به گزارش سینماپرس، قبل از وقوع انقلاب اسلامی در دهه هفتاد میلادی «فراکسیون ارتش سرخ» که به صورت مخفف RAF خوانده میشود، یکی از شاخصترین گروههای چپگرا در آلمان پس از جنگ جهانی دوم بود. بسیاری از اعضای چپگرای این گروه در کشور آلمان T پس از آموزش نظامی - چریکی در یمن، دوشادوش فلسطینیها به مبارزه با اسرائیل میپرداختند. چپها با گرایش کمونیستی، آرمان فلسطین را احیا کردند و شور عجیبی نسبت به رهایی مردمان در کشورهای اروپایی وجود داشت.
همان پر شر و شوری که تحت تاثیر آن ژان لوک گدار کارگردان آلترناتیو و چپگرای فرانسوی، یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای فرانسه که ژانپل سارتر شیفتهاش بود همراه با «آن ماری ملویل»، «ژان پیر گورین» مستند «اینجا و جاهای دیگر» را ساختند. آرمان آزادی فلسطین از دست اشغالگران، نه تنها آرمان جهان عرب و کشورهای اسلامی بود، بلکه چپهای کمونیسم هم در سراسر جهان در تب آزادی فلسطین میسوختند و فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی بلوک شرق در تامین امنیت رژیم صهیونیستی نقش بسزایی داشت.
اما در کشور ایران که آرمان سیاسیاش، «رهایی اراضی اشغالی» است، چرا هنرمندان و روشنفکران وطنی، فقط نیمهتاریک فیلمسازانی نظیر گدار را در پرداخت اروتیسم برخی آثارش را فهم کردهاند و نیمه دیگر جهان آرمانی او در مواجه با صهیونیسم در رسانههای وطنی سانسور میشود.
نکته جالب اینجاست که پس از فروپاشی بلوک شرق و از میان رفتن جنبشهای چپ آزادیخواه حامی رهایی اراضی اشغالی و معامله کشورهای عربی با اسرائیل، تنها حکومتی که به صورت رسمی آرمان رهاییبخش فلسطین را یدک میکشد، جمهوری اسلامی ایران است. به صورت طبیعی این آرمان نه فقط در روز قدس، بلکه بخشی از پروژه فرهنگی بزرگ کشورمان باشد.
در حالی که یکی از سیاستهای کلان سیاسی کشور عدم پذیرش مشروعیت رژیم کودککش اسرائیل است، در کمتر از یکماه سه تئاتر در تهران روی صحنه میرود که به تبیین مسئله مظلومیت صهیونیستهای در اراضی اشغالی میپردازد! پیش از این مشرق گزارشی را یک روزمانده به راهپیمایی روز قدس در سال ۱۳۹۸ با عنوان "تقسیم کار هنرمندان و مدیران برای تکمیل پروژه قبحزدایی از رابطه با اسرائیل " (اینجا) منتشر کرد و در حوزههای مختلف به جزئیات روابط هنرمندان با مرتبطان حامی رژیم اشغالگر پرداخت و شکل گزارش به ترتیبی مشخص، با سرکشی به حوزههای مختلف فضای کلی ارتباطات و رفتار سمپاتیک هنرمندان کشورمان را به این رژیم اثبات میکرد. در واقع نه در زیر پوست شهر، بلکه اینبار در روی پوست شهر با مجوز وزارت فرهنگ (و ارشاد اسلامی) سه تئاترمرتبط و تاثیر گذار با موضوع مظلومیت یهودیان و رژیم صهیونیستی روی صحنه رفت و مسئولا ذیربط هم در خواب هستند.
