به گزارش سینماپرس، رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر روز گذشته (۹۶/۳/۲۰) در دیدار صدها نفر از اساتید، اعضای هیئتهای علمی و پژوهشگران دانشگاهها و مراکز علمی، دانشگاه را از مراکز بسیار مهم «تربیت قوه عاقله کشور» خواندند و با تبیین سه ضرورت اساسی دانشگاهها یعنی «درگیر شدن با مسائل و چالشهای کشور»، «تربیت فرهنگی، اخلاقی و هویتیِ دانشجویان» و «تحول دائم و اصلاح مستمر در محیط های دانشگاهی» تأکید کردند: مسائل و مشکلات کشور باید عالمانه حل شود و استفاده از توانایی ها و ظرفیت های دانشگاهها و اساتید و دستان توانا و مستعد جوانان پر تلاش و پر انگیزه در این مسیر، بسیار اساسی و مهم است.
در ابتدای این دیدار ۱۳ نفر از اساتید و اعضای هیأتهای علمی حدود دو ساعت به بیان مطالب و دغدغه های خود پرداختند.
متن زیر سخنرانی «شهاب اسفندیاری» عضو هیات علمی دانشگاه هنر و رئیس دانشگاه صدا و سیما در دیدار با رهبری است:
بسمالله الرحمن الرحیم
در میان شخصیتهای برجستهی مذهبی و سیاسی، کمتر کسی را میشناسیم که فرهنگ و هنر برای آنها «دغدغه» و «مسئله» جدی باشد. البته در دهههای اخیر عکس یادگاری گرفتن با هنرمندان میان اهل سیاست رایج شده است. اما کمتر کسی یافت میشود که سالها قبل از آن که در مناصب دولتی و حکومتی قرار گرفته باشد با چهرههای برجستهی شعر و ادب ایران و نیز با روشنفکران و نویسندگان صاحب نام، همنشینی و مراوده نزدیک داشته باشد. با توجه به بافت مذهبی ریشهدار و نیرومند جامعهی ما، قرار گرفتن چنین شخصیتی بر مسند عالیترین مقام مذهبی و سیاسی کشور، یک فرصتِ تاریخیِ استثنایی برای شکوفایی فرهنگی ایجاد کرد.
ما متاسفانه در اغلب زمینه ها، از جمله در زمینه فرهنگ و هنر، نسبت به دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی غافل هستیم. حجاب معاصرت مانع از درک بسیاری از تحولات بزرگی است که در این سالها رخ داده. شاید اگر قرنها بعد پژوهشگران تاریخ فرهنگ و هنر مطالعه کنند که در طی چهار دهه زعامت عالمان دینی و رهبری فقهای شیعه در ایران چقدر تعداد کتابها و نشریات و فیلمها و تئاترها و گالریها و کنسرتها و جشنوارهها و شبکههای رادیویی و تلویزیونی در ایران افزایش یافته است، بیش از ما شگفت زده شوند. تحقّق چنین رشد و توسعه فرهنگی در ذیل یک حکومت دینی، هم در تاریخ دین و هم در تاریخ هنر قابل تامل و مطالعه است.
آن بیآبرویی و روسیاهی کلیسای کاتولیک و خفقان و انگیزاسیون و داغ و درفش آن طی «قرنهای تاریک» اروپا کجا و این تجربهی درخشان و الهامبخش در جهان اسلام و تأثیرگذار در جهان کجا، که تازه هنوز چهار دهه هم بیشتر فرصت رشد و تجلی نداشته است.
البته ما بعد از ۴ دهه از انقلاب اسلامی هنوز در «میدان فرهنگ» با برخی نابرابریهای تاریخی و ساختاری مواجهیم. در همه کشورها توجه به این نابرابری ها یکی از شاخصههای اولویتسنجی در سیاستگذاری فرهنگی است. حکومت پهلوی طی پنجاه سال حاکمیت خود، چه با استفاده از چماق و چکمه رضاخانی و چه با مدرنیسم شهبانویی، به سرکوب سیستماتیک گفتمان اسلامی و انقلابی پرداخت. در مدرنیسم فرهنگی پهلوی، هیچ جایی برای هنرمندان اسلامگرا نبود. همانگونه که در نظام آپارتاید آفریقای جنوبی، هیچ جایی برای هنرمندان سیاهپوست نبود. در نتیجه طی پنج دهه بخش مهمی از جامعه با هنرهای جدید بیگانه شد و از دستیابی به مهارتهای بیانی و ابزارهای فرهنگی و هنری لازم برای بازنمایی فرهنگ و هویت خود در قالب رسانههای جدید بازماند. آثار آن آپارتاید فرهنگی تا امروز هم بجا مانده است. متاسفانه در میان اقشار مذهبی جامعه ما، بسیاری استعدادهای جوان هنری و ادبی به دلیل آن گذشته تاریک، هنوز توسط خانواده یا مدرسه از ورود به میدان فرهنگ و هنر باز داشته می شوند. در رقابت های شدید فرهنگی و رسانه ای امروز که هر استعدادی در آن یک سرمایه گرانبها است، این خسارتی سنگین است. ما در دانشگاه صدا و سیما تلاش کردیم از طریق ارتباط با انجمن های اسلامی دانش آموزی، بسیج دانش آموزی، و تشکل های مدارس اسلامی برای رفع این معضل اقدام کنیم.
