سینماپرس- یکی بود، یکی نبود در یک کشور کوچک دختر زیبایی به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می کرد. پدر سیندرلا که بعد از فوت مادرش با زنی خبیث ازدواج کرده بود. پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت و سیندرلا را با آن زن و دختر هایش تنها گذاشت، زنی که با این دختر زیبا به سان یک خدمت کار رفتار می کرد.
روزی از روزها پادشاه برای یافتن یک همسر شایسته برای پسرش مهمانی را ترتیب داد. سیندرلای قصه به رغم همه مکر های نامادری و ناخواهری هایش و با کمک فرشته مهربان موفق شد که به آن مهمانی رفته و با پسر حاکم آشنا شود. اما ساعت ۱۲ شب که همه جادوهای فرشته از بین می رفت مجبور به ترک مهمانی شد وبه علت عجله ای که داشت کفش خود را جا گذاشت ...
سیندرلا از قصه ها گذشت و اینبار قرار است که به روایت یک کارگردان نام آشنای ایرانی در سالن اصلی تئاتر شهر روایت شود، البته این روایت از سیندرلا با آنچه که تا کنون شنیده ایم متفاوت است و تنها شباهت این داستان با سیندرلای جلال تهرانی شاید همان یک لنگه کفش و نام آن دختر زیبارو باشد.
به سالن اصلی تئاتر شهر که می روم با اینکه می دانستم سیندرلای قصه جلال تهرانی با آن چه که تا کنون از این داستان شنیده ام متفاوت است اما حسی عجیب نسبت به این نمایش داشتم حسی که شاید خیلی از مخاطبان را برای تماشای این نمایش ترغیب کند.
سالن اصلی تئاتر شهر اگر عصر ها سری به آن بزنیم تلفیقی از دو نمایش «پسران آفتابِ» سیامک صفری و «سیندرلا» ی جلال تهرانی شده است. دکورهای نمایش پسران آفتاب بر سینرلا سایه افکنده و گروه نمایش جلال تهرانی درکنار این دکور که از اجرای آن جز زمانی اندک باقی نمانده است به تمرینات خود ادامه می دهند.
بهنوش طباطبایی و بهزاد عبدی هر کدام در روی یکی از صندلی های ردیف اول نشسته اند و به دیالوگ هایی که میان گلاب آدینه و مجید آقا کریمی ردو بدل می شود خیره شده اند. گلاب آدینه رو به جلال تهرانی برگردانده و در مورد تلفظ کلمات با جلال تهرانی گفت و گو می کند و می گوید: من انواع ریتم ها را تمرین کرده ام و فکر می کنم به چیزی که شما می خواهید رسیده باشم. جلال تهرانی با تآیید حرف های گلاب آدینه مواردی را به بازیگران تذکر داده و دوباره تمرین از سر گرفته می شود.
-بگو سرهنگ، بگو حوصلم سر رفت
- خواستم بگم که...
-خواستی بگی که تو هم از اون خرس متنفری
جلال تهرانی پس از پایان این بخش از تمرینات رو به عوامل می گوید: ساعت ۲۰ دقیقه به پنج است پیشنهاد می کنم کمی استراحت کنیم و دوباره اجرا را از سر می گیریم.
پیشنهاد تهرانی با استقبال مواجه شده و هر کدام از بازیگران و عوامل گروه در گوشه ای نشسته به کاری می پردازند، در این میان بهنوش طباطبایی و جلال تهرانی در مورد رنگ لباس هایی که قرار است در نمایش بر تن داشته باشند به گفت و گو می پردازند، من نیز از این فرصت استفاده کرده و تصمیم گرفتم که صحبتی را با جلال تهرانی در مورد نمایش داشته باشم اما متآسفانه جلال تهرانی بیان کرد که تا زمانی نزدیک به اجرای نمایش از مصاحبه خود داری می کند.
پس به نزد گلاب آدینه رفته و از او در مورد روند تمرینات نمایش «سیندرلا» می پرسم و او با خوشرویی پاسخ می دهد: هر روز که برای تمرین به سالن اصلی می آیم برایم روزی جدید است و سعی می کنم با جدیت تمرینات را انجام داده و به شکلی که مد نظر کارگردان و خودم هست نزدیک شوم.خوب من خودم به صورت شخصی شکل های مختلفی از نوع بازی و ادای دیالوگ ها را تمرین کرده ام این است که راحت تر می توانم به آنچه کارگردان بخواهد نزدیک شوم.
-خانم آدینه شما در این نمایش پدر سیندرلا هستید؟
- نمی توانم بگویم که من پدر او هستم یا نه چون نام شخصیتی که من در این نمایش ایفا می کنم «سرهنگ» است که در جایی از نمایش پدر سیندرلا معرفی می شود به هر حال باید این نمایش به طور کامل دیده شود تا بتوانم توضیحات بیشتری در مورد نقش بدهم.
