محمدرضا مهدویپور/ «انقلاب فرهنگی» از جمله مفاهیمی است که به واسطه کاربرد آن در ادبیات «امام خمینی» مورد طرح عمومی در سطح جامعه ایران قرار گرفت. از این جهت است که این مفهوم را میتوان به عنوان یکی از اصلیترین زمینههای شکلدهنده «انقلاب اسلامی» قلمداد نمود. مفهومی که با تعیین تکلیف نوع حاکمیت در «رفراندوم جمهوری اسلامی» و با رسمیت یافتن موجودیت نظام «جمهوری اسلامی ایران» در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ هجریشمسی؛ مورد پیگیری و تمرکز ویژه «امام خمینی» قرار گرفت و تا به آن حد از اولویت برخوردار گردید که ایشان رسما اعلام فرمودند: «تا این ملت به خود نیاید و فرهنگ خودش را پیدا نکند و توجه به اینکه فرهنگی دارد و فرهنگ غنی دارد، نمیشود اصلاح بشود... در فرهنگ هم باید خودتان را پیدا بکنید» (بیانات امام خمینی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اردبیل - ۱۲ دی ۱۳۵۸ هجری شمسی)
ما به یک خرابه رسیدهایم. یک خرابهای که فرهنگش سالهای طولانی لازم دارد تا عوض بشود. مغزها که در آن رژیم تربیت شده است به تربیت خاصی، طول یک نسل میخواهد تا اینکه تغییر بکند. همه چیز باید تغییر بکند. فرهنگ هم از امور مهمی است که در رأس امور تقریباً واقع شده است. (بیانات امام خمینی در جمع بانوان فرهنگی گیلان - ۱۵ دی ۱۳۵۸ هجری شمسی) |
البته «امام خمینی» به سبب شناخت کامل و جامع خود از فضای اجتماعی کشور و به آن جهت که معتقد بودند: « دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین بشود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند. و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب میزند» (بیانات امام خمینی در جمع پزشکان، اساتید و دانشجویان شیراز - ۱۶ خرداد ۱۳۵۸ هجری شمسی)؛ در نتیجه چنین تدبیر فرمودند که «انقلاب فرهنگی» با اولویت تمرکز بر سامان دادن به وضعیت آشفته دانشگاهها و مراکز آموزشی و با وظیفه مشخص «انقلاب آموزشی اسلامی» در کشور آغاز شود. از این جهت به مناسبت فرارسیدن نوروز سال ۱۳۵۹ هجریشمسی، اقدام به صدور پیامی سیزده مادهای نموده و به صراحت بیان فرمودند: « باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بوجود آید»
باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. باید از بدآموزیهای رژیم سابق در دانشگاههای سراسر ایران شدیداً جلوگیری کرد، زیرا تمام بدبختی جامعه ایران در طول سلطنت این پدر و پسر از این بدآموزیها به وجود آمده است. اگر ما ترتیبی اصولی در دانشگاهها داشتیم، هر گز طبقه روشنفکر دانشگاهی ای نداشتیم که در بحرانی ترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه که بر مردم می گذرد چنان آسان گذرند که گویی در ایران نیستند. تمام عقب ماندگیهای ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعه اسلامی ایران بود، و متأسفانه هم اکنون هم هست. اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است از دست اکثر همین روشنفکران دانشگاه رفته ای، که همیشه خود را بزرگ می دیدند و می بینند و تنها حرفهایی می زدند و می زنند که دوست به اصطلاح روشنفکر دیگرش بفهمد، و اگر مردم هیچ نفهمند، نفهمند. زیرا دیگر چیزی که مطرح نیست مردمند، و تمام چیزی که مطرح است خود اوست، برای اینکه بدآموزیهای دانشگاهی زمان شاه، روشنفکر دانشگاهی را طوری بار می آورد که اصولًا ارزشی برای خلق مستضعف قائل نبود و متأسفانه هم اکنون هم نیست. روشنفکران متعهد و مسئول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شرّ «ایسم» و «ایست» شرق و غرب نجات دهید. روی پای خود بایستید و از تکیه به اجانب بپرهیزید. (پیام نوروزی امام خمینی- ۱ فروردین ۱۳۵۹ هجری شمسی) |
