به گزارش سینماپرس، چهارمین شب از سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به بهانه نمایش مجموعه مستندی به همین نام اثر شهرام میراباقدم که محصول مرکز مستند سوره است، به میزبانی امیر قادری و با حضور اهالی سینما با سلیقهها و گرایشهای متنوع و گوناگون از جمله جابر قاسمعلی، عباس نادران، حجت قاسمزاده اصل و … پنجشنبه شب ۶ مهر ماه در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
در این شب از نشست فریدون جیرانی، مهدی فخیمزاده، سیدضیا هاشمی، مهدی سجادهچی و سجاد نوروزی مهمان اصلی برنامه بودند.
ادامه نشست به صحبتهای فریدون جیرانی اختصاص داشت، وی بیان کرد: دهه ۶۰، یک دست نیست. سال ۶۰ تا ۶۲ بحران سیاسی ایران است، در دهه ۶۰ حزب جمهوری اسلامی منفجر میشود و رئیس جمهور و نخستوزیر در انفجار شهید میشوند. سال ۶۱ نیز بنی صدر برکنار میشود و اختلافات درون نیروهای سنتی اوج میگیرد. سپس ۲ دسته تفکر در جمهوری اسلامی شکل میگیرد، دسته به شدت محافظهکار و دستهای که به رایکالهای سنتی نزدیک میشوند و بعدها به ترتیب به راست و چپ تبدیل میشوند.
وی ادامه داد: در سال ۶۲ تفکری وجود دارد که میگوید سینما باید تبدیل به مسجد شود. آقایان رخصفت و رضا تهرانی نماینده روشنفکری مسلمانی بودند که بعدها از حوزه هنری به کیهان رفتند و کیهان فرهنگی را راهاندازی کردند. از آخر ۶۱، آقای خاتمی میآید و به روایت آقای بهشتی، از ایشان میخواهد که معاون سینمایی شود. آقای بهشتی میگوید اگر از من کسی بهتر است آن را دعوت کنید که بعدها آقای انوار معرفی میشود. آقای بهشتی با دستاندرکاران حرفهای سینما از جمله مهدی فخیمزاده، داوودنژاد و سیروس الوند از نسل دوم شروع به راهاندازی سینمای جدید ایران میکنند. البته دوستان دیگری هم در این مسیر حضور دارند.
جیرانی عنوان کرد: فکر ممنوعیت فیلم خارجی که مانع رشد سینما بوده است و همچنین عوارض از دل بخش حرفهای سینمای ایران بیرون میآید. آقایان بهشتی و انوار آن زمان عوارض را کم کردند و انحصار ورود فیلم خارجی را از انجمن واردکنندگان میگیرند. ناگفته نماند که انجمن واردکنندگان بعد از انقلاب آشفته شد، نیروهای جوان در ساختمان آلومینیوم آمده بودند و آثار را به شکل خاصی بدون رایت درست و اکران میکردند. حتی پایان یک فیلم خارجی را در اول فیلم دیگری میگذاشتند. آن زمان من در مقالهای که در مجله فیلم منتشر شد، درباره فیلمسازی خارجی در ایران نوشتم و اشاره کردم که دوبله و نریشن را تغییر میدادند.
وی افزود: آقای انوار ورود فیلم خارجی را در اختیار گرفت و با ۶۳-۶۲ سالن، سینما را راه انداخت. دوستان معتقدند بین سال ۶۲ تا ۶۴ که راهاندازی سینما بود این مدیریت اشکالی ندارد. در اینجا نسل سوم وارد سینما شد؛ از دل دانشکده هنرهای دراماتیک، دانشکده هنرهای زیبا و از دل سینمای آزاد که چهره شاخص آن کیانوش عیاری با «تنوره دیو» و رخشان بنیاعتماد است. نسلی که تحت تأثیر سینمای روشنفکری دهه ۴۰ بودند. آن زمان یک اتفاق افتاد، یک فیلم در کانون پرورش آن زمان با نام «دونده» ساخته شد، به خارج از کشور رفت، جایزه گرفت و مدیریت دهه ۶۰ را متوجه یک نوع فیلم دیگر کرد که میتواند در جاهای دیگر جایزه بگیرد. راهاندازی سینما با تفکر دیگری قاطی شد که بنیاد سینمایی فارابی بخش بینالملل ایجاد کرد و بعداً این بخش، بسیار قدرتمند و تعیینکننده در اواخر دهه ۶۰ شد.
