به گزارش سینماپرس، چهارشنبه دوازدهم آذر ماه سال ۱۳۹۹ بود که لایحه بودجه ۱۴۰۰ کل کشور توسط حسینعلی امیری معاون پارلمانی رییس جمهور تقدیم هیات رییسه مجلس شورای اسلامی شد.
از همه اعداد و ارقام پیچیده مرتبط با تحلیل بودجه که بگذاریم ماجرای نحوه تخصیص بودجه به فعالیتهای فرهنگی هنری کشور همواره در میان اصحاب و اهالی هنر جزو یکی از مهمترین موضوعاتی بوده که مورد توجه قرار میگیرد. شرایطی که به شدت دچار چالشها و آسیبهای فراوان است و میتواند در یک فرصت مغتنمتر درباره بررسی و نحوه تخصیص آن به فعالیتهای هنری کشور به آن پرداخت. چرا که در این چارچوب شرایط پر از پرسشی وجود دارد و روش سنتی بودجه بندی و مسائل وابسته به آن به شکلی نبوده که بتواند دورنمای روشنی از وضعیت اقتصادی مواجهه دولتها با بودجه را پیش روی مخاطبان معرفی کند.
اساساً از همه اینها که بگذریم، باز با چالشهای دیگری در حوزه بودجه مواجه میشویم، اینکه اساساً چقدر از نقطه ضعفهای موجود در حوزه فرهنگ و هنر به بودجه باز میگردد؟ چرا با وجود تاکیدات رهبر انقلاب روی موضوع فرهنگ وقتی در اجرا به فرهنگ و هنر میرسیم شاهد تخصیص حداقلها هستیم؟ آیا اکنون با شرایط فعلی اقتصادی کشور که در سختترین شرایط خود قرار گرفته صرف بودجه در عناوین دیگر دارای اولویت است یا نه بازهم در این شرایط باید به بودجه فرهنگ و هنر هم توجه داشت؟ و اینکه اکنون که در کوران بررسی ماجرای بودجه ۱۴۰۰ هستیم چه اتفاقات اجرایی میتواند در حوزههای فرهنگ و هنر بیفتد؟
تمام موارد اشاره شده موجب شد تا گروه هنر در ادامه سلسله گفتگوهای «قصه بودجه و غصه فرهنگ» به سراغ سید محمد مجتبی حسینی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برود تا از او درباره وضعیت بودجه و پیش بینیهایی که در شرایط فعلی میتوان برای فعالیتهای هنری در حوزه بودجه متصور شد، نظرخواهی کنیم. گفتگویی که میتواند گشایشگر طرح مباحث دیگری در حوزههای مرتبط با بودجه و فعالیتهای هنری به حساب آید.
آنچه میخوانید مشروح گفتگوی مهر با سیدمجتبی حسینی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
* با توجه به فعل و انفعالاتی که از سال گذشته به دلیل شیوع ویروس کرونا پیش آمد، طبیعتاً ساختار کلی فعالیتهای فرهنگی هنری کشور نیز به شدت تحت تاثیر این شرایط قرار گرفته، فضایی که به طور حتم تاثیرات خود را در ماجرای بودجه و نحوه تخصیص آن پس از ارائه آن از سوی دولت به مجلس شورای اسلامی برجای خواهد گذاشت. چارچوبی که به نظر میآید وضعیت بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۰ را میتواند دچار تغییر و تحولاتی کند، از این منظر به عنوان یک مدیر دولتی در عرصه فعالیتهای هنری، وضعیت بودجه سال آینده را با در نظر گرفتن احوالات موجود چگونه پیش بینی میکنید؟
به طور مشخص ما با یک جمله کلیدی روبهرو هستیم. اینکه بودجه فرهنگ و هنر کشور بودجه بسیار قلیل و کمی است. کلید واژههایی که تقریباً در طول سالهای گذشته نیز آنها را شنیدیم و به نظرم عبارت درستی است. چرا درست است؟ به دلیل اینکه حوزه فرهنگ و هنر مزیت کشور ماست یعنی ایران را به فرهنگ و هنرش میشناسند و امروز هم منابع انسانی بسیاری در حوزه هنر داریم که اگر به عنوان دوره تاریخی با سایر ادوار تاریخی قیاس کنیم، میبینیم که منابع انسانی در حوزه فرهنگ و هنر یک سرمایه شگفتانگیز است که میتواند فرصت آفرین و کمکی برای معرفی درست و ارائه یک تصویر مناسب از کشورمان باشد.