اینگونه بود که «انقلاب فرهنگی» به صورتی رسمی در ساختار حاکمیتی برآمده از «انقلاب اسلامی» و در قالب نظام «جمهوری اسلامی ایران» موضوعیت یافت و در بدو امر منجر به تشکیل «ستاد انقلاب فرهنگی» در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ هجریشمسی آن هم با کارکرد «انقلاب آموزشی اسلامی» گردید. ستادی متشکل از هفت شخصیت حقیقی که ملزم به تنظیم فعالیت و برخورد با مسائل دانشگاههای سراسر کشور در قالب سه مامویت اصلی بودند:
۱/ تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاهها
۲/ گزینش دانشجو
۳/ اسلامیکردن جو دانشگاهها و تغییر برنامههای آموزشی دانشگاهها
هفت شخصیت حقیقی «ستاد انقلاب فرهنگی» مدتی است ضرورت «انقلاب فرهنگی» که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان می باشد، اعلام شده است و تا کنون اقدام مؤثر اساسی انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوص دانشجویان با ایمان متعهد، نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئه گران که هم اکنون گاه گاه آثارش نمایان می شود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد، و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطۀ رژیم فاسد کارفرمایان بی فرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند، که از دستاوردهای دانشگاهها به خوبی ظاهر می شود که جز معدودی متعهد و مؤمن که علی رغم خواست دانشگاهها در خدمت کشور و اسلام بودند، دیگران جز ضرر و زیان چیزی برای کشور ما بار نیاوردند؛ و ادامۀ این فاجعه که مع الأسف خواست بعض گروههای وابسته به اجانب است، ضربه ای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد، و تسامح در این امر حیاتی، خیانت عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است. بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمد جواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال الدین فارسی و علی شریعتمداری مسئولیت داده می شود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحبنظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد و دانشجویان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیلکرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامه ریزیِ رشته های مختلف و خط مشی فرهنگی آیندۀ دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتید شایستۀ متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند. بدیهی است بر اساس مطالب فوق دبیرستانها و دیگر مراکزآموزشی که در رژیم سابق با آموزش و پرورشی انحرافی و استعماری اداره می شد، تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد تا فرزندان عزیزم از آسیب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفیق آقایان را در این امر مهم مسئلت می نمایم و عظمت اسلام و کشورهای اسلامی را خواهانم. (حکم تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی توسط امام خمینی- ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ هجری شمسی) |
اگر چه برخی بر این باورند که عامل اصلی در طرح موضوع «انقلاب فرهنگی» مربوط به وقایع و درگیریهای سال ۱۳۵۸ هجریشمسی و صفبندی گروهکهای مختلف در دانشگاه و مواجهه و معارضه برخی از آنها با «انقلاب اسلامی» میباشد و چنین باور دارند که بالا گرفتن فضای تشنج در بسیاری از دانشگاههای کشور بود که منجر به درخواست شکلگیری «انقلاب فرهنگی» گردید و ...؛ اما واقعیت آن که «انقلاب فرهنگی» یکی از اصلیترین زمینههای شکلدهنده «انقلاب اسلامی» بود که از ابتدای دهه ۱۳۴۰ هجریشمسی مورد پیگیری ویژه شخص «امام خمینی» قرار داشت و به صورت مشخص میتوان به مطالبه ضمنی چنین انقلابی در عرصه فرهنگی کشور از «علی امینی» اشاره نمود. شخصیتی که در زمره نخستین امریکوفیلهای ایرانی محسوب میشود که با ظاهر نسبتا موجه ملی و مذهبی خود، نخستینبار ماموریت یافت تا سلسله «اصلاحات اجتماعی» مدنظر «ایالات متحده آمریکا» در ایران را پیگیری نموده و مقدمه آن چیزی را به وجود آورد که در ادبیات سیاسی رایج در دوران «پهلوی دوم» از آن به عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» تعبیر میشود.
