این روزها رسانه های نوین همچون پیام رسانها و چگونگی مدیریت و هدایت آنها، فیلتر کردن یا نکردن آنها، نقل زبان همه جریانها فکری، سیاسی و عرفی است. در مصاحبه با استاد محمد اخگری به تاملی بر وضعیت رسانهها و جریان نفوذ و مسئله امنیت و سیر تطور رسانهها پرداختهایم.
در گذشته جاسوسان مأموریت نفوذ در فرهنگها و حکومتها را داشتند. آیا میتوان در این دوران رسانهها را مجرایی برای نفوذ دانست؟
همانگونه که میدانید رسانه، ابزار قدرت نرم است. قدرت نرم به این معناست که ما به گونهای عمل کنیم و پازلی بچینیم که طرف مقابل آنگونه که ما میخواهیم در این پازل بازی کند. به نوعی میشود صید در پی صیاد. یعنی خود فرد با پای خودش برود و وارد دام بشود. بهترین فضا برای اینکه افکار عمومی و یا فرهنگ یک جامعه تغییر کند، استفاده از ابزار رسانه است. این از گذشته وجود داشته است. زمانی رسانهها مدلشان فرق میکرده است. مثلاً مکتوب بودهاند، رادیو و تلویزیون بوده است و… . امروز طبیعتاً رسانههای نو به سبب گستردگی که دارند این فضا را بهتر فراهم کردهاند. علتش هم این است که یکی از ویژگیهای اینترنت جهانی بودن آن است. شما هر پیامی را که در بستر اینترنت به اشتراک میگذاری در تمام جهان قابل دریافت است. اما در گذشته، رادیو و حتی ماهواره و تلویزیون، ابزارهایی بودند که بخشی از سرزمینها را دربر میگرفتند و امکان جلوگیری از آنها وجود داشت. اما امروزه تکنولوژی ارتباطاتی به سبب گستردگی و پیشرفتی که داشته است، همه این ابزارها و امکانات را نه در خانه، بلکه در جیب افراد آورده است. به نسل امروز میگویند “app generation”. یعنی “نسل اپلیکیشن”. یا به آنها میگویند “digital native” یعنی “بومیان دیجیتال”. یعنی کسی که از زمانی که به دنیا میآید در کنار خودش موبایل و اپلیکیشن میبیند. این آدم به آدمهای گذشته خیلی تفاوت دارد. به همین دلیل است که شما میبینید فرد وقتی از خواب بیدار میشود اولین کاری که میکند این است که موبایلش را نگاه میکند که ببیند پیامک و تلگرام و… داشته است یا نه؟ شب هم قبل از اینکه بخوابد یک بار دیگر آن را چک میکند و میخوابد. یعنی دائماً با آن در ارتباط است. پس آیا ابزاری که تا این حد در ارتباط با انسانهاست نمیتواند بهترین وسیله برای _به تعبیر شما_ نفوذ و ورود و تغییر نرم باورها و اعتقادات باشد؟
شما میگویید جامعه دیجیتالی ظهور کرده است. در مقابل جامعه بومی و فرهنگی خود آن منطقه جغرافیایی. به فراخور هر منطقهای یک اقلیم و فرهنگی وجود دارد. مثلاً در جامعه شیعی اصالت بر چه نوع ارتباطاتی است؟ آیا هنوز آن الگوهای ارتباطات و رسانهای که در جامعه سنتی ما برقرار بوده است، دوامی دارد یا اینکه استحاله شده است و در فضای جامعه دیجیتالی رنگ باخته است؟ آیا این نفوذ جریان رسانهای به دنبال آن است که جامعه سنتی ما را تخریب کند یا به طور کلی یک نوع جدید از ارتباطات را شکل میدهد؟
نمیتوانیم بگوییم مدل ارتباطی که به صورت سنتی بوده است از بین رفته است. خوشبختانه این اتفاق نیفتاده است و این جای شکر دارد. اما آن چیزی که بعنوان تهدید وجود دارد، ادامه نفوذ این فرآیند است و آن چیزی که تهدید به حساب میآید بیاعتبار کردن محتوایی مراسمهاست. مثلاً فرض کنید اگر الآن ما داریم مراسم عزاداری امام حسین(ع) را برگزار میکنیم و لباس مشکی میپوشیم و در هیئات سینهزنی و زنجیرزنی میکنیم، این چقدر آن محتوا و اصالت امام حسین(ع) را دارد؟ یعنی ما چقدر امر به معروف و نهی از منکر داریم؟ ما در زندگیمان چقدر به نماز اول وقت پایبندیم؟ اگر این ابزارها بصورت نرم و آهسته ما را نسبت به این باورها سست کند طبیعتاً در دراز مدت تأثیر خواهد گذاشت.
