دکتر عبدالحسن پیروز/ به تازگی متنی با عنوان نظامنامۀ تهیهکنندگی سینمای ایران منتشر شده است که میکوشد تا ضمن تبیین جایگاهِ تهیهکنندگی سینما و لزوم تحول در تعریف این جایگاه، شرایط لازم جهت عضویت در صنف تهیهکنندگی سینمای ایران را بیان کند. نظر به اهمیت موضوع و نیز با عطف توجه به تبعات تصویب و تأیید چنین اسنادی، بر آن شدیم تا نکاتی را در خصوص ابهامات و اشکالات متن مذکور طرح نمائیم:
نظامنامه یا عضویتنامه؟
هر چند متن مورد اشاره ذیل عنوان نظامنامۀ تهیهکنندگی سینمای ایران عرضه شده است اما واقعیت این است که در این متن صرفاً به ذکر شرایط لازم برای عضویت در صنف تهیهکنندگان سینما پرداخته شده است و در آن اثری از آنچه از هر نظامنامۀ تولیدی انتظار میرود (نظیر: زیرنظام ارزشها، زیرنظام حقوقی، زیرنظام مدیریت کیفیت، زیرنظام نیروی انسانی، زیرنظام آموزش، زیرنظام سرمایهگزاری و جذب سرمایه، زیرنظام رقابت، زیرنظام تعهدات نسبت به مخاطب، زیرنظام پایش و سنجش رضایت مخاطب و ...) نیست.
قوارۀ نامعین
در متن مذکور، گسترۀ معنایی و مصداقی واژههایی نظیر سینما یا تعابیری نظیر تولید فیلم، نامشخص است؛ آیا این تهیهکنندگی، فقط شامل تولید فیلمهای بلند است یا آثار کوتاه و میانمدت را هم شامل میشود؟ آیا فقط آثار سالُنی مد نظر است یا فیلمهای شبکه نمایش خانگی و غیره را هم در بر میگیرد؟ آیا بر اساس این نظامنامه، تهیهکنندگیِ آثار مستقل، تجربی و کمهزینه، با تهیهکنندگیِ آثار حرفهای و تجاری در یک ردیف قرار میگیرند؟
اهداف بدون اسباب
در ابتدای متن، از اصولی نظیر لزوم تغییر نگاه و تغییر در شیوههای تولید بر اساس استانداردهای جهانی صنعت سینما، توسعۀ بازار، امنیت بازار، تضمین حقوق مالکیتی و معنوی، امنیت سرمایه، خلاقیت، نوآوری و گشایش حوزههای موضوعی نو، توجه به عرف اخلاقی جامعه و ارزشهای والای انسانی، شناخت نیاز مخاطب، درک منافع ملی و ... یاد میشود اما در متن متعاقب آن هیچ مطلبی که به نحو مستدل و مستند بتواند تحقق این امور را گواهی کند وجود ندارد. بیشک صرف اعلام چند شرط برای عضویت در یک صنف سینمایی، هیچ کمکی به صنعتیشدن سینما تا حد انطباق با استاندارهای جهانی یا درک منافع ملی و ... نخواهد کرد.