به همین سبب بودجه تخصیص پیدا کرده به فعالیتهای فرهنگی هنری، در تناسب با این فرصت و حجم منابع انسانی نیست. این در حالی است که در طول ۴۰ سال گذشته با افزایش فرصتهای آموزشی، ایجاد جشنوارههای مختلف و متعدد در رشتههای مختلف هنر به عنوان نظامی برای کشف استعداد، منابع انسانی هم رشد پیدا کرده و طبیعتاً وقتی این رشد اتفاق میافتد باید اقتضائات متناسب با این چارچوب از جمله سرانه اعتبار برای رفع حوائج و نیازهای اهالی فرهنگ و هنر و اعمال قوانینی برای تشویق بخش خصوصی در عرصه فرهنگ و هنر برای سرمایه گذاری و ارائه خدمات هم رشد پیدا کند.
در این راستا علاوه بر اینکه تعداد ذینفعان این حوزه گسترده شده، قواعد و قوانین متناسب با این رشد شکل نگرفته است. در این چارچوب هم تصور میشد بخشی از این نارساییها در کمبود سازمان و نهاد است. بنابراین نهادها و سازمانهای دیگری در حوزه فرهنگ و هنر تاسیس شد. اما نکته حائز اهمیت در اینجاست با در نظر گرفتن این ضروریات سرجمعِ این اعتبار تمهید شده برای حوزه فرهنگ و هنر نه تنها بیشتر نشده، بلکه همان میزان تقریباً بر نهادهای بیشتر تقسیم شده است.
خوب در همین راستا نهادها ناچارند بخشی از بودجه شان را برای گردانندگی هزینه و بخشی محدودتری را برای برنامه خود صرف کنند. بنابراین حد اعتبار پیش بینی شده برای فرهنگ و هنر تقریباً در طول چندین سال حد ثابتی بوده اما ذینفعان آن افزایش پیدا کرده و نهادهای فعال هم در واقع تقاضا میکنند از حجم اعتبارات بودجهای سهمی داشته باشند تا بتوانند برنامههای خود را پیش ببرند. در نهایت اعتباری که میخواهد برای برنامهها هزینه شود هم ناگزیر کاهش میکند. از سوی دیگر اگر بخواهیم به موضوع تورم و ارزش اعتباری نسبت به سنوات قبلی هم بررسی داشته باشیم که طبیعتاً باید نظام دیگری را برای بررسی این موضوع تدارک ببینیم.
بودجه کشور یک امر انتزاعی نیست که بگوییم حالا که بودجه کم است بیاییم برای بهتر شدن ماجرا آن را چهار برابر افزایش دهیم و بعد گمان که مشکلات اعتباری مان حل میشود. *با توجه به مواردی که اشاره کردید، پس طبیعتاً نباید منتظر اتفاق و رویداد ویژه و خاصی در حوزه بودجه بندی بخش فرهنگ و هنر باشیم، چرا که با در نظر گرفتن این واقعیت و البته محدودیتهای موجود همچنان همین شیوه سنتی بودجه بندی بر ماجرا حاکم خواهد شد و در خوشبینانهترین شکل ممکن هم ماجرا اگر به شکل قبلی خود باقی بماند باید خدا را شکر کرد.
ببینید بودجه کشور یک امر انتزاعی نیست که بگوییم حالا که بودجه کم است بیاییم برای بهتر شدن ماجرا آن را چهار برابر افزایش دهیم و بعد گمان که مشکلات اعتباریمان حل میشود. قطعاً بودجه یک امر واقعی بسته به درآمدهای کشور است که در صورت وجود درآمد و انجام هزینهها میتوان درباره تقسیمات اعتباری بودجه هم فکر کرد. اما اکنون در شرایطی که ماجرای بودجه ناشی از تحریمها و جنگ اقتصادی برنامهریزی میشود بنابراین بحث کم شدن درآمدهای ملی هم جزیی از تبعات آن است و دقیقاً همینجاست که ما چقدر توانستیم با تدبیر، درایت و هر صفت مثبت دیگری یک اقتصاد بدون نفت را با همه مشکلاتش تجربه کنیم.
در عین توجه به این موارد است که با این احوال میبینیم ساختار بودجه ما نمیتواند در سال آینده یک دفعه دچار تغییر شگفتانگیز شود. در این راستا دو نکته وجود دارد. اول اینکه بتوانیم ضرورت هنر را تبیین کنیم و برای این ضرورت در یک برنامه میان مدت بین ۵ تا ۱۰ سال بتوانیم اعتبارات دولتی و بودجه را تصحیح کنیم و حداقل به بودجهای برسیم که کارایی داشته باشد. نکته دوم هم تغییر هزینهها از «هزینه کرد اقتضایی» به «هزینه کرد برنامهای و هدف مند» است. اینکه با یک نگاه بلندمدتتر این اعتبار کم را طوری هزینه کنیم که بیشترین خاصیت و نتیجه را داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است با اعتباری که برای یک رویداد هنری هزینه میشود، پروژهای را طراحی کرد که این پروژه بخش خصوصی و سایر نهادها را تشویق کند تا آن میزان مشارکتی که از نهاد دیگر میآورند چند برابر هزینهای باشد که از طریق همین بودجه هزینه میشود.