برای مثال همین امروز که ما داریم با هم صحبت میکنیم مراسم تشییع شهید محسن حججی است و این همه جمعیت در آن شرکت کردند. خوب اینها هم علاقمند به اهلبیت(ع) هستند و هم سرنوشت کشورشان و هم حرم اهلبیت(ع). خوب این جای شکر دارد. اما این نباید ما را از این غافل کند که پایهها و اعتقادات بصورت نرم دارد زده میشود. ممکن است ۱۰-۲۰ سال بعد این اتفاق نیفتد. همینطور که کار کردهاند.
در خیلی از سایتها شبهات زیادی را نسبت به مدافعان حرم ایجاد کردهاند و حتماً یک بخشی تحت تأثیر این حرفها قرار میگیرند. حالا صحبت بر سر این است که در جناح این طرف که میخواهد این ارزشها باقی بماند تا چه میزان از این ابزار استفاده کرده است و جایگاه رسانه ملی صداوسیما بعنوان اصلیترین تریبون جمهوری اسلامی ایران در این نبرد فرهنگی کجاست؟ تا چه حد توانسته است از ابزارهای نو استفاده کند؟ تا چه حد توانسته است متناسب با ابزارهای نو محتوا تولید کند که حداقل در برابر آن شبهات بتواند خودی نشان بدهد؟ و حتی جریان سازی بکند! چرا ما باید صبر کنیم که آنها شبهه ایجاد کنند؟ ما خودمان باید جریانسازی کنیم. طبیعتاً فرایند تبلیغی که درباره شهید حججی اتفاق افتاده، فرایند درستی بوده است. یعنی اگر این اتفاق نمیافتاد و پوشش رسانهای درست انجام داده نمیشد، اگر این آگاهی بخشی انجام نمیشد، طبیعتاً جمعیت امروز هم بوجود نمیآمد. اما خوب میبینیم این شهید پرچمدار این تفکر میشود و عده زیادی هم آن را ادامه میدهند. بنابراین در برخی قسمتها خوب عمل کردهایم اما اینها باید خیلی قویتر باشد.
نکته بعدی این است که مخاطب ما چقدر میخواهد از اینها تأثیر بگیرد؟ یعنی سواد رسانهای مردم چقدر است؟ ما مثلاً در برنامههای رسانه ملی کمتر میبینیم که سواد رسانهای درباره رسانههای مجازی ارتقاء پیدا کند. اولین چیزی که برای نفوذ اتفاق میافتد، ایجاد شبهه است. یعنی اگر دشمن بتواند درباره عقاید و رفتار شما، در شما تردید ایجاد کند این اولین گام است که بتواند گامهای بعدی را هم بردارد. آن کارهایی که در فضاهای مجازی انجام میشود از این دست امور است. مثلاً شما اگر به اینستاگرام سر بزنید میبینید آن خانم مربوط به شبکه VOA، چهارشنبه سفید اعلام کرده است. مثلاً میآید و تبلیغ میکند که چه کسانی روسری خود را بردارند. این برای یک فرهنگ، کمپین درست کرده است و از یک فضایی که قبلاً نداشت استفاده میکند.
