به گزارش سینماپرس، حسین سلطان محمدی، منتقد سینما و تلویزیون درباره برنامه «سید خندان» نوشت:
تلویزیون تعاریفی بنیادین به عنوان یک رسانه امروزی دارد و تنوع و تکثر شبکه هایش در هر کشوری نشان می دهد که برای گروه های متفاوت اجتماع، می تواند برنامه داشته باشد. کمتر شبکه در جهان وجود دارد که طیف بسیاری از مخاطب را درگیر کند مگر آنکه در حوزه محلی یا بومی باشد و طیف فعالیت رسانه هایش، علاوه بر ویژگی های ساختاری رسانه، متکی به ویژگی های بومی باشد. برای همین قضاوت با معیار استاندارد یا معیاری ظاهری و روزمره، کامل نیست. در ایران خودمان، تعدد شبکه های اصطلاحا سراسری و همچنین شبکه های استانی را داریم. هر کدام از اینها نیز با بنیانی تعریف شده مستقر شده اند و امکان انتخاب به بیننده داده شده تا برنامه های خود را یافته و آن را تماشا کند. کسی هم نگفته یا نمی تواند ادعا کند که بر خلاف استانداردهای آغازین تلویزیون در جهان، صددرصد جریان سازی و سوگیری دادن به مخاطب، صرفا از دریچه تلویزیون رخ می دهد. حتی در جامعه خودمان که بظاهر ساختار صداوسیما، منحصر و حاکمیتی است، چنین ادعایی به تمامه، گزاف است. این روزها تلویزیون ما می کوشد با استفاده از توسعه نفوذ آن در سطوح گوناگون اجتماعی، اعم از شهرها و روستاها و حتی در میان اجتماعات متحرک چون عشایر، برنامه های خاص و گاه عام بسازد. این نیز طبیعی است. دنیای امروز در حال گذر و تجربه بسیاری از رفتارهای رسانه ای و درگیرسازنده مخاطب است. از برکت تحولات فناورانه نیز، دسترسی به برنامه ها، برای همگان میسر است که با تبلیغ و اطلاع رسانی، می توان انتظار داشت، مخاطبان با آگاهی کامل به دیدن برنامه ها بنشینند. اما از این مقدمه نسبتا مطول و بنیادین عبور کنیم تا به نکته اصلی، یعنی خنده، برسیم.
«خنده» را می توان بر لبان همه افراد دید، از تبسم در هنگام دیدن یکدیگر تا حداکثر تلاش برای نقل نکات خنده دار و شادی آور. بنابراین توجه به خنده و خنداندن و سرور، یکی از بدیهیات زندگی است. تأکیدات دینی نیز بر مثبت انگاشتن همه مردمان، تا پیش از بروز هرگونه رفتاری، مستقر است. بنابراین می توان با دیدن هر فردی، شاد هم بود؛ یعنی بدون قضاوت آغازین. توجه برنامه سازان به این رفتار انسانی، توجهی طبیعی است. تلویزیون ما در سال های گوناگون به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خنده را در الگوها و ساختارهای متعدد مورد توجه قرار داده و بسیاری از برنامه ها را می توان ردیف کرد که اصطلاحا، شاد یا طنازانه اند. چه مجموعه های داستانی و چه به زبان امروزی talk show های بسیار. الگوهای موفق نیز همیشه امکان استمرار داشته اند. ما در داستانی ها، نمونه های متأخری چون «پایتخت» با شش سری ساخت را داریم یا «نون خ» که به فصل پنجم نزدیک می شود. در الگوهای دیگر متأخر، «خندوانه» را داشتیم و مشابه آن را شاید بتوان برنامه نوظهور «سیدخندان» که به فصل دوم آن، نزدیک شده ایم. کاری ندارم که برنامهسازان، هر کدام برنامه خود را برتر می انگارند، طبیعی است. به این هم کاری ندارم که در قیاس