*اساسا شما تا چه میزان بر این باورید، که اغلب مشکلات و نقطه ضعفهای مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر به بودجه باز میگردد؟
البته که همچنان معتقدم بودجه سهم بسیار مهمی در رفع مشکلات و نقطه ضعفهای مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر کشور دارد. به عبارتی اگر ما بخواهیم مشکلات کنونی فرهنگ و هنر را در چهار قسمت بررسی کنیم باید اذعان کرد که یک چهارم مشکلات امروز نشات گرفته از کمبود اعتباری است که میبایست متناسب با این حوزه هزینه شود. در کنار این «یک چهارم» برخی قوانین و مقررات، نظام بررسی اندیشه و محتوا، تفکر برنامهریزانه و هدف مند نیز اقسام دیگر آسیبها و نقطه ضعفهای مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر را تشکیل میدهند که باید برای بهبود شرایط نسبت به آنها بی توجه نبود.
* بنده پرسشم را از این منظر مطرح کردم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول این چهاردهه یکسری هزینههای تامین شده از بودجه خود را صرف برنامهها و برخی رویدادهایی کرده که متاسفانه تاثیر مثبتی در جریان رشد و ارتقای فعالیتهای هنری نداشته و گویا این روند سنتی نیز به حرکت خود ادامه داده که امیدی هم به تغییر این نگرش وجود ندارد. فکر نمیکنید در این سوی ماجرا وزارت اشاد باید از نگاه سنتی صرف به سمت و سویی مسیر خود را تغییر دهد که این هزینهکردها در شرایط منطقیتر، علمیتر و هدفمند تری مدیریت شود؟ کما اینکه هم اکنون در بسیاری از حوزههای فعال با فرهنگ و هنر از جمله تئاتر هستند افراد و مجموعههایی که میدانند هرساله به آنها بودجهای اختصاص داده میشود که قرار هم نیست خروجی موثری داشته باشند.
آنچه شما میگویید حرف درستی است که باید برای اجرای آن برنامهریزی کرد. ضمن اینکه اول باید بدانیم و باور داشته باشیم که هنر پدیده مهم و موثری است. پس اگر پدیده مهم و موثری است برای شئون و شقوق مختلفش طراحی داشته باشیم. شاید یک مدیر موفق در حوزه عمومی نتواند در حوزه تخصصی هنر آن توفیق را داشته باشد بنابراین در حوزه هنر به کسانی نیاز است که هنر را دقیق میشناسند. بعد از توجه به این مولفهها به یک نظام برنامهریزی دقیق در عرصه فرهنگ و هنر هم احتیاج است. یعنی مجموع این سه ضلع اگر در کنار هم خودی نشان دهند آن گاه تازه میتوان به این سمت رفت که باید برای هنر چه کاری انجام داد. یکی از اتفاقاتی که در این چارچوب میتواند محل نقد قرار بگیرد همین رفتار «اقتضایی» نسبت به هنر است. به عبارتی در اینجا میتوان پرسشهایی را مطرح کرد که در این چارچوب «سلیقه» موثر است یا «کارکرد»؟ اینکه از یک رویداد هنری مورد نظر به چه نحوی حمایت شده و چقدر برگزاری آن ضرورت دارد؟ اینها مجموعههای چند وجهی هستند که باید نسبت به وجوه مختلف آن با تدبیر حرکت کرد.
به طور کلی عرضم این است که اگر ما با بودجه «کلان» یا «محدود» به صورت اقتضایی رفتار کنیم، طبیعتاً مدت برداشت محصول هم کوتاه شده و فقط به تعداد کارها افزوده خواهد شد. اما اینکه این تعداد منجر به «ایجاد جریان» خواهد شد یا نه را نمیتوان پاسخ داد. در حالی که اگر یک نظام برنامهریزی برای فعالیتهای هنری داشته باشیم میتوانیم بودجه را به گونهای هزینه کنیم که در بستر «میان مدت» و «بلند مدت» منجر به خروج یک جریان موثر برای نشان دادن قدر و منزلت هنر میشود.
