یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۳

مصاحبه با دکتر نظری پیرامون تعدد شبکه‌های تلویزیونی

تعدد شبکه در رسانه ملی مسکنی برای فرار از تکرار

تعدد شبکه در رسانه ملی

سینماپرس: تلویزیون این روزگار ما در در زیر خرواری از عناصر زائد وشبکه‌های متعدد، خود را تکرار می کند.

به گزارش سینماپرس، تلویزیون این روزگار ما در در زیر خرواری از عناصر زائد وشبکه‌های متعدد، خود را تکرار می کند. تعدد شبکه های تلویزیونی، مساله‌ای است که با دکتر کاظم نظری، استاد دانشگاه صداوسیما پیرامون این وضعیت رسانه ملی به گفت و گو پرداخته شد.


چرا رسانه ملی تمایل به ساخت شبکه‌های متعدد دارد؟

در خصوص تعدد شبکه‌های تلویزیون در نگاه اول باید گفت، این شبکه‌ها چون می‌توانند جنبه‌های سرگرمی و جذب مخاطب داشته باشند خیلی خوب است. اما در این دوره‌هایی که شبکه‌های متعددی راه‌اندازی شده است و متأسفانه بعضاً یک پیشینه تحقیقی هم نداشتند، باعث عدم توفیق این سیاست شده است. در دوره‌هایی برخی از آنها قطع شدند و باز با یک تغییر مدیریتی که در ساختار سازمان صدا و سیما بوجود آمد مجددا این شبکه‌ها راه‌اندازی شد.

اگر بخواهیم ببینیم چرا این شبکه‌ها راه‌اندازی شده است می‌توان گفت یکی از دلایلش این بوده که خواسته‌اند سلیقه طیف گسترده‌ای از مخاطبین را جلب کنند. اما به زعم من که کارشناس رسانه هستم اشتباه بزرگی بوده است. به این دلیل که به هرحال این شبکه‌ها به برنامه‌های خاص خود نیاز دارند که باید هزینه‌های هنگفتی برای توسعه و رشد و نمو آن‌ها در نظر گرفت و متأسفانه این وجود نداشته است. همچنین در اتاق فکر این شبکه‌هایی که بوجود آمده باید تصمیماتی گرفته می‌شد.  این شبکه‌هایی که بوجود آمد متأسفانه چنین رویکردی نداشتند. مثلاً گفتند آرشیو شبکه یک را تقسیم می‌کنیم بین شبکه‌های مختلف. یا برنامه شبکه یک را که پخش کردیم می‌گذاریم شبکه دو؛ که این نوعی پاس‌کاری برنامه‌ها بین شبکه‌های مختلف است و مدام تکرار می‌شود. این تکرار در حد معقول خودش بد نیست؛ به هرحال شاید خانواده‌ها نتوانسته باشند برنامه‌ای را ببینند. تلویزیون ما بعنوان تنها ابزار سرگرمی و تفریح خانواده‌های ما قرار گرفته است و بیشترین وقت خانواده‌ها صرف آن می‌شود. خیلی کم اتفاق می‌افتد که یک خانواده‌ای که مثلاً به یک برنامه مستند، ورزشی و یا سرگرمی علاقه‌مند هست آن را دنبال نکند، چون اگر هم دنبال نکند تکرارش در یک شبکه دیگر پخش می‌شود. تازه در شبکه‌های اصلی مثل یک و دو؛ نه شبکه‌هایی مثل پویا، ورزش و یا کالا. البته شبکه کالا یک شبکه‌ی اختصاصی صرفاً تبلیغی است. ولی متأسفانه بعد از یک مدتی همین شبکه‌ها هم به همان رویکرد تکرار برمی‌گردند و کارکرد خود را از دست می‌دهند.

