محمدرضا شاهحسینی/ اگر چه به واسطه حجم قابل توجه آثار و تولیدات سینمایی دهه ی ۱۳۷۰ هجری شمسی، پروژه تابوشکنی از جامعه اسلامی ایران در قالب ترسیم روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مطربی و ... توانست فضای فرهنگی و اجتماعی کشور را به سرعت دستخوش تغییرات شگرف سازد؛ اما باید توجه داشت که به مرور زمان، سطح تابو شکنی آثار سینمایی، مرز های اولیه حجاب و عفاف را درنوردید و شالوده های عمیق اعتقادی جامعه اسلامی را نیز متذکر شد و این گونه بود که فیلم سینمایی زیرنورماه به کارگردانی رضا میرکریمی در سال ۱۳۷۹ هجری شمسی، را می بایست اولین اثر سینمایی قلمداد نمود که شخصیت اصلی آن یک روحانی شیعه بوده و به صراحت داستان و به وضوح تصویر در مورد روحانیت و تردید های ایشان در مسیر تحقق مبانی اسلامی می پردازد.
قطعا نقد روحانیت شیعه به هیچ عنوان تابو شکنی محسوب نمی شود، زیرا این نقد همواره و بالاخص در مقطع پس از پیروی انقلاب اسلامی وجود داشته و حتی به واسطه امامت جامعه نیز مورد تایید قرار گرفته است؛ اما باید توجه داشت که نقد روحانیت با هجو و یا ترسیم تردید در ذات اعتقادی ایشان متفاوت بوده و به همین جهت است که جریان فیلم سازی به سبک زیرنورماه آغازگر تابو شکنی ویژه ای در جامعه اسلامی ایران می شود؛ تابو شکنی ویژه ای که تا قبل از این اثر سینمایی موضوعیت نداشت و چنین پرداختی به زندگی یک روحانی صورت نگرفته بود و تولید چنین اثر مجعولی به نوبه ی خود خط شکنی و در واقع با توجه به حساسیت این موضوع در جامعه، تابوشکنی بزرگی محسوب می شد؛ تابو شکنی ویژه ای که توانست به سرعت در سال ۱۳۸۲ هجری شمسی، با عرضه ی فیلم سینمایی مارمولک به کاگردانی کمال تبریزی، صورت طنز فراگیر و عمومی خود را نیز در گیشه به عرضه ی عموم مخاطبان برساند.
اگر چه تابو شکنی فیلم سینمایی زیرنورماه از موضوع روحانت شیعه، با لحن و مضمونی جدی در داستان همراه بود، اما سبب شد تا پس از چندی فیلم سینمایی مارمولک به کاگردانی کمال تبریزی، در راستای شوخی با روحانیت ساخته شود و برای نخستین بار در صنعت سینمای پس از انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه مورد هجو قرار گرفته و به شوخی با ایشان پرداخته شود. فیلم سینمایی مارمولک اگر چه با حمایت کامل جریان رفُرمیست (اصلاح طلب) در عرصه ی سینمایی کشور تولید و حتی با تشویق ویژه ی مسئولان فرهنگی و متولیان سینمایی، در بهمن ۱۳۸۲هجری شمسی موفق به دریافت جایزه تقریب مذاهب از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر گردیده بود؛ به سرعت با واکنش مسئولان امنیتی وقت کشور، از جمله دکتر حسن روحانی به عنوان دبیر وقت شورای امنیت ملی مواجه گردید و همین موضوع سبب شد تا این اثر سینمایی از چرخه ی اکران عمومی در سینماهای کشور حذف و به نوعی ویژه پس از چهار هفته اکران مورد توقیف قرار گیرد. |
البته نکته قابل توجه در باب این گونه از تابو شکنی در سینمای ایران آن است که بر خلاف دیگر اقسام تابوشکنی از جامعه اسلامی ایران، موضوع روحانیت و هجو ایشان را می بایست کارویژه ی حلقه ای از ورودی های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عرصه ی سینمای ایران قلمداد نمود که شاخصه ی معرفی ایشان به صورت برجسته در شخصیت ویژه و قابل مطالعه ی فردی همچون منوچهر محمدی خلاصه می شود و جالب آن است که عموم این چُنین تولیداتی در صنعت سینمای ایران نیز به تهیه کنندگی ایشان صورت پذیرفته است.