یک کمیته حسابرسی و نظارت تشکیل شده تا موسساتی که از معاونت هنری کمک گرفته یا معاونت هنری به آنها بودجهای اختصاص داده توسط یک گروه خبره مورد ارزیابی قرار بگیرند تا از مدیریت سلیقهای روی منابع و کارها جلوگیری شود *آیا شما در معاونت هنری وزارت ارشادی که خودتان مسئولیت مدیریت آن را به عهده داشتید، کاری برای همین موضوعاتی که به آن اشاره داشتید، به صورت اجرایی و عملیاتی انجام دادهاید؟
در این عرصه چندین کار را آغاز کردیم و انجام دادیم. طبیعتاً برای نظم دهی به فعالیتهایمان گروهی تشکیل و مقرر شد تا تمامی فرآیندها توسط این گروه بررسی و آنها را ساماندهی کنند و تقلیل دهند و البته این عملیات تقلیل یافته نیز منطبق بر دستورالعمل و یا شیوه نامهای شود که رفتار سلیقهای را کاهش دهند. توضیح اینکه در معاونت هنری وزارت ارشاد ۱۱۳ فرآیند انجام میشد که این تعداد اکنون به ۳۴ فرآیند کاهش پیدا کرده و این تعداد اکنون یا در قالب دستورالعمل و شیوه نامه مستند و مستدل شدند یا طی دو ماه آینده کار شیوه نامه سازی آنها به اتمام میرسد.
در حوزه نظارت بودجه هم کارهایی انجام شد که بر همین مبنا یک کمیته حسابرسی و نظارت تشکیل شده تا موسساتی که از معاونت هنری کمک گرفته یا معاونت هنری به آنها بودجهای اختصاص داده توسط یک گروه خبره مورد ارزیابی قرار بگیرند تا از مدیریت سلیقهای روی منابع و کارها جلوگیری شود. از سوی دیگر شورای برنامهریزی تشکیل شده که به طور مستمر جلسه دارد و تمام ادارات کلی که در مجموعه معاونت هنری مشغول به فعالیت و خدمت رسانی هستند برنامههای خود را ذیل این شورای برنامهریزی تعریف و در صورت تصویب به آن عمل میکنند. همه این فعالیتها هم در راستای جلوگیری از رفتار سلیقهای و پراکنده صورت گرفته که بتوانیم با یک وحدت رویه برنامهریزی بلند مدتی داشته باشیم.
در این راستا بیش از ۲۶۰ جشنوارهای که در سراسر کشور با حمایت و نظارت معاونت هنری وزارت ارشاد برگزار میشود در قالب یک طرح مطالعاتی ویژه مورد بررسی قرار گرفته و درجه بندی شدهاند. اینکه آیا رویدادها موثر بر هدف و عملکرد مناسبی داشتهاند یا خیر؟ طبیعتاً آن رویدادهایی که کارکرد مناسبی داشتند تقویت میشوند. اما آن جشنواره و برنامههایی که تاثیر مثبتی نداشتند باید بتوانند با رویدادها دیگری جایگزین یا ادغام شوند. این کار در معاونت هنری شروع شده که بتوان کارها را به جای «هزینه کرد اقتضایی» به یک «هزینه کرد مبتنی بر برنامهریزی» انتقال داد. این فرآیند هم طبیعتاً دکمه خاموش و روشن ندارد که بخواهیم با فشردن یک دکمه بگوییم ماجرا تغییری پیدا کرده است. زیرا چنین ادعایی، یک ادعای خام دستانهای است که به همین سرعتی که روشن شده به همان سرعت نیز خاموش میشود. بنابراین باید زیرساختهای این موضوع برای انتقال فرآیند مهیا شود و اگر مهیا نشود طبیعتاً اتفاقی نمیافتد.
* البته در راستای صحبتهایی که اشاره داشتید باید به این موضوع تاکید کنم که طی ماههای اخیر در فضای مجازی و رسانهها درباره هزینههایی که معاونت هنری وزارت ارشاد در حوزههای زیر مجموعه خود به ویژه تئاتر و موسیقی انتقاداتی مطرح شده که مهمترین آن به سمت نحوه هزینه کرد در جشنوارههای هنری به ویژه جشنوارههای فجر بازمیگردد. هزینههایی که به گفته بسیاری از کارشناسان و اهالی رسانه آنچنان که باید به قول شما برنامهریزی شده و هدف مند نبوده است. آیا شما بر اساس این انتقادها ماجرا را به سمت و سوی هدفمندی و روشنگری بردهاید یا نه بر اساس آنچه از قبل انتقادها مطرح شده فضای کار را این چنین که گفتید، مدیریت کردید؟
قطعاً انتقادهای رسانهای بسیار خوب و موثر است و اتفاقاً میتواند برخی از چراغهای خاموش را روشن و انگشت اشارهای برای توجه دادن مدیران به سمت یک نکته مهم باشد. بر این باورم خیلی از انتقادات و نکتههای گفته شده در فضای مجازی از سر دلسوزی است که میتواند به نگاه در فعالیتها کمک کند. به عنوان یک هنرجو با توجه به شناختی که از فضای هنری دارم بنابراین در برابر آنچه پیرامون این بخش از فعالیتهای فرهنگی هنری کشور رخ میدهد احساس مسئولیت میکنم. در این راستا تشکیل شورای برنامهریزی و کمیته حسابرسی و نظارت از اولین قدمهای کار من در معاونت هنری وزارت ارشاد بوده است. به همین دلیل پیش از انتقادها حرکتهای نظارتی شروع شدهاند. اما چنین هم نیست که وقتی کمیته نظارت و حسابرسی تشکیل شده همه مشکلات در چارچوب این کمیته حل میشود.