چسبیدن به وضع موجود و شعار تحول خواهی
در حالی که تهیه کنندگان این متن، در پیشانی نظامنامۀ خود از لزوم تغییر نگاه، تغییر شیوۀ تولید و ... سخن می گویند اما در عمل دلبستۀ حفظ وضع موجود و شیوه های کنونی تولید فیلم هستند چراکه بر مبنای این نظامنامه، کلیۀ ارزیابیها، تشخیص ها و داوری ها را همین تهیه کنندگانی برعهده دارند که حاصل کارشان همان وضعیتی است که دربارۀ ضرورت تحول در آن شعار می دهند! واقعاً باید پرسید اگر تهیه کنندگانِ تاکنونی کارشان را بلد بوده اند، نیازهای مخاطب را شناخته اند و خلاقانه و نوآورانه و مطابق با استانداردهای جهانی، صنعت سینمای کشور را به جلو برده اند پس دیگر چه نیازی به آن هدفگذاری های تغییرگرا و تحول خواه در حوزۀ تولید فیلم است!؟ و اگر ایشان تاکنون توفیقی در موارد مذکور نداشته اند پس چرا اکنون نیز باید به تنهایی در مسند قضاوت و تشخیص صلاحیتها بنشینند!؟
فردگرایی
آنچه به عنوان نظامنامۀ تهیه کنندگی آمده کاملاً فردگرایانه و قائم به فرد است. این در حالی است که سالهای سال است در کشورهای موفق در عرصۀ سینما، رکن اصلی تولید سینمایی با توجه به گستره، ابعاد و پیچیدگی های آن در عصر کنونی، نه فرد یا افراد خاص بلکه کمپانی ها هستند. به بیان دیگر امروزه عنوان تهیه کننده نه به فرد یا گروهی از افرادِ شریک بلکه به یک کمپانی تعلق می گیرد. غفلت از این واقعیت، ما را در تعاریف کهنه و ناکارآمد از ماهیت تهیه کنندگی گرفتار می کند و پیشاپیش امکان تحول در نحوۀ تولید سینمایی و غلبه بر نقاط ضعف تاکنونی سینمای ما را از بین می برد. مادامیکه مثل آنچه نویسندگان این نظامنامه آورده اند، تهیه کننده را صرفاً فرد یا افرادی تلقی کنیم که قرارست با انتخاب یک فیلمنامه فیلمی بسازند، از ارکان و عناصر مهمی نظیرنظام استعدایابی، واحد حقوقی، واحد بازاریابی، کانون مخاطبان و ... که بخشهای جدایی ناپذیری در ساختار هر کمپانی حرفهای تولید فیلم به شمار می روند غافل خواهیم بود و بهای این غفلت را با تولیدات دِیمی و غیرحرفه ایِ خود پرداخت خواهیم کرد.
جالب است که تهیه کنندگان نظامنامۀ مورد اشاره از وجود هفت تخصص تهیه کنندگی [شامل: دانش به روز از صنعت فیلمسازی، شناسایی کامل از وظایف و تخصصهای عوامل تولید فیلم، توانایی تشخیص امکان جذب مخاطب (عام یا خاص) در فیلمنامه ها، مهارت های ارتباطی اعم از حقوقی و فنی در مذاکره و پیگیری روند تولید و همچنین پاسخگویی در حوزه های یاد شده، توانایی مدیریت، رهبری، تدبیر در روند تولید، توزیع و نمایش فیلم، قدرت تشخیص مصالح سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی در چارچوب منافع ملی، قدرت تأمین و کسب منابع مالی شفاف و قانونی] نام برده اند در حالی که بدیهی است در دنیای امروز هر یک از این ویژگیها ناظر به دانش، تخصص و پیشۀ مستقلی است و تجمیع همه یا تعدادی از آنها در یک نفر، هم بعید و دور از واقعیت است و هم غیرضروری و غیرحرفه ای.
سنجش نامعتبر
مطابق متن نظامنامه، سنجش صلاحیت فرد برای تهیه کنندگی، توسط تهیه کنندگان کنونی سینما و از طریق بررسی مدرک تحصیلی، سابقۀ سرمایه گذاری، سابقۀ تهیه کنندگی، سابقۀ مدیریت و مصاحبه در خصوص تخصص های هفتگانه صورت می گیرد. در این خصوص چند نکته قابل ذکر است:
چه شخص یا مرجع قانونی و با کدام استدلال یا استناد قانونی، عنوانِ "تهیه کنندۀ سینما بودن" را منوط و محدود به کسب اجازه یا تأیید تعدادی از تهیه کنندگان قدیمی تر سینما کرده است و به ایشان صلاحیت انحصاریِ بررسی و تشخیص این امر را عطا کرده است!؟
افرادی که خود در اضافه یا کمشدن دیگران به حلقۀ تهیه کنندگان ذینفع هستند اساساً مرجع درستی برای سنجش و ارزیابی صلاحیت متقاضیان جدید به شمار نمی روند.
