آرش خوشخو سردبیر روزنامه هفت صبح در یادداشتی انتقادی به حواشی مرگ ناصر ملک مطیعی پرداخت و نوشت:
اول بگوییم که ما از مرگ مرحوم ملک مطیعی اندوهگین شدیم. کیست که نشود؟ دو سال و نیم پیش در همین هفت صبح روی جلدمان را به ناصرخان اختصاص دادیم و مصاحبه ای خواندنی با او منتشر کردیم. اما همه اینها باعث نمی شود که باز هم شگفت زده نشویم از این حجم از تأثر و سوگنامه در رثای ناصر ملک مطیعی. بازیگر قدیمی ۸۸ساله که اتفاقا در پنج سال گذشته مورد تجلیل و احترام مناسبی از سوی محافل فرهنگی قرار گرفته بود. اما حالا تقریبا تمام بازیگرها و سلبریتی ها، جملاتی غم انگیز با ته مایه اعتراف منتشر کرده اند و درباره تاثیر مرحوم ملک مطیعی در تاریخ سینمای ایران قلم زده اند و خب مبالغه فراوانی هم کرده اند.
الان دارم با جونم بازی می کنم، چون در خط کشی های این بازی ابلهانه، الان باید به این موج ستایش از مرحوم ملک مطیعی بپیوندید و بگویید که او از چهره های سرنوشت ساز سینمای ایران است وگرنه به انواع و اقسام لقب ها متهم می شوید.
خدایش بیامرزد. مرد شریف و لوطی مسلکی بود. | چهره مردانه ممتازی داشت. قبل از انقلاب هم مرد محبوبی بود. در کنار فردین و وثوقی سه چهره اصلی سینمای ایران را تشکیل می دادند. در مرحله بعد هم ایرج قادری، رضا بیک ایمانوردی و منوچهر وثوق و البته سعید راد). ۳۰ سال در سینمای قبل از انقلاب ایران مرد اول بود. از دهه ۳۰ تا ۵۰ و حتی اوایل دهه ۶۰. او ۹۸ فیلم در کارنامه اش دارد و از ۲۲سالگی چهره یک ستاره به خود گرفت. در دهه ۳۰. در دهه معصوم ۳۰ او با چهره جوان خود به ستاره اول سینمای ایران بدل شده بود. با فیلم هایی مثل چهارراه حوادث فیلم بااهمیت ساموئل خاچیکیان و بعد هم با فیلم هایی از کوشان و هوشنگ کاووسی و خطیبی و علی کسمایی. اواخر دهه ۳۰ شمایل مردانه ایرانی پسند او رقیب جدی و قدری پیدا کرد. محمدعلی فردین که از دنیای کشتی به سینما آمده بود. و روایتی هست که خود ملک مطیعی واسطه حضور او شده بود. هر دو پرفورمنس فردین و ملک مطیعی توسط صدای جادویی چنگیز جلیلوند عرضه می شد. بدون صدای جلیلوند از کاراکترهای مردانه فردین و ملک مطیعی چیزی باقی نمی ماند.
در برابر این رقیب قدر ملک مطیعی از ابتدای دهه ۴۰ خودخواسته به جامه جامل های کلاه مخملی خزید. جامه ای که در دهه ۳۰ دوبار توسط مجید محسنی و اکبر مصدق امتحان شده بود. اما ملک مطیعی اصل جنس بود. چهره او کم کم جا می افتاد و در قاب کلاه و کت مشکی، آن نگاه های مردانه و آن صدای رعب آور (صدای جلیلوند و البته گاه ناظریان) طنین خاصی داشت.
