هنر را رسانهها به مخاطبان معرفی میکنند. یکی از مهمترینِ این رسانهها در کشور ما تلویزیون است که زیر نظر سازمان صدا و سیما اداره میشود. این سازمان، ۲۰ شبکه تلویزیونیِ سراسری، ۱۲ شبکه برون مرزی و ۳۳ شبکه استانی دارد که ساعتهای بسیاری در طول شبانه روز برای مخاطبان میلیونیِ تلویزیون برنامه پخش میکنند. بیشتر این برنامهها هم با موسیقی همراه هستند. حال باید دید تلویزیون با این حجم بالای برنامهها و مخاطبانش، توانسته است در ارتقای سطح کیفی موسیقی در کشور و در نزد مخاطبان تاثیر بسزایی داشته باشد یا خیر.
امروز در دسترسترین رسانه در کشور ما تلویزیون است. بیشک هیچ رسانهای در ایران به اندازهی تلویزیون مخاطب ندارد. در عین حال بیشترین حجم موسیقی در قالب برنامههای تلویزیونی پخش میشود. پس آنچه از تلویزیون چه در قالب برنامههای مختلف و چه در قالب برنامههای موسیقایی پخش میشود، بیشک تاثیر بسیاری بر جامعه خواهد داشت. بسیاری از اهل هنر بر این باورند که تلویزیون آنگونه که بایسته و شایسته است به موسیقی اصیل و جدی نمیپردازد و بیشتر به پخش موسیقیهای سطحی مشغول است. از سوی دیگر مدیران تلویزیون شاید این نظر را چندان قبول نداشته باشند. آنها میگویند شبکههای تلویزیونی تعدادشان زیاد است و انوع مختلف موسیقی از این شبکهها پخش میشود.
بر آن شدیم تا پروندهای با عنوان «موسیقی در تلویزیون» را منتشر کنیم تا در آن به بررسی اوضاع موسیقی در تلویزیون بپردازیم. سراغ حسین پرنیا رفتیم تا اوضاع موسیقی را از دیدگاه این آهنگساز و نوازندهی برجسته جویا شویم. در ادامه متن گفتوگو با حسین پرنیا را میخوانید:
* اوضاع موسیقی اصیل ایرانی را در تلویزیون چگونه میبینید.
به هنگامی که طرحِ موضوعِ موسیقی ایرانی از یک رسانه، آن هم تلویزیون یا به اصطلاح «صدا و سیما» به میان میآید، ذهن من به این سمت میرود که مگر دیگر برنامههای تلویزیون حال خوبی دارد که حال میخواهیم به اوضاع موسیقی ایران در آن بپردازیم. با کمی، فقط با کمی دقت پاسخِ پرسشِ شما پیداست؛
«از کوزه برون همان طراود که دراوست»
اما اگر منظور شما از طرح این پرسش هماهنگیِ بینِ موسیقی و دیگر برنامههای این رسانهی به اصطلاح ملی است؛ من نظرم این است که در این زمینه هماهنگی بسیاری وجود دارد و خوب است و درخورِ هم پیش رفته و میروند.
* آیا رسانه ملی آنگونه که شایسته است به موسیقی اصیل ایرانی(موسیقی سنتی) پرداخته است.
سخن از شایستگی است. میتوان گفت؛ هر چیزی زمانی به شایستگی و بالندگی میرسد که اسبابِ آن شایستگیها و بایستگیها فراهم آمده باشد.
امروز میشود چهار دهه عمر این رسانه را در ترویج فرهنگ و هنر به نقد نشست و به آسیبشناسی آن پرداخت. آن هم به دلایلِ گوناگون؛ نخست آنکه چگونه میشود بالهای فرهنگ یک جامعه را چید و برچید و کوتاه کرد و به یغما سپرد؟
چگونه میتوان پشت پا زد به اصول و تجارب و همت و محتوا و انگیزهها؟!
چگونه میتوان شرایط را به جایی سوق داد تا زیرساختهای هُنر و فرهنگ به سُستترین جایگاه خود نازل آید؟ و آیا اساسا هر برنامهای که با نام فرهنگ و هنر ساخته و پرداخته شود، تفکر و محتوای هنری، فرهنگی دارد؟!