قبلاً یک رادیوی صدای آمریکایی بود که حالا معلوم نبود چه کسی آن را بگیرد و چه کسی هم نگیرد. جذابیت بصری وجود نداشت. اما الآن با جذابیتهای بصری اغوا میکند و شروع میکند به ایجاد شبهه. شل شدن دین از کجا شروع میشود؟ از همین جاها. یعنی اینکه مثلاً حجابش شل شود، بعد همینطور آرام میبینی آمار طلاق در جامعه بالا میرود و… . یک زمانی طلاق گرفتن در خانوادهها عیب بود. اگر کسی میخواست به خواستگاری دختری برود و یا کسی میخواست به خواستگاری دخترشان بیاید، میگفت بروید تحقیق کنید ما در خانوادهمان یک نفر را هم نداریم که طلاق داده باشد و یا طلاق گرفته باشد. اما الان اینطور نیست. این فرهنگ چطور توانسته آرام بیاید و جای آن فرهنگ قبلی را بگیرد؟ بعد شما میبینید گاهی در همین تلویزیون خودمان هم آدمهایی را به عنوان ستاره میآوریم که ازدواج مجدد کرده است، سلبریتی است و… . بعد تازه برای او دست هم میزنیم. خود این باید بررسی شود که چنین کاری تا چه حد میتواند درست باشد؟ میخواهم بگویم در این حوزه خیلی باید حواسمان جمع باشد.
بحث هویت است. وقتی شما میبینید در رسانه ملی یک نوع روند مذبذبگونه داریم که تکلیفش مشخص نیست، به مشکل برمیخورید. بحث ما همان جهل بسیط و مرکب است. یعنی یا میدانیم که نمیدانیم و یا نمیدانیم که نمیدانیم. الآن شما میگویید زبان رسانه ما مشکل دارد و هنوز نتوانستهایم به جایی برسیم که آداب رسانهای و زبان رسانهای را درست به مردم انتقال دهیم. شرط اول این است خود رسانه، این زبان و ادبیات رسانه را درک کرده باشد. بعد آن را به مردم انتقال دهیم. من فکر میکنم در خود رسانه ملی این هویت وجود ندارد و زبان رسانهای درک نشده است که بعد به تبع آن بخواهیم آن هویت را انتقال بدهیم. شاید بتوان این مشکل را از آموزش دانست، یا سیستمی و ناشی از سیاست مدیران دانست. نظر شما چیست؟
حالا در اینجا به دنبال مقصر نیستیم. به هرحال باید بپذیریم کار کردن در چنین شرایطی کار بسیار دشواری است و طبیعتاً کسانی که دستاندرکار هستند و دارند تلاش میکنند قصد و نیتشان بر این است که بهترین شکل محتوا را ارائه بدهند. اما نکته این است که میدان، میدان بسیار دشوار و سختی است و در این میدان ما باید با تحقیق بیشتر و هدفمندتر عمل کنیم. یعنی باید برنامهها و اسناد بالادستی که درباره فضای مجازی و تبلیغ مطرح است را در نظر بگیریم و بعد متناسب با آن تولید داشته باشیم. یکی از مهمترین نقصهای ما این است که ابزار را داریم ولی تولید نداریم؛ اگر هم داریم متناسب با این فضا نیست.
مثلاً همین داعش. داعش بیش از آنکه یک پدیده جنگی باشد و پیش از اینکه پدیدهای روی زمین نبرد باشد، یک پدیده تبلیغی-رسانهای است. با استفاده از تبلیغ و رسانه جذب نیرو میکند، جذب پول و درآمد میکند. اغوا میکند. یک مسیر بسیار نادرست و خطرناکی را میرود. الآن اگر بیحجابی و سستشدن بنیاد خانواده را داریم، اگر ته دل کسی که در این خطر قرار گرفته است را نگاه کند میفهمد دارد کار اشتباهی میکند ولی خوب حالا هوای نفس قوی است. اما آن کسی که به داعش میپیوندد و با آیات الهی یک مومن را کافر مینامد و میکشد و سر میبرد و میسوزاند نگاه کنید که چگونه ذهنش استحاله شده است! آن افراد با چه روشی توانستهاند اینها را استحاله کنند؟ پس میشود فهمید اگر از رسانه درست استفاده نشود و ما آن را خوب نشناسیم پدیده بسیار خطرناکی است. گاهی میگویند تیغ دولبه. خوب تیغ دست یک نفر را میبرد و حداکثر فرد را میکشد. اما رسانه فکر را تخریب کند. اگر فکر تخریب شود دیگر نمیتوان کاری کرد. شما هرچقدر هم بخواهید با داعش بصورت فیزیکی مبارزه کنید، تا زمانی که این تفکر در نزد افراد از بین نرود، نمیتوان کاری کرد. همین سازمان منافقین را در نظر بگیرید. یک زمانی تفکرشان بین برخی جوانان با اغوا و روشهایی که خودشان داشتند رواج داشت ولی امروز دیگر اینطور نیست. چون دستشان رو شده است. چون روشنگری اتفاق افتاده است و چون خودشان، خودشان را تخریب کردند.