«علی امینی مجدی» معروف به «علی امینی» از جمله نخبگان تکنوکرات و امریکوفیلهایی است که به سبب «نَسب قجری» خود و بالاخص جایگاه مادرش یعنی «خانم فخرالدوله» و همچنین حضور در کابینه دولت «محمد مصدق» آن هم در مقام «وزیر اقتصاد ملی» توانست به خوبی از وجاهتی ملی و مذهبی برخوردار شود. شخصیتی که پس از «کودتای ۲۸ مرداد» در مقام «وزیر دارائی» در کابینه «فضلاللّه زاهدی» حاضر شد و توانست برای نخستینبار به «حضور اقتصادی آمریکا در ایران» آن هم در قالب «کنسرسیومی از شرکتهای نفتی بینالمللی» موضوعیت ببخشد و سپس به عنوان سفیر فوقالعاده و تامالاختیار ایران به آمریکا برود و آماده پیگیری «اصلاحات اجتماعی آمریکا» در «ایران» شود. «علی امینی» پس از آغاز ریاست جمهوری «جان فیتزجرالد کِنِدی» (John Fitzgerald Kennedy) و با حمایت مستقیم دولت ایالات متحده آمریکا به «محمدرضا پهلوی» تحمیل شد و توانست پس از اعتراضات گسترده معلمان که به استعفای «جعفر شریف امامی» انجامید؛ در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ هجریشمسی به مقام «نخستوزیری ایران» منصوب شود. با این همه شدت اختلافات وی با شاه در موعد تنظیم بودجه موجب شد تا « امینی» در ۲۶ تیر ۱۳۴۱ هجریشمسی استعفا دهد و دیگر به عنوان نخستوزیر منصوب نشود. |
«علی امینی» از وجاهتی ملی و مذهبی برخوردار بود و به خوبی میدانست که نیازمند آن است تا در جامعه ایران خود را به عنوان فردی طرفدار دینداری و مخالف فساد و بیبند و باری معرفی کند. به این ترتیب « امینی» که کمتر از ۴۰ روز پس از فوت «آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی» به مقام نخست وزیری رسیده بود؛ سعی کرد تا ارتباط ویژهای با مرجعیت شیعه برقرار نماید. از این جهت در اول دی ماه ۱۳۴۰ هجریشمسی به شهر مقدس قم رفت و پس از زیارت مرقد «حضرت فاطمه معصومه» سلام الله علیها و برای عرض تبریک ایام ولادت «حضرت علی» علیهالسلام به محضر مراجع و علما عظام وقت شتافت و پس از حضور در منزل «آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی» به دیدار «آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی» و «آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری» رفت و در پایان سفر نیز با حضور در منزل «امام خمینی» به گفتگو با ایشان پرداخت.
«امام خمینی» در این دیدار ابتدا «علی امینی» را مورد نصیحت قرار داده و پس از تذکر ویژه در رسیدگی به وضعیت معیشتی جامعه؛ به طرح چهار موضوع اصلی به عنوان اولویتهای فرهنگی در جامعه میپردازند و توجه دولت به این موارد را به صورت ویژه خواستار میشوند:
۱/ تمرکز بر اسلامی شدن دانشگاهها و اصلاح کتابهای درسی
۲/ جلوگیری از بیبندوباری و تزلزل اخلاقی خانواده به عنوان مبنای تشکیلدهنده جامعه
۳/ مقابله با ترویج فمینیست و ادعای تساوی حقوق و ...
