونه عینی این مساله را بخواهیم بگوییم، وزرای آقای هاشمی هستند که در اصطلاح سیاسی بهعنوان تکنوکراتها از آنها یاد میشود؛ آقای هاشمی سال ۶۸، وزرا را به مجلس معرفی کردند که نمایندگان مجلس هم گفتند این وزرا سابقه مکتبی و انقلابی ندارند. اینها را از کجا میآورید که پستهای استراتژیک به آنها میدهید؟ اما آقای هاشمی در مقابل سوال نمایندگان میگوید اینها سابقه انقلابی ندارند، سابقه مبارزه ندارند، زمان شاه زندان نرفتند، من اینها را دارم. اینها قرار است اینجا کار کنند و من اینها را مدیریت کنم. بدنهای از آدمهای فنسالار در قضیه آمدند و آقای هاشمی از ریاستجمهوری میرود و اینها باقی میمانند و در دولت آقای خاتمی همینها غالباً در آنجا مینشینند. دوباره همینها را در دولت آقای روحانی مشاهده میکنیم. سیر این تفکر اقتصادی، در دولت آقای احمدینژاد هم حضور دارد. بحث آزادسازی قیمتها و یارانهها، از جمله سیاستهایی بود که در دولت آقای هاشمی میخواست پیاده شود و نتوانست و آقای خاتمی هم نتوانست و درنهایت آقای احمدینژاد پیاده کرد. اسم مستند هم برای این انتخاب کردیم که هاشمی زنده است. واقعاً تفکر آقای هاشمی زنده است. جالب است که آقای کواکبیان هم قائل به این امر است و در جماران گفتند، هاشمی زنده است، تفکر هاشمی زنده است و هاشمی نمرده است. تفکر هاشمی زنده است و برای آنها انقلاب است، ولی به نظر من انقلابی که هاشمی تعریف میکرد و انقلابی که امامخمینی (ره) تعریف میکرد دو انقلاب متفاوت است. یکی انقلاب مستضعفان و مقابله کوخنشینان بر کاخنشینان است و دیگری هم انقلاب آقای هاشمی است که فئودالها و سرمایهسالاران باشند. خیلی از این چیزهایی که من میگویم پیوست رسانهای است. وقتی فیلمی ساخته میشود خیلی لایهها دارد و قرار نیست همهچیز را همه بفهمند.
۳ ساختن مستند آرشیوی درشرایطی که یک دوره زمانی طولانی به تصویر کشیده میشود، نیازمند گزینشی هوشمندانه و درعینحال هنرمندانه است. اینکه یک مستندساز کدام صحنههای آرشیوی را برای نمایش انتخاب کند و کدام را حذف، درحقیقت مهمترین وظیفه اوست. پیدا کردن آرشیوها و انتخاب آنهایی که در فیلم نمایش داده میشوند کاری بسیار زمانبر است. علی طالبیطادی میگوید کار پیدا کردن این آرشیوها را قبل از فوت هاشمیرفسنجانی شروع کرده بود.
یک تراژدی در کشور ما این است که خیلی از این آرشیوها را از مستندهای خارجی برداشتیم. من و تو کار میسازد و میدانیم از آرشیو ایران برده و خبر آن در همهجا پیچیده است ولی مجبور هستیم از آن کات کنیم و ما در ایران دسترسی نداریم. این آرشیوها را با موچین جدا کردیم. ما از سایتها و مستندهای خارجی خیلی استفاده کردیم. از مستند ایران و غرب استفاده کردیم. اصل اینها هست ولی باید برویم دست دوم استفاده کنیم چون به ما نمیدهند. اینها را یک سری با بدبختی گرفتیم ولی اینطور نیست که برخی فکر میکنند ما وصل بودیم و همینطور گفتیم آرشیو بدهید و ما مستند بسازیم و آنها هم دادند. ما فیلمنامه داشتیم و ذرهذره میکندیم تا پازل را تکمیل کنیم. ما کار را شهریور سال ۹۵ یعنی ۶ ماه قبل از فوت آقای هاشمی شروع کردیم. کار برای متننویسی و بحث فیلمنامه را انجام دادیم و شروع به گشتن آرشیو کردیم، فکر کنم یک ماه پیش بود که یک آرشیو را پیدا کردیم و سیاه بود و نوشته بود صحبت فلانی! یعنی پروسه دو الی چهار ماهه داشتیم. اینکه میگویم دنبال آرشیو بودیم نه اینکه بگویم فقط یکبار پیگیری کردیم؛ مستمرا پیگیریها و زنگها ادامه داشت.
