سینماپرس- سینما رسانهای برای انتقال مفاهیم است و برای همین فیلم سینمایی آیینهای است که بخشی از فرهنگ یک جامعه را بازتاب میکند. این که تصاویر افتاده در این آیینه چه باشد یک موضوع است و زاویه دید بازتاب این تصاویر موضوعی دیگر. در این میان فیلمی موفق است که تصاویر صحیحی را برگزیند و در زاویه دیدی مناسب به نمایش بگذارد.
«هیس! دخترها فریاد نمیزنند» فیلمی از پوران درخشنده است که موضوعی خاص دارد و نام متفاوت آن باعث میشود توجه سینماروها به آن جلب شود. این کارگردان ایرانی که به طور متوسط هر سه سال یک فیلم ساخته است همواره دنبال موضوعات خاص بوده و در اولین ساخته خود با عنوان رابطه نیز دنبال سوژهای متفاوت درباره کودکان استثنایی است که معلمی دلسوز سعی در بازگرداندن آنها به جامعه دارد. از این رو درخشنده کارگردانی جسور شمرده میشود که قصد فیلمسازی صرف و پر کردن کارنامه خود را ندارد و برای همین دست بر موضوعاتی میگذارد که احساس میکند کمتر به آنها پرداخته شده است.
یک رویکرد تازه
درخشنده در «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» و فیلم قبلیاش با عنوان «خوابهای دنبالهدار» دست به رویکردی تازه در فیلمهایش زده و آن پررنگ کردن عنصر تعلیق و توجه به برانگیختن حس ترس در تماشاگر است در حالی که در فیلمهای قبلی این کارگردان این حس انسان دوستی و بازگشت به فطرت بود که مورد توجه قرار میگرفت. البته باید توجه داشت که «خوابهای دنبالهدار» فیلمی است که بین مخاطب کودک و بزرگسال دست و پا میزد در حالی که «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» فیلمی خاص بزرگسالان است و دیدن آن برای مخاطبان زیر ۱۴ سال اصلا مناسب نیست چرا که علاوه بر موارد مرتبط با برانگیختن حس ترس در آنها موضوعی دارد که از لحاظ بهداشت روانی این رده سنی را دچار مشکل میکند.
تازهترین فیلم درخشنده منطبق بر فرهنگ ایرانی نیست برای همین نمیتواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند و فروش آن هم دلیلی بر رد این ادعا نیست چرا که همانطور که ذکر آن رفت نام و تبلیغات پیرامونی فیلم به خودی خود باعث کنجکاوی و کشاندن تماشاگر به سینما خواهد شد. فیلم علاوه بر آن که موضوعی خاص دارد به آدمهای خاصی هم مرتبط میشود که نقطه کوچکی از اجتماع بزرگ کشور را تشکیل میدهند. چند درصد از مردان ایرانی هستند که انحراف اخلاقی در زمینه یاد شده فیلم دارند؟ چند خانواده میشناسید که به دلیل مشغله دختربچه خود را با کارگر خود به مدرسه بفرستند؟ اصلا چند دختربچه راننده خصوصی دارند و چه تعداد از والدین این دخترها همینطوری به رانندهای که کاملا نمیشناسند اعتماد کردهاند؟ اصلا چند نگهبان ساختمان وجود دارند که دارای انحراف اخلاقی با رویکرد تجاوز به دختر بچهها باشند؟ شاید در پاسخ این پرسش ها عنوان شود که اینها بخش پنهان جامعه هستند و برای همین کمتر دیده شده اند. پاسخ این است که از بین همه این موارد کودکان امروزی که درباره هر چیز از والدین سوال می کنند چرا در قبال موضوع ساکت میمانند؟ این درست است که مادر حاضر در فیلم نمیگذارد که دختر حرفش را بزند اما آیا همه والدین همینطورند؟ پاسخ مشخص است که خیر. برای همین است که فیلم موضوعی خاص دارد که متاسفانه کارگردان سعی دارد آن را به تمام جانعه تعمیم دهد.
توجه نداشتن به تفاوتهای فرهنگی
حقیقت این است که در جوامع شرقی به دلیل تفاوتهای فرهنگی طرح چنین مسائلی از سوی خانوادهها مسکوت میماند و به دلایل مختلف که مهمترین آنها حفظ آبرو عنوان میشود کمتر شاهد چنین مواردی هستیم اما حقیقت دیگر آن است که به همین دلیل هم میزان ارتکاب جرایم اینچنینی نیز کمتر است و نسبت به جوامع متفاوت غربی درصد بسیار پایینتری وجود دارد. در حالی که فیلم سعی دارد شهر را ناامن و مملو از هیولاهایی که در کمین کودکان هستند نشان دهد. دیوهایی که تا اعماق امنترین محیط زندگی یعنی خانه های شخصی نفوذ کرده اند و خانواده ها به دلیل حفظ آبرو هیچ شکایتی از آنها ندارند!
مشکل اصلی فیلم هم همین عدم توجه به تفاوتهای فرهنگی است. نظایر این موضوع بارها و بارها در سینمای غرب به نمایش درآمده و مطرحترین و سیاهترین آنها در این زمینه فیلم «قول» است اما به دلیل ساختار مناسب و فیلمنامه قوی و توجه به فرهنگ خاص مردم به نمایش درآمده در فیلم، قابل باور و به شدت تاثیرگزار است. مخاطب پس از دیدن فیلم بیشتر از آن که احساس ناامنی کند به این فکر میافتد که مواظب فرزندان خود باشد و با استحکام بخشی بیشتر به خانواده و مراقبت فیزیکی بیشتر از آن از وقوع حوادث ناگوار پیشگیری کند در حالی که پس از دیدن "هیس! دخترها فریاد نمیزنند" حس ناامنی به انسان دست میدهد و نسبت به همسایه و آشنا و دوست و همکار بدبین میشود.
موضوعی که ساختار را میپوشاند
مورد دیگری که باید در این فیلم و دیگر آثار این فیلمساز در نظر گرفت این است که ساختار به دلیل توجه بیش از حد مخاطب و حتی گاه منتقدان حرفهای سینما، زیر لایههای محتوایی فیلم که متاثر از موضوع متفاوت آن است گم میشود. برانگیخته شدن احساسات و عواطف انسانی – منتقد هم آدم است- باعث میشود به ساختار فیلم توجه درستی نشود. «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» فیلمی معمولی است که کار خاصی در آن صورت نمیگیرد. ما در طول فیلم نه کار خلاقانهای با دوربین میبینیم نه در تدوین اتفاقی منطبق بر محتوای فیلم را شاهد هستیم. پلانها معمولی و منطبق بر اصول اولیه فیلمسازی هستند و گاه کشدار و طولانی میشوند. نقاط تعلیق نیز که لازمه چنین فیلمی هستند فقط با داستان جلو میرود و اعدام شدن یا بخشودگی دختر است که تعلیق را ایجاد میکند در حالی که حوادث فرعی در تریلرها نقش مهمی در نگهداری تعلیق دارند که متاسفانه نه در فیلمنامه و نه در کارگردانی به آنها توجه نشده است.
انتهای پیام/
ارسال نظر