۴/ رسیدگی به وضعیت طلاق در محضرها و مراقبت از متلاشی شدن کانون گرم خانواده
مرور بیانات «امام خمینی» در دیدار با «علی امینی» میتواند به عنوان نمودی روشن از سابقه تفکری ایشان در ضرورت «انقلاب فرهنگی» مورد توجه قرار گیرد. این در حالی است که اصرار «امام خمینی» به گزینش اساتید و اسلامی کردن دانشگاهها در کنار توجه به موضوع خانواده و بالاخص مسئله حجاب و حذف الکل و جمعآوری مراکز فحشا و مقابله با گسترش افکار فمینیستی و ... از جمله دغدغههایی است که طرح آن در سال ۱۳۴۰ هجریشمسی نشان میدهد که نظریه «انقلاب فرهنگی» نه تنها ایدهای دفعی و محصول شرایط سیاسی حاکم بر دانشگاهها پس از انقلاب نبوده؛ بلکه مفهومی اساسی در منظومه فکری و حرکت مبارزاتی «امام خمینی» محسوب میشود که با استقرار نظام «جمهوری اسلامی ایران» مورد پیگیری واقع شد و عملیاتی گردید.
«انقلاب فرهنگی» در «گام نخست انقلاب اسلامی» با تشکیل «ستاد انقلاب فرهنگی» و با کارکرد «انقلاب آموزشی اسلامی» آن هم در بطن نظام «جمهوری اسلامی ایران» شکل گرفت و توانست نخستین تجربه «نظامسازی» و «سیستمسازی» (System building) را در عرصه فرهنگی کشور به ثبت برساند و مُدلی از نحوه ترکیب «جمهوریّت» و «اسلامیّت» را بر بستر محدوده تعریف شدهای با عنوان مراکز علمی و دانشگاهی در کشور سامان ببخشد. این در حالی است که به هیچ عنوان نمیتوان نسبت به نقایص این ستاد و حتی برخی اقدامات اشتباه آن بویژه در چیدمان شوراهای هفت نفره مدیریت در برخی از دانشگاههای کشور و ... چشمپوشی نمود.
به این ترتیب میبایست کارکرد «ستاد انقلاب فرهنگی» را در تاسیس ساختار حکمرانی مناسب در عرصه فرهنگی کشور و ثبت مُدلی هرچند محدود برای آغاز «انقلاب فرهنگی» جامع در سطوح مختلف فرهنگی و هنری در نظام «جمهوری اسلامی ایران» مورد ارزیابی قرار داد. ساختاری که با تمرکز بر پیکره محدود مراکز آموزش عالی در جغرافیای فرهنگی کشور شکل گرفت و توانست به تجربهای هر چند الکن و ناقص برای نحوه «سیستمسازی» در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری در کشور مبدل گردد. ساختاری که پس از بازگشایی مراکز آموزش عالی در ۲۷ آذر ۱۳۶۱ هجریشمسی نه تنها منحل نشد؛ بلکه به مرور زمان کامل و در نهایت منتج به ایجاد موجودیتی با عنوان «شورای عالی انقلاب فرهنگی» در سیستم و ساختار حکمرانی در «جمهوری اسلامی ایران» گردید.