همه مشکلات باید براساس آنچه هست سنجیده شود و بعد از آن قدم به قدم برای مرتفع کردنش کارهایی کرد. مثلاً چنین نهاد دقیقی برای نظارت هزینه کرد بودجه تشکیل شد اما بعد آنجایی که میخواهید ارزیابی کنید چندین سال دیون معوق مالیاتی دارد. در این شرایط چه باید کرد؟ آیا میتوانیم با دکمه خاموش و روشن کردن، این دیون نادیده مالیاتی را نادیده گرفته و بعد بگوییم از اول شروع میکنیم؟ یا نه باید مشکلات گذشته را برطرف کرد؟ آیا حل مشکلی که چند سال آهسته آهسته جمع شده با یک هفته برنامهریزی و برگزاری چند جلسه حل میشود؟ یا نه باید برنامه طراحی کرد تا در پروسه مدت دار اول این مشکلات را حل کرد و بعد در حین انجام این کار برای آینده برنامهریزی کرد.
تشکیل شورای برنامهریزی و کمیته حسابرسی و نظارت از اولین قدمهای کار من در معاونت هنری وزارت ارشاد بوده است. به همین دلیل پیش از انتقادها حرکتهای نظارتی شروع شدهاند بنابراین توجه به نگاه برنامه ریزانه در معاونت هنری امری بوده که در ابتدای این دوره شروع شده و اگر هم در این راه انتقاد سازندهای بوده آنها را دریافت و بر داشتههای خودش افزوده است. در اینجا لازم است به نکتهای اشاره کنم. در همین سه سال گذشته خیلی از تصمیمهای که قبلاً یک نفره گرفته میشد، گروهی شدهاند. به عنوان نمونه در حوزه هنرهای تجسمی اگر اعزام هنرمندی به «شهرک سیته» یا «بی ینال ونیز» حسب مصلحت اندیشی با تصمیمگیری مدیریتی صورت میگرفت، اما اکنون باید یک گروه نسبت به اعزام و انتخاب افراد اقدام کند.
ما در حوزه حمایتی تئاتر نیز سعی کردیم شورای حمایت نظر نهایی را بدهد. شورایی که فقط دو نفر از اعضای آن دولتی هستند و بقیه را هنرمندانی از بدنه تئاتر تشکیل میدهند. به عبارتی دخالت بخش دولتی را تقلیل دادیم تا چند متخصص هنری از میزان آرای بالاتری برای تصمیمگیری برخوردار باشند.
طبیعتاً بر اساس تصمیماتی هم که در این شورا گرفته میشود ممکن است نقدهایی وارد باشد اما اگر کسی منتقد بوده و خودش هم در این شورا حضور میداشت، آیا ممکن نبود همین تصمیم شورای فعلی را میگرفت؟ یا اگر تصمیم دیگری میگرفت بازهم افراد دیگری نبودند که به آن تصمیم انتقاد میکردند؟ ممکن است در این شرایط هر تصمیم منجر به شروع نقد شود. اما قطعاً در این راه باید دید که این تصمیم گرفته شده بر اساس دادههایی که در اختیار اعضای شورا قرار گرفته تصمیم درستی بوده؟ دوم اینکه برای رسیدن به هدفی که کسی برای تحقق آن هدف انتخاب شده، موثر بودن نیز مورد توجه است که طبیعتاً اگر این دو شرط را نداشت تصمیم یک شورا میتواند تصمیم نامناسبی باشد که برای اصلاح آن باید اقدام کرد.