۱- نمایش اسلو- نویسنده: جی. تی راجرز - مترجم: محمد منعم - کارگردان: یوسف باپیری - تهیه کننده: گروه تئاتر تازه و محمد قدس - محل اجرا: تماشاخانه ایرانشهر
نمایش اسلو به دو موافقتنامه میان حکومت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) میپردازد تا طبق آنچه تحلیلگران غربی بدان اذعان دارند، فرایند صلح اسرائیل و فلسطین کلید زده شد و موجبات این پیمان تأسیس حکومت خودگردان فلسطین بود. پیمان اسلو ۱ در سال ۱۹۹۳ و پیمان اسلو ۲ در سال ۱۹۹۵ به امضای یاسر عرفات و اسحاق رابین رسیدند و بیل کلینتون رئیسجمهور آمریکا در هر دو پیمان به عنوان میانجی و شاهد حضور داشت.
هدف این فرایند رسیدن به یک معاهده صلح بر مبنای قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت سازمان ملل و تحقق «حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین» بود. فرایند صلح اسلو با مذاکرات سری نمایندگان ساف(سازمان آزادیبخش فلسطین) و اسرائیل در اسلو پایتخت نروژ آغاز شد و به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ساف به عنوان یک دولت قانونی و به رسمیت شناختن ساف توسط اسرائیل به عنوان نماینده فلسطینیان را به همراه داشت. حین اجرای این نمایش مستندی محصول شبکه HBO در پس زمینه پخش میشود و نمایش گرتهبرداری مستقیم از نمونه مشابه خارجی است. در متن این نمایش برای گرفتن مجوز اجرا روی صحنه، شیطنتهای کوچکی گنجانده شد که آلودگی زیرمتنی نمایشنامه، در تطهیر رژیم اشغالگر هویدا نشد. به عنوان مثال مثلا بازیگران عبارت اسرائیل را با لکنت ادا میکنند، البته عبارت فلسطین هم به همین صورت بیان میشود.
رنگبندی لباسها در اجرای نمایش بسیار جالب است، مخاطب مواجههای فانتزی و نمایشی را از مذاکره شاهد است، اسرائیلیها و هوادارانشان لباسهای رنگی و زیبا بر تن دارند و فلسطینیها رنگ تیره به تن دارند و در این مواجهه جزئیات مذاکرات به تدریج افشا میشود و مخاطب با یک برداشت مستقیم از این نمایش، سالن را ترک میکند. رژیم صهیونیستی علی رغم مسئله کشتار کودکان، رژیم بسیار فانتزی و باحالی است و اگر تخاصم و یا انتفاضهای وجود دارد، از منظر این نمایش، تقصیر بزرگ به گردن فلسطینیهاست.
در دیالوگهای نمایش به صراحت این مسئله طرح میشود که آمریکاییها صلح را میتوانند در خاورمیانه برقرار کنند و با پایان نمایش فیلم حضور کلینتون، اسحاق رابین و یاسرعرفات پس از امضای موافقتامه در پس زمینه نمایش روی پرده بزرگ پخش میشود و البته اُسلو همواره از نظر تحلیلگران سیاسی مقدمات صلحآمیز رژیم غاصب برای دست یابی به معامله قرن تلقی میشود. صهیونیستها که از منظر پدیدآورندگان آدمها نایس و باحالی هستند، دائما مشغول خواندن آهنگهای کردی و رقص و هم آواییهایی هستند که توجه تماشگر بدان جلب میشود و از سوی دیگر نمایش به صورت مشخص نشان میدهد اگر فلسطینها شرایط وخیمی، مثلا در نوار غزه دارند به این دلیل است که زیربار بستههای پیشنهادی صلحآمیز رژیم کودک کش (اما از منظر پدیدآورندگان نایس و باحال) نمیروند. سختی فلسطینیها و لطافت کول (COOL) اسرائیلیهای مخاطب را به نتیجهای مغایر با آرمان رهایی بخش فلسطین میرساند.