۴ یکی از عمدهترین حملاتی که به مستند «هاشمی زنده است» صورت گرفت، اعلام رقمهای نجومی برای تهیه این مستند بود. یاسر هاشمیرفسنجانی گفته است که علی طالبیطادی سه میلیارد تومان برای این کار گرفته است و روزنامه «ایران» هنگام نقل قول از یاسر هاشمی، این رقم را ۲۰ میلیارد تومان اعلام کرد که مشخصاً نمیتواند اشتباه تایپی باشد و یک شیطنت رسانهای بهحساب میآید. خود طالبی فکر میکند کارش حدود ۸۰ میلیون تومان هزینه داشته است.
این شوخی است. نمیدانم کسانی که این حرف را میزنند مشاوره رسانهای ندارند یا از خود میگویند. به قول یکی از دوستان که میگفت شاید مستندهایی که برای خودشان در تبلیغات انتخابات خرج میکنند با همین رقمهای میلیاردی است. نمیخواهم خیلی در این مسائل وارد شوم چون در انتها میگویم سه میلیارد نبوده و یک میلیارد بوده و باز در آخر میگویند ۵۰۰ میلیون تومان را که دیگر گرفتید. ولی اگر بخواهم برای این مستند، رقم بگویم زیر ۸۰ میلیون تومان است. یک نکته را بیان کنم که الان خود من پنج ماه است هیچ دریافتیای از این پروژه نداشتم. یعنی پول این پروژه تمام شده و کار میکنیم تا خروجی کار را برسانیم. اینطور که این آقایان میگویند، نیست.
۵ عدهای از افراد جامعه متعلق به نسلهای اول، دوم و سوم انقلاب هستند و دهه ۶۰ را دیدهاند. اینها وقتی به معضلات موجود اعتراض میکنند، میگویند که انقلاب قرار نبود اینچنین شود. انقلاب برای مستضعفان بود و الان اینطور شده است. اما وقتی به جوانترها، مثلاً جوانی که قبل از خاتمی را ندیده است، میگویید کشور فاصله طبقاتی دارد میگوید از اول همین بوده است؛ درحالی که یک نفری پیدا شد و مسیر را به این سمت برد و از یکجایی به بعد بود که انقلاب شکل دیگری پیدا کرد. این نکته را باید توضیح داد و شاید در مستند «هاشمی زنده است» به آن توجه جدی نشده است.
شاید این ضعفی باشد که خود من هم روی آن فکر نکرده بودم. بالاخره «هاشمی زنده است» اولین تجربه ما در فیلمسازی مستند برای مخاطب دهه هشتادی است. البته مخاطبان دهه ۷۰ یا حتی هشتادی ما هم یک سری چیزها را شنیدهاند. مثلاً اینها را که انقلاب ما طرفدار محرومان است. ما طرفدار مستضعفان هستیم. در همه انتخاباتها کاندیداها این دفاعیه را دارند که ما قرار است قشر ضعیف جامعه را توانمندسازی کنیم. اینها چیزهایی است که همه میدانند و میگویند پس چرا محقق نمیشوند. این شعارها از کجا میآیند؟ چرا در دولتهای ما این شعارها آنقدر زیاد است؟ چون ماهیت انقلاب این را میپذیرد که شما از این جنس مطالب را بیان کنید. برای همین میخواهند خود را به انقلاب ارجاع دهند. همواره میخواهند به چیزهای خوب ارجاع دهند. شاید ضعفی در کار باشد ولی اگر بخواهم چیزی از جهت دفاعیه بگویم که شاید دفاعیه خیلی محکمی هم نباشد، این است که خیلی از مردم میدانند این چیزها هدف انقلاب بوده است؛ یعنی بحث عدالتطلبی، فقرستیزی و… منظور است.