* آقای حسینی از تمام اینها که بگذریم آن سوی ماجرا هم مشکلاتی وجود دارد، اینکه گفته میشود اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی هم آنچنان که باید درگیر مسائل و جزییات فعالیتهای مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر نیستند، کما اینکه کمیسیون مظلوم فرهنگی مجلس در مقاطع مختلف تاریخی مهجورترین و کمطرفدارترین کمیسیونهای مجلس بوده که تعداد زیادی از نمایندگان محترم با بیمیلی وارد آن شدهاند. با در نظر گرفتن این موارد که البته نمیدانم با آن موافقید یا مخالف و آگاهی به این شرایط که سال ۱۴۰۰ دوره آخر فعالیت دولت فعلی است فکر میکنید چه سرنوشتی در انتظار بودجه و برنامهریزی آن برای فعالیتهای فرهنگی هنری کشور است؟ آیا با توجه به گرایشات سیاسی دو طرف دولت و مجلس در شرایط فعلی میتوانیم پیوندی را میان آنها برقرار کرد تا سرنوشت بودجه با وجود تمام مواردی که به آن اشاره داشتید وارد نوسانات سیاسی و اختلافات نشود؟
طبیعتاً باورم این است که هیچ مسیری نیست که از طریق تعامل و گفتگو بهبود پیدا نکند و اگر هم تا به امروز به قول شما اتفاق نیفتاده حتماً کافی نبوده است. بالاخره آیا ما غیر از تعامل و گفتگو در ارائه آنچه که به عنوان مجریان قوانین کشور داشتیم ابزاری داریم؟ ما مجموعهای از داشتهها را داریم که حاصل تجربه مدیریت اجرایی است که باید اینها را در میان بگذاریم و هرچه قدر بتوانیم با اقناع و ادله بیشتر و کامل آن را در اختیار مجموع افراد و نه صرفاً مجلس قرار دهیم، حتماً میتوان به تصمیمات بهتر جمعی رسید.
گزاره دوم هم این است که کسانی که به عنوان نمایندگان مردم انتخاب میشوند و در یک کمیسیون تخصصی عضویت پیدا میکنند حتماً دغدغه اولشان این است که درباره حوزه تخصصی شان اشراف پیدا کرده و اطلاعات دقیقتر و بهتری کسب کنند. کما اینکه در بعضی از حوزهها نمایندگان مجلس مشاور میگیرند یا حتی در حوزههایی از مدیران تخصصی نظر میگیرند. در مجموع فکر میکنم به این معنا نیست که کسی از نمایندگان عزیز علاقهای برای غیر فعال کردن حوزههای مرتبط با فرهنگ و هنر داشته باشد. بنابراین نمایندگان مجلس در ادوار مختلف با انگیزههای مختلفی که برآمده از سلیقه و تفکرتشان بوده کوشش کردهاند تا شرایط را بهتر کند. ما هم باید به سمت تعامل و گفتگو برویم که اهمیت حوزه هنر را بیشتر نشان داده و مشارکت نمایندگان محترم را جلب کنیم برای اینکه کمکهایی برای بهبود شرایط داشته باشند.
* الان که در بحبوحه ماجرای بودجه سال ۱۴۰۰ کل کشور هستیم به اعتقاد شما چه اتفاقات اجرایی را میتوانیم برای بودجه سال آینده در حوزه فرهنگ و هنر را به عنوان یک چشمانداز پیش روی خود قرار دهیم؟
پیشبینیام این است که با توجه به شرایط فعلی، اتفاق عجیبی برای بودجه ما در کوتاه مدت نخواهد افتاد. بنابراین ما برای سال آینده بودجه ۹۹ را با انتظاراتی که ذینفعان این حوزه و برنامههای پیش رو دارند، فقط تصحیح و واقعی میکنیم. البته دو تا سه پروژه کلان دیگر هم به عنوان «بخش افزوده» را در حوزه طراحی بودجه پیش بینی کردهایم. به عنوان نمونه در حوزه آموزش حقیقتاً به تعریف یک پروژه خاص با هدف بهبود روند آموزش و توسعه عدالت آموزشی در حوزه آموزش هنر احتیاج داریم.
غیر از مواردی که به آن اشاره شد، در نتیجه یک کار مطالعاتی طولانی مدت تری که در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفت، رسیدن به «پیشنویس سند توسعه اقتصادی هنر» مد نظر بود که یکی از مجلدات این مجموعه مطالعاتی پیشنهادها و پروژههای اقتصادی است که میتواند در توسعه اقتصاد هنر نقش موثری را ایفا کند. این مطالعات هم صرفاً به فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مربوط نمیشود. بر همین مبنا شورایی تشکیل شد که نمایندگان دستگاههای اجرایی فعال در عرصه فرهنگ و هنر نیز طی چند جلسه در آن حضور داشتند و پیشنهادات آنها هم در قالب پروژه در این جداول گنجانده شد.
