حسین پورقادری/ «انتظار» و درخواست برای «ظهور حضرت بقیّةالله» ارواحنا فداه را میتوان به عنوان یکی از فراگیرترین خواستههایی قلمداد نمود که امروزه در میان تودههای مختلف در جامعه امروز ایران مطرح است. خواستهای بسیار بزرگ و عظیم الشان که برآورده شدن و اجابت آن قطعا به معنی تاسیس «حکومت اسلامی» و ایجاد و تشکیل «دولت مهدوی» است.
در این میان توجه به ابعاد مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و ... این «ساختار حاکمیتی» به جهات مختلف میتواند سودمند باشد. زیرا «انتظار» به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن نیست؛ «انتظار» به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. تلاشی ویژه که میتواند بخش کوچک و بسیار حداقلی آن در قالب «نظام جمهوری اسلامی» ظهور و بروز یافته و رنگ و بوی «دولت» را «مهدوی» سازد.
البته دقت و نگرش صحیح به مختصات و ویژگیهای ساحت «فرهنگ و هنر» در «دولت مهدوی» و پس از آن تطبیق و مقایسه آن با وضعیت کنونی این عرصه در ساختارهای شکل گرفته بر بستر «نظام جمهوری اسلامی» را میبایست به عنوان یک ضرورت و اولویت نیز قلمداد نمود. زیرا تنها بکارگرفتن و استفاده از چنین شیوهای است که سبب میشود تا «بازسازی انقلابی» در «عرصه مدیریّت فرهنگی کشور» از وجاهتی عقلانی و فکورانه برخوردار شود.
وجود «نظام جمهوری اسلامی» نعمت بزرگی است برای آنکه اگر واقعا «انتظار فرج» داریم، «انتظار ظهور منجی» را داریم؛ بتوانیم با استفاده از همراهی «حکومت» و «حاکمیت» در این راه تلاش کنیم و با نزدیک نمودن «ساختارهای حُکمرانی» به معیارهای مطرح در «دولت مهدوی» ، محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است، به «جامعهی مهدوی» نزدیک کنیم؛ جامعهای که «جامعهی قسط» است، «جامعهی معنویّت» است، «جامعهی معرفت» است، «جامعهی برادری و اخوّت» است، «جامعهی علم» است، «جامعهی عزّت» است.
پس اگر «وضعیت مطلوب» را «دولت مهدوی» در نظر بگیریم؛ دقت در «وضعیت کنونی» عرصه «فرهنگ و هنر» و توجه بخشی به واقعیت جاری در هر یک از حوزههای مختلف «سینما» ، «تئاتر» ، «ادبیات» ، «موسیقی» ، «تجسمی» و ... هم میتواند به وضوح شکاف بزرگ میان «وضعیت موجود» و «وضعیت مطلوب» را هویدا نماید و هم میتواند به عنوان ملاک خوبی برای ارزیابی شرایط قلمداد شود و برنامهریزیها را از وضعیت توهمی و خیال بافی در میان قبیله برخی مدیران خارج ساخته و اساس برنامهریزی در عرصه «فرهنگ و هنر» را در مسیر عقلانی و قابل پیگیری و البته «انقلابی» قرار دهد.
