به گزارش سینماپرس، محمدرضا سرشار در جلسه هفتگی «آشنایی با نقد ادبیات داستانی» که در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد با بیان اینکه دو نوع نقد وجود دارد، گفت: این دو نوع؛ نقد نظری و نقد عملی است. نقد نظری درباره چیستی نقد صحبت میکند. منتقدان صاحبنام و با نفوذ میتوانند باعث شهرت آثار نویسندگان و خود نویسندگان شوند. بسیار اتفاق میافتد که یک نویسنده جوان اثر ارزشمندی را منتشر میکند، اما به دلیل اینکه جامعه ادبی او را نمیشناسند اقبال چندانی به اثرش نمیشود. اگر افراد عادی آن اثر را معرفی کنند ممکن است جلوه زیادی نداشته باشد اما اگر نویسندهای شاخص آن را معرفی کند مورد توجه قرار میگیرد.
سرشار منتقدان را نیرویی محرک در تاریخ ذوق ادبی دانست و ادامه داد: منتقدان اصلیترین محرک ذوق ادبی در تاریخ ادبیات هستند. منتقدان از طریق نقدهای خود به تحول و تکامل ذوق کمک میکنند. وقتی اثری در جامعه مورد ارزیابی قرار نگیرد رخوت آن جریان و جامعه را فرا میگیرد. همیشه باید چشمهای ناظر را در مقابل خود احساس کنیم. این باعث میشود نویسندهها هوشیارتر و مرتب بهروز شوند و برای کار خود زحمت بیشتری بکشند. منتقدان مانند ناظمان مدرسه هستند و باعث تحرک در اهل قلم و مانع سستی، رخوت، خواب آلودگی و حتی پسرفت آنها میشوند. نقد، خلوص اثر ادبی را تعیین میکند. عیار اثر ادبی با نقد مشخص میشود. کسانی که مطالعه کافی ندارند با مطالعه یک اثر ذوق زده و هیجان زده میشوند که علتش مطالعه کم است، اما وقتی همان اثر از سوی یک منتقد خوانده شود، کاستیهای فنی خود را نشان خواهند داد. منتقد عیار را دقیق تعیین و به بقیه هم منتقل میکند.
این نویسنده پیشکسوت همچنین با بیان اینکه یکی از دلایل سرقت ادبی نداشتن مطالعه از سوی خواننده است، گفت: خواننده بدون مطالعه کافی متوجه نمیشود کدام بخش اثر خلاقیت خود نویسنده است. شارلاتانیسم در ادبیات نیز وجود دارد. به این معنا که عدهای با استفاده از بیاطلاعی مردم کارهای چشم پرکنی منتشر میکنند تا برای خود اسم و رسم فراهم کنند. هر نقدی باید برای نویسنده، خواننده، جامعه ادبی و جریان ادبیات فایده داشته باشد. یکی از کارهای تاریخ ادبیات در هر دورهای کشف، دستهبندی و عرضه جریانهای غالب ادبی است. اگر میخواهید اثری در تاریخ ادبیات ماندگار شود آن را نقد کنید چرا که هر کس برای خواندن تاریخ ادبیات به سراغ آثار نقد شده آن دوره میرود. برای همین نویسنده نباید از نقد بترسد بلکه باید از آن استقبال کند. سالانه دهها و هزاران کتاب در کشور چاپ میشود و ادبیات پر عنوانترین موضوع در کشور است. میان انبوه کتابها اسم تعدادی از آنها حتی به گوش علاقهمندان به ادبیات نیز نرسیده است. مخاطبان با نقد آثار به سراغ این کتابها میروند. نقد در زمانهای که تعداد آثار زیاد است و هیچ کسی مجال شنیدن اسامی کامل آثار را پیدا نمیکند، باعث میشود آثاری مورد توجه بخشی از مخاطبان قرار بگیرند.