اما در مقابل این‌ها وقتی به شبکه‌های خارجی نگاه می‌کنیم می‌بینیم هدف آن‌ها اساساً چیز دیگری است. از همه مهمتر آن شبکه‌ها بصورت خصوصی اداره می‌شوند. یعنی ما یک کانالی داریم با چند شبکه. اما آن‌ها چندین کانال دارند که باز هم شبکه‌های مختلفی را از آن‌ها می‌توانند بیرون بیاورند و خصوصی هم هست. یکی از مواردی که برای آن‌ها فراهم است _و ما هم چنین نگاهی داشتیم_ این بود که می‌توانند ایجاد رقابت کنند. مثلاً شبکه یک با شبکه دو رقابت کند. یا مثلاً شبکه‌های محلی با هم رقابت کنند. متأسفانه ما چنین رقابت‌هایی را ندیدیم. ما فقط تکرار کردیم و تکرار. بدون برنامه، برنامه‌های تکراری گذاشتیم و مخاطبین خودمان را از دست دادیم. مخاطب می‌بیند در این شبکه همان برنامه‌ای را می‌گذارد که در شبکه بعد و یا قبلی دیده است و با چیز جدیدی روبرو نشده است. لذا وقتش را برای یک رسانه دیگری می‌گذارد. حالا یا یک رسانه اجتماعی، یا خارجی، ماهواره و… .

ما در کشورهای اروپایی می‌بینیم این کانال‌ها و شبکه‌های متعددی که راه‌اندازی می‌شوند کاملاً با یک استراتژی و چشم‌انداز همراه است و می‌دانند که چه می‌خواهند، چه هدفی دارند و چه مخاطبی را بعنوان جامعه هدف در نظر گرفته‌اند. روی آن‌ها برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری می‌کنند، نوع برنامه‌ها را تعریف می‌کنند، قالب‌ها و ژانرهای مختلفی را در آن کار می‌گذارند. مثلاً شما نگاه کنید. شبکه پویا می‌آید هرکاری را که فکر می‌کند به زبان کودک است پخش می‌کند. معلوم هم نیست چه سنی را هدف گرفته است. خوب این‌ها آسیب دارد. این پرخاشگری‌هایی که در جامعه و مدارس داریم می‌بینم، بخشی از آن مربوط به همین شبکه‌هایی است که ما بدون فکر راه‌اندازی کرده‌ایم. البته دوستان می‌گویند سازمان هزینه‌ای ندارد و دارند برنامه‌های تکراری شبکه‌های تولیدی یک و دو و سه و چهار را تزریق می‌کنیم، ولی خوب این چه سودی دارد که شما تکرار همین‌ها را در شبکه‌های دیگر بگذارید؟ خوب افراد و خانواده‌ها با این توسعه تکنولوژی به راحتی می‌توانند از طریق اینترنت شبکه‌های خارجی را دریافت بکنند. فیلم‌هایی را بدون اینکه مشخص کنیم برای چه رده سنی مناسب هست از تلویزیون پخش می‌کنیم و فکر می‌کنیم که رضایت مخاطب را هم جلب کرده‌ایم. ولی نمی‌دانیم با فرهنگ رفتاری، ادبیات و تفکر و تعقلی که در جامعه باید با رسانه شکل بگیرد و نظم پیدا کند چه کرده‌ایم. جالب است که آقای سرافراز هم که آمد با تعدد شبکه‌ها مخالف بود. مثلاً شبکه‌ای راه افتاد تا مدتی کار کرد و بعد تعطیل شد و الان دوباره راه‌اندازی شده است. الآن هم خوب است ولی باز هم تکرار است. آن هم به کارهای تکراری افتاده است. موقعی که شبکه افق بوجود آمد خیلی خوشحال بودیم. گفتیم شاید یک شبکه خصوصی بتواند کمک کند. البته چون در قانون اساسی شبکه خصوصی ممنوع است، رفت زیرمجموعه سازمان قرار گرفت. یک مدتی چون برنامه‌ریزی و چشم‌انداز داشتند و پول هم داشتند، خوب جلو می‌رفتند. برنامه‌های خوبی برای طیفی از جامعه که دوست داشت چنین برنامه‌هایی را ببیند تولید شد. خوب ما یک خانواده‌ها و افرادی داریم که چنین برنامه‌هایی را دوست دارند. این طیف از تلویزیون جدا شده بودند چون احساس می‌کردند نیازهایشان را برطرف نمی‌کند و با راه‌اندازی شبکه افق به آن رو آوردند. حالا دوباره مواجه شده‌اند با تکرار. به نظر من این کار درستی نیست. ما یکی دو شبکه داشته باشیم، ولی درست باشند. واقعاً بر اساس نیازها و تعریف و اهدافی که هر شبکه برای خود ترسیم کرده است حرکت کنیم.