فرهنگ، ابعاد مختلفی دارد. از آداب زندگی کردن و سبک زندگی تا اعتقادات ما، دین ما و مذهب ما. ما با اینها زندگی میکنیم. از طرفی ما ملت بسیار ریشهدار و تاریخی هستیم. هم از نظر فرهنگ ایرانی خودمان و هم از نظر فرهنگ اسلامی؛ هم از نظر زبان و ادبیات و هم از نظر تاریخ و جغرافیا و همچنین تأثیری که همیشه در این مناطق داشتهایم. پس بنابراین چنین ملت ریشهدار و عمیق و کهن و باستانی نباید اجازه بدهد به این راحتی استحاله بشود و تسلیم فرهنگ بیگانه بشود. بیگانه میتواند فرهنگ غرب باشد و یا حتی فرهنگ تکفیریها. اگر میبینیم امروز مردم هنوز در صحنه هستند، به عاشورا علاقمند هستند، تکیهها برقرار هستند و… این هم از قدرت رسانه هست. تکیه و روضه خودشان رسانه هستند. درواقع آن پیام امام حسین(ع) که حضرت زینب(س) آن را ابلاغ کرده است به دنیا، هنوز جاری است. اگر آن نباشد که دیگر مدافع حرمی وجود نخواهد داشت. ما باید سعی کنیم که اینها تقویت شود. نباید دست روی دست گذاشت. در جهاد اصغر و نبرد سخت، یک سری افراد رفتند و از جان گذشتند و امروز ثمره آن را میبینیم. اما باید به این توجه کنیم که در جنگ نرم و شبیخون فرهنگی چه کردهایم. این خیلی مهم است. به نظر میرسد ما در این حوزه و به خصوص در بخش رسانهای ضربه خوردهایم. در هر دو جهتش ضعف داریم. هم در زمینه تولیداتی که از رادیو و تلویزیون پخش میکنیم که خیلی باید عمیقتر باشد. یادم هست رهبری یک بار به مسئولین صداوسیما گفتند کارهایی که برای مناسبتها انجام میدهید خیلی خوب است ولی اینها در سطح است؛ در عمق نمیرود. حالا پرسش این است که ما چه تولیدی باید داشته باشیم که عمق معرفتی ایجاد کند؟ طبیعتاً تا زمانی که تولیدات عمیق نداشته باشیم و در راستای آن برنامهریزی نکنیم و نیز همه افراد جامعه در این کار مشارکت نکنند جلو نمیرویم. امروز آن کسی هم که در تکیهها هست باید در وب و فضای مجازی هم تکیه داشته باشد و حرف خود را بزند. البته حرفی متناسب با قالب وب. در این حوزه ما نیاز به آموزش داریم و شاید کار فقط از دست رسانه ملی برنیاید. همه نهادهای فرهنگی باید کار کنند و برنامهریزی کنند تا بتوانند به جایی برسند.