در میان هنرهای مختلف، عنایت و توجه ویژه شما به هنر سینما - که رشته تحصیلی بنده در مقاطع کارشناسی و ارشد و دکتری است - بسیار قابل توجه است. مروری بر ادبیات و گفتمان حضرتعالی نشان می دهد که نگاهتان به هنر سینما نگاهیراهبردی است. نگاه راهبردی به سینما یعنی این که درک کنیم که سینما صرفا تفنن و سرگرمی نیست. هنر ماهیتا از جنس تفکر و اندیشه است، فقط بازنمایی تفکر و اندیشه نیست. هنر دریچه ای به آینده است. نقش بسیاری از رویاهای بشر پیش از آنکه به واقعیت بپیوندند بر پرده هنر نمایان شده است. بسیاری از دستاوردهای علمی، مکتب های فکری، نهضت ها و انقلاب هایاجتماعی ابتدا در عرصه هنر تجلی یافته است. ملتی که رویای فردایی درخشان و تمدنی تاریخ ساز دارد، نمی تواند هنر نداشته باشد. ملت بی هنر، ملت بی آینده است.
اجازه دهید اینجا مثالی بزنم از کشوری که دولتمردان آن اهمیت راهبردی سینما را درک کردند. در سال های اخیر شاهد بوده ایم که محصولات فرهنگی و رسانه ای کره ای بازار فرهنگ و رسانه ما را تسخیر کردند. سریال های جذاب کره ای یکی پس از دیگری بر آنتن شبکه های ما می روند. حتی اخیرا گرایش به موسیقی کره ای در جوانان ما افزایش یافته است. سال گذشته مطلع شدم در یکی از دبیرستان های مذهبی تهران تعدادی از دانش آموزان به علت علاقه به سریال ها و موسیقی کره ای، به کلاس آموزش زبان کره ای رفته اند. کره جنوبی چگونه به چنین جایگاهی در فرهنگ و هنر دست یافت؟
در سال ۱۹۹۳ گزارشی به رییس جمهور کره جنوبی دادند که فروش یک فیلم آمریکایی با صادرات یک میلیون اتوموبیل کره ای برابر بوده است. آن زمان ۸۵ درصد بازار فیلم کره در اختیار هالیوود بود. به دستور ریییس جمهور مطالعات و برنامه ریزی جامعی انجام شد و سرمایه گذاری عظیمی با مشارکت بخش های صنعتی آن کشور در توسعه زیر ساخت صنایع فرهنگی و صوتی و تصویری انجام دادند. توسعه آموزشی در حوزه فناوری های جدید رسانه ای را در دستور کار قرار دادند. جذاب ترین رشته های دانشگاهی آنها که برترین نخبگان و استعدادها را به خود جذب می کرد رشته های جدید هنرهای رسانه ای شد. اما متاسفانه وضعیت رشته های هنری در نظام آموزش عالی ما بسیار فقیرانه و رقت انگیز است.
در نتیجه آن سیاست گذاری ها در سینمای کره، در ۱۰ سال گذشته ۹ فیلم از ۱۰ فیلم پرفروش این کشور کره ای بودند و فقط یک فیلم آمریکایی در این فهرست بوده است.
همینجا می خواهم به یکی از چالش های سیاست گذاری فرهنگی خودمان اشاره کنم. ما در مدیریت فرهنگی معمولا نگاهمان «محصول گرا» است. بحث و جدل های فراوانی معطوف به تک محصول های خوب یا بد در عرصه سینما و سایر هنرها داریم. اما نگاه «ساختارگرا» نداریم. چندان توجه نداریم که کلیت ساختارها و زیرساخت های تولید فرهنگی و هنری ما در چه وضعیتی است و در قیاس با رقبای منطقه ای و جهانی کجا قرار داریم.