با یکدیگر، ممکن است تشابهاتی باشد، که هست و نباید به اینها توجه داشت؛ که در نکته ای بنیادین باید گفت، همه این برنامه ها، مخاطب مشابه دارند، همان انسان با ویژگی اجتماعی بودن که در الگوی ما، بسیار بر واژه خانودگی آن، توجه داریم. برای همین ساخت برنامه ای که بتواند ساعاتی پس از لحظات فعالیت سالم برای تأمین معاش یا کسب علم و تحصیل، شبانگاه در کنار خانواده، آرامش و شادی داشت یا نکات تلنگرآمیزی برای کاربرد در ساعات بعدی زندگی به دست آورد، اصلی بدیهی است. واژه مصطلحی داریم که رسانه ملی ما را دانشگاه می انگارد. بر این مبنا، طراحی یا انتقال محتوا به مخاطب، باید واجد خصوصیات دانشگاهی باشد. یعنی هر آنچه طراحی می شود، باید بر محوری روشن باشد و از تنوع و پراکندگی بسیار دور باشد. شاید ساده تر آن است که همانند ویژگی اسلامی، مرکزمحور باشد، مانند کعبه به دور آن محور مرکزی باشیم، محتوای نهایی یا برایند نهایی ما را به آن مرکزیت یعنی فطرت الهی متمرکز دارد و از لغو و بیهوده گویی و آشفتگی، پرهیز شود.
برنامه «سیدخندان» بیشترین تلاش را برای تنوع آیتمی کرده است و مبتنی بر تجربه فصل نخست، وارد دومین فصل می شود. بازتاب های بسیاری دریافت کرده و نقدهای متنوع، دیدگاه های مثبت و منفی هم به همراه داشته است. کاری به بازخوردها ندارم، اما ضروری است از هر حاشیه ای پرهیز شود. نه در آیتم ها، نکته ای نادیده گرفته شود و نه تعدد بسیاری ایجاد شود که بعد از دیدن هر قسمت، بیننده نتواند محور یکسان فطری بیابد. مجری تجربه پس داده فصل نخست نیز، فراتر از بازخوردهای بیرونی که بخشی به رفتار شخصی خودش و بخشی به نگرش های او بر می گردد، در این فصل حتما تأکید بسیاری بر بهتر کردن برنامه خواهد داشت. نباید از خیلی از بازخوردها برآشفته شود و البته نباید هم بی خیال باشد. عملکرد او در برنامه هایی چون «پاورقی»، قطعا بر قضاوت اجرای او در «سیدخندان» تأثیر می گذارد. اما این قضاوت باید بر این محور ارزیابی شود که مخاطب این دو برنامه متفاوت هستند، ضمنا شبکه دو نیز ادعای عام مانند شبکه سه نداشته و ندارد و این برنامه نیز در اندازه خودش، مخاطب خواهد داشت و برداشت اینکه فصل نخست ۵ درصد بیننده در نظرسنجی کسب کرده و فلان برنامه شبکه سه بالای ۵۰ یا ۶۰ درصد، قضاوت بی مبنایی است. مخاطب امروزی نه در انحصار سیماست، نه در انحصار یک شبکه. او همزمان با بهره مندی از تلویزیون، با ابزار و مجاری گوناگون به دریافت نکات موردنظر می پردازد. حتی ۵ درصد مخاطب هم، قطعا اعدادی چند میلیون مخاطبی را می تواند نمایندگی کند و چنین تعداد مخاطبی در وانفسای ادعای شبکه های مجازی که به ندرت عضو یا فالورشان، به چندصدهزار یا یک میلیون می رسد، بسیار خوب است. امید که فصل دوم «سیدخندان» همان محور مرکزی متمرکز نگاه داشتن مخاطب با محتوای سالم و سرورانگیز، بر مبنای فطرت الهی انسان را بروز دهد.
«سید خندان» کاری از گروه اجتماعی و اقتصاد شبکه دو سیما به تهیهکنندگی محمدحسین بزرگیراد و اجرای محمدرضا شهبازی است که به زودی روانه آنتن شبکه دو خواهد شد.
ارسال نظر