رهبری کلیدواژههای بسیاری حول موضوع جنگ نرم و شبیخون فرهنگی و رسانه و… دارند. اگر این را قبول کنیم که کار کردن در فضای رسانه همانطور که گفتید کار سختی است، آیا فهم رسانهای که رهبری دارد و آن را با اصحاب رسانه مطرح میکند برقرار شده است؟ چه در بعد تولید و چه در بعد آموزش مثل دانشگاه صداوسیما. آیا این نسبت برقرار شده است و یا هنوز شکاف وجود دارد و مدیران بصورت سلیقهای مدیریت میکنند؟
مقام معظم رهبری _که واقعاً از نعمات حال حاضر ما هستند_ خودشان بعنوان یک واژهپرداز و نظریهپرداز، خودشان یک گفتمانهایی را تولید میکنند و خیلی قبلتر از بقیه به مسائل اشراف دارند. من فکر میکنم سال ۷۴ یا ۷۵ مقام معظم رهبری در لشکر ۲۷ محمد رسول الله بحث شبیخون فرهنگی و بحث عوام و خواص را مطرح کرد.
حتی قبل از زعامتشان هم بحثهایی داشتهاند.
بله. آن چیزی که من به یاد دارم این است. من خودم آن موقع در لشکر ۲۷ سرباز بودم و یادم هست. در آن زمان اگر نگاه کنید تازه بحث ماهواره و… مطرح بود. اینترنت و مسائل مثل آن هنوز نبود. حالا فکر کنید در این دو دهه هنوز آن هشدار پابرجاست. باید پذیرفت که همه ما که در صداوسیما و دیگر نهادهای فرهنگی هستیم کمکاری کردیم. باید بیشتر کار کنیم. این کارمان باید بر اساس یک برنامه باشد. من باز به خاطر دارم که آبان ۹۴ مقام معظم رهبری به مدیران سازمان گفتند که برنامهریزی داشته باشید. گفتند یک تحلیل درست از اجتماع داشته باشید و بر اساس آن تحلیل برنامهریزی داشته باشید. من عین جملات را به یاد ندارم. مضمونش این بود. خوب روش درست همین است دیگر.
خیلی کار میتوان کرد. مثال میزنم. مرکز تحقیقات صداوسیما بعنوان یک جای تحقیقی. خیلی خوب میتواند بیاید شرایط اجتماعی ما را در بحث جوانان و کودکان رصد مداوم کند. ما روی کتابی داریم کار میکنیم تحت عنوان “خدا را در گوگل جستجو کردن؛ تأثیر دین و مالتی مدیا”. در این کتاب من دیدم دو مؤسسه تحقیقاتی در آلمان، یک موسسه راجع به میزان استفاده کودکان از اینترنت و رسانه سالانه رصد میکند و دیگری هم راجع به نوجوانان سالانه رصد میکند. بر اساس آن نتایج از جامعه خود مراقبت میکنند. این درباره جامعهای است مثل آلمان. خوب پرسش این است که ما چقدر بر اساس هشدارها و آسیبها و آنچیزی که در جامعه خودمان مشاهده میکردیم یک نوع روندسنجی داشتیم؟ مراکز پژوهشی ما باید جلوی راه را ببینند و نه پشت سر را. شما یک نورافکنی هستی که باید نور بیندازی تا این ماشین حرکت کند. چراغ خطر عقب نیستید. تحقیق این است.
مطلب بعدی در حوزه آموزش است. ما چقدر متناسب با این فضا نوآوری کردیم تا نیروی انسانی که تربیت میکنیم بتواند در این فضا مهارت داشته باشد. این هم بعنوان آن رانندهای که میخواهد در آن ماشین بنشیند. راننده ما چقدر مهارت رانندگی دارد؟ چقدر توانستهایم مدیر تربیت کنیم؟ چقدر توانستهایم کادرسازی کنیم که این کادر هم متعهد باشد و هم متخصص. این هم در زمینه آموزش.