پیش بینیام این است که با توجه به شرایط فعلی، اتفاق عجیبی برای بودجه ما در کوتاه مدت نخواهد افتاد. بنابراین ما برای سال آینده بودجه ۹۹ را با انتظاراتی که ذینفعان این حوزه و برنامههای پیش رو دارند، فقط تصحیح و واقعی میکنیم پس تحقق و تصویب این سند و تخصیص اعتبار برای پروژههای ویژه آن در سه بخش «کوتاه مدت»، «میان مدت» و «بلند مدت» حتماً میتواند کمک دهنده خوبی به روشنتر شدن نگاه برنامه ریزان فرهنگ و هنر در حوزه بودجه باشد. شرایطی که میتوانیم زین پس از هنر به عنوان یک فرصت استفاده کنیم.
به طور حتم «اقتصاد فرهنگ و هنر» یا «اقتصاد خلاق» یکی از نزدیکترین گونههای اقتصادی نزدیک به «اقتصاد مقاومتی» است. یک اقتصاد درون زای برون گراست که بر اساس داشتهها و فرصتهای داخلیمان طراحی شده و در عین حال با توجه به الهام بخش بودن هنر ایران میتواند نگاه برونگرایی داشته و خیلیها را متوجه ظرفیت هنری کشورمان کند. از سوی دیگر میزان اشتغالی که در عرصه فرهنگ و هنر وجود دارد نسبت به سایر گروههایی که میتوان در آن شغل ایجاد کرد، هم بسیار ارزانتر و هم پایدارتر است. اما این شرایط نیاز به یک همراهی و ریل گذاری دارد که چگونه میتوانیم در این فضا شغل ایجاد کنیم تا مشاغل «رویدادی» نبوده و تبدیل به یک شغل دائمی شوند. اینکه چه قوانین و مقرراتی را نیاز داریم تا بتوانیم این مجموعه را تقویت کنیم؟ بنابراین اگر چنین به هنر نگاه کنیم، این چارچوب یک امتیاز ویژهای برای کمک به اقتصاد ملی خواهد بود.
ما در حال حاضر یک درصد از جمعیت جهان و خاک کره زمین را دارا هستیم، اما چند درصد از میراث فکری و فرهنگی هنری جهان متعلق ایران عزیزمان است. پس با چنین داشتهای آیا نمیتوان یک طرحی داشت که حرکت و تولید بیشتری در آن وجود داشته باشد؟ ما به نسبت حضورمان در جوار کشورهای منطقه فرصتهای بسیار شناخته شده هنری داریم که نسبت به همین کشورها شناخته شده تر است. ما در حوزه هنرهای تجسمی منطقه به طور میانگین حدود ۴۰ درصد بازار حراجها را متعلق به هنرمندان ایرانی رصد کردیم. یا از میان ۱۰ هنرمند برتر خاورمیانه ۴ هنرمند ایرانی هستند. از سوی دیگر میزان علاقهمندی مجموعه داران به جمعآوری آثار هنرمندان تجسمی توسط هنرمندان ایران به دست آمدهاند. در حوزه موسیقی نیز الهام بخشی موسیقی ایرانی و تنوع گستردهای که حوزه اقوام مختلف ایران داریم دربرگیرنده جذابیتهای ویژهای است که حتی در حوزه موسیقی کلاسیک نیز دارای رتبه و ارزش بالایی است. در هنر تئاتر نیز به جهت آمار و تعداد اجراهای به صحنه رفته و حتی تعداد هنرمندان و متون تولید شده ما را با پدیده بسیار ارزشمندی مواجه کرده که میتواند به عنوان یک فرصت در کشور طرح و معرفی شود.
*البته بسیاری از هنرمندان و کارشناسان و صاحب نظران هم بر این باورند که اکنون موقعیت مناسبی برای صحبت از بودجه و افزایش آن در بخش فرهنگ و هنر نیست و هر آنچه میتوانیم از آن به عنوان اعتبار و بودجه نام ببریم میبایست به سمت پشتیبانی و حمایت از تولید اقلام، درمانی، پزشکی و بیمارستانی برای مقابله با ویروس کرونا شود.
- قطعاً سنجش مصالح یک امر کلانتر از حوزه فعالیتم است که در رابطه با آن تصمیمگیری کنم. وقتی مدیران ارشد کشور مونیتورینگ میکنند که شرایط بیماری کرونا در کشورمان و مبارزه اقتصادی چگونه است، طبیعتاً به یک تصویری میرسند و سعی میکنند بهترین تصمیم را بگیرند. اما بنده شخصاً فکر میکنم هنر یک «تجمل» نیست، هنر یک «ضرورت» است که باید در کنار سایر ضرورتها به آن توجه کرد. در همین ایام بیماری کرونا و فشارهایی که در حوزه سلامت داشتیم، مشاهده کردیم اتفاقاتی که توسط اهل هنر رقم خورد به روحیه بخشی جامعه و کادر درمان تا چه حد زیادی کمک کرد.
