به گزارش سینماپرس، چند روز پیش بود که نکتهای درباره سریال تلویزیونی "بچه مهندس" نظر بسیاری از رسانهایها و مخاطبین را به خودش جلب کرد. سجاد ابوالحسنی نویسنده این سریال گفته بود که "بچه مهندس" توجه ویژهای به بیانات مقام معظم رهبری دارد. اما انگار مطلب خوب پخته نشده بود که مخاطب دلیل این گفته را بهتر متوجه شود. چرا که نویسنده محبوب سریالهای "روز حسرت"، "پنجمین خورشید"، "خداحافظ بچه" و "۵ کیلومتر تا بهشت" گفته بود: همیشه در کلام مقام معظم رهبری میشنویم که خودمان باید دست به کار شویم و روی پای خودمان بایستیم. کلیت "بچه مهندس" هم درباره این است که روی پای خودمان بایستیم و کشورمان را خودمان بسازیم. اما بخشهای نامفهوم این گفتهها، بازخوردهای متفاوت مخاطبین از سریالهای رمضانی و موفقیت "بچه مهندس" در سناریوی قوی ما را بر آن داشت تا یک عصر رمضانی با سجاد ابوالحسنی یک گفتوگوی خواندنی داشته باشیم که متن این گپ و گفت پیش روی شماست.
"بچه مهندس" تریبون حمایت از تولید ملی است
نویسنده پنجمین سریال ماه مبارک رمضان با تشریح جزئیات ارتباط "بچه مهندس" با بیانات مقام معظم رهبری، تصریح کرد: من در صحبتی که با دوستان داشتم، گفتم این محتوا مدنظر همه است مردم، مسئولین، مدیران نظام و به خصوص حضرت آقا که در بیاناتشان میبینیم سخنی را همواره تکرار میکنند که روی پای خودمان بایستیم و خودمان مملکتمان را از داخل بسازیم. حالا به من میگویند فهوای این کلام به حمایت از کالای ایرانی و تولید ملی برمیگردد؛ به "بچه مهندس" چه ارتباطی دارد؟! واضح و مبرهن است که قصه "بچه مهندس" در سه فصل کودکی، نوجوانی و جوانی در مورد کودکی است که در تمام طول دوران زندگیش منتظر است که یک نفر به او کمک کند. در کودکی منتظر است پدر و مادرش بیایند و در بزرگسالی میخواهد به آمریکا برود یعنی رفتن به جای خوش و خرم؛ همان طور که صدیقه(ساناز سعیدی) به او میگوید منتظر رفتن به جای خوش و خرم نباش هرجا هستی سعی کن آن جا را خوش و خرم کنی.. یعنی منتظر نباش پدر و مادرت بیایند برای تو دوچرخه بخرند خودت باید برای خودت دوچرخهبسازی! جوادی(یونا تدین) نماد انسانهایی است که به دنبال تحقق افقهای روشنی برای جامعهشان هستند.
من گفتم محتوای کلی سریال هویت است
ابوالحسنی تأکید کرد: ما در درون جامعهمان، سرمایهای بالقوه داریم که همین تفکر و ایدهپردازی و توانمندیهای ناب همین جوانان است که میخواهند یک مملکت را آباد کنند. در کودکی در پرورشگاه و در بزرگسالی در دانشگاه این روند طی میشود. ممکن است شما با تماشای فصل کودکی چندان برداشت این چنینی نکنید یعنی انتخاب سرمایه داخلی؛ ولی در کلیت سریال انشاالله آن طور که هدفمان هست، مخاطب را هم به این سرمنزل، برسانیم. متأسفانه صحبتهای من درست تبیین نشده بود؛ من گفتم محتوای کلی سریال هویت است. اشاره به محتوای جمله مقام معظم رهبری با مفهومی از عبارت «من کیام؟»، با یکدیگر تلفیق شده و به قصه این سریال رسیدیم. هویت، مضمون اصلی این سریال است و در تفسیر هویت به این میرسیم که چه کاری میتوانیم برای جامعه خود انجام دهیم و کجا میتوانیم مفید باشیم. این چی کار کردم به این ربط پیدا میکند که اگر میخواهیم زندگی و جامعهمان ساخته شود بایستی خودمان تلاش کنیم و آن را بسازم؛ چی کار کردم در این معنا میگنجد.
