«حدود ۹۰ درصد از مردم تاکنون تئاتر ندیدهاند» این نتایج یک نظرسنجی ست که چند روزی نقل محافل تئاتر و هنری کشور شده است، اما بهراستی مخاطبان تئاتر در کشور تنها ده درصد از جامعه میباشند؟ مگر نه اینکه از زمان استقرار دولتهای یازدهم و دوازدهم وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی بارها و بهکرات از استقبال مخاطبان در تئاتر سخن گفتهاند؟ از علی جنتی که چند سال پیش و در حاشیه بازدید از خانه هنرمندان در مصاحبه با یکی از رسانهها از این استقبال سخن گفت، گرفته تا سید عباس صالحی در حاشیه تماشای یک نمایش همگی بهنوعی حضور و استقبال مخاطبان از تئاتر را حتی بهعنوان عملکرد موفق وزارت ارشاد در حوزه تئاتر برشمرده و از آن بسیار سخن گفتهاند. اما از زمانی که این نظرسنجی منتشر گردید مشخص شد علیالظاهر اوضاع استقبال مردم از تئاتر نهتنها در حد و حدودی آن چیزی که آقایان وزیر تاکنون سخن گفتند نیست بلکه بسیار بدتر و ناامیدکننده نیز است.
اما بهراستی چرا تنها ۱۰ درصد از مردم پا به سالنهای تئاتر گذاشتهاند و اساساً مگر نه اینکه بیش از یکصد نمایش هر شب در نقاط مختلف شهر تهران به روی صحنه میروند پس چرا ۹۰ درصد از مردم هرگز تئاتر ندیدهاند؟ با این آمار ارقام پرسشی که مطرح میشود آنکه پس مخاطبان این بیش از یکصد نمایش چه افرادی هستند؟
البته نتایج این آمار و ارقام بسیار ساده و قابل پیشبینی بود، زیرا کافی است در طول سال بهصورت تصادفی سری به سالنهای تئاتر زده تا میزان مخاطب دستان آمده و یا حتی خیلی سادهتر از آن سری به سایتهای فروش بلیت زده تا میانگین فروش این یکصد نمایش را خودتان بیدردسر و بدون مراجعه به سالن تئاتر مشاهده کنید. نمایشهایی که بعد از چند اجرا بیسروصدا و البته بعد از شکست خوردن در هزار و یک ترفند تبلیغاتی درنهایت به دلیل عدم استقبال متوقف میشوند.
اما آیا این عدم استقبال ۹۰ درصدی مردم از تئاتر را نباید در سیاستهای نادرست و البته فاصلهایی روزافزون هنرمندان و آثارشان از مردم دانست؟ بهعنوانمثال چه تعدادی از همین یکصد نمایشی که در اسفندماه در تهران به روی صحنه رفت این قابلیت را داشت تا مردم و یا غالب خانوادهها را به سالن تئاتر بکشاند؟ دیگر سخن از قیمت بلیت به میان نمیآوریم که قیمتهای نجومی و عجیب بلیت خود حکایت صد من کاغذ است و تکرار مکررات؟ بهعنوان نمونه چگونه یک خانواده باقیمت میانگین ۵۰، ۶۰ و یا در فاجعهترین حالت ممکن باقیمتهای ۱۸۰ و ۲۰۰ میتواند به تماشای تئاتر بروند؟
نقش تئاتر در شهرستانها چیست؟ چرا هیچ آماری از مخاطبان شهرستانی تئاتر وجود ندارد؟ چرا همه امکانات معطوف به تهران شده است؟ چرا یک سالن خوب نمایش در شهرستانها وجود ندارد؟ چرا نمایشهای باکیفیت و پرمخاطب تهرانی حاضر نیستند در شهرستانها به اجرای نمایش بپردازند؟ اینها سوالاتی است که مدیران و هنرمندان تئاتر باید پاسخگو باشند تا شاید علت این حد کم استقبال مخاطبان از تئاتر در کشور تا حدودی روشن شود.
بیتردید انتشار این آمار بیش از آنکه سمتوسویش برای مردم باشد زنگ خطری ست برای مدیران و هنرمندان تئاتری که از علیرغم ادعایهای فراوان دیرزمانی است که خود و بهتبع آثارشان را از مردم جدا دانسته و یک کلونی کوچک تشکیل داده به خیال آنکه کل دنیا در همان کلونی قرار دارد و هر که در آنجا نباشد چندان به شمار نمیآید و اینچنین به گذران زندگی و خلق آثار هنری میپردازند، راه و روشی که نتیجهاش عدم استقبال ۹۰ درصدی جامعه از آثارشان میباشند.
اما درنهایت امیدواریم در سال آینده با اتخاذ سیاستهای معقول و منطقی و البته تولید آثاری که برآمده از بطن و متن مردم باشند شاهد استقبال اکثریت جامعه از تئاتر باشیم.
ارسال نظر