این بازیگر در سال ۱۹۴۰ به پانسيون نظامي فرستاده شد كه در آنجا شروع به تمرينهاي نمايش كرد ولي به دلیل سرپيچي از قوانين كمي پيش از فارغالتحصيلي اخراج شد. در سال ۱۹۴۳ براندو به نيويورك نزد خواهرش رفت و دركارگاه هنرهاي دراماتيك ثبت نام كرد كه در آنجا با بازيگراني مثل هدي بلافونت و شيلي و نيترز آشنا شد. اولين معلمش در آنجا استلا آدلر بود كه اهل خانواده بزرگي از روسيه بود. آدلر با این شعار که بازي نكنيد، خودتان باشيد به شاگردانش هنر بازیگری را تعلیم می داد. او راهنماي براندو بود و از همان چيزهايي آموخت كه امروز به آن متد اکتینگ یا متد بازیگری ميگويند.
براندو درباره نحوه آموزش استلا آدلر در جایی نوشته بود: «او به من ياد داد كه طبيعي باشم و سعي نكنم حسي را كه خودم هنگام بازي لمس نكردهام، تظاهر كنم»
بازیگری سینما را در سال ۱۹۵۰ با فیلم سینمایی «مردان» به کارگردانی فرد زینه مان آغاز کرد و در همان سال پیش از شروع فعالیتش در این اثر برای بازی در این فیلم در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد تا با جزئیات ایفای این نقش آشنا شود.
براندو با اولین نقشی که در سینما ایفا کرد نشان داد که در بازیگری پیرو سبک متداکتینگ است. کار او برای بازی در فیلم «مردان» از سوی برخی بازیگران کارکشته آن زمان احمقانه به نظر می رسید و بسیاری او را مورد شماتت قرار دادند.
روش متد به گونه ای است که بازیگر برای ایفای نقش مورد نظر به جای بازی آن را زندگی می کند و خود را کاملاْ به جای شخصیت و کاراکتر فیلمنامه قرار می دهد به گونه ای که از خود خارج شده و به کاراکتر فیلم تبدیل می شود.
دومین اثری که براندو در آن ایفای نقش کرد فیلم سینمایی «اتوبوسی به نام هوس» بود که به کارگردانی الیا کازان ساخته شد و براندو در همان سال برای بازی در نقش استنلی کوالسکی نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در آکادمی اسکار شد. وی پیش از این در سال ۱۹۴۸ برای بازی در نقش کوالسکی در برادوی روی صحنه رفت و به دلیل خلق و خوی معترضش از چند تئاتر اخراج شد و با این حال برای درخشش در نقش های مختلف از سوی بسیاری از منتقدان به متعهد ترین بازیگر برادوی معروف شده بود.
نقش مارلون براندو در فیلم سینمایی «وحشی» در زمان خود یکی از تأثیرگذارترین نقش های سینما بود. او در نقش جوانی یاغی با شمایلی ظاهر شد که مورد پسند بسیاری از جوانان آن سال ها شد و این به گونه ای بود که فروش موتور سیکلت ها در آمریکا رونق گرفت.
دومین همکاری براندو و کازان در فیلم سینمایی «زنده باد زاپاتا» بود که برای او دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره کن و بفتا را به همراه داشت. دریافت این دو جایزه معتبر شروعی بر موفقیت این بازیگر در جشنواره های مختلف شد تا آنجا که علاوه بر ستایش شده ترین بازیگر جهان بسیاری از منتقدان وی را بهترین بازیگر تاریخ می دانند.
پس از «زنده باد زاپاتا» مارلون براندو همکاری موفق دیگری نیز با الیا کازان داشت که می توان به بازی در فیلم سینمایی «در بارانداز» در سال ۱۹۵۴ اشاره کرد که برای براندو دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به همراه داشت. پس از این فیلم بسیاری از منتقدان سینما مارلون براندو را یکی از استعدادهای بزرگ بازیگری دانستند و دریافت جایزه اسکار پایانی بر موفقیت های این بازیگر در جشنواره های مختلف نبود.
درخشش براندو در فیلم هایی چون «دزیره» و «نسل فراری» ادامه داشت تا اینکه فیلم هایی چون «شورش در کشتی بونتی» و «سربازهای یک چشم» در گیشه و نزد منتقدان با شکست روبرو شدند و دوران طلایی براندو را تا آن زمان به پایان رساندند.
بازی درخشان براندو در نقش دون ویتو کورلئونه در فیلم سینمایی «پدر خوانده» به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا او را دوباره به روزهای اوجش رساند. شخصیت کورلئونه به دلیل شخصیت پردازی دقیق براندو در تاریخ سینما ماندگار شد و برای او اسکاری دیگر را به ارمغان آورد که البته وی برای حمایت از بومیان آمریکا در صنعت فیلمسازی این کشور جایزه اسکار بهترین بازیگر را نپذیرفت و برای دریافت این جایزه ساچین لیتل فیدر را همراه با نامه ای از طرف خودش به روی صحنه فرستاد.
پس از اين موفقيت دوباره براندو، او با درخشش در فيلم «آخرين تانگو در پاريس» ساخته برناردو برتولوچي فيلمساز بزرگ ايتاليايي بار ديگر نام خود را بر سر زبانها انداخت و براي پنجمين بار نامزد جايزه اسکار شد.
براندو برای بازی در فیلم «سوپرمن» با وجود اینکه نقشی نه چندان پر رنگ را ایفا کرد و برای مدتی کوتاه که در سر صحنه فیلمبردای حاضر بود سه میلیون و هفتصد هزار دلار دریافت کرد. در سال ۱۹۷۹ براي ايفاي نقش سرهنگ کورتز در فيلم «اينک آخر الزمان» هفتهاي يک ميليون دلار دستمزد گرفت.