۲- نمایش هفت کودک یهودی - کارگردان: مصطفی اسفندیاری - تهیه کننده: سعید دهقانی، رضا ابراهیمی محل اجرا: عمارت نوفل لوشاتو
شاید نمایش «هفت کودک یهودی» برای تماشاگران کمی گنگ باشد. اما شخصیتهای اصلی نمایش روایتی را از هفت نسل مختلف برای فرزندانشان روایت میکنند. نمایش اشکال بزرگی که دارد این است که مبتنی بر منولوگ پیش میرود و گنگی و استفاده از ریزهکاریهای ساختاری به این دلیل است که محتوای نمایش بتواند مجوز اخذ کند. نمایش با زنی که در تاریکی نشسته آغاز میشود و هر کدام از شخصیتها در وصیت به نسل بعدی عبارت بهش بگو یا بهش نگو را به کار میبرند تا رنج نسل خود و آسیبهایی که یهودیان در ادوار مختلف تاریخی دیدهاند را روایت کنند. البته این رنج و آسیب از هر منظر روایتی جاعلانه است. نمایش بدون اشاره به تاریخ از فقر یهودیان و مهجور بودنشان در تاریخ آغاز میشود و به فتح اراضی اشغال که میرسد ریتم نمایش شادتر و جذابتر میشود.
بهش بگو، بهش نگو کلید اصلی تئاتر و بازیگرانی است تک به تک برای ادوار مختلف زندگی قوم یهود مرثیهسرایی میکنند و روی صحنه نصیحتهای خود را به نسل بعدی یهودیان منتقل میکنند. در بخشی از نمایش گروهی از زنان روی صحنه میآیند با لباسهای که متعلق به سالهای ابتدایی قرن بیستم است و «بهشبگو» های خود را به نسل بعدی ارائه میدهند و این وصایا را نسل رنجور یهودیان به نسل بعدی میگویند. در این بخش بازیگران زن به صورت دستهجمعی میگویند: یک چیزهایی درباره اورشلیم بهش بگو، بهش بگو آنجا دیگر کسی مسخرهاش نمیکند، بهش بگو او یک دختر استثنایی(اورشلیم) است. بهش نگو که او به اینجا تعلق ندارد، بهش نگو کسی را به زور بیرون کردند، درباره پیروزی بهش بگو، بهش بگو اورشلیم را خدا به ما بخشیده است.
در بخش بعدی بازیگر دیگری روی صحنه میرود و از منولوگهایش میتوان فهمید که وصایای بعدی به کسانی است که فلسطین را اشغال کردهاند و بازیگر مرد نظامی روی صحنه میگوید: بهش نگو آنها چه کسانی هستند، بهش بگو آنها عرب بدوی هستند. بهش درباره شتر دربیابان و خرما این جور چیزها بگو. بهش بگو که از بوی آنان عطسهات میگیرد. بهش بگو که آنها چادر نشین هستند. بهش بگو آنها دشمنانش هستند. بهش بگو نمیتواند با آنان(عربهای فلسطینی) دوستی کند، بهش بگو که چیزی به آنها بدهکار نیست. بهش بگو که بهتر است آنان را لمس نکند. بهش نگو که آنها (فلسطینیها) گفتند اینجا سرزمین آنها بوده است. آنها دارند میروند ... آره ...بهش بگو بهتره اینجا را خانه خودش بداند. بهش بگو خیلی وقت پیش، خیلی سال پیش اجدادش (قوم یهود) همینجا و در همین خانه زندگی میکرده است. خیلی وقت پیش اجدادشان، پدرشانشان را همین جا دفن کردند و رفتند.
بازیگر نقش یک نظامی صهیونیست در ادامه میگوید: بهش بگو! آخر پاییز کلاغها یکییکی میروند. فرسنگ فرسنگ این زمینها متعلق به شماست. بهش بگو! اینجا سرزمین موعود ماست و بهش نگو که ما مردمان بدون سرزمینی بودیم. بهش بگو! ما مردمان جنگندهای هستیم اما از جنگ خوشمان نمیآید. بهش بگو! ارتش ما بسیار بزرگ بود و ما آنها را به عقب راندیم. و در ادامه ترانه هاواناگیلا با چرخیدن و شادی بازیگران روی صحنه خوانده میشود. هاوا ناگیلا(بیاید شاد باشیم)، بیشتر در مراسم شادی یهودیان غیرمذهبی از جمله در مراسم هشت روزه جشن روشنایی حانوکا و دیگر جشنهای مذهبی و غیرمذهبی اجرا میشود. ترانه هاوا ناگیلا همچنین به زبانهای مختلف نیز بازسازی شده است.
