به گزارش سینماپرس، مجید یارندیپور تهیهکننده و سرمایهگذار تئاتر درمورد وضعیت مدیریت فرهنگی کشور در شرایط کرونایی نوشت:
کرونا روزگار دنیا را سیاه کرده.
جهانی که زیر دندانهای نیش این جنابِ کوویدخان ١٩ جویده شد، به سودای ثروت میتاخت! مردمِ بالادست و مردمی در پایین، ییلاقنشینان و قشلاقیان، کاخیان و کوخیان همهگی زیر تیغِ این وحشیِ سمج یا بر بسترِ احتضار خفتهاند یا مردگانِ متحرکِ سخت در پی هیچاند!
پاندمی پیش از نفسِ آدمی به جیب او تاخت. پس مشاغل را تعطیل، کارگاهها و بنگاهها تخته، متمولین را مسکین، مسکینان را بیمسکن و کاشانه به حالی بس خراب، رها!
این قوز کووید در ایران از قوزِ “سؤمدیریت” هم بالا رفت و برآن نشست قوزی بالای قوز دیگر! پس به این سیاهه افزایش بیسابقهی نرخ اقلام و مایحتاج اولیهی مردم را اضافه کنید و ایضا کسب رتبه ١٢٦ جهان در واکسیناسیون عمومی به همت مدیران کارآمد حوزه سلامت آنهم به عدد ٥درصد و همتراز با افریقای فقیر! ازبین همه مشاغل لگد خورده از پاندمیِ اصناف هنری بویژه تئاتر به لطف سیاستهای مدیران سرتا به پا فرهنگی بوی حلوا و الرحمناش دورادور هویداست.
فعالین “هنرِ بیمارِ نمایش” پیش از کووید هم در نفسشماره بودند اما یکسال و اندی تخته شدن سالنهای نمایش کار را به آنجا برده که عضو هیات مدیرهی انجمن نمایشگران خیابانیِ خانه تئاتر پس از ٥٠سال پیشینه حرفهای مسلح به فرهنگی انقلابی، حوالی تیمچهی خودروی تئاترشهر، بساطِ دستفروشی بپا کرده، تو خود حدیث مفصل بخوان از این…!
خب کیست که بگوید شمار شاغلین اصناف هنرنمایش در این جغرافیا چگونه ارتزاق میکنند؟
-خوراک، پوشاک، تحصیل و مسکن تئاتریها در یک سال و اندی چگونه تامین شد؟
– خوراک، پوشاک، تحصیل و مسکن تئاتریها در شرایط پیشرو که کاهش ظرفیت سالن، بیاقبالی عمومی، خلا سبد رسانهای و تبلیغاتی و ازهمه مهمتر سومدیریت خرد و کلان فرهنگی آیا چیزی جز قصیدهای با ردیف “کشک” است؟
در دنیای تئاتر ما این نفرین شده، مسکینخرابآباد، مسئولین و مدیران دولتیِ مسلح به سیاستهایی بس فشل و مجریان همواره در خوابشان، خبردار و کوشا به سعیی سخت وافرند که مبادا تار مویی، نایِ ناوکِ خنیاگری، شورِ شیدایی، اغنیا را مصداقِ “غنا” شود و لهو و لعب آنچنان کند که دنیامان خط بطلان آخرتمان رقم زند. چیزی به عاقبت یزید لعنت!
بهشباد... د.
مرکز هنرهای نمایشی به قدر معاونت نظارت و ارزشیابی، نظارت دارد اما ارزشیابی را چون دیگر کارکردهایی که سبب ارتقا محاسن میشود، گویا روی یخ مینویسد. هر نمایشی با هر کیفیت اجرا وقتی در سالنهای غالبا خصوصی تئاتر مجوز اجرا دریافت میکند پیش از رقابت، خودزنی کرده و این هیچ به چرخهی معیوب، راستی نمیزاید.
خب در چنین باتلاق فروبرنده و پرمکش برهم زننده، خدانکند از قضا گذر سرمایهگذاری فرهنگی به روزگار زار تئاتر بیافتد. فرجامش نابودی و هدررفت سرمایه است. سرمایهای که میتوان درگردشِ جریانِ تاثر در جامعه نقشآفرین باشد، اندیشهسازی کند و عالمتابی، مولودی باشد به طالعی سعد. آیندهی نسل فرهنگی کشور را تعلیم دهد آنهم به سلاح نقدِ اندیشه و تولیدفرهنگی! تولید فرهنگی که به مراتب از تولید صنعتی مهمتراست و غما که طلسم نابودی را به خرمهره نشسته است و نیروی محرکهی این چرخه همانا سرمایهگذار فرهنگی است.
سرمایهگذار فرهنگی به مثابه کارآفرینی از جان و مال خویش به دغدغه نه به سود که اگر چنان بود ثروت خود را در باد سودهای دورقمی نظام بانکی خواب میداد نه از استقبال عمومی او را هراسی بود نه با اداره مالیات و سازمان مخوف تامین اجتماعی طرف حساب.
این کارآفرینان چرخههای فرهنگاند که برحسب دغدغه سینهچاک و گردن فراز سرمایه را به چرخهی هنرهای نمایشی میآورند. اینان خود سرمایهاند بسیار پُربها، که حفظ شان و جایگاه و سرمایه آنها از اهم امور فرهنگی است.
سوال اینجاست با چرخهی سوزانِ سرمایههای مادی و معنوی در تئاتر چه باید کرد؟
چنانچه این چرخهی معیوب تئاتر پولِ تولید اثر را بازنگرداند و کرونای دست به خون تئاترآلوده نیز با غلتکی مهیب صافش کند این تک چراغِ عنقریب به خاموشی، پتی خواهد کرد و خاموشی…
مباد خاموشی فرهنگ عالمگیر شود!
کارآفرین فرهنگی عزیز است
غنیمت شمریدش صحبت!
ارسال نظر