چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۰

نگاهی به فیلم «من عاشق سپیده صبحم» به کارگردانی علی کریم

مخلوطی پیش پا افتاده از ادبیات رسانه‌ای و فیلمسازی

من عاشق سپیده صبحم

سینماپرس-گروه سینما/ حسین حسینی

این فیلم بدون داستان با اتصال مسائلی بدیهی و پیش پا افتاده از لابلای فرهنگ جامعه، نگاهی تحلیلی دارد که علیرغم اشاره به سوژه‌های فرهنگی بسیار، منظور اصلی آن تا پایان فیلم هم مشخص نیست.

نیم ساعتی ساکن از فیلم می‌گذرد که روایت یکی دو شِبه داستان، به ضعیف‌ترین روش ممکن (توسط کاراکترها نقل می‌شود و) سعی دارد فضایی نزدیک به دوساعت مخاطب را پر کند؛ قصه‌هایی که در صفحه حوادث روزنامه‌ خیلی بیشتر و جذاب‌تر موج می‌زنند که البته این ماجراهای نیمه کاره هم به خصوص تا در الگوی تخصصی داستان قالب نگیرند، جذبه یک فیلم سینمایی را نخواهند داشت.

بخش اعظمی از شبه داستان فیلم در معنای "ارتباط" می‌گذرد؛ رابطه دو بیمار معلول که قرار است کاراکتر کارگردان داستان از آنها فیلم بسازد؛ رابطه‌ای دیگر که در ایده کاراکتر دستیار کارگردان داستان تعریف می‌شود که قرار است از روابط ناموزون فضای مجازی (خاصه فیسبوک) روایتی نامعلوم تعریف کند؛ و از رنگ و لعاب دیگر مردم فیلم نیز بوی ارتباط می‌آید البته صرفاً رابطه رمانتیک وفقط در حیطه روابط دختر و پسرها!

در آغاز با گفته‌هایی نشان از رشته‌ای سیاسی در تار و پود فیلمنامه به چشم می‌خورد؛ مثل اینکه پیرمردی می‌گوید "... تا انقلاب شد ریش گذاشتن" (که جلوتر هم باز تأکید می‌شود) و باز می‌گوید "...قرار شد اسم خرگوشو از ملّا بردارن؛ یه کیسه اشرفی هم دادن به ملّا"  البته تا پایان فیلم دیگر نکته یا ادامه‌ای در این مضمون نمی‌بینیم. از طرفی نیز عجیب است که نویسنده بی دلیل چنین دیالوگی را نوشته باشد!

 

فیلم که انتقادهایی دست و پاشکسته به چند موضوع فرهنگی داشته (مثل روال کار راهنمایی رانندگی) یا اشاراتی به حوادث ناگوار جامعه می‌کند (مثل خبر خودکشی جریان‌ساز یکی از کاربران فیسبوک) هیچ کدام از خط‌های طرح شده را ادامه و کامل نکرده در حالی که انصافاً همه این یک خطی‌ها پتانسیل تبدیل شدن به یک داستان خوب و فیلمنامه مناسب را دارند.

 


مثل جوانی که فیلم خودکشی خود را در فیسبوک منتشر کرده؛ زن متأهلی که با پسری تنها وارد ارتباط شده ولی ابتدا به ساکن خودش را مجرد نشان داده، استاد فیلمسازی که تیپ نیست و دچار دغدغه‌های شخصی مربوط به زندگی خانواده‌اش خارج از کشور است، گذشته‌ای که از همین استاد به زبان خودش روایت می‌شود و پیرمرد نابازیگر داستان که حکایت‌های جالبی برای خود دارند و چند سوژه خطی دیگر آنچه در غالب دیالوگ و گاه تصویر می‌بینیم مشمول ادبیات منتقدین طلبکار است مثل نقد به سیستم راهنمایی رانندگی، به فجایای اجتماع، به اختلال فرهنگی ناشی از فیسبوک (که مثل چاشنی بیش از حدی است)، به سبک کار فیلمسازانی که کوچکترین اقدامشان را در بوق و کرنا می‌کنند (آنجا که خبرنگاری به آقای کارگردان تلفن زده)، به موجی از ناامیدی که بیشتر جوان‌های مدرنیته گرا دچارش شده‌اند؛ و بسیاری دیگر که متأسفانه فقط روایت دردی است، نه یک انتقاد کامل و اینکه خود فیلم هم به مسئله‌ای که آن‌را نقد کرده دچار است. (می‌بینیم که آقای کارگردان برای تولید فیلمش به نکاتی که خود برای پرداخت قصه شاگردش اشاره دارد، عمل نکرده! در بحث بزرگتر اینکه خود فیلم "من عاشق سپیده صبحم" نیز رعایت نکرده!)

 

آنچه در غالب دیالوگ و گاه تصویر می‌بینیم مشمول ادبیات منتقدین طلبکار است مثل نقد به سیستم راهنمایی رانندگی، به فجایای اجتماع، به اختلال فرهنگی ناشی از فیسبوک (که مثل چاشنی بیش از حدی است)، به سبک کار فیلمسازانی که کوچکترین اقدامشان را در بوق و کرنا می‌کنند (آنجا که خبرنگاری به آقای کارگردان تلفن زده)، به موجی از ناامیدی که بیشتر جوان‌های مدرنیته گرا دچارش شده‌اند؛ و بسیاری دیگر که متأسفانه فقط روایت دردی است، نه یک انتقاد کامل و اینکه خود فیلم هم به مسئله‌ای که آن‌را نقد کرده دچار است. (می‌بینیم که آقای کارگردان برای تولید فیلمش به نکاتی که خود برای پرداخت قصه شاگردش اشاره دارد، عمل نکرده! در بحث بزرگتر اینکه خود فیلم "من عاشق سپیده صبحم" نیز رعایت نکرده!)


فیلم به جز امتیازات محدودی، اصلاً در قالب یک فیلم سینمایی نیست؛ امتیازاتی فرهنگی نظیر بازی خوب آقای کارگردان و پرداخت شخصیتی این نقش؛ گوشزد کردن وظایف یک دستیار کارگردان خوب و در کل عوامل فیلمسازی، آموزش نحوه شکل گیری یک فیلمنامه در ذهن نویسندگان، یادآوری لزوم ساختار و منطق و مبنای دستوری برای فیلمنامه و بسیاری از آموزه‌های کلامی که در جایگاه جملات قصار (مثل یک پیامک مفید، یا کامنت شاعرانه در فیسبوک) مطرح می‌شوند.


نویسنده ایده‌ای مناسب را نیز در دیالوگ کاراکتر مثبت داستان (آقای کارگردان) به مخاطب بازگو می‌کند؛ عقیده‌ای به وحدت جاری در هستی که تمامی ادیان و مکاتب اخلاقی به آن باور دارند و به نظر، پرداختی کم و غیر هنری روی این نکته پربار شده؛ ولی به هر حال جنبه‌ای مثبت از مضمون فیلم است.
فیلم علی کریم، از لحاظ ساخت هم دچار اشتباهاتی شده؛ اگر چه هر فیلمساز قصد دارد سبک خاص خود را ابراز کند ولی قواعدی کلی در الفبای سینماست که همیشه یک معنا و کاربرد را دارند؛ مثلاً پلان – سکانس گرفتن، دوربین سردست، استفاده از نا بازیگر، معرفی حساسیت‌های یک کاراکتر، روایت در روایت، نطق، و اقدامات عدیده دیگری که ملزومات خاص خود را می‌طلبد ولی در این فیلم بدون دلیل انجام شده است.‌

 

 

انتهای پیام/ن.ف

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.