موسیقی زبان ارتباط و بیانِ آن چیزی است که نمیشود در قالب سخن و حروف بیان شود؛ حال آیا میشود این هنر را به عنوان سرگرمی و پیشابرنامه و پسابرنامه به بهانههای گوناگون جا داد؟!!
همهی این پرسشها گویای آن است که تلویزیون(که باور دارم هنوز هم برای نجاتش دیر نیست و میتوان با سختیهایی، دوباره ترمیم شود) به جای اینکه همهی تلاش و همتاش را در جذب و جلب مخاطب به کار گیرد، گویی در عکس این ماجرا کوشیده است. تلویزیون نتوانسته آنچنان که باید و شاید مخاطب محور باشد و با راستی و درستی و سخنِ مطلوب با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و به عبارتی خیلی خیلی ساده، شایستگیهای موسیقی ایرانی را به نازلترین سطح که حتی نمیشود با بسیاری از انواع موسیقی در قبل از انقلاب مقایسه شود، رسانیده است.
*آیا مسیری که اکنون در تلویزیون دنبال میشود، به موسیقی اصیل ایرانی لطمهای وارد میکند یا خیر.(گاهی ممکن است رسانهای به یک هنر برای معرفی و گسترشش کمکی نکند، گاهی هم ممکن است حرکتش خواسته یا ناخواسته، به آن هنر ضربه وارد کند)
چنانچه سیاستهای فرهنگی و هنری و موسیقایی تلویزیون با اهدافی خاص و برنامههایی از پیش تعیین شده پیش میرود، به این نتیجه میرسیم که در کار خود بسیار دقیق و هوشمندانه و درست عمل کردهاند و میکنند. اما اگر مسئولان مربوط به بخش فرهنگ و هنر و موسیقی، خود نیز از عملکرد حاصله دلِ خوشی ندارند و دچار بحران هستند، من میگویم به جد باید با آنها وارد گفتمان شد و آسیبهای مربوط را به آنها به طور کاملا شفاف(نه مصلحتی) بیان کرد. البته ناگفته نماند من نقدم کاملا در جهت بهبود است، نه آنکه بخواهم فقط ایراد گرفته باشم و از ارائهی راهکارها حرفی نزنم؛ بلکه به نظرم نقدی رواست که به بهبود اوضاع کمک کند و راه کار ارائه دهد. البته اگر گوشی برای شنیدن باشد.
و دیگر اینکه مسیری که در برنامههای موسیقی تلویزیون دنبال میشود، چنانچه با همین سرعت پیش رود، در دهههای آینده، ایران تنها چیزی که نخواهد داشت هویت موسیقایی، فرهنگی و هنرِ اخلاق محور است و دیگر باید گفت، آنچه به عرصهی ظهور خواهد رسید، فرهنگ دستِ چندمیِ آمریکایی، اروپایی است که ریشههای گوناگون خود را دارد و میبایست در جایی مفصل به آن بپردازیم.
* به نظر شما میزان پرداختن تلویزیون به موسیقی پاپ به همان اندازهای است که به موسیقی ایرانی میپردازد؟
وقتی میگوییم «موسیقی پاپ» آیا منظورتان همین موسیقی سردرگُمی است که مخاطبانش کم سوادانِ فریب خوردهی و مافیای پول هستند؛ یا آن موسیقیِ پاپی که روزی توسط هنرآموختگان و افراد تحصیل کردهی اخلاق محور و فرهنگ باور و هنرمند، ساخته و به گوش مردمِ جامعه رسیده؟! مفهومِ پاپ در جامعهی ما به خوبی معلوم نیست. موسیقیهای سردرگم را نام گذاشتم، چون بیشترین مفهومِ بیمفهومی در این نامگذاری معلوم و پیداست. تلویزیون ما دانسته یا نادانسته آنچنان با صدای قرا آهنگِ "خر برفت و خر برفت" را سر میدهد که جایی برای گفتن حرفی نمیگذارد....