در واقع ملک مطیعی در ژانر کلاه مخملی برای خود شاهراهی اختصاصی به وجود آورد. داستان های مرد جاهل و لوطی مسلکی که در یک زندگی سنتی معمولا دل به رقاصه ای مشهور می بندد و در این میان درگیر مجموعه ای از رقابت های محلی با دیگر جاهل های محلات دیگر هم می شود. فیلم هایی که معمولا محنه هایی از گوشمالی آرتیستی رقیبان توسط ملک مطیعی را در خود داشت. صحنه هایی که ناصر خان با ضرباتی مرگبار حریفان گردن کلفت خود را همچون متکا و بالش به این سو و آن سو پرتاب می کرد و در تمام این لحظات تکه های کلامی باحالی هم به زبان می آورد (هنر
جلیلوند) و با تمام این ابهتش، جایی، لحظه ای، گوشهای دلش گرفتار یک چشم آهووش می شد و بقیه ماجرا. کافه و مشروب و ناامیدی و دلشکستگی مردانه و…
کلاه مخملی یک ژانر کامل بود. با لوکیشن های مشخص، چه خارجی و چه داخلی و روابط مشخص، لباس هایی که هر کدام مثل سینمای وسترن یا فیلم نوآر کاربرد خاص خود را داشتند و خط داستانی ای که میشد از همان اول پیش بینی کرد. این همان چیزی بود که کم کم لقب فیلمفارسی به خود گرفت. این ژانر ملک طلق ملک مطیعی بود و خب گاه مهمانانی را هم در این وادی قبول می کرد. مثل چندتا فیلم از بیک ایمانوردی و یا منوچهر وثوق و با مرتضی عقیلی اما در نهایت ژانر کلاه مخملی مال ملک مطیعی بود. حتی درخشش وثوقی در دهه ۵۰ و از راه رسیدن بیک ایمانوردی هم موجب نشد تا از سلطنت ملک مطیعی در ژانر کلاه مخملی چیزی کاسته شود.
خب ملک مطیعی چندان در پی حفظ کیفیت بازی اش نبود. نگاه خاصی به حرفه اش نداشت. او یک شمایل مردانه داشت که با صدای چنگیز جلیلوند از فیلمی به فیلمی دیگر می برد. به عنوان مثال او در سال ۴۹ در هشت فیلم، در سال ۱۳۵۰ در ۱۰ فیلم و در سال ۵۱ در هشت فیلم بازی کرده است. یعنی در سه سال ۲۶ فیلم! مگر می شود! آخر چطوری؟ این آمار و ارقام می تواند در کتاب رکوردها ثبت شود. بعید است در سینمای هند و مصر هم مشابهی داشته باشد. همبازی های او در این فیلم ها چهره های مشهوری هستند. از جمله خانم ها فروزان، شورانگیز و مرجان.
منصف اگر باشیم باید به فیلم های مشهور ملک مطیعی هم اشاره کنیم. در میان ۹۸ فیلمش می توان این چندتا را جدا کرد: چهارراه حوادث سال ۱۳۳۵ از ساموئل خاچیکیان؛ مشهورترین نقشش یعنی داش فرمون در فیلم قیصر (که کلا سه دقیقه در آن بازی دارد)، نقش دایی در فیلمی
از علی حاتمی به نام طوقی، فیلمی جنجالی از زکریا هاشمی به نام سه قاب، فیلمی مہجور اما فوق العاده از مرحوم حاتمی به نام قلندر، دو تا فیلم کلاه مخملی اصل که توسط شاپور قریب ساخته شدند و اتفاقا فیلم های خوبی بودند(رقاصه شهر و کاکو) و همین طور بازی اش در سریال سلطان صاحبقران در نقش امیر کبیر (با صدای پرویز بهرام).