در واقع هویت بدهیم.

بله. هویت بدهیم. مثلاً اگر می‌گوییم شبکه چهار، شبکه دانش است از صفر تا صدش بر اساس این هویت، برنامه تولید بشود. نه اینکه یک ویترین تو خالی باشد. به عقیده من مخاطب خیلی آگاه است. بدترین دشمن برای رسانه این است که فکر کند مخاطبش ناآگاه است. مخاطب حتی از رسانه جلوتر است و رسانه باید خیلی خیلی هوشمندانه عمل بکند که بتواند مخاطبش را غافلگیر کند. ولی درحال حاضر همیشه مخاطب است که رسانه را غافلگیر کرده است. به همین دلیل هست که متأسفانه ما نتوانسته‌ایم جایگاهی که باید را برای رسانه فراهم کنیم. حتی در کشورهای خاورمیانه هم اوضاع بهتر است. راه دوری نمی‌خواهد بروید. همین سوریه. حتی عراق هم الآن از ما جلوتر است. افغانستان هفتاد شبکه دارد. اما همه متفاوت هستند. تولیداتشان شبیه هم نیست. درست است که آن‌ها دارند خصوصی اداره می‌شوند اما به هرحال مدیریت رسانه هم خیلی مهم است. متأسفانه ما چنین مشکلاتی هم داریم. ما از نبود مدیریت در رسانه داریم آسیب می‌بینیم. چون شبکه‌ها، شبکه‌های حرفه‌ای هستند و باید آدم‌های حرفه‌ای رسانه‌ای در این زمینه ورود کنند. اینکه مثلاً من مدیر فرهنگ در یک اداره کل ارشاد و یا وزارتخانه بوده‌ام و کار فرهنگی می‌کردم، این ملاک نیست که من حتماً می‌توانم مدیر یک شبکه رسانه‌ای باشم. رسانه یک ابزار و ادبیات و تکنیک‌هایی را دارد که فرد باید خیلی تخصص و دانش داشته باشد. به زعم من بخشی از آسیب‌هایی که در شبکه‌های ما وجود دارد و به تکرار و رنگ‌باختگی رسیده‌اند، به دلیل همین عدم مدیریت صحیح و بدون برنامه است. ما واقعاً بدون برنامه عمل می‌کنیم. من به یک شبکه تلویزیونی مراجعه کرده بودم برای اینکه ببینم، آیا برنامه‌های سال آینده را هم طراحی کرده‌اند یا خیر؟ ما فقط برای برنامه‌های مناسبتی چنین چیزی را داریم، تازه آن هم بصورت خیلی ناچیز است.

الآن متأسفانه بدلیل تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی و عدم مدیریت با کمبود بودجه مواجه شده‌ایم و مدام می‌گوییم اسپانسر. خوب اشکالی ندارد. برای این شبکه‌ها اسپانسر می‌آوریم. اما آیا برای اسپانسرها فکر کرده‌ایم. مثلاً در یک برنامه کودک از یک شبکه اصلی که برای کودکان است، می‌آیند و تبلیغ می‌کنند. یونسکو تبلیغ را برای کودک منع کرده است. مثلاً تبلیغ یک چیزهایی که به درد کودک نمی‌خورد. خوب این اشکال دارد. چون باید بفهمیم آن شبکه چه تعاریف و هویتی دارد. چه مخاطبی دارد و شرایط آن مخاطب در نظر گرفته شود.