شورای عالی انقلاب فرهنگی جزو نهادهای قطعی نظام است. خب، قبل از این شورا، ستاد انقلاب فرهنگی بود، که امام یک عدهای از دوستان را برای مسئلهی دانشگاهها معین کرده بودند. بنده رئیس جمهور بودم، مسئول بودم، حضور داشتم، میآمدیم، میرفتیم؛ به این نتیجه رسیدیم که این کافی نیست؛ ما بایستی اینجا را، هم دائرهاش را وسیعتر کنیم، هم مسئولیتش را بیشتر تبیین کنیم، و هم ضمانت بدهیم. آن وقت رؤسای سه قوه و بعضی دوستان دیگر را وارد کردیم و «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را به امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) پیشنهاد کردیم، ایشان هم تأیید کردند. خب، چند سال ادامه داشت و روزبهروز تکمیل شده. این شورائی که امروز ما داریم، نسبت به آن شورائی که ما آن وقت داشتیم، کاملتر، قویتر، مجربتر و پختهتر است. علاوه بر این، کارهایی که در این شورا انجام میگیرد، خیلی گستردهتر است و دائرهی وسیعتری دارد. آن وقت بیشتر توجه ما به دانشگاهها بود و اندکی هم به آموزش و پرورش و بخش دیگر؛ امروز دائره خیلی وسیعتر است. (بیانات امام خامنهای در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی- ۱۳۹۰/۰۳/۲۳) |
البته مرور کلی بر عملکرد فرهنگی و هنری نظام «جمهوری اسلامی ایران» در طول چهل سال گذشته نشان میدهد که «انقلاب فرهنگی» در «گام نخست انقلاب اسلامی» با نواقص و کاستیهای بسیاری همراه بوده و اگر چه امروزه به ایجاد ساختار حکمرانی مناسب در کشور انجامیده و موجب شده تا «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به عنوان «قرارگاه مرکزی فرهنگی کشور» شناخته شود و نهادی محسوب گردد که فرماندهی مسائل عمدهی فرهنگی کشور و بالاخص سیاستگذاری در زمینه فرهنگی را بر عهده دارد و ...؛ اما با این وجود «انقلاب اسلامی» همچنان نتوانسته به اهداف کلان خود در عرصه فرهنگ و هنر نایل آید و از توفیقاتی اساسی در مسائلی که مربوط به «فرهنگ عمومی» است برخوردار شود و یا به بلوغ قابل قبولی در «نخبهپروری» و نحوه هدایت و مدیریت «خواص فرهنگی» نایل گردد.
اما باید توجه داشت که «انقلاب فرهنگی» به هیج عنوان یک تلاش موقت برای ایجاد یک محصول و یا دستیابی به یک سرویس و رسیدن به یک نتیجه منحصر به فرد نبود. از این جهت «انقلاب فرهنگی را نمیتوان به عنوان یک «پروژه» (Project) تصور نمود که لازم است تا از شروع و پایان تعریف شدهای برخوردار باشد و در نهایت پس از توفیق یا عدم توفیق در رسیدن به یک نتیجه منحصر به فرد در عرصه فرهنگی کشور به پایان برسد! بلکه «انقلاب فرهنگی» را میبایست به عنوان یک «پروسه» (Process) در نظر گرفت و آن را شامل یک چرخه مدوّن از پروژههای مختلف قلمداد نمود که هر یک در هر مرحله پایان یافته و به خروجیهای متناسب در آن مرحله تبدیل میشود و درنهایت ساختاری را پدید میآورد که دارای اهدافی چندگانه و در مسیر رسیدن به «آرمانهای بزرگ» و تحقق شعارهای هشتگانه «انقلاب اسلامی» میباشد.