این مسائل فقط به صداوسیما برنمیگردد. شما ارشاد را ببینید، آموزش و پرورش را ببینید بعنوان مرکزی که در حوزه کودکان دارد کار میکند. ما باید به این فکر کنیم که پایه جوان جامعه ما چطور جلو میآید. بروید نگاه کنید که چقدر تفاوت وجود دارد بین نحوه تدریس در این مدرسه با آن مدرسه. شما ببینید در تابستان و قبل از شروع مهر چقدر اولیاء دغدغه دارند که کدام مدرسه بهتر است. خوب چرا باید اینطور باشد؟ خوب حالا اگر کسی نمیتواند آن جای بهتر برود چرا نباید شرایط برایش فراهم باشد؟ این در حوزه آموزش و تربیت قرار میگیرد. در یکی از اتوبانهای تهران داشتم میرفتم. دیدم نوشته است حرف دوم، ادب. درصورتیکه فکر میکنم اشتباه بود. حرف اول میشود ادب و تربیت. چرا؟ چون حضرت علی(ع) میفرمایند “لا میراث کالادب” یک پدر و مادر هرچقدر هم نسبت به فرزندش دغدغه داشته باشد، بدون تربیت و ادب به درد نمیخورد. منظورم از ادب، اخلاق است.
فرهنگ ما فرهنگی بوده است که در آن اخلاق و ادب در صدر قرار داشته است. آن چیزی که آدم را نگران میکند این است که نکند آرام آرام ادب را بگیریم و بگوییم تو فقط در کنکور رتبه اول بشو. حالا رفتار اجتماعی بلد نیستی مشکلی ندارد، حقوق همسایه را نمیدانی عیبی ندارد و…، تو فقط در کنکور رتبه خوب بیاور. نکند ما آمدیم تمرکزمان را ناخواسته از یک چیزی برداشتیم و روی چیزی دیگر گذاشتیم. اگر در این مسیر برویم آرام آرام سست میشویم و آن فرهنگ از بین میرود. خوب وقتی آن فرهنگ از بین رفت دیگر شما فرقی با آنها نخواهی داشت. چه تفاوتی؟ ما یک تفکری داریم خدامحور، یک تفکری داریم انسانمحور یا همان لیبرالیسم.
شما میگویید انسان خلیفهالله است و سعادتش در این است که هر کاری میکند رنگ و بوی خدایی داشته باشد، معیار درست و نادرست نیت الهی یا غیرالهی است. این نیاز به شریعتی دارد، واجباتی دارد، حرامهایی دارد، مکروه و مستحب دارد و… .
پدران و مادران ما بر این اساس عمل میکردند. مثلاً شما میبینی در روستایی یک کشاورز که شاید سواد هم نداشته است فرزندانش در فلان دانشگاه استاد هستند. بعد میپرسی چطور این فرزندان با محرومیت به چنین چیزی رسیدند ولی یک نفر دیگر که امکانات هم داشته، نرسیده است؟ وقتی بررسی میکنی میبینی آن درست است که سواد نداشته ولی درست تربیت کرده است. مدرسه غیرانتفاعی هم نبوده ولی اخلاق و رفتار آن کشاورز و همینکه حق مردم را نمیخورده و به کسی آزار نمیرسانده و مال حرام هیچگاه نمیخورده است، حاصلش سعادتمندی فرزندانش شده است. حالا اگر قرار باشد بگوییم همه اینها را بگذار کنار، مهم این است که من انسان لذت ببرم به هر وسیلهای. چرا باید در جامعه ما اینطور باشد که این مدیر اختلاس کند، آن یکی کلاهبرداری کند و…؟ اینها مگر در جامعه ما نبودهاند؟ اگر تربیت بگونهای شکل بگیرد که اهرم نظارتی در درون هر کسی باشد، این سعادت اتفاق میافتد. اما اگر قرار باشد این آدم را مدام با یک شلاق بخواهیم کنترل کنیم، این مشکلات بوجود میآید.
خوب من میخواهم سوال آخر را بپرسم. به نوعی نتیجهگیری است. ما در بحثمان یک جامع دیجیتالی در نظر گرفتهایم در برابر یک جامعه سنتی که در آن ادب محور بوده و شریعت جریان داشته است و از طرفی کرامت داشته است. این فضای رسانهای که الآن حاکم است، جامعه دیجیتالی را در برابر جامعه سنتی عینیت میبخشد. آینده این فضا به نظر شما چیست؟ الآن یکی از مشکلات ما فقدان نگاه کلان و راهبردی در رسانه است که نمیتواند یک آمار و پژوهش صحیح داشته باشد.