وی ادامه داد: نظریههای ادبی از دل نقدها بیرون میآیند نه از دل آثار. نظریههای ادبی جزئی از بخش نقد نظری هستند و نقد نظری از دل نقد علمی بیرون میآید. از دل نقدهای عملی نیز نظریه ادبی بیرون میآید. ادبیات و نمایش به کتاب فن شعر ارسطو دین دارند. اگر ارسطو بوطیقا و فن شعر خود را ننوشته بود نظریههای موجود درباره ساختار تراژیک به وجود نمیآمد. آگاهی جریانهای ادبی و شاخص هر دورهای مدیون جریان نقد آن دوره هستند. نقد به خوانندگان آثار ادبی کمک میکند که بهره بیشتری از آثار ببرند و البته بعضی از آثار سطحی هستند و نیاز به نقد ندارند. کار منتقد این است که خواننده بهره کامل و بیشتری از یک اثر ببرد. بعضی از نویسندههای ما پُرخوان هستند اما بهرهای ندارند. در کنار آنها نویسندههای کم خوان اما دقیق خوان داریم که با کمخوانی به آگاهیهایی رسیدند که هرگز نویسندههای پُرخوان سطحی به آنها نمیرسند. اگر چند کتاب را خوب بخوانید و بفهمید اساس ادبیات را فهمیدهاید.
نویسنده مجموعه داستانهای انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به آثار نمادین در جریانهای ادبی گفت: بعضی از آثار نمادین هستند. کشف آثار نمادین، کشف قسمتها، شخصیتها و مکانهای نمادین و شناسایی مصادیق واقعی این نمادها سه گامی هستند که برای آثار نمادین باید مورد توجه قرار داد. البته رسیدن به این نمادها لزوما کار آسانی نیست. هیچ کس بدون راهنما نمیتواند کتاب «خشم و هیاهو» را بخواند. در حالی که نویسنده به خاطر این اثر جایزه نوبل دریافت کرده است. بعضی از آثار به دلیل داشتن تلمیحات متعدد ممکن است برای مخاطبان ابهام داشته باشند. بعضی از آثار چند لایه و دارای لایههای اجتماعی، روانشناختی و اعتقادی هستند و زبان بعضی از آثار نیز پیچیده است. بعضی از آثار به دلیل حجیم بودن درست فهمیده نمیشوند. حافظه مخاطب کمک نمیکند که همه مطالب را با یک نگاه ببیند. رمان «جنگ و صلح» با حروف معمولی و قطع رقعی حدود ۳۵۰۰ صفحه است. یک خواننده معمولا نمیتواند بهره لازم را از این اثر ببرد. منتقد میتواند شمای روشن، واضح و کلی از این اثر به او بدهد. گاهی ظرافتهای ادبی و فنی در اثر باعث میشود مخاطب قدر و ارزش واقعی اثر را درک نکند و لذت کافی از آن نبرد. اما منتقد توانایی آشکارکردن آنها را دارد.
وی در ادامه به موضوع سفید خوانی در ادبیات اشاره کرد و توضیح داد: سفید خوانی درباره قرآن به کار برده میشود. اگر به تفاسیر قرآن مراجعه نکنیم معنی آیات را متوجه نمیشویم. تفسیر نیز از نوع نقد است. بعضی از آثار سفیدخوانی و بخشهای نانوشته بین سطور آنها از بخشهای نوشته شده اهمیت بیشتری دارند. تعداد این آثار کم است، اما وجود دارند. منتقد فاصلههای سفید را برای خواننده میخواند و با این کار متن در ذهن مخاطب کامل میشود. این فاصله سفید گاهی به اطلاعات خارج از ادبیات نیاز دارد. گاهی اشارات علمی، روانشناسی، سیاسی، تاریخی و مذهبی موجود در یک اثر نیازمند اطلاعات ادبی بیشتری است.