عملکرد «انقلاب فرهنگی» در زمینه «انقلاب آموزشی اسلامی» مثالی واضح است که میتواند از یک سو به عنوان مصداقی از برای وجود نقصان و ضعف فرهنگی و هنری کشور در «گام نخست انقلاب اسلامی» مورد ارزیابی قرار گیرد و در این راستا به گلایههای مکرر «امام خامنهای» و صراحت بیان ایشان در طرح این موضوع که «دانشگاه امروز ما اسلامی نیست و باید اسلامی شود» توجه شود و از سوی دیگر از چنین قابلیتی برخوردار است که بتوان از آن به عنوان نگرش «انقلاب اسلامی» به مفهوم «انقلاب فرهنگی» در قالب یک «پروسه» و نه یک «پروژه» استدلال نمود و مجددا فرمایشات را مورد توجه قرار داد که به دفعات و با تعابیر مختلفی میفرمایند: «مقایسه کنید دوران پیش از انقلاب را با وضعیتی که امروز به برکت انقلاب اسلامی و به برکت اسلام در دانشگاههای کشور رقم خورده است» پس قطعا «ستاد انقلاب فرهنگی» مجموعهای پُر از اشکال بود که از همان بدو تاسیس به جولانگاه عناصری همچون «حسین حاج فرجالله دبّاغ» معروف به «عبدالکریم سروش» در فضای دانشگاهی کشور انجامید و عرصه عمومی دانشگاههای کشور را پس از پاکسازی و تصفیه اولیه، به تسخیر طیف جدیدی از منوالفکران درآورد که بعضا دچار التقاطات شدید فکری و عقیدیتی و البته در صورتی منافقانه میبودند. طیفی که عموما ماهیت اصلی خود را در «دهه دوم انقلاب اسلامی» نشان داده و بعضا حتی به تقابل و مواجهه با نظام «جمهوری اسلامی ایران» مبادرت ورزیدند و ...؛ اما باید توجه داشت که همین تجربه «ستاد انقلاب فرهنگی» موجب شکل گیری «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به عنوان ساختار حاکمیتی منسجمی گردید که از قابلیت پیگیری و تحقق ملموس اهداف «انقلاب فرهنگی» در «گام دوم انقلاب اسلامی» برخوردار میباشد. |
در مجموع میتوان «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را به عنوان شاخصترین میراث برجای مانده از مقوله «انقلاب فرهنگی» در «گام نخست انقلاب اسلامی» قلمداد نمود. مجموعهای با حدود ۴۰ سال تجربه موفق و نا موفق در «نظامسازی» و «سیستمسازی» که امروزه میتواند ساختار حکمرانی مناسب در عرصه فرهنگی کشور را به خوبی فراهم نماید و کافی است تا برای آغاز «انقلاب فرهنگی» در «گام دوم انقلاب اسلامی» به یک شورای زنده، فعال، حساس، پرتحرک و پرتلاش مبدل گردد. شورایی که دائم در حال رصد مسائل فرهنگی کشور و نگرش به فرهنگ عمومی است و از چنان جایگاه بالقوه(و البته بالفعل تبدیل نشدهای) در ساختارهای حاکم بر کشور برخوردار است که میتواند به خوبی اقدام به پیدا کردن و شناختن بیماریهای فرهنگیِ امروز کشور و یافتن علاج این بیماریها با دید متخصصانه و البته دردمندانه و انقلابی و توصیهی آنها به دستگاههای فرهنگی و هنری گوناگون نماید.
پُرواضح است که اگر جنایت بزرگ برخی مدیران التقاطاندیش و بیکفایت و نفوذی و ... در دولتهایی همچون «دولت حسن روحانی» و بویژه اقدامات برخی از ایشان در آسیب رساندن به مقوله «انقلاب فرهنگی» در «گام نخست انقلاب اسلامی» نبود؛ قطعا «شورای عالی انقلاب فرهنگی» میتوانست امروزه ساختار حکمرانی منسجمتری را در اختیار نظام «جمهوری اسلامی ایران» دهد و همزمان با آغاز «قرن ۱۴۰۰ هجریشمسی» در افول مطلق به سر نبرد و آنچنان ذلیل نگردد که در موضوعات حساسی همچون اجرایی شدن «سند ۲۰۳۰» توسط دولت مستقر سکوت کند و به وظایف قانونی خود عمل ننماید و آنچنان سهلانگار باشد که مشمول توبیخ صریح و گلایه رسمی «امام خامنهای» واقعه شده و موجب شود تا ایشان در دیدار عمومی ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ هجریشمسی با معلمان و فرهنگیان به صراحت بفرمایند: «بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه میدادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا اینجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند میکنند و از طُرق مختلف وارد میشوند امّا اینکه اینجور بهطور رسمی سند به ما بدهند» |
ادامه دارد...
ارسال نظر