خوب این ناشی از شناخت است. الآن باید ببینیم چقدر شناخت وجود دارد. اولاً شناخت نسبت به رسانه وجود دارد و ثانیاً شناخت نسبت به جامعهای که رسانه در آن عمل میکند چقدر وجود دارد؟ اگر بگوییم شناخت نسبت به رسانه را با مطالعات کتابخانهای بدست بیاوریم، شناخت نسبت به جامعه نیاز به تحقیق و پژوهش دائم و جدی دارد. بعد از این دو شناخت باید برنامهریزی دقیق انجام شود و در مرحله چهارم هم تولید باید صورت بگیرد. این تولید شاید باید بر اساس برنامهریزی برای یک دهه صورت بگیرد. آن هم نه فقط یک ارگان. شما نمیتوانی بگویی صداوسیما این کار را بکند. خوب نقش آموزش و پرورش کجاست؟ وزارت فرهنگ و ارشاد کجاست؟ دانشگاه و وزارت آموزش عالی کجاست؟ ما همیشه دنبال مقصر هستیم. باید این را رها کرد. همه مقصریم. بعد حالا بیاییم همگی این را حل کنیم. مثلاً وزارت آموزش عالی و وزارت آموزش و پرورش میگویند کار ما فقط این است که به کودکان و بعد هم جوانان آموزش بدهیم؛ ما چه کار به بقیه مسائل داریم؟ وزارت فرهنگ و ارشاد هم که میگوید سروکار من با هنرمندان و جشنوارهها و کتاب و سینما و… است. همه مشکل را از رسانه ملی میدانند. خوب این نمیشود.
این ارتباطات را چه کسی باید شکل بدهد؟ ما باید یک نخ تسبیح پیدا کنیم که این نهادها و سازمانها را در کنار هم جمع کند.
ساختارش چیده شده است. من فکر میکنم جایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی یا خود دولت باید به میان بیایند. پس ما این همه نهاد نظارتی و این همه نهادی که تولید سند بالادستی میکند برای چه داریم؟ این سند بالادستی باید تولید شود و بعد از تولید خوب باید اجرا شود. مشکل این است که اجرایش درست اتفاق نمیافتد.
به هرحال وظیفه بسیار سختی است. بگذارید راحت به شما بگویم. من یک روز به یکی از دوستان گفتم در این موقعیت که هستی هم تبریک میگویم و هم یک هشدار. تبریک به این دلیل که اینقدر دستت باز است و میتوانی کار کنی و وای به حالت اگر کار نکنی. بعداً باید جواب بدهی. شما یک تصمیمی که در اینجا میگیری، یک برنامهای که پخش میکنی ممکن است یک جریان تولید کند. یعنی این کار، کار سادهای نیست. یک تغییر در برنامهریزی ممکن است آثار ملی و حتی فراملی داشته باشد. پس باید خیلی حواسمان را جمع کنیم. گاهی آدم وقتی در اینطور موقعیتها به وسعتش نگاه میکند میبیند چقدر دریای عظیمی است. وقتی به عمق مسئله فکر میکنیم میبینیم یک لحظه هم نمیشود خوابید. اما میبینیم خیلی اوقات افراد خیلی راحت و خوشحال هستند. بعد هم میگویند خیلی خوب است. اینکه شما بپذیری باید کار کنیم و اوضاع خیلی خوب نیست، به نظرم اولین چیزی است که باید قبول کنیم. ولی وقتی بگوییم همه چیز خیلی خوب است، ما بیشترین تأثیرگذاری را داریم، بیشترین بیننده را داریم، رو به رشد هستیم، خوب خودمان داریم در رشد را به روی خودمان میبندیم. وقتی من فکر میکنم خیلی خوب هستم چطور میتوانم به بیشتر از آن فکر کنم؟
با ظهور این رسانههای نوین آیا این نیاز احساس نمیشود که خود دانشگاه صداوسیما رشتههایی را اضافه کند در این زمینه؟ مثلاً اینترنت، تلگرام، اینستاگرام و… . برای اینها روند آموزشی طراحی نمیشود؟ شاید در آینده رادیو و تلویزیون کنار بروند و این رسانههای جدید جای آنها را بگیرند.