بر این اساس، سوای نظر از تابو شکنی این گونه آثار در سطح سایر دیالوگ های جنسی و سکس پیدا و پنهان اثر و ...، در واقع دقت در محتوی این محصولات به وضوح نشان می دهد که پروژه تابو شکنی در آثار این چنین، با فیلم سینمایی زیرنورماه و در سیر پس از آن تا به امروز، به سطح تقابل با دین و مفاهیم دینی افزایش پیدا کرده است و در این میان اگر چه زمانی تهیه کننده معتبر چنین آثاری، یعنی جناب آقای منوچهر محمدی، تحت لوا و پوشش سازمان صدا و سیما و یا حوزه ی هنری و با بودجه ی سازمانی که تبلیغات اسلامی و رسانه ای جمهوری اسلامی را متولی و عهده دار بودند و... سعی در حقنه و بسط تفکر اسلام منهای روحانیت داشتند؛ اما فی الواقع وجود آن پشتوانهها، اسباب حضور امروزی و متکی به سرمایه ی شخصی و اُکسایش ویژه ایشان شده و موجب شده تا عملاً تبلیغ سکولاریسم بر بستر باورهای انسانگرایی سکولار (Secular Humanism) در قاب تصویر ایشان از شفافیت برخوردار شود و حقنه ی پلورالیسم دینی (Religious pluralism) آن هم به شکل زننده ی آن، امروزه به سرلوحه ی تصویرسازی و تصویرگری ایشان بر پرده ی نقره ای سینمای جمهوری اسلامی مبدل گردد.
البته با آغاز دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی، تابوشکنی های سینمای ایران سرعت بیشتری به خود گرفت و در عین حال عمق باورهای اعتقادی مردم مسلمان ایران را مورد تعرض خود قرار می داد؛ به نحوی که در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی، مخاطب مسلمان ایرانی در پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای نخستین بار در فیلم سینمایی خانه ای روی آب به کارگردانی بهمن فرمان آرا، شاهد طرح مسایل ماورایی و همچنین استفاده مجعول از قرآن کریم در یک اثر سینمایی می گردد.
این گونه بود که فیلم سینمایی خانه ای روی آب بر بستر تفکر بَشر محور یا اُمانیسم (Humanism) ضمن خلط میان مبانی تفکر خدا محور و باور مندی نسبت به وجود عالم غیب، اقدام به ارایه ی تصویری با عنوان ماوراءالطبیعی (Supernatural) از برای مخاطب مسلمان ایرانی نمود و به این ترتیب تابو شکنی ویژه ای در صنعت سینمای ایران پدید آورد و مسیر تولید آثار مجعول سینمایی را از برای دیگرانی که می خواستند به موضوعات ماورایی بپردازند، باز نمود.
البته باید توجه داشت که اصل داستان فیلم سینمایی خانه ای روی آب، درباره پزشکی تنها و افسرده است که اعتقاداتی قوی ندارد ولی با اتفاقات عجیبی چون زیر گرفتن فرشته و زنده شدن پسر حافظ قرآن مواجه می شود و اگر چه این موضوع در سال های پس از آن به جز در موارد معدودی همچون فیلم سینمایی جعبه موسیقی، به کارگردانی فرزاد موتمن، زیاد مورد مراجعه در در صنعت سینمای ایران قرار نگرفت، اما در صورت کلی خود، به سبب طرح مبانی طرح معنویت مُدرن (Modern Spirituality) و تلفیق و ارایه آن در قالب مبانی اسلامی، باعث شد موجی از سریال های تلویزیونی در این خصوص شکل بگیرد و سبب شود تا مخاطب مسلمان ایرانی، عمده فراغت خود در ایام مناسبتی دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی، را مشغول خوانش چنین معنویتی التقاطی گردد؛ معنویتی لیبرالی که به صورتی افراطی در سریال هایی همچون، سریال مناسبتی ماه رمضان سال ۱۳۸۴هجری شمسی، با عنوان او یک فرشته بود به کارگردانی علیرضا افخمی ترویج گردید و اعتقادات جامعه اسلامی ایران را دستخوش تعاریفی جدید نمود.
البته به موازات تابو شکنی های اعتقادی سینمای ایران در دهه ی ۱۳۸۰ هجری شمس، تابوشکنی های رفتاری از جامعه اسلامی ایران در قالب، ترسیم روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مطربی و ... نیز با رویکردی جدید پیگری می شد و در این میان کارگردانی همچون فریدون جیرانی که بیشترین تابوشکنی های رفتاری را در تاریخ سینمای ایران به نام خود ثبت کرده و به فیلم قرمز او در یادداشت پیشین اشاره شد، با فیلم سینمایی شام آخر توانست تابو عشق مثلثی و ترویج آن از برای مخاطب مسلمان ایرانی را به نحوی ویژه متحول سازد و به صراحت هرچه تمام اقدام به ترسیم عشق پسری جوان به مادر دختری نماید که قرار بود با وی ازدواج کند.