ما در این زمینه هیچ سنجشی نمی‌کنیم. زمانی که ما مواد غذایی می‌خریم خیلی دقت می‌کنیم که چقدر ویتامین و پروتئین دارد. یعنی به بسته انرژی آن دقت می‌کنیم. اما نمی‌دانم چرا مسائل فرهنگی در تلویزیون و سینمای ما این بسته انرژی را ندارد. من بفهمم چه اطلاعاتی قرار است از این شبکه بگیرم؟ آیا این اطلاعات اصلاً به درد من می‌خورد؟ اگر به درد نمی‌خورد نگذارم فرزند من این برنامه را ببیند.

برنامه‌ها دسته‌بندی ندارند. شما نگاه کنید، فیلمی که در تلویزیون فلان کشور خارجی از ایران نشان می‌داده‌ است، نوشت است ۱۴-. یعنی زیر ۱۴ سال نباید آن را ببیند. بعد ما اینجا همان فیلم را می‌گذاریم فرزندمان می‌بیند، همسرمان می‌بیند، زیر ۱۴ می‌بیند. همه می‌بینند. چون متأسفانه برای مخاطب خود و هویت آن شبکه طراحی نکرده‌ایم. با خودمان نگفته‌ایم که این شبکه یک مخاطبی دارد که این مخاطبین به آن هویت می‌دهند. پس فلان نیازها وجود دارد. این ارزیابی‌ها باید صورت بگیرد. فیلمی ساخته می‌شود و از شبکه پخش می‌شود. می‌بینیم فیلم ضعیفی است. بعد دوباره به همان کارگردان می‌دهیم که فیلم بسازد.

می‌توان گفت به جای تعدد شبکه‌ها در رسانه ملی باید به سمت برنامه سازی برویم. یعنی ما هزینه‌ها را به برنامه‌های شاخص اختصاص دهیم؟

بله. باید این اتفاق بیفتد به نظر من. تا زمانی که نمی‌توانیم تأمین کنیم و برنامه‌ریزی کنیم و تا وقتی هیچ استراتژی برای شبکه‌هایمان نداریم فکر می‌کنیم باید تعداد شبکه‌ها را کم کنیم و در عوض کیفیت را بالا ببریم. مثلاً من ۱۰ شبکه دارم و فکر می‌کنم مردم با این ده شبکه سرگرم هستند و به شبکه‌های خارجی مراجعه نمی‌کنند؟ غیرممکن است. شما نگاه کنید. من با همین مصاحبه‌هایی که با دانش‌آموزان و دانشجویانی می‌کنم که تازه دیپلم گرفته است به کرات از شبکه “من و تو” صحبت‌ می‌کنند. معلوم است حتی خانواده‌هایی که در محافل حزب‌اللهی هستند هم این شبکه‌ها را دارند. من نمی‌گویم اشکال دارد. این تقصیر من به عنوان معلم رسانه است که نتوانستم دانشجویانی تربیت کنم که وقتی مشغول کار در تلویزیون می‌شوند بتوانند مخاطب را جذب کنند.