این دست فرمان، تلویزیون را بیرونق میکند
وی در پاسخ به این سوال که امروز مخاطبین بیشتر از سریالهای بازپخشی مثل "متهم گریخت" و "پایتخت" استقبال میکنند البته در این بین "بچه مهندس" هم اقبال دارد، عمدتاً هم میگویند مشکل اصلی این روند به فیلمنامهنویسی برمیگردد که سریالها مخاطب را درگیر خودش نمیکند نظر شما در این باره چیست، اظهار کرد: درست نقد کردهاند؛ اولین مقصرهای ندیدن فیلمها، فیلمنامهنویسان هستند. سریالهای ما تکراری هستند وهیچ جذابیتی ندارد. شاید سریالهای کمدی به خاطر موقعیتها و بسترهای طنزی که در خودش دارد، حتی سوژه تکراری هم داشته باشند مردم از آن ها استقبال میکنند. سریال تا وقتی که داستان تازه نداشته باشد و موقعیت و فضای جدیدی پیش روی مخاطب نگذارد یا دیالوگهای دلچسبی را بازگو نکند، دیده نمیشود. مردم الان آنقدر سریال دیدند و دسترسی به سریالهای مختلف جهانی، طیفی ترکیهای و کرهای میبینند و یک بخشی هم سریالهای آمریکایی؛ اگر قرار باشد با این روند حرکت کنیم، همینطور بر عدم استقبال مخاطب از تلویزیون افزوده میشود.
باید به فکر بدعتگذاری و کار نو باشیم
ابوالحسنی راز موفقیت سریالهای خارجی را بدعتگذاری و حرکت رو به نوشوندگی دانست و گفت: درست است که سریالهای آمریکایی امکان دارد محتوا و مضمونی مخربی داشته باشند اما کیفیت ساخت و نوع داستانگوییشان خیلی حرفهای و خوب است. یعنی خیلی جلو هستند و سعی میکنند نسبت به مجموعههای قبلیشان یک وجه تمایزی ایجاد کنند. در ژانر خودشان همه بدعتگذاری میکنند و در واقع حرکت رو به جلو دارند. اگر کار نو نکنند دیده نمیشود. تعدادی از فیلمها که نام شخصیت و کاراکترهایشان در ذهنها به یادگار میماند از ای شاخصهها و جدید بودن و تفاوت در شخصیتنگاری و طراحی موقعیتها برخوردارند.
نمونه ایرانی "بچه مهندس" را سراغ ندارم
وی درباره خلق داستان "بچه مهندس"، اذعان کرد: فکر اولیهاش از دیدن بچههای هم دانشگاهی خودم به ذهن متبادر شد. همان دوستانی که در دانشگاه امیر کبیر بعد از گرفتن مدرک از کشور میرفتند. به این نکته فکر کردم که چرا همه میخواهند بروند باید اندیشهای را هم ایجاد کنیم که کسانی هم میخواهند بمانند. درست است که شاید شرایط برای کار و پیشرفت فراهم نباشد ولی بماند شرایط را مهیا کند و بسازد. ما هرکدام یک پیچ و مهره مملکت هستیم. اگر قرار باشد همه برویم چه کسی باید به پیشرفت و ارتقاء این جامعه کمک کند. به هر حال کار سختی در پیش داشتم؛ چرا که قرار بود از محتوا و مضمون به داستان برسم و این کار بسیار سخت و دشواری بود. خیلی کنکاش کردم تا داستانی بنویسم. از طرفی دیگر به این نکته فکر میکردم چه کاری انجام بدهم که این کار متفاوت بشود. در جوانی ترفندهایی را برای ایجاد این تفاوت پیدا کردم. اما در کودکی فکر کردم از فضای پرورشگاه شروع کنم. این فضا را قبلاً در فضاهای کودکانه خارجی دیده بودیم نمونه ایرانیاش را سراغ نداشتم و یا خیلی کم بود.
بازیگر پیشنهاد دادم، انتخاب نشد
نویسنده سریال "روز حسرت" و "۵ کیلومتر تا بهشت" در پاسخ به این سوال که شما جزء نویسندگانی هستید که کاراکتر را به کارگردان و تهیهکننده پیشنهاد میدهید، افزود: در پروژه های قبلی که با علیرضا افخمی کار میکردم رابطه صمیمیانهای داشتم. در زمان تنظیم نهایی سناریو مثلاً به ایشان میگفتم این بازیگر برای فلان نقش، بالقوه بودن کاراکتر را به مخاطب بهتر القاء میکند. اما در این پروژه فقط یک بازیگر پیشنهاد دادم، آن هم انتخاب نشد. برخی از انتخابهای بازیگران در "بچه مهندس" خوب بودند و از برخی انتخابها ناراضیام. کارگردانانی که با من کار کردهاند میدانند من فیلمنامهنویس جزئینگرم، به خاطر همین داستان "بچه مهندس" بعد از ۵ سال آماده شد. اما کاری که روی آنتن رفته خیلی ضعیفتر از فیلمنامهای است که من نوشتم. سعدی تهیهکننده بینظیری بود اما علی غفاری به هر حال روزهای سختی را گذراند و تمام تلاش خود را انجام داد اما خیلی تبعیت از فیلمنامه در کار او ندیدم. دوست داشتم برای کسی کار کنم که فیلمنامه برایش مهم باشد، نه اینکه هرچه بازیگر بخواهد بگوید.