«بازسازی انقلابی» را میتوان به عنوان کارویژه «دولت سیزدهم» در مسیر رسیدن و تحقق مطلوب «جامعه مهدوی» قلمداد نمود و در این میان شرایط کشور به گونهای است که اولویت نخست در این «بازسازی» میبایست متوجه مسئلهی «اقتصاد» شود. زیرا به فرموده «امام خامنهای» : «در زمینهی مسائل اقتصادی خب الان مشکلاتی در کشور وجود دارد: تورّم بالا یکی از اساسیترین مشکلات است؛ کسری بودجه هست؛ معیشت مردمِ کمدرآمد هست؛ که اینها مشکلات مهم است، کاهش ارزش پول ملّی هست، که این یکی از آن چیزهایی است که انسان واقعاً خجالتزده میشود از این قضیه؛ کاهش قدرت خرید مردم هست؛ مشکلات فضای کسب و کار هست، این همه هم ما و مسئولین اقتصادی تأکید کردیم، یعنی همه تأکید کردند و گفته شده امّا خب مشکلاتی در بهبود فضای کسب و کار وجود دارد؛ مشکلات نظام بانکی هست. اینها مشکلات اقتصادی کشور است، مشکلات دیگری هم هست که بایستی برای هر کدام از اینها جداگانه واقعاً برنامهریزی کرد و کار کرد و حلّ این مسائل، مهم است». البته باید توجه داشت که کارویژه «دولت سیزدهم» در «بازسازی انقلابی» محدود به عرصه «اقتصاد» نمیشود و در این میان «جمهوری اسلامی» بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک «انقلاب فرهنگی» میباشد. |
پس اگر «نظام جمهوری اسلامی» را مقدمهای برای تاسیس «حکومت اسلامی» و ایجاد و تشکیل «دولت مهدوی» در نظر بگیریم و متوجه باشیم که خصیصه «دولت مهدوی» این است که انسان آنچه را که وجود مبارک رسول گرامی و سیزده معصوم دیگر فرمودند را به صورت عملی و در بطن جامعه مشاهده میکند و ...؛ آن زمان است که واقعا به چنین باوری میرسیم و معتقد میشویم که اصل تشکیل و تاسیس «وزارت ارشاد اسلامی» برای این است که «اسلام» را ترویج کند!
من نگاه میکنم، میبینم که در محیط کار فرهنگی ما بهعنوان اسلام، کارِ خیلی کمی انجام میگیرد. فرض بفرمایید وزارت ارشاد نمیآید اعلان کند که من میخواهم «سینمای اسلامی» درست کنم! مگر ما از چه خجالت میکشیم!؟ یک روز در این دنیا کسانی بودند که از گفتن «بسمالله» و از بردن نام اسلام، خجالت میکشیدند؛ ما آمدیم اسلام را در دنیا سکّهی رایج و نرخ شاهعبّاسی کردیم. حالا خجالت بکشیم از اینکه بگوییم سینما و تئاتر اسلامی میخواهیم!؟ چرا اعلان نمیکنند؟ صریحاً بگویند که ما میخواهیم سینمایمان را اسلامی کنیم. «سینمای اسلامی» یعنی چه؟ یعنی ما میخواهیم محتوای این تکنیک، این قالب و این هنر را که از دیگران گرفتهایم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر؛ اسلامی کنیم. ما میخواهیم از قالب این، هرچه را که با اسلام منافات دارد، حذف کنیم. چه مانعی دارد این گفته شود!؟ چرا گفته نمیشود که ما در هنرهای نمایشیمان و در دانشگاه و در فلان برنامه، کارگردان مسلمان میخواهیم!؟ به این معنا تصریح شود که ما میخواهیم کارگردان مسلمان، فیلمنامهنویس و بازیگر مسلمان درست کنیم و فضای جامعه را اسلامی کنیم. چرا این تصریح نمیشود!؟ (امام خامنهای-۱۳۷۸/۰۹/۲۳) |
«انتظار فرج یعنی آمادهسازی خود» و قطعا پیگیری این امر در «ساختار حاکمیتی» به معنی برنامهریزی برای رساندن جامعه به «وضعیت مطلوب» و معیارهای مطرح در «جامعه مهدوی» است. جامعهای که نه تنها حوزههای مختلف هنری در آن میبایست لزوما از «فحشا» و ترسیم « فسق» و ترویج «زشتکاری» فاصله بگیرند؛ بلکه ضروری است تا در مسیر رساندن مخاطبان خود به «تعالی» گام برداشته و هریک به عنوان ابزارهای رسانهای موثر و پُرقدرتی عمل نمایند که «رُشد محور» میباشند.