فیلم سینمایی شام آخر محصول سال ۱۳۸۰ هجری شمسی بود و کارگردان اثر به صورتی ویژه توانست تابو شکنی مهمی را در سطح رسانه ای جامعه ایران در پس از انقلاب اسلامی رقم زند و در عین حال، با وارد کردن طیفی جدید از سوپراستارها که به واسطه ظاهر زیبای خود می توانستند مردم را به سینماها بکشانند، موفق شد تا صنعت سینمای پس از انقلاب را به مسیر پیشتر تجربه شده ی فیلمفارسی (Persian Film) سوق داده و در اقدامی کم نظیر نخستین طیف از ایشان، به جلوداری محمدرضا گلزار را در ابتدای دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی، بر پرده ی نقره ای سینما های کشور جای دهد.
با این همه فیلم سینمایی شارلاتان به کارگردانی آرش معیریان را نیز می بایست در زمره نخستین آثار و تولیدات تابو شکن سینمای ایران در پس از پیروزی انقلاب اسلامی قلمداد نمود که کاراکتر های اثر را با پوشش های خاص به تصویر می کشید.
همچنین فیلم سینمایی شارلاتان به وضوح نشان داد که چگونه کارگردان یک اثر سینمایی می تواند همواره در تصویرسازی ها خود را مقید به رعایت قواعد سینمایی و خواست تهیه کننده ای همچون حسین فرح بخش نماید و در عین حال یکی از پرفروش ترین فیلم های عصر و دوران خود را روانه گیشه سازد؛ اثری که در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی تولید و به عنوان یک کمدی فانتزی، تلفیقی از اکشن و موزیکال بوده و برای اولین بار در پس از پیروزی انقلاب و در یک فیلم سینمایی بزرگسال، شخصیت های مرد و زن اثر را با لباس های عجیب و غریب به تصویر می کشید.
البته تابو شکنی در عرصه ی فرهنگی و سینمایی کشور، در سال آخر حاکمیت مستقیم جریان رفُرمیست (اصلاح طلب) بر مصدر اجرایی کشور، شکلی ویژه به خود گرفته و موجب می شود تا اثر تابو شکنی همچون فیلم سینمایی مکس در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی تولید و به مخاطب مسلمان ایرانی عرضه شود.
فیلم سینمایی مکس به کارگردانی سامان مقدم برای نخستین بار و به صورتی مستقیم اقدام به طرح مسئله خواننده های زیرزمینی نمود و به موضوع موسیقی و کُنسرت در یک اثر سینمایی پرداخت و در کنار این تابو شکنی، ترسیم روابط آزاد بین دختر و پسر هم صریح تر از تمامی آثار پیش از آن، مورد اشاره و بازتعریف این اثر سینمایی قرار گرفت.
اما اتفاق ویژه ای که در خلال سال های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ هجری شمسی و با اوج گرفتن سیاست های فرهنگی در سال های آخر حاکمیت مستقیم جریان رفُرمیست (اصلاح طلب) بر مصدر اجرایی کشور صورت پذیرفت، موضوع تولید آثار سینمایی در شرایط فرهنگی خارج از ایران و اکران عمومی این آثار در سینمای ایران بود که اگر چه برای نحستین بار در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی و در فیلم سینمایی آدم برفی به کارگردانی داوود میرباقری تابوی آن شکسته شد، اما در واقع این فیلم سینمایی نقاب به کارگردانی کاظم راستگفتار بود که توانست به جنبه های مختلف این گونه تولیدات در صنعت سینمای ایران، عمومیت بخشد.
فیلم سینمایی نقاب دومین ساخته سینمایی کاظم راستگفتار بود که بخش اعظمی از فیلمبرداری آن در امارات متحده عربی و در شهر دوبی سپری گردید و با بهره مندی از نویسندگی پیمان قاسم خانی به موضوع فریب دختران و اخاذی از آن ها می پرداخت که حتی در موعد ارایه اولیه آن در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی نیز با ایرادات و اشکالات فراوان شورای اکران وزارت ارشاد وقت همراه گردید و سرانجام در سال ۱۳۸۶ هجری شمسی و با ساده اندیشی مسئولان وقت فرهنگی و بظاهر اصولگرا به عرصه ی اکران عمومی رسید و به نوعی ویژه آغازگر اکران تولیدات دوتابعیتی و ترسیم بدون محدودیت روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مُطربی و سِکس و ...در صنعت سینمای کشور گردید.
ادامه دارد...
ارسال نظر