اما موسیقی ایرانی؛
ما اینجا باید دو چیز را از هم جدا کنیم، نخست ، بخشِ واحد موسیقی تلویزیون یا همان مرکز موسیقی و سرود را و دیگر موسیقیهایی که توسط تهیه کنندگان و برنامهسازان در تلویزیون استفاده میشود.
آنچه در مرکز موسیقی ساخته و پرداخته میشود شاید در دورههای مختلف آسیبهایی جدی به موسیقی و موسیقی مفهومی، علمی و پیامیِ ایران زده است، اما کارشناسان و هنرمندان مرکز موسیقیِ تلویزیون، اگر نگویم از بهترین هنرمندان هستند؛ بیشک از کارشناسان بسیار خوب و با ارزش هستند و خودشان از موزیسینهای قابلِ کشورند و بسیاری از استادان به نام که سابقهای درخشان در عرصه موسیقی دارند، از همین مرکز بیشترین آثار خود را به گوش مردم رساندهاند. نمیتوان آثار ارزشمندی که در مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما تولید شده را نادیده گرفت. بی انصافیست که در این ملغمه ها،این عزیزان کمبها شمرده شوند و به یک چوب زده شوند و رانده.
آنچه نام تلویزیون و موسیقیِ تلویزیون را خدشهدار و بیمحتوا و زیر سوال برده و میبرد، کج فهمی و سلیقهای برخورد کردن و بیسوادی و یکدندگیِ عدهای تهیه کنندهی کم سواد است و البته بوی خوشِ پولهای به رانت دست داده و یههویی به باد داده والبته همین بویِ خوشِ پولِ برخی از تهیه کنندگان و برنامهسازانِ بی آتیه و تازه به دوران رسیده و سفارش شده است که این همه دردسر آفریده است.
این همان نکتهای است که همگان به آن نمیپردازند، و این نکته بسیار قابل تامل است و بسیار مهم و البته نکته همین جاست که این مسائل تبدیل به تیمهای مافیایی هم شده است و هر منتقدی را در همان ابتدای نقدش خاموش و استخوانهایش را میشکنند. این مسئله میبایست توسط دست اندرکاران دلسوز و با تجربهی تلویزیون جدی گرفته شود و هر چه زودتر دست این نو دولتانِ مداح و مجیزگو را کوتاه و کار را به اهل آن بسپارند. من این مختصر گفتم، باقی میطلبد همت و کاردانیِ مسئولان موسیقی که میخواهند، اوضاع بهبود پیدا کند،که طرح این آسیب شناسی بنده را جدی بگیرند.
* نظرتان درباره خوانندگانی که به برنامههای پرمخاطب تلویزیون میروند چیست. در یک سال گذشته شاهد حضور خوانندگان تازهکارِ حوزه پاپ در برنامههای پرمخاطب تلویزیون بودهایم. به نظر میرسد این روند حتی به موسیقی پاپِ با کیفیت هم ضربه میزند. نظر شما در این باره چیست.
در پرسش قبلی به طور اجمالی به این پرسش پاسخ دادم. نکته اینجاست که چه کسانی پشتِ این ماجرا هستند. یک خواننده که حتی الفبای موسیقی را نمیداند و دارای فرهنگ شعوریِ نازلی است و شناختِ سطحی از فرهنگ و هنر دارد را به جایی دعوت میکنند که نامش تلویزیون است. مردم از طریق این رسانه با نام و کارِ چنین افرادی آشنا میشوند و البته برای بسیاری از مردم این عمل تلویزیون حجت است.
پشت تیتراژهای ماه رمضان چه کسانی هستند؟ پشت ماجرای دعوت شدگان به برنامههایی که خود هویت فرهنگی جامعه را به نازلترین سطح سوق میدهند، چیست؟ اینها چه کسانی هستند که سودشان در همین برنامههای کم محتوا و یا بیمحتوا و فاقد معیارهای ارزشی و اخلاقی است؟
کاش پاسخ به پرسشهای شما در چند برگ خلاصه نمیشد.