نویسنده کتاب «منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب» همچنین با بیان اینکه یکی از دشوارترین کارها در خوانش انتقادی آثار داستانی، کشف درون مایه است، افزود: یکی از تعاریف نقد کشف کردن این موضوع است که نویسنده چه میخواهد بگوید و تا چه حد در القای درونمایه مورد نظر موفق بوده است. درونمایه در اثر مانند شکر در شربت حل میشود و در همه اثر وجود دارد، اما هیچ جا نمیتوانید آن را نشان دهید. رمان نه یک درونمایه که گاهی دهها درون مایه دارد که یکی اصل و مابقی با درجه اهمیتهای متفاوتی نمایش داده میشوند و کشف آنها بسیار سخت است. عبدالعلی دستغیب تنها منتقد ادبیات داستانی ما در قبل از انقلاب است و حرفهای این کار را دنبال میکرد. نجف دریابندی به صورت پراکنده در مورد آثاری مطالبی مینوشت و محمود کیانوش نیز اینگونه بود. هر مقدار که بتوانیم بر اثری اشراف داشته باشیم بهره و لذت بیشتری میبریم.
وی افزود: پیشنهاد میکنم کتاب «جامعه شناسی ذوق ادبی» لوین ل. شوکینگ را بخوانید. او در این کتاب بیان میکند که ذوق ادبی توده مردم بالا نیست بلکه ذوق ادبی فرهیختگان است که میتواند ارزش ذوقی اثر ادبی خوب را تعیین کند. ذوق ادبی مردم اگر فرهیخته نباشد و پرورش پیدا نکند در تشخیص آثار ارزشمند ادبی موفق نخواهد بود. یکی از کارهایی که اثر ادبی را ارزشمند میکند پرورش ذوق ادبی مخاطب و افزایش سطح سلیقه مخاطب است. خوانندهای که سطح مطالعات گذشتهاش پایین باشد با هر اثری ذوق میکند و هر اثر متوسطی را خوب میداند. گزینش اول منتقد به این دلیل خوب است که همه آثار درجه اول را خوانده و میداند سطح ادبیات کجاست. ارتقاء ذوق ادبی مخاطب یکی از کارهایی است که منتقد با نقدهای خود انجام میدهد و از سو استفاده برخی نویسندگان از مخاطبان خود جلوگیری میکند. منتقد قدر و قیمت آثار مختلف را برای خوانندگان آشکار میکند و اجازه نمیدهد آثار کم ارزش بزرگ جلوه داده شوند. او آثار ارزشمند در حاشیه مانده را مطرح میکند.
سرشار با بیان اینکه منتقد توانا کتابخوان فرهیخته پرورش میدهد و کتابخوان فرهیخته نویسنده فرهیخته تربیت میکند، بیان کرد: نویسنده فرهیخته، خواننده فرهیخته تربیت میکند. نویسنده و خواننده بر هم تاثیر میگذارند. وقتی سطح ذوق ادبی جامعه افزایش پیدا کند انتظار داشتن نویسندههای درجه یک ایجاد میشود و این امر سطح ذوق جامعه ادبی کشور را بالا میبرد. یکی از کارهای منتقد این است که آثار ارزشمند را به مخاطب معرفی کند.
وی همچنین به نظرات منتقدان درباره نقد اشاره کرد و ادامه داد: نقد علمی به ذات خود عیبی ندارد اما منتقدان بی سواد و مغرض این نقد را آلوده میکنند. آفات نقد ذاتی نیستند. نقد اگر درست انجام شود سراسر خیر است و در غیر این صورت مشکل پدید میآورد. بسیاری از نویسندگان با نقد مخالف هستند. چخوف میگوید منتقدان خرمگسهایی هستند که اسبها را از شخم زدن زمین باز میدارند. به گفته «استاندال» نقد نشان شکست در ابداع است و منتقدان هنرمندانی هستند که در عرصه هنر شکست خورده و به نقد روی آوردهاند. منتقدان درجه یکی داریم که هرگز یک سطر داستان ننوشتند. آقای دستغیب یک سطر داستان ننوشته اما سرآمد است. نویسندگانی نیز داریم که نقد نمیدانند. تولستوی غول ادبیات واقعیت گرای قرن ۱۹ جهان و روسیه میگوید منتقدان اشخاص دانشمندِ فاسد ِاز خود راضی هستند. نقد هنری از همه و مردم ساده برنمیآید، بلکه دانشمندان و اشخاص فاسد و از خود راضی آن را بر عهده دارند. «ویلیام فاکنر» میگوید نقدهایی که بر آثارم نوشته شده تاثیری بر من نداشته است. «آلدوس هاکسلی» نویسنده «دنیای قشنگ نو» گفته بود نقدهایی را که بر آثارش نوشته شده نمیخواند. «کارلوس فوئنتس» میگوید دوست دارم منتقدان را سر میز صبحانه مانند جوجه بخورم. عبدالحسین زرینکوب اما گفته بود نقد برای ادبیات در حکم وجدان اخلاقی است. اگر نقد درست و علمی باشد میتواند افکار را تغییر دهد.