وقتی انقلاب شد ملک مطیعی ۴۷ ساله بود و خب در سینمای پس از انقلاب ممنوع الکار شد. در فضای پس از انقلاب کاملا طبیعی بود که فیلم های او و ایرج قادری شانسی برای اکران نداشته باشند. او در تمام این مدت مشغول اداره قنادی خود بود، در مهمانی های دورهای چهره های پیش از انقلاب در لواسان و دماوند حاضر میشد در کنار فردین و وحدت و بقیه دوستان. او اجازه بازی پیدا نکرد همانطور که فردین این اجازه را نیافت. اما هر چقدر مرحوم فردین با تلخکامی با محرومیت خود رو به رو شد مرحوم ملک مطیعی با این اتفاق مدارا کرد. او از شانس مشابه ایرج قادری و سعید راد برخوردار نشد. به خصوص ایرج قادری که با نوشتن یک نامه و ابراز پشیمانی از سینمای قبل از انقلاب به شکلی خارق العاده در یک لحظه غریب از تساهل و تسامح علی لاریجانی توانست هم فیلم بسازد و هم فیلم بازی کند. در واقع ممنوع الفعالیت بودن ناصر ملک مطیعی با توجه به فضای فرهنگی دهه ۶۰ و ۷۰ أن قدر عجیب نبود که مجوز کار ایرج قادری شگفت انگیز بود.
ملک مطیعی از ابتدای دهه ۹۰ به عرصه سینما بازگشت به عرصه ژورنالیسم سینمایی. مرد ۸۲ ساله با موهایی سپید و چهره ای باوقار. در یک برنامه خبری در کادرهایی قرار گرفت که در اطرافش بابک زنجانی، حسین هدایتی، فتح الله زاده و رویانیان قرار گرفته بودند. مرد ۸۲ ساله موسپید در آن عکس از همه خسته تر و آرام تر بود. میلیاردها و شاید هزاران میلیارد سرمایه در اطرافش در حرکت بودند و او خسته بود. و بعد سیر تجلیل از او به شکلی جنون آسا سرعت گرفت. کانون منتقدان تئاتر او را برای مراسم اهدای جوایز روی صحنه بردند و در ستایشش حرفها زده شد و از آن پس مرد سپیدمو مهمان بسیاری از مراسم و تجلیل ها بود. و طرفداران پر و پا قرصی پیدا کرد که بعید است اصلا با شمایل ناصر ملک مطیعی در سینمای قبل از انقلاب آشنایی خاصی داشته باشند. بسیاری از آنها در سنین زیر سی و چهل سال هستند و احتمالا فقط قیصر و داش فرمون را از ملک مطیعی دیده اند. اما به هر حال داستان عدم پخش برنامه ای که با حضور او در دورهمی ضبط شده بود این ماجرا را پروبال بیشتری داد و ملک مطیعی را قربانی سیاست های غلط فرهنگی قلمداد کرده اند(آن قدر سیاست غلط فرهنگی در ایران وجود داشته که میشود با وجدان آسوده هر چیزی را به آن مرتبط کرد). راستش همین سوژه ضبط پرطرفدارترین برنامه تلویزیونی با ناصر ملک مطیعی به عنوان یکی از مهم ترین نشانه های سینمای طردشده قبل از انقلاب به اندازه کافی سوررئالیستی هست!
بگذریم. سعی کردیم مرور منصفانه ای درباره کارنامه سینمایی ملک مطیعی داشته باشیم اما می دانیم که در هیاهوی سوگنامه های معترضانه نرم، این امتیاز مثبتی برای ما تلقی نمی شود. الان در عصر من و تو باید باور کنیم که ر. اعتمادی بهترین نویسنده دوران است و شب پره بهترین خواننده پاپ تاریخ و البته مرحوم ملک مطیعی هم عصاره تاریخ سینمای ایران! در میانه تمام جنبش های رادیکال و نیمه رادیکال جامعه امروز، این صدای مرتجعانه این روزها حتی بین سلبریتی های ما هم متاسفانه طرفدار دارد و خب الان مرحوم ملک معلیعی، پیرمرد عزیز سپیدموی تازه در گذشته، طعمه جدید این موج رو به عقب است. این صدای سلبریتی های ما نیست. صدای «تونل زمان» است؟
ارسال نظر