«هرچه میسازند اکران نمیشود، اما باز هم میسازند» این وضعیتی است که حدود یک دهه بر جشنواره موسوم به فیلم کودک و نوجوان حاکم است. سینمای ایران را روزگاری نهچندان دور با بچههایش میشناختند کمتر فیلم شاخصی بود که کودکان کاراکترهای اصلیاش نباشند، بچهها در سینمای ایران مثل یک رود خروشان موج میزدند و معصومیت و پاکی جامعه شهری و روستایی ایران را به رخ جشنوارههای جهانی میکشیدند؛ جریانی که به تدریج با سیاسی شدن سینما به محاق رفت، عدهای آمدند و بچهها را از سینمای ایران بیرون کردند.
سینمای ایران روزگاری خودش جشنواره کودک بود دورهای طلایی که آدمها هنوز کودکی کردن را از یاد نبرده بودند، هنوز قصهها بوی ناب کودکی میداد، اما این دوره به تدریج جایش را به دنیای آدمهایی داد که میخواستند در سینما مثلاً حرفهای بزرگ بزنند، آنها بچهها را از سینما بیرون کردند و جایش را با قصه آدم بزرگهایی پر کردند که کودکی کردن را از یاد برده بودند، برای همین سینما شد زمین بازی آدمهای سرخورده، بیاراده و سیاست زدهای که هدفشان را گم کرده بودند.
آنها که بچهها را از سینما بیرون کرده بودند بعدها هر کاری کردند که دوباره آنها را با سینما آشتی بدهند، موفق نشدند. بچهها دیگر حتی جشنواره فیلم کودک را هم دوست نداشتند، چون احساس میکردند خودشان را آنجا نمیبینند، احساس میکردند آدم بزرگها برای آنها فیلم نمیسازند، بلکه فقط به نام آنها فیلم میسازند. احساس میکردند آنها جشنواره را برای بچهها برگزار نمیکنند برای خودشان برگزار میکنند برای همین فیلمهای جشنوارهای را نمیدیدند، آدمهایی که جشنواره برگزار میکردند خودشان کمکم فهمیدند که حنایشان برای بچهها دیگر رنگی ندارد، ولی مجبور بودند جشنواره را حتی اگر شده بدون بچهها برگزار کنند حتی اگر شده خودشان دور هم جمع بشوند و پا روی پا بیندازند و برای هم میوه پوست بکنند و چند روزی وقت و پول خرج کنند و آخر سر هم به هم جایزه بدهند، مجبور بودند، باید برگزار میکردند. کمتر از یک ماه دیگر جشنوارهای دیگر به نام کودک و نوجوان برگزار میشود. آن وقت اسامی فیلمها را ببینید، تعدادی کارگردان که کاملاً ارتباطشان با مخاطب کودک قطع شده است، از جمله محمدعلی طالب، علی قویتن و رهبر قنبری هر سال بودجه میگیرند و فیلم میسازند برای جشنواره کودک، از آن طرف هیچ ردپایی از آنها در اکران فیلمها در 10 سال اخیر به چشم نمیخوره، به سفارش جشنواره کودک فیلم میسازند صرفاً برای جشنواره و بعد هم فیلمها آرشیو میشود و تمام.
نظر مریم سعادت که چند دهه در حوزه کارهای کودک و نوجوان فعال بوده درباره جشنواره کودک در نوع خود قابل تأمل است: «من در این چند ساله فیلم نداشتم و کلاً از جشنواره فیلم عصبی هستم. چرا هیچ وقت فیلمهای این جشنواره اکران نمیشود؟ آدم ناراحت میشود، به آدم برمیخورد که در سطح بینالمللی این همه خرج میشود، ولی در یکسال یک فیلم، یک اکران ندارید. خب این کار را نکنید، تعطیل کنید بروید یک کار دیگری بکنید! مثلاً سمینار برگزار کنید. وقتی نامش را میگذارید جشنواره، یعنی باید یک ابعاد و یک بردی داشته باشد. وقتی آن جنبه را ندارد، چه فایدهای دارد؟ برای همین جشنواره فیلم را دوست ندارم.»
مشکل سینمای کودک، همان مشکل سینمای ایران است، فیلمها برای سرگرم کردن ساخته نمیشوند، مدیران سینمایی این پدیده را با کلاس فلسفه اشتباه گرفتهاند، به اصطلاح فکر کردند سینما جای بچهها نیست و باید حرفهای بزرگ در آن زده شود، حرفهایی که فقط خودشان میفهمیدند دقیقاً چیست و حتی بعضی وقتها خودشان هم نمیفهمیدند. وقتی نقطه قوت سینمای ایران یعنی سینمای کودک را در دورهای طلایی با ضعف مدیریت به محاق میبرند، وقتی محل برگزاری جشنواره کودک را از اصفهان به شهرهای دیگر کوچ میدهند و با اعتبار و آبروی یک رویداد هنری ملی که آسان به دست نیامده بازی میکنند، وقتی غیرکارشناسانه جشنواره را دوپاره میکنند و زمانی که حتی در تولید و اکران یک فیلم کودک در سال عاجزند و در نهایت جز پولپاشیهای بیحاصل از بیتالمال هنر دیگری ندارند، نباید خیلی به آشتی بچهها با سینما امیدوار بود.
* جوان
ارسال نظر