نویسنده کتاب «غیر از خدا هیچ کس نبود» ادامه داد: یکی از اشکالاتی که باعث ناراحتی نویسنده از نقد میشود این است که اثر را جزئی از وجود خود میداند. وقتی اثری را نقد میکنید نویسندهها فکر میکنند آنها را نقد میکنید. گویی خود او و به تعبیری ذوق و شخصیت او زیر سوال رفته است، در حالی که اینگونه نیست. یک نویسنده ممکن است در یک اثر موفق باشد و در اثر دیگر نباشد. اثر نقد شده است نه ذوق نویسنده. برخی تصور میکنند وقتی منتقدی اثری را نقد میکند تلویحا میخواهد بگوید از نویسنده تواناتر است. در حالی که اینگونه نیست و برخی از منتقدان اصلا نویسنده نیستند. در کنار منتقدان خوب منتقدان بد هم زیاد بودند. عمده نقدهایی که در مطبوعات چاپ میشوند فاقد ارزش فنی هستند و به مخاطب اطلاعات زیادی نمیدهند. دومین آفت نقد، آثار سوئی است که نقد برای منتقد دارد. اگر نویسنده باشد آثارش را نقد میکنند تا از این طریق تلافی و ضعفهای کوچک را بزرگ کنند. هنرمندانی که وارد عرصه نقد میشوند محبوبیتشان مخدوش میشود. همچنین نقد بازدهی مالی ندارد.
محمد رضا سرشار در پایان با اشاره به سخن مقام معظم رهبری درباره ضرورت نقد گفت: اگر جامعه احساس کند نقد ادبی، نیاز جامعه است و اگر باور داشته باشد که نقد ادبی میتواند موتور محرکه جریان ادبیات باشد و ذوق ادبی را ارتقا دهد، باید تمهیدات ویژهای برای حمایت از منتقدان بیاندیشد. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) اولین نفر در ایران بود که تاکید کرد نقد را دریابید. در سال ۱۳۸۵ جایزه نقد ادبی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد و از من به عنوان اولین نفر در این حوزه تقدیر کرد. در کنار مجلههایی که داستان چاپ میکنند حتما باید نشریات ویژه نقد داشته باشیم. گاهی نقد ادبی برای از میدان به در کردن رقیبان ادبی یا مخالفان فکری است و گاهی برعکس است. نقدهایی که با اسم مستعار چاپ میشوند ارزش خواندن ندارند. ما در ادبیات چیز پنهان نباید داشته باشیم و شفافیت اصل است. وقتی با اسم حرف میزنیم برای حرف خودمان اعتبار قائل هستیم. من در ادبیات برای نقدی که نویسنده اسم خود را انتخاب نمیکند یا با اسم مستعار منتشر میکند، اعتباری قائل نیستم. انصاف از افرادی بر میآید که تقوا داشته باشند و انسانی اخلاقی باشند. افراد فاقد تقیدات اخلاقی نقدشان مطمئن نیست. یک بخشی از نقدها، نقد نکردن است.
ارسال نظر