مشخصا «بالابردن نِرخ افسردگی» در جامعه اسلامی ایران «جنایت فرهنگی» سازمانیافتهای که نمود روشن و بارز آن را میتوان با مرور تعداد قابل توجهی از مجموع تولیدات سسینمایی کشور مشاهده نمود. تولیداتی که سعی دارند تا «ملت مسلمان ایران» را به صورت «مَردم بازنده» نشان دهند و پیام خود را رسما در تقابل با فرهنگ «انتظار» تنظیم نمودهاند و بعضا حتی به صورتی آشکار سعی مینمایند تا تصور «فلاکت» و بدبختی مطلق را به مخاطب سینمایی خود آنچنان حقنه نموده و ایشان را به آنچنان چنین باور هیچاِنگاری در زندگی خود برسانند که اساسا دیگر هیچ امید و امیدواری برای ایشان متصور نباشد. تولیداتی که تحت عنوان «ژانر فلاکت» قابل دسته بندی هستند و بعضا حتی با وقاحت هرچه تمام مسیر خودکشی را به عنوان تنها گزینه خلاصی از چنین شومبختی و بدبختی مطلقی به مخاطبان خود پیشنهاد میدادند! این در حالی است که مراد از «انتظار فرج» ، هم «فرج نهایی» است که «ظهور حضرت» است و هم «فرج بعدالشّدّة» است؛ یعنی «فرج» بعد از حوادث دشوار و حوادث همهگیر، مثل همین حوادثی که امروز در دنیا وجود دارد که خیلیها را مأیوس میکند، خیلیها را وادار به خودکشی میکند، لکن وقتی که «انتظار فرج» وجود دارد، انسان میداند که این حادثه بلاشک تمام خواهد شد. |
متاسفانه با مرور جامع بر «تولیدات هنر» و بالاخص مشاهده وضعیت آشفته «صنعت-هنر-رسانه سینما» و آنچه که بر پرده نقرهای به نمایش گذاشته میشود؛ اساسا به هیچ عنوان نمیتوان چشم انداز روشنی از برای حرکت در مسیر معیارهای «جامعه مهدوی» متصور بود و از این جهت است که موضوع «بازسازی انقلابی» و تغییرات سریع در «وضعیت موجود» مطالبهای ضروری و به حق قلمداد میشود. مطالبهای که البته با سهل انگاری مدیران ارشد فرهنگی و بالاخص سینمایی در کشور همراه شده و برخی از ایشان با ساده اندیشی و شاید هم خوشخیالی، تصور میکنند که «بازسازی در ساختارهای فرهنگی کشور» با «حرف زدن» و سخنرانی هر روزه در مجامع مختلف محقق میشود!
حماقت صورت گرفته در حفظ منصب و بقای مدیریت «بانیان وضع موجود» در عرصههای مختلف اجرایی، قطعا تبعات جبرانناپذیری را برای «دولت سیزدهم» به همراه خواهد آورد و عواقب «بُلندمدت» آن بسیار بیشتر از چیزی خواهد بود که امروزه و در «کوتاهمدت» رسانهای گردیده است. پس اگرچه حرکت آرام و «لاکپُشت» گونه «دولت سیزدهم» در زمینه انتصابات و تغییر آرایش مدیران اجرایی در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ...، در همان روزهای نخست و در بدو تشکیل دولت میتوانست به عنوان «ژستی اخلاقی» از «قابلیت توجیه» برخوردار باشد؛ اما واقعیت آن است که برای ادامهدار بودن این مشی و گونه رفتاری، هیچ «توضیح عقلانی» نمیتوان ارائه داد و تنها با استفاده طنزگونه و یا جدی از واژه «قحطالرجال» است که میتوان همچنان منتظر «تغییر وضع موجود» ماند و بجای مرور فرایند انجام «یک بازسازی انقلابی در همهی عرصههای مدیریتی» و ... به نظاره نقشههای شوم مافیای جای خوش کرده در حوزههای مختلف هنری و بالاخص مُهرهچینی «طیف شاهنشینان» در سینما نشست و دید که چگونه نوچه سربازان با حمایت و پشتیبانی ژنرالهای جای خوش کرده در «خانهها» در تقابل با هر اقدام کوچکی در مسیر «بازسازی ساختارها» به میدان میآیند و غیره! |
ادامه دارد...
ارسال نظر