صرف وجود سابقۀ تهیه کنندگی نمی تواند صلاحیت تهیه کنندگان موجود را برای سنجش صلاحیت دیگران اثبات کند کمااینکه کارنامۀ فعالیت ایشان(علیرغم کمیت بالا) از وضعیت مناسب و مطلوبی که خودشان در مقدمۀ نظامنامه نشانه گرفته اند بی بهره است.
به فرض اینکه احراز عنوان تهیه کنندگی منوط به کسب امتیازی باشد چرا معیارهای کسب امتیاز، عموماً بر امور کمی نظیر تعداد فیلم های قبلی، تعداد سالهای مدیریت و درصد جذب سرمایه استوار شده اند؟ چرا فردی که شش فیلم بد و ضعیف و مبتذل تولید کرده است باید امتیاز بیشتری نسبت به کسی که پنج فیلم خوب و موفق تولید کرده کسب کند؟ و از همه بدتر چرا به کسی که کمتر از سه فیلم داشته است و مثلاً دو فیلم خوب تولید کرده امتیازی تعلق نمی گیرد!؟
باز هم به فرض اینکه احراز عنوان تهیه کنندگی منوط به کسب امتیازی باشد چرا مهمترین شرط وجودی سینما و اصلیترین سرمایۀ آن یعنی مردم و تودۀ مخاطبان هیچ جایگاهی در این میان ندارند!؟ آیا همین یک نکته کافی نیست تا تنظیم نظامنامۀ مورد اشاره را صرفاً در جهت پهن شدن یک سفرۀ محدود برای انتفاع یک گروه خاص ارزیابی کرد؟
مانع تراشی بر سر راه فیلمسازان جوان و نیروهای تازه نفس
در عصر و زمان های که سرعت ارائۀ خدمت به مردم اصل اساسی هر نوع خدمت رسانی است و در کشور خودمان صدور مهمترین مدارک هویتی در کمتر از چهار هفته پس از درخواست فرد صادر می گردد، جلسۀ بررسی صلاحیت تهیه کنندگی فقط چهار بار در سال آن هم در نیمۀ اولِ اولین ماه هر فصل برگزار می شود و متقاضی ای که درخواست خود را ابتدای یک فصل می دهد باید تا ابتدای فصل آینده منتظر تشکیل جلسۀ ارزیابی بماند! ضمن اینکه برای شورای ارزیابی نیز هیچ ضرب الاجلی جهت اعلام نتیجۀ بررسی تعیین نشده است! واقعیت اینست که این نظامنامه بر خلاف آنچه در مقدمه آورده نه تنها منتج به ایجاد تحول نمی شود بلکه در زمانی که دولت شعار مقررات زدایی و الغاءِ مجوزهای بیهوده و دست و پاگیر را در راستای رونق تولید سر می دهد، عملاً با ایجاد موانع غیرعلمی، غیرقانونی و گذشته گرا از سوی یک طیف خاص و ذینفع در ماجرا، یا جلوی ورود نیروهای جوان، با انگیزه و مستقل را به عرصۀ تولید فیلم می گیرد یا سرعت ورود ایشان را کُند می کند و یا در وضعیتی بدتر، آنها را ناچار می کند تا تحت نظر همین تهیه کنندگانِ کنونی سینما فعالیت نمایند.
در پایان باید تأکید کرد که نظامنامۀ مورد اشاره؛ اولاً فاقد محتوای نظام نامه ای بوده و نسبت به نیازها و خلأهای واقعی در حوزۀ تهیه کنندگی و جامعۀ تهیه کنندگان سینمای کشور ناآگاه است، ثانیاً مؤدی به هیچ نوع ارتقاءِ کمی یا کیفی در تولید حرفه ای، صنعتی و فرهنگیِ فیلم و سینمای کشور از طریق طراحیِ یک نظام وارۀ کارآمد نیست، ثالثاً سدی در برابر ورود نیروهای جدید خواهد بود و رابعاً به انجماد و ایستایی روند تولید سینمایی در همین وضعیت نابسامان و نامطلوب کنونی می انجامد.
ارسال نظر