درگیر بداههگویی بازیگران هستیم
وی خاطرنشان کرد: یک شبهایی "بچه مهندس" را میبینم سه دقیقه دیالوگی را بازیگر میگوید که من یک خط بیشتر نوشتم. برخی از سکانس زیاد مکث و دیالوگگویی دارد؛ درصورتیکه نوع نگارش دیالوگهای من، دیالوگهای پینگ پنگی است یعنی اگر یک دیالوگ را اشتباه بگویید به طور کل ساختمان رفت و آمد دیالوگها به هم میریزد. متأسفانه کارگردان هم بازیگر را برای دیالوگ گفتن رها کرده بود و جز یکی دو بازیگر مابقی انگار یک بار از روی فیلمنامه خوانده بودند و یک شمایی از فیلمنامه و مفهوم سکانس را میدانستند. الان اشکالات بزرگ فیلمنامهای را میگیرم و چند روایت برای فازهای بعدی مینویسم. همیشه فیلمنامهنویس در مظلومیت قرار دارد و صدایش به جایی نمیرسد. داستانی که من نوشتم از بزرگسالی و با فلش بکی به قبل آغاز میشد ولی آقای غفاری از روز اول این داستان را دوست نداشتند. حتی به خاطر تعلل ایشان در انتخاب راوی، دو روز قبل از ماه رمضان مجبور شدیم راوی را تغییر بدهیم. از داستان "جواد" به داستان "صدیقه" رفتم. البته وقفهای که میان فازها برای پخش ایجاد میشود به خاطر داشتن راوی در داستان، هیچ ضربهای به ذهن مخاطب در نگاهکردن قسمتهای قبلی و جذب مخاطبین جدید نمیزند.
مشکل تلویزیون عدم تابعیت کارگردانان از فیلمنامه است
ابوالحسنی درباره دیگر فیلمهای ماه مبارک رمضان، گفت: "سرّ دلبران" خیلی جذاب نبود دنبال کنم، "رهایم نکن" را میبینم. فیلمنامه خوب نیست ولی کارگردانیها خوب انجام شده است. مشکل فیلمنامه شبکه سه گنگ است. در حق خواهر و برادران نقش اصلی داستان(رسول=امین تارخ) اجحاف شده اما تماشاچی لذت نمیبرد. وقتی میبینیم برخی از سریالها دلچسبی گذشته را ندارند خودمان هم رنج میبریم و احساس مسئولیت میکنیم. به همین خاطر دوست دارم یک کمدی بنویسم که مردم این روزها بیشتر از همه چیز به خنده نیاز دارند. مشکل تلویزیون این است که تابع فیلمنامه نیستند برخی از کارگردانان و بازیگر بداههگویی زیادی دارند. وقت بگذاریم و سخت بگیریم به فیلمنامهنویسان که کار نو و جدید بنویسند و بعد کارگردانان هم حتماً به همین سناریو عمل کنند.
باید به یک مدل کشف شیرینی در تلخی برسیم
وی در پایان با اشاره به ذائقه مخاطب امروز، اذعان کرد: مدل کشف شیرینی را در تلخی دوست دارم و فکر میکنم مخاطب امروز چنین ذائقه متفاوتی دارد. دوست دارم فیلمنامه نویسان و کارگردانان ما سختی و درد مردم را به تصویر بکشند و شیرینی را در آن پیدا کنند. مثلاً مدل فیلم سینمایی "ابدو یک روز" آن خانواده با سختی و رنج زندگی میکنند اما یک شیرینی پنهانی هم داشت و آن همان صمیمیت میان برادر و خواهرها بود. خیلی دوست دارم به این سمت برویم که خوبیها و بدیها را توأمان در کنار هم داشته باشیم.
* تسنیم
ارسال نظر