۳- نمایش زنان آشویتس - نویسنده: علی صفری - کارگردان: رها حاجی زینل محل اجرا: پردیس تئاتر شهرزاد
آنچه که زمینه کشور صهیونیستی را فراهم آورد و بهانه لازم و کافی را برای اشغال اراضی فراهم آورد پدیدهای موسوم به هولوکاست است. روایتی که بنا به برخی تحرکات ارتش نازی، ادعا میشود که میلیونهای نفر از یهودیان قتل عام شدهاند. در هالیوود فیلمهای فراوانی با تم مرثیهسرایی درباره این رویداد ساخته شده است. نمایش «زنان آشویتس» این رویداد را از زوایهای زنانه دنبال میکند که زنان یهودی توسط افسران ارتش نازی مورد تجاوز قرار گرفته و سپس تحویل کورههای آدم سوزی شدهاند.
آشویتس زنان طرف افسانههای هالیوودی و نمایشنامههایی با این مضمون سوار شده و افسانه زنانه جدیدتری میسازد. این دست نمایشهای برای اجرای تئاتر اقتباس میشوند اما این اثر اورجینال ایرانی است و توسط علی صفری نوشته شده است. صفری در مقام منتقد برای خبرگزاری میزان، همچنان نقد تئاتر مینویسد.
یعنی یکی از دغدغههای کلان هنرمند ایرانی و همسرش در مقام کارگردان این است که نمایشنامهای افسانهوار درباره رنج زنان یهودی در جنگ دوم جهانی خلق کنند. نمایشنامه متن بسیار قوی دارد و اجرای بازیگرانش فوق العاده است و رها حاجی زینلی بازیگر بسیار خوبی است. اما تمامی خوبیهای نمایش در خدمت ریختن اشک تماشاگر برای زنان آشویتس است. طبیعی است با توجه به سیاستهای کلان ارشاد، روی صحنه تئاتر ایران باید نمایشی با محتوای رنج مادران فلسطینی روی صحنه برود، اما در حوزه تئاتر همه عناصر نمایشی دقیقا در تعارض با آرمانهای ذاتی حاکمیت است.
آنچه جالب است مردم در دو نمایش هفت کودک یهودی و زنان آشوویتس در فرازهای نمایشی تاثیر گذارش برای مظلومیت صهیونیستها گریه میکنند و اشک میریزند. با این حساب در کشورمان تنها پدیدهای که در جهت فرهنگ و آرمان آزادی کشور فلسطینی تعریف میشود، همان راهپیمایی روز قدس است و در باقی ایام، نمایشهایی از این جنس برای صهیونیستها مرثیهسرایی میکند.
خب طبیعی است ورزشکاران و هنرمندانی و حتی مخاطبان معمولی تئاتر، وقتی در معرض چنین بستههای زیبا و غنی در خدمت اهداف رژیم صهیونیستی قرار میگیرند، چندان احساس رویارویی با یک غاصب را نخواهند داشت. با این حساب افرادی نظیر نسلی که در این فضا تنفس میکنند، چگونه میتوانند آرمان رهایی بخش فلسطین را بپذیرند!؟ مخاطبانی که از شادمانی پیروزی دولت اسرائیل در مذاکرات اسلو مسرور و خوشحال میشوند و با ترانه هاواناگیلا تکه این روزها در چندین نمایش اجرا شده، همنوایی خواهند کرد.
این سه نمایش در طول و عرض یکدیگر در فاصله زمانی مهر و آبان ۱۳۹۸ روی صحنه رفتهاند و در خوشبینانهترین حالت میتوان ادعا کرد که اجرای چنین نمایشی به زودی به یک روند تبدیل خواهد شد.
*مشرق
ارسال نظر