قرار بود او براي آمادگي بازي در اين فيلم ورزش کند، لاغر شود و کتاب «قلب تاريکي» نوشته جوزف کنراد (که فيلم اقتباسي آزاد از آن کتاب بود) را بخواند.
اما او با ۱۱۰ کيلو وزن در حالیکه کتاب را نخوانده بود سر صحنه حاضر شد. پس از اینکه کار براندو در این فیلم به پایان رسید کاپولا از او خواست يک ساعت ديگر سر صحنه بماند تا چند کلوزآپ از او گرفته شود و او براي اين يک ساعت ۷۵۰۰۰ هزاردلار به درخواست خودش دستمزد دریافت کرد و پس از اين فيلم بود که اضافه وزن براندو او را از بازي در نقشهاي مهم بازداشت.
براندو برای بازی در «اینک آخر الزمان» پیشنهاداتی ارائه داد و بداهه پردازی بسیاری سر صحنه داشت و بدون هماهنگی با کارگردان سر خود را تراشید و از نورپردازان و فیلمبردار درخواست کرد که تاسی سر او را بیشتر نمایان سازند و جالب اینجا است که کاپولا نیز با هیچ یک از کارها و پیشنهادات براندو مخالفت نکرد.
فعاليتهاي اجتماعي براندو در زمينه احقاق حقوق مدني سياهان و سرخپوستان، بخش ديگري از شخصيت جذاب و چند بعدي اين مرد را رقم ميزند. ضمن آنکه او با رفتارهاي تند وغير عادياش لقب پسر بد هاليوود را به خود اختصاص داد. او در سال ۱۹۷۳ دندانهاي يک عکاس پاپاراتزي را شکست. خصوصيات اخلاقي غريب براندو، کودکي نامتعارف، زندگي خانوادگي از هم گسيخته و مصيبت بارش، سختگيريهايش هنگام حضور سر صحنه فيلم هاي متعدد از جمله عدم تمايل يا ناتواني در حفظ ديالوگها و سرپيچي از فرامين کارگردانها و رفتاري کودکانه، همه و همه ميتوانست کارنامه حرفهاي هر بازيگري را نابود سازد.
اما براندو، براندو بود و به رغم تمام اين خصوصيات منفي، اغلب بازيگراني که با او کار کردهاند، او را از نوابغ مسلم هنر بازيگري ميدانند. بيشتر همکارانش او را فردي شوخ طبع و دوستي خوب معرفي کردهاند.
بازی او در فیلم «جزیره دکتر مورو» به شدت از سوی منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت و همچنین توانست جایزه تمشک طلایی را در سال ۱۹۹۶ از آن مارلون براندو کند.
براندو که از سوی بسیاری از منتقدان و علاقه مندان سینمای بهترین بازیگر تاریخ شناخته می شود در سال ۱۹۸۰ اعلام بازنشستگی کرد و پس از آن تنها در نقش های کوتاه و مکمل ایفای نقش کرد.
این بازیگر توانمند سال ۲۰۰۴ در سن ۸۰ سالگی در لس آنجلس آمریکا به دلیلی نامشخص که با اصرارهای عجیب وکیل وی پنهان ماند درگذشت.
هر چند که بعدها از سوی بخش پزشکی دانشگاه UCLA آمریکا علت مرگ وی مشکلات تنفسي ناشي از تصلب بافتهاي ريوي اعلام شد اما هیچگاه از سوی وکیل وی مورد تأیید قرار نگرفت. علاوه بر این براندو در سالهای پایانی عمر خود از نارسایی قلبی، بیماری قند و سرطان کبد رنج می برد.
فيلمها :
مردان (۱۹۵۰)- اتوبوسي به نام هوس (۱۹۵۱)- زنده باد زاپاتا (۱۹۵۲) – جوليوس سزار (۱۹۵۳) – وحشي (۱۹۵۴) – دزيره (۱۹۵۴)- در بار انداز (۱۹۵۴)- جوانان و عروسكها (۱۹۵۵)- قهوهخانه ماه اوت (۱۹۵۶) – سايانورا (۱۹۵۷)- شيرهاي جوان (۱۹۷۵) – نسل فراري (۱۹۶۰)- سربازهاي يك چشم (۱۹۶۱) – شورش در كشتي بوتني (۱۹۶۲)-داستان وقت خواب (۱۹۶۴)- آمريكايي زشت (۱۹۶۲) – موريتوري (۱۹۶۵) – آپالوزا (۱۹۶۶) – تعقيب (۱۹۶۶)- كنتسي از هنگ كنگ(۱۹۶۷) – انعكاس در چشم طلايي (۱۹۶۷)- كندي (۱۹۶۸) – بسوزان (۱۹۶۸) – شب بعد از حادثه (۱۹۶۸) – شبروها (۱۹۷۱) – آخرين تانگو در پاريس (۱۹۷۲) – پدرخوانده (۱۹۷۲) – ميسوري از هم ميپاشد (۱۹۷۶) سوپر من (۱۹۷۸) – اينك آخرالزمان (۱۹۷۹) – فرمول (۱۹۸۰) - فصل خشك سفيد (۱۹۸۹) – نوآموز (۱۹۹۰) – كريستف كلمب (۱۹۹۲) – دون ژوان دماركو (۱۹۹۴) – جزيره دكتر مورو (۱۹۹۷) – پول بادآورده (۱۹۹۸) – امتياز (۲۰۰۱) – اينك آخرالزمان، تدوين دوباره (۲۰۰۱)
ارسال نظر