بله. چرا میگویید در آینده؟ همین الان اینها کنار رفته است. این کتاب “رادیو در عصر دوم” همین دو روز پیش چاپ شده است. ما در آن بحث رادیوی اینترنتی را مطرح کردهایم که شامل محتوای تولیدی کاربر و پادکست و وبلاگ و کتاب صوتی و ژورنالیسم بر خط و یوتیوب و رادیودیداری و … است. من میخواهم این را بگویم که ما از نظر آموزش فن بدون تعارف عقب هستیم. ببینید؛ من خودم یک زمان در پرستیوی کار میکردم. ما سعی میکردیم دائماً وبسایت و سوشالمدیای پرستیوی را با توجه به عملکرد رقبا جلو ببریم. در همین یکسال گذشته ما میبینیم ژورنالیسم آنلاین به بحث دیتاژورنالیسم تبدیل شد. یعنی یک قدم جلو رفتیم. شما دیتاژورنالیسم را در نتایج انتخابات آمریکا میبینید. اشپیگل را که رصد میکردم که لحظهای اطلاعات را وارد میکرد، زیرش مینوشت دیتاژورنالیست فلانی است. من از شما میپرسم که آیا در دانشکده ارتباطات درسی به نام دیتاژورنالیسم داریم؟ بعد از این ما باتژورنالیسم را داریم. یعنی ژورنالیسم ربات. وقتی ۴۸-۴۷ هزار اکانت توئیتر داعش کار میکند، اینها که آدم نیستند؛ ربات هستند. در خود انتخابات آمریکا بین ترامپ و کلینتون رباتها داشتند توئیت میکردند. ما باید دائماً جلو برویم تا بعد بتوانیم در شبکههای خودمان هم تأثیرگذاری داشته باشیم. بعد میرسیم به اپلیکیشن. من در تحقیقی که داشتم گفتم اپلیکیشن باید طوری باشد که شخص بتواند در موبایل خودش آن را شخصیسازی کند. اپلیکیشن را باید هر چند ماه یکبار تعویض کرد. آیا میشود یک رسانهای وبسایتش یکی دو سال تغییر نکند و بعد بخواهد با دنیا رقابت کند؟ ذات رسانه نو دائماً تغییر و تحول است. رسانهای که تغییر نکند، اداره است و نه رسانه. آنجایی که میبینی تغییر اتفاق نمیافتد بدان یک نقصی وجود دارد. این کارهایی که ما میکنیم، پر کاهی هم نیست در برابر اتفاقاتی که در آنجا میافتد. یکی از دوستانمان رفته بود آلمان. آنجا فرصت مطالعاتی گرفته بود و میتوانست به کتابخانه دانشگاه پستتایم وصل شود. یک یوزرنیم و پسورد داد و من وصل شدم به آن کتابخانه در آلمان. فقط یک کلمه “new media” زدم. آنقدر کتاب آمد که فقط در همان سایت چاپ شده بود. من از شما میپرسم، چند کتاب new media انتشارات دانشگاه صداوسیما چاپ کرده است؟ باید خیلی کار کرد. وقتی میبینید در یک دورهای “شاهنامه” فردوسی بیرون میآید خوب قبلش ۱۸ تای دیگر نوشته بودند حالا در بین آنها شاهنامه در صدر قرار گرفت. باید صدتا کتاب new media داشته باشیم تا یکی از آنها عالی شود. باید دانشجوی ما این را یاد بگیرد. نه اینکه برود سر کلاس و فقط حرف گوش کند. ان شاالله با تدبیر دوستان درست شود. ما امیدواریم به آینده…
*رسانه انقلاب
ارسال نظر