وقتی یک پزشک از خطه شمال به دلیل تخصصی که در حوزه موسیقی دارد، میآید و یک قطعه موسیقایی را به افتخار کادر درمانی تولید و آن را تقدیم به مردم و تلاشگران عرصه درمان میکند، میبینیم که پژواک این اثر هدیه شده تا چند روز توجه به خود جلب میکند. یا کاری که ارکسترهای دولتی و سایر مجموعههای فعال مرتبط با حوزههای مختلف هنر برای تقدیر از کادر درمان صورت دادهاند همه نشان دهنده یک موضوع مهم است. اینکه هنر توانسته در کنار بقیه ارکان ضروری یک جامعه، کمک دهندهای برای ایجاد امید، مقاومت و پویایی برای رد شدن از کوران این جنگ تمام عیاری که همه دنیا را فراگرفته، باشد. بنابراین هنر یک ضرورت است که به اعتقاد من امر مضاعفی نبوده و همیشه باید دیده شود. به همین دلیل احساس نمیکنم باید تعطیل شود تا جای دیگری برقرار بماند. اتفاقاً هنر به عنوان یک ضرورت باید وجود داشته باشد تا در کنار بخشهای دیگر کمکی برای افزایش روحیه مردم و کادر درمانی در این روزهای سخت باشد.
البته شاید در این شرایط خوش بینی باشد که بتوان اعتبارات را چند برابر کرد. ما باید توجه خود را به این موضوع معطوف کنیم که چطور داشتههایمان را بهتر هزینه کنیم.
* آقای حسینی من هم برای تحقق چنین دستاوردهایی آرزویی جز اجرایی شدن این اندیشهها و تفکرات ندارم که امیدوارم روزی شاهد به تحقق پیوستن مواردی که به آن اشاره داشتید، باشیم. مایلم حالا که از بودجه و ماجراهای ریز و درشت مربوط به آن صحبت کردیم، پرسش پایانیام در این داستان پرغصه را با موضوع جشنواره مطرح کنم که آیا تاکید وزارت ارشاد برای برگزاری جشنوارههای مرتبط با رویداد ملی فجر انقلاب اسلامی، تلاشی برای دریافت بودجه جشنواره به هر قیمت و جلوگیری از بازگرداندن آن به صندوق توسعه ملی است؟ به هر حال این شائبه و شایعهای است که طی ماههای اخیر به شدت میان هنرمندان و مخاطبان مطرح شده که بد نیست در پایان گفتگو به آن اشارهای داشته باشید.
بودجه را این گونه به نهادها و سازمانها نمیدهند که بگویند خرج کنید و اگر خرج نکردید آن را بازگردانید. اتفاقاً در این راستا همه موارد مرتبط با بودجه به شکل برنامهای تخصیص پیدا خواهد کرد. یعنی شما به عنوان یک مجموعه باید اعلام کنید که: «این برنامه را دارید، فلان مبلغ صرف هزینهاش میشود. پس لطفاً این بودجه را به مجموعه اختصاص دهید تا برنامه را برگزار کنیم». طبیعتاً در این شرایط ادلهای هم از نهاد درخواست کننده بودجه میخواهند. اینکه فلان برنامه یا رویداد چرا و چگونه باید برگزار شود؟ بنابراین اگر این رویدادها میخواهد برگزار شود پیشینه و دلایلی برای برگزار شدنش اقامه شده که اتفاقاً آن دلایل هم مورد تایید قرار گرفتهاند. پس این پولی نیست که باید حتماً هزینه شود، و شما هم هزینه کنید. پس به طور حتم برگزاری این رویدادها صرفاً برای دریافت بودجه برنامهریزی و اجرا نمیشود.
بودجه را این گونه به نهادها و سازمانها نمیدهند که بگویند خرج کنید و اگر خرج نکردید آن را بازگردانید. اتفاقاً در این راستا همه موارد مرتبط با بودجه به شکل برنامهای تخصیص پیدا خواهد کرد نکته دوم این است که اساساً هزینهای که برای این جشنوارهها میشود نسبت به خدماتی که در این رویدادها اتفاق میافتد، در حداقلترین شکل ممکن قرار دارد. حداقل در این دوره که به عنوان یکی از عوامل اجرایی درگیر جشنوارههای مرتبط با معاونت هنری وزارت ارشاد بودم سعی شد در هزینههای جاری صرفهجویی شود. حتی به خاطر شرایط اقتصادی کشور بسیاری از اعتباراتمان در مضایق زیادتری قرار گرفته و طبیعتاً حق