۶ مطابق هدفی که مستند «هاشمی زنده است» برای خودش تعریف کرده، ابتدا باید از پرتره مدنظرش شخصیتپردازی میکرد و هاشمی را بهعنوان پدرخواندهای نشان میداد که با صورتکهای مختلف وارد عرصه میشود. صورتکهایی مثل خاتمی، احمدینژاد، روحانی و…. این، البته هدف خود فیلمساز بوده نه چیزی که مطلقاً یک مستند درباره زندگی هاشمیرفسنجانی باید در قالب آن قرار بگیرد. اما میشود حرف و حدیثهایی مطرح کرد درباره اینکه آیا علی طالبیطادی، توانسته است مستندش را به این هدف برساند یا نه او خودش فکر میکند که اگر این کار را میکرد، چیزی شبیه چهره مخوفی که از این شخصیت تابهحال ارائه شده را تکرار کرده بود.
هاشمی یک کلاف سردرگم است. تمام مستندهایی که در جبهه انقلاب راجعبه او ساخته شده، یک نکته را خیلی برجسته کردهاند و آن اینکه هاشمی از اول یک شخصیت مخوف و شخصیتی است که مشکوک است و حتی در این کارها موسیقی هم لایههای پنهانی دارد. شما خیلی کم هاشمی را در مستندات خوب دیدهاید. ما در این مستند این سوی هاشمی را هم بیان میکنیم. بنا نبود از ابتدا هاشمی را شخصیت مخوف نشان دهیم. به نظر من مستند ما فتح بابی در این زمینه است. من اصلاً نمیگویم یک هاشمی ساختم و این هاشمی اصلی است و دیگر نیست. کار ما این بود که یکبار هاشمی را بازخوانی کنیم. باید برای هاشمی ۱۰، ۲۰ مستند ساخته شود. اگر بگوییم ۳۰ مستند هم باید ساخته شود، اغراق نیست چون او تاثیری بسیار جدی در لایههای کشور گذاشته است.
۷ چیزی که درباره مستند علی طالبیطادی، خانواده و هواداران آقای هاشمی را آزار داده، ترس از جاافتادن همین یک جمله در ذهن افراد جامعه است؛ این جمله که «هاشمی زنده است». آنها ترجیح میدهند که هاشمی زنده نباشد تا بشود از او اسطوره ساخت و بهعلاوه، بشود ایرادهایی که بر اثر تداوم اجرای تفکر هاشمی در جامعه ایجاد شدهاند را انکار کرد. پس آنها تمایل دارند که تداوم اجرای تفکر هاشمی در جامعه را انکار کنند.
آقای یاسر هاشمی گفتهاند که کل مستند دروغ است. من میدانم که ایشان خودشان مستند را ندیدهاند و خودشان گفتند که آقای فوأد صادقی کار را دیده و برای من گزارشی از آن نوشته است. ایشان بدون اینکه مستند را ببیند میگوید «متاسفانه صحنهها، تصاویر و اطلاعات دروغ در این فیلم بسیار زیاد بود»، اما نگفتند کجاها مشکل داشت. من میخواهم ۱۰ مورد را بیان کنند. در جلسهای که ما با فاطمه هاشمی و یاسر هاشمی داشتیم به آنها گفتیم که شما خودتان ۱۰ درصد از دوره آقای هاشمی انتقاد کنید تا ما همین انتقاد که خودتان قبول دارید را در فیلم بگذاریم. عیناً این حرف را بیان کردند که دوره سازندگی همهاش خوب بود. این حرف وقتی زده میشود یعنی باب گفتوگو بسته است. یعنی در دهان منتقد را گل بگیرید و وقتی حرف میزند، بگویید دروغ میگوید. ما باید میگفتیم هاشمی فوت کرده و او را تمام میکردیم تا اینها راضی شوند. از نظر آنها سکانس بعدی و این قطار که درحال ادامه حرکت نشان داده میشود، اضافه است. اگر قطار در کار نبود و سکانس آخر نبود که نشان میداد هاشمی زنده است، کسی به ما خرده نمیگرفت. چون قطار اقتصاد کشور سالهاست که در همان مسیر قرار داده شده توسط هاشمی حرکت میکند. مسیر اصلی و پیشین این قطار در سال ۱۳۶۸ به سمتی تغییر داده شد که هنوز هم کسی نمیداند مقصد آن کجاست و قرار است کجا برود. این برآشفته شدن به نظر من از این سکانس و فینال کار ماست. اگر این دو را برداریم به نظر من همه این حرفهایی که گفته شده است، آن میزان فشار را برای آنها ندارد. برای آنها این سنگین است که چرا گفتید هاشمی زنده است. هاشمی نباید به این شکل نقد شود.
*فرهیختگان
نظرات