* در طی چند دههای که در عرصه موسیقی فعالیت کردهاید، آیا برنامهای در تلویزیون ایران دیدهاید که از نظر کیفی مورد تایید شما باشد.
کیفیت برنامهها بیشتر متعلق به دو دههی اول انقلاب است. البته به برنامههای همان زمان هم نقدهایی رواست ... اما از سریالها و موسیقیها و برنامهها به علت اینکه دست افراد با تجربه بود، برنامههایی درخور داشتهایم و مخاطب محور و در بسیاری از برنامهها برای سنین مختلف، برنامههایی دارای محتوا و ارزش را شاهد بودیم. اما در دو دههی گذشته متاسفانه سیر نزولی با سرعتِ بسیار زیادی داشتهایم.
* اگر بخواهید تعریف درستی از یک برنامهی تلویزیونی با موضوع موسیقی ارائه دهید، آن تعریف کدام است. به عنوان یک نوازنده و آهنگساز در عرصه موسیقی، چه انتظاری از برنامهای دارید که ویژهی موسیقی است.
تعریف من از موسیقی در جامعه و موضوع تلویزیون این است؛ موسیقی باید زندگی آور باشد. پیام مهر بیاورد. محتوا و فرم داشته باشد. با مردم سرزمیناش و مردم جهان به راستی در سخن باشد.
موسیقی ایرانی شامل ایران کامل است نه بخش و عده ای خاص. موسیقیای که برای مردم زندگی آور باشد، خود راه خود را در میان مردم میگشاید. اما اگر هزار ممیزی کرد و به بیتجربگان سپرد، همین میشود که امروز هست. نتیجهی حاصل، مربوط است به آنانی که هنر و موسیقی را از جامعه گرفتند. من تعریفم از برنامهها این است که مردم آنچه که زندگی آور باشد را میخواهند. پس چیزی که زندگی کُش باشد، خواهد مُرد. آنچه معنا دهد، معنا میشود. آنچه بیمعنا باشد، بی شک رسوا میشود.
* شما مولف آثار بسیاری در عرصه موسیقی هستید. آیا تلویزیون حقوق مولف را درباره آثار شما رعایت میکند؟ (تا کنون دیدهاید که اثری از خودتان، بدون کسب اجازه از شما در تلویزیون پخش شود)
پرسش بسیار خوب و پاسخ به آن بسیار دشوار و خنده آوار است. در جامعهی ما حقوق هنرمند یا پایمال یا چپاول یا اصلا داده نمیشود. حق کپی رایت هم رعایت نمیشود؛ هم از سوی تلویزیون و هم شرکتهایی که با شرایط کاملا قانونی، حقوق ما را قانونی بالا میکشند و ...
این مورد شبیه همین ماجراست که؛ اغلب ما میدانیم رشوه هست، اما اگر کسی عنوانش کند، میتوان علیه او شکایت کرد و...
وقتی تلویزیون قراردادی که با من میبندد را به من نمیدهد، یعنی چه؟! وقتی من مجبورم برای گذران زندگی کار کنم چیزی که به وجود خواهد آمد، هنرگردانی ست نه هنر آفرینی، در صورتی که هنرمند باید کارش تولید فکر باشد نه گذران زندگی.
تعداد ۱۳ تصنیف از ساختههای من در انحصار تلویزیون است که متعلق به آنهاست. اما بسیاری از دیگر آثار من در تلویزیون پخش میشود. چند باری هم که به طرح این موضوع پرداختهایم پاسخ دوستان این است که «برای معرفی آثار آنها را در تلویزیون پخش میکنیم.»( البته این بی نظمی توسط تهیه کنندگان است )
* آخرین باری که شما به تلویزیون دعوت شدهاید کی بوده است؟ در چه شرایطی و در صورت انجام چه کارهایی از سوی تلویزیون حاضرید به این رسانه بروید و در برنامههایش به عنوان مهمان حضور داشته باشید.
آخرین بار به برنامهی یک قدم مانده به صبح دعوت شدم که مجریاش آقای کاکاوند بود. این برنامه نقبی میزد به تاریخ گستردهی موسیقی ایران و ...
*تسنیم
ارسال نظر