حالا ان‌شاالله مخاطب داریم و حتماً هم داریم، اما به نظرم همین نکته‌ای که شما فرمودید باید انجام شود. یعنی به سمت کیفی‌سازی برویم. برنامه‌های فاخر تولید کنیم. برنامه‌های فاخر ما کم شده است. حتی به نظرم برنامه‌های ترکیبی فاخر هم کم داریم. اکثر این برنامه‌هایی هم که مخاطب زیادی دارند اگر یک تحقیقی کنید می‌بینید از دکور و آیتم‌ها و… از برخی برنامه‌های شبکه‌ها تلویزیونی خارجی کپی کرده‌اند. خوب مخاطبین ما هم چون دسترسی آسان دارند و این برنامه‌ها را می‌بینند در مواجهه با این برنامه‌ها می‌گویند این هم که کپی فلان است. پس خلاقیت نیروی تولیدی کجاست؟ مدیریت و ساماندهی کجاست؟ این نشان می‌دهد که ما در این زمینه‌ها واقعاً ضعیف هستیم. نیروی زیاد و کارآمدی داریم. ولی از آن‌ها درست استفاده نمی‌کنیم. جالب این است که در جای خودشان هم از آن‌ها استفاده نمی‌کنیم. مثلاً در اروپا وقتی با تهیه‌کننده برنامه کودک صحبت می‌کنید می‌بینید طرف روانشناسی کودک خوانده است. دقیقاً تخصص یک شاخه‌ای از روانشناسی کودک دارد و برنامه‌اش دقیقاً مرتبط با همان تخصصش است. این‌طور است که چند تهیه‌کننده که چنین ویژگی‌هایی دارند، کنار هم قرار می‌گیرند و در آن شبکه هویتی، کار می‌کنند و بعد، آن شبکه هویت پیدا می‌کند. مخاطبی که دوست دارد فرزندش از نظر تربیت و آموزش و… در یک فضای خاصی قرار بگیرد، اختصاصاً می‌داند و اعتماد می‌کند و شبکه را در اختیار فرزندش می‌گذارد. اما الآن شما می‌توانید اعتماد کنید؟ من اصلاً نمی‌دانم که سه ساعت دیگر چه چیزی خواهم دید. حالا البته دوستان تلاش می‌کنند که برنامه‌های بعدی را معرفی کنند. اما به نظرم فقط این نیست که حالا بخواهم زیرنویس کنم و تبلیغ برنامه بعد را پخش کنم. من باید بدانم بر اساس هویت آن شبکه که هویت من هم به آن گره خورده است، به علایق و سلایق من در این شبکه می‌تواند پاسخ داده شود؟ و من وقتم را روی این شبکه‌ای بگذارم که از آن یک آورده‌ای داشته باشم.

سریال هفت سنگ، پخش شده از شبکه سه سیما که از سریال خارجی با نام خانواده مدرن تقلید شد.

مقداری روی بحث گفتمان‌سازی رسانه صحبت کنیم. مثلاً شما شبکه ایران‌کالا را مثال زدید. حضرت آقا چندین سال است که بحث اقتصاد مقاومتی را طرح می‌کنند. ما ناظر به این صحبت، یک شبکه تولید کرده‌ایم. آیا ما دچار یک نوع کار شتابزده و هیجانی و بی‌تآمل در فضای رسانه نشده‌ایم؟ یا مثلاً می‌خواستیم نشاط و سرگرمی به رسانه ملی بیاوریم، شبکه نسیم راه‌اندازی شد. در این شبکه هم شاید بتوان چند برنامه نام برد که ناظر به هویتش هست ولی بقیه برنامه‌ها کپی‌برداری است. می‌خواهم بدانم آیا رسانه قابلیت و ظرفیت گفتمان‌سازی را دارد؟