- فکر می کنید با توجه به نوستالژی داستان سیندرلا در ذهن مردم این نمایش بتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند؟
- این نمایش نام «سیندرلا» را با خود همراه دارد اما خوب آنچنان ربطی به آن داستانی که می شناسندو خوانده اند ندارد اما با توجه به نوع داستان، کارگردان و عوامل نمایش فکر نمی کنم که مخاطبان ناراضی از سالن اصلی بیرون بروند.
- خانم آدینه دوست دارید که دوباره کارگردانی تئاتر را تجربه کنید؟ اگر روزی این کار را انجام بدهید چه متنی را انتخاب می کنید؟
- در حال حاضر ترجیح می دهم که کار بازیگری را انجام بدهم اما اگر روزی بخواهم کاری را به صحنه ببرم متنی از بهرام بیضایی را برای اجرا انتخاب می کنم.
با شنیدن صدای جلال تهرانی دور جدید تمرینات آغاز می شود، اینبار نوبت به سینرلا است که به صحنه برود، بهنوش طباطبایی یا همان سیندرلای تئاتر شهر به روی صحنه رفته و شروع به قدم زدن می کند در حالی که سیندرلا مشغول قدم زدن بر روی صحنه تئاتر است، بهزاد عبدی در گوشه ای از صحنه شروع به نواختن پیانو می کند، پس از مدتی صدای پیانو قطع شده و رد و بدل کردن دیالوگ ها میان این دو بازیگر آغاز می شود.
بهزاد عبدی را شاید همه به عنوان آهنگسازی برجسته بشناسند، البته او به زودی پدر می شود و دغدغه پدر شدن را نیز دارد. وی تجربه بازی در چندین تئاتر را پیش از سفر خود به اوکراین همچون «در پهنه دریا»، «کیسه» و«زرتشت» را داشته است.
از او می پرسم، شما پیش از این آهنگسازی در ژانرها و فرمهاى متفاوتى را اعم از سوييت، سمفونى، اپرا ( عاشورا، مولوى و حافظ) و موسيقى فيلم هاى متعددى انجام داده اید، علت اینکه پس از چند وقت دوری از حوزه بازیگری تئاتر دوباره با نمایش سیندرلا به صحنه باز می گردید چه بود؟
وسوسه روى صحنه تئاتر همواره با من بود. زمانى كه از طرف جناب آقاى جلال تهرانى براى بازى در نمايش سيندرلا تماس گرفته شد بدون ترديد پذيرفتم و به ايران آمدم. صد البته كار بسيار سنگين و فراتر از تصورى بود كه در ذهن داشتم اما به هر حال لذت تئاتر و صحنه از زيباترين لحظاتى است كه ممكن است براى من هر از چندگاهى حاصل شود.
-بازگشت به صحنه در مقام بازیگر پس از دوره ای دوری از این حوزه سخت نبود؟
من هرگز خودم را يك بازيگر حرفه اى نمى دانم و به همين علت طبيعى است در مجموعه اى به اين قدرت قرار گرفتن در مقام بازيگر، آسان نخواهد بود.
- احساستان را نسبت به صحنه تئاتر بیان کنید؟
- احساس پارادوكسيكالى دارم. خوشحال و نگران. به هر تقدير با هدايت هاى جناب تهرانى به نتيجه مطلوب بايد رسيد.
-در مورد نقشی که در نمایش سیندلا ایفا می کنید،در حد لزوم توضیح بفرمائید؟
در اين نمايش نقش سروان و بازپرس را بازى خواهم كرد.
-کار با آقای تهرانی و گروهش را چه گونه ارزیابی می کنید؟
گروه حرفه اى و به شدت دوست داشتنى كار باحرفه اى ها هميشه براى من جذاب بوده و هست و اين كه از حرفه اى ها چيزهاى بسيار زيادى مى شود آموخت.آقاى تهرانى بسيارصبور، خلاق و بى نهايت مسلط به كار. براى من حضور در اين كار بسيار بسياردلنشين است و هر لحظه اش توام با يادگيرى است.
-دوست دارید باز هم در در جایگاه یک بازیگر در تئاتر حضور داشته باشید؟
در مورد این مسئله هنوز نمى توانم نظرى قطعى بدهم.
آنچه در مدت حضورم در سالن اصلی تئاتر شهر و در میان گروه نمایش «سیندرلا» توجه مرا به خود جلب کرد، روحیه همیاری و همکاری میان اعضای گروه بود و این خصلت پسندیده مرا به این نکته رساند که تئاتر به واقع هنری جمعی است. زمانی که آماده رفتن می شوم بازی درخشان گلاب آدینه و دقت نظر و حسن توجه جلال تهرانی به عنوان یک کارگردان ذهن مرا درگیر خود کرده بود، من با آرزوی موفقیت برای این گروه نمایشی در حالی که تمرینات هنوز ادامه داشت از آنجا خارج شدم.
-------------------------------------------------------------------------
گزارش از شیما عسگری
انتهای پیام/ن.ف
ارسال نظر