پرسش این است که ما چه چشم اندازی برای هنر در دهه پنجم انقلاب اسلامی در ذهن داریم؟
امروزه در سفره فرهنگی مردم ما – اعم از رسمی و غیر رسمی - چه کالاها و محصولاتی قرار دارد؟ آیا برنامه و راهبردی برای کسب سهم بیشتری از این سفره داریم؟ فراتر از مردم کشور خودمان، آیا به فکر همسایگان خود، کشورهای اسلامی، کشورهای فارسی زبان، کشورهای محور مقاومت و سایر کشورهای جهان هستیم؟
اگر همچون حضرتعالی نگاه راهبردی به هنر و سینما و رسانه داشته باشیم، باید به همه این مسئله ها بیاندیشیم و برای آنها برنامه ریزی کنیم. باید به دنبال گسترش مخاطبان فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی باشیم. نفس انقلاب اسلامی و پیروزی آن حاصل یک راهبرد فرهنگی برونگرا بود. چهره های حوزوی ما از حضرت امام گرفته تا حضرتعالی و شهید مطهری و شهید بهشتی و امثالهم از حوزه های علمیه فراتر رفته و در سپهر عمومی جامعه مخاطبان جدیدی در میان جوانان و دانشجویان و دانشگاهیانیافتید. اهل گفت و گو و تعامل با «دیگری» بودید، بدون آنکه از اصول و ارزش های خود تنازل کنید. اینگونه پیام اسلام ناب از حوزه ها خارج شد و به اعماق جامعه نفوذ کرد. یکی از چالش های فرهنگی امروز ما این است که متاسفانه برخی روحانیون و نیروهای مذهبی و انقلابی، محافظه کار و درونگرا شده اند. جایگاه امروز ما در منطقه و در جهان یک جایگاه بسیار مقتدارانه، پیشرو و الهام بخش است. اما در داخل قدری به خود مشغول شده ایم. در زمانه ای که صدای فروپاشی امپراطوری مدرن ظلم و جهل و فساد بیش از گذشته به گوش می رسد، باید در توسعه میدان های جهاد فرهنگی فعال تر باشیم. انقلاب ما حرف نو برای جهان داشت، اما صنایع فرهنگی ما برای نشر این پیام به اندازه کافی توسعه نیافتند.
تحقق چنین امری نیازمند «مدیریت فرهنگی» قوی و هوشمندانه است. این هم دیگر چالش سیاست گذاری فرهنگی و هنری است که به آن اشاره می کنم. شغل «مدیریت فرهنگی» در جامعه ما از مشاغل سخت و پر خطر است. شغلی که انتظارات از آن بالا است و همه ناکامی های جامعه بر گردن آن انداخته می شود، اما جایگاه شایسته ای ندارد. از یک طرف با هنرمندان مواجه است و از طرف دیگر با سیاستگذاران و سیاستمداران.
مدیر فرهنگی برای آنکه آثار فرهنگی و هنری نو و بدیع و خلاق تولید شود باید خطر کند. باید جسارت کند. در این حرفه هیچ تضمین و مهر استانداردی هم وجود ندارد. چون با انسان خلاق سر و کار داریم نه با ماشین. بگذارید از همین سریال نوروز امسال مثال بزنم. یک مدیر فرهنگی می خواهد تصمیم بگیرد که آیا در موضوع حساس و راهبردی مثل حضور ایران در سوریه و خطر داعش آیا می تواند با یک گروه سریال طنز وارد مذاکره شود یا نه؟ ریسک بسیار بزرگی است. شاید خیلی ها خطر نکنند. اگر نتیجه موفق نباشد دست کم آبرو و حیثیت آن مدیر در خطر است، اگر امنیت اش در خطر نباشد!
اما اگر حاصل کار موفق و تاثیرگذار بشود چه کسی تشویق و تحسین می شود؟ بازیگران و کارگردان و نویسنده و تهیه کننده. اصلا انگار مدیر فرهنگی در آن هیچ نقشی نداشته است. این وضعیت باعث شده بسیاری افراد عطای مدیریت فرهنگی را به لقای آن ببخشند. لذا ما با یک بحران جایگاه در زمینه «مدیریت فرهنگی» مواجه هستیم.
حضرتعالی در سالهای ۷۰ و ۷۱ جلساتی با مدیران رادیو داشتیدکه متن آن جلسات اکنون در پایگاه اطلاع رسانی دفتر تنظیم و نشر آثار شما قرار گرفته است. جلسات شگفت و حسرت برانگیزی است. به نظرم در آن جلسات شما نسلی از مدیران آینده رسانه ملی را تربیت کردید که در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در تلویزیون منشا اثرات و تحولاتی شدند. به آنها اعتماد به نفس دادید و حاصل کار آنها به گونه ای بود که حضرتعالی با حضور در سازمان صدا و سیما در سال ۱۳۸۳ از آنها تقدیر کردید. می خواستم درخواست کنم دستور بفرمایید دفتر حضرتعالی در کنار جلسات و دیدارهایی که با هنرمندان برگزار می کنند، گاهی جلساتی محدود و خصوصی با مدیران فرهنگی و رسانه ای هم تنظیم کنند. امروز نسل جدیدی از مدیران فرهنگی و رسانه ای متعهد و انقلابی وارد عرصه شده اند و با چالشها و مسئله های بسیاری با توجه به مقتضیات زمان مواجه هستند. انشاءالله این نسل هم بتوانند از محضر حضرتعالی استفاده کنند.
این نسل جدید با الهام از پیشگامان و پیش آهنگانی همچون چمران و آوینی، بر عهد و میثاق خود با امام و شهیدان وفادار و استوار هستند و علیرغم همه موانع و مشکلات، با دنبال کردن خط روشن تعالی و پیشرفت، که حضرتعالی برای ملت ایران به سوی آینده ای درخشان ترسیم کرده اید، برای تحقق آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرده و انشاءالله اجازه نخواهند داد غبار ناکارآمدی بر چهره تابناک نظام مقدس جمهوری اسلامی بنشیند.
* فارس
ارسال نظر