به نظر من نه. همانطور که خود شما هم گفتید خیلی عجولانه عمل کردند. به زعم من بحث اقتصاد مقاومتی معنایش چیز دیگری است. ما مدام سعی می‌کنیم ظاهر را درست کنیم. به مسائل کمی بیشتر می‌پردازیم تا مسائل کیفی. وقتی می‌گوییم اقتصاد مقاومتی، آیا صرفاً معنایش این است که کالاهای ایرانی را نشان بدهیم؟ یعنی صرفاً این‌که مردم بروند کالای ایرانی بخرند اقتصاد مقاومتی شکل می‌گیرد؟ برعکس به نظرم ضدتبلیغ است. من خیلی از خانواده‌ها را دیده‌ام که می‌گویند دارند با این‌ها برای خودشان تبلیغ می‌کنند. ما باید اقتصاد مقاومتی را به نحو صحیحی تعریف می‌کردیم. شما حساب کنید مثلاً بودجه این سازمان چقدر است؟ مثلاً بگوییم هزار میلیارد تومان. آیا ما نمی‌توانیم این را تبدیل کنیم به ششصد میلیارد تومان؟ نمی‌توانیم هزینه‌ها را کمتر کنیم؟ نمی‌توانیم این ولخرجی‌هایی که در تولید داریم، دست‌هایی که در تولید داریم را کوتاه کنیم؟ خوب ما هرچه بتوانیم این را هدفدار کنیم به بودجه مملکت کمک می‌کند. من یک چیز اصلی را رها کرده‌ام و به یک چیز فرعی چسبیده‌ام که اساساً ارتباطی ندارد. شما باید از خودت شروع کنی. نه اینکه مثلاً در زمان یک مدیری ششصد میلیارد بوده بعد یک مدیر دیگری می‌آید این رقم می‌شود هزار میلیارد. خوب این یعنی چه؟ چهارصد میلیارد به یک سازمان وارد می‌شود به دلیل اینکه دوباره آمده‌ایم شبکه را برگردانده‌ایم. به جای اینکه با همین ۷۰۰-۸۰۰ میلیارد فکر کنیم و ببینیم چه می‌توان کرد که به همین شبکه‌ها یک هویت بخشید و از ولخرجی‌ها جلوگیری کرد، بودجه را افزایش داده‌ایم. مثلاً می‌شنویم فلان سریال ۹۰ میلیارد هزینه داشته است. خوب فکر می‌کنید با خودتان که این نود میلیارد کجا؟ چگونه؟ خوب سریالی که خودش دکور دارد و چیز جدیدی اضافه نکرده، این هزینه کجا رفته است؟ کاخ شاه خودش بوده است، چیزی که اضافه نشده است. یا مثلاً گفته‌اند فلان بازیگر یک میلیارد و اندی دستمزد دارد. ببخشید، من استاد یک دانشگاهم، این همه تدریس می‌کنم. در طول سال حقوق من به میلیون نمی‌رسد چه برسد به میلیارد. خوب این چه تبعیضی است؟ شمن اینکه کیفیتش هم مناسب نیست. می‌خواهم بگویم این‌ها هزینه است. این‌ها است که هزینه‌های مملکت را بالا می‌برد. این‌ها است که متأسفانه فقر و استبداد را ایجاد می‌کند. به نظرم راه‌اندازی شبکه فلان و فلان به درد نمی‌خورد. ما باید فکر کنیم از این سرمایه‌ای که خداوند برای ما فراهم کرده است درست استفاده کنیم؟ به نظرم با شو و شلوغ کردن در طول این سال‌ها نتیجه نگرفته‌ایم. به جای اینکه من نوعی درست مدیریت کنم، شو راه انداخته‌ام. شو یک مدتی قشنگ است. بعد از مدتی کارآیی خود را از دست می‌دهد. بعد برای جامعه هزینه بوجود می‌آورد.

دقیقاً این نکته که اقتصاد مقاومتی در قدم اول یک بحث درون سازمانی است و سازمان باید از خودش شروع کند و سازوکارهای خود را به اقتصاد مقاومتی نزدیک کند و بعد روی سازمان‌های دیگر تأثیر بگذارد، مطلب صحیحی است.  بحث خیلی خوبی بود. اگر نکته پایانی دارید بفرمایید.

خیر. ان‌شاالله که مدیران ما به این فکر بیفتند که ما مردمان نجیبی داریم. انصاف نیست که ما با این‌ها هرطور که دوست داریم برخورد کنیم. به نظرم همانطور که رهبری مدام در سخنرانی‌ها و نشست‌ها می‌گوید حواستان به مردم باشد، مدیران رسانه هم همینطور باشند. اساساً سرمایه رسانه مردم و مخاطبانش هست. ما باید به مخاطبین خود فکر کنیم. متأسفانه دوستان ما آنقدر غرق در مسائل حاشیه‌ای رسانه شده‌اند که مخاطب را فراموش کرده‌اند. اما مخاطب آن‌ها را فراموش نکرده است. مخاطب حواسش جمع است، رصد می‌کند، ارزیابی می‌کند و انتقاد می‌کند. امیدوارم به این فهم برسیم که مخاطب برای ما سرمایه است. سرمایه را به هدر ندهیم.

*رسانه انقلاب

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.