ماجرای ورود فیلمهای روشنفکری به جشنواره پنجم چه بود؟
این سینماگر با بیان اینکه سال ۶۴ چند فیلم مانند «مادیان»، «تنوره دیو» و … بیرون آمد، مطرح کرد: من تصورم این است که بهرام بیضایی در «مادیان» نقش داشته است. در «مادیان» شخصیت زن سرپایی به نام «رضوانه» داشتیم و قبل از آن هم فیلم «گلهای داوودی» بیرون آمده بود که زنی با نام «عصمت» در آن بود و معتقدم پروانه معصومی با نگرش شخصی خود، شخصیت را در اجرا عوض کرد. اینها تأثیری روی سینما و تفکر مدیریت گذاشت. بعد داریوش مهرجویی «اجاره نشینها» را کار کرد و «ناخدا خورشید» در اواخر ۶۴ کار شد. این سمت در حوزه هنری نیز تغییراتی در حال رخ دادن بود. در حقیقت از مخملبافی که «استعاذه»، «توبه نصوح» و … را ساخته بود تبدیل شد به «بایکوت» که اثری اکشن بود که از نظر من تحت تأثیر فرج حیدری بوده و حتی بیشتر او آن فیلم را ساخته، اگرچه قصه برای خود مخملباف است.
جیرانی ادامه داد: در جشنواره پنجم شاهد ورود چند فیلم روشنفکری هستیم. فیلم «گزارش یک قتل» با شخصیت محوری زن به جشنواره راه پیدا میکند؛ اتفاقی که قبل از این نداشتیم. «ثریا» در فیلم «گزارش یک قتل» که هما روستا نقش آن را ایفا میکند، روی تفکر آقای بهشتی و دیگران اثرگذار است. در پایان سال ۶۵ آقای بهشتی در مصاحبهای بسیار مفصل با مجله فیلم میگوید ما سینما را راهاندازی کردیم و میخواهیم به سمت کیفیت حرکت کنیم. از اواخر سال ۶۵ تفکر درجهبندی بیرون میآید که اوایل «الف»، «ب»، «ج» و «د» بود.
وی یادآور شد: فیلمهایی که درجهبندی «الف» و «ب» داشتند، اکرانشان در سینماها باز بود و آثاری با درجه بندی «ج» اکرانشان محدود و فیلمهایی با درجهبندی «د» اصلاً در سینماها اکران نمیشدند. خیلی از فیلمها «د» گرفتند. سینمای تجاری ایران در این درجهبندی، درجه پایین میگیرد و اولین اختلافها آغاز میشود. تا جایی که به یاد دارم درجهبندی فیلمهای «اجارهنشینها»، «ناخدا خورشید» که از نظر من بسیار فیلم زیبایی است، «طلسم» و «گزارش یک قتل»، «الف» بود و فیلمهایی که با سرمایهگذاری بخش خصوصی ساخته شده بودند، در درجهبندی «ب» و «ج» قرار گرفتند. ما در اواخر سال ۶۵ کاشت اولین نطفه اختلافها را داریم.
فروش بالای «تاراج» باعث ممنوعالکاری ایرج قادری شد!
جیرانی در ادامه با بیان اینکه کسانی که در بنیاد سینمایی فارابی سرکار بودند، جزو دسته روشنفکران دینی محسوب میشدند، بیان کرد: سال ۱۳۶۴ در شوروی گراسیاس پرسترویکا ایجاد و این سَمت اولین ترجمه کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» منتشر میشود و آرای آل پوپر مورد توجه قرار میگیرد. آن زمان مهمترین مقالاتی که روشنفکری دینی را متحول میکند، منتشر میشود. همه این موارد در گذرگاه سال ۶۵ تا ۶۶ که تحولات غریبی داریم، روی دوستان اثر میگذارد. در این میان بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی آثاری میسازند که قهرمان آن زن است. پیش از اینها مهدی فخیمزاده در «میراث من جنون» زن را به تصویر کشیده بود، اما از آنجا که این اثر در زمانی ساخته شده بود که حجاب آزاد بود، سال ۶۰ و پس از انقلاب به سختی اکران شد.
وی تاکید کرد: در حوزه هنری هم با تحولات غریبی مواجه میشویم یعنی آقای مخملباف کمکم از «بایکوت» به «دستفروش» میرسد و مصاحبه میکند و میگوید که «حلبیآبادها هنوز هست!». نتیجه این اتفاقات در سال ۶۷ تبدیل به فیلمهای تند سیاسی مانند «عروسی خوبان» میشود و دعوای اصلی از همینجا شروع میشود. در اوایل سال ۶۷ مجمع تولیدکنندگان سینمای ایران به وجود میآید و تمام دستاندرکاران سینمای حرفهای دور هم جمع میشوند و نسل سوم را که کیانوش عیاری میشود، جذب میکنند. در حقیقت همه تفکرات کنار هم قرار میگیرند.
این سینماگر تصریح کرد: آقای انوار بارها گفته است که «ما مخالف سینمای تفنن و بازاری بودیم و معتقدیم آن سینما مبتذل است و باید سینمای اندیشمند را راه بیندازیم». از دل مدیریت سال ۶۵ به بعد سینمای متفکر در ایران رشد میکند اما سینمای صنعتی ایران به دلیل نگاه معیوب به داستانگویی در سینما دچار نابودی میشود. به عنوان مثال وقتی فیلم «تاراج» میفروشد، دوستان نگران و ایرج قادری ممنوعالکار میشود. ناگفته نماند که ایرج قادری را علی لاریجانی زمانی که وزیر ارشاد شد از ممنوعالکاری خارج کرد.
«خانه دوست کجاست» نمونه روشن تفکر روشنفکری دینی است
جیرانی تاکید کرد: اگر بخواهیم بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را نام ببریم، از سال ۶۵ تا سال ۷۱ ساخته شده است. جلوی رشد سینمای صنعتی ایران نیز گرفته شد اما بعداً میبینیم که آقای فخیمزاده در دوران علی لاریجانی «همسر» را میسازد. دوره مدیریت دهه ۶۰ پُرتناقض است. از یک طرف با سینمایی به اصطلاح رو پا روبرو هستیم؛ «دندان مار»، «هامون». گرایش اصلی آقای بهشتی «خانه دوست کجاست» بود، ایشان در جلسه خصوصی به عباس کیارستمی میگوید فیلم را تو بساز. در حالی که فرهاد شیبانی قرار بود کارگردانی کند.
وی با بیان اینکه آقای بهشتی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه شرق دقیقاً روی «خانه دوست کجاست» تاکید کرده و گفته است که با این فیلم فهمیده که سینمای انسانی چیست، بیان کرد: «خانه دوست کجاست» نمونه روشن و مشخص تفکر روشنفکری دینی در نیمه دهه ۶۰ است. مخملباف از «توبه نصوح» به «شبهای زاینده رود» میرسد که «سایه» دختر محمد علاقهمند، استاد مردمشناسی، میگوید که «من نمیخواهم زن باشم. زنها در این جامعه آزاد نیستند. مردها هم میتوانند زن داشته باشند و هم معشوقه اما زن اینجا آزاد نیست» و محمد علاقهمند آخرین جملهای که در کلاس میگوید این است که «باید به مردم به گونهای نگاه کنیم که در حال تغییرند». این جمله از مقالات بسط و تئوریک آقای سروش بیرون میآید.
فریدون جیرانی نیز در جمعبندی سخنان خود یادآور شد: قبل از انقلاب سه کشور خارج از غرب، سینما داشتند؛ مصر، ترکیه و ایران. سینمای مصر شبیه فیلمفارسی ایران و سینمای ترکیه نیز شبیه سینمای فارسی ایران بود. در کشورهای خاورمیانه اساساً صنعت سینما به میزانی که در ایتالیا و انگلیس بوده، اصلاً نبوده است. مصر بعداً تغییراتی کرد و ترکیه هم که سینمای تجاریاش دچار تحول شد. بخشی از سینمای روشنفکری ما متأثر از سینمای مصر و بعد هند است. صنعت سینما در کشوری مانند ایران اصلاً به آن میزانی که در غرب وجود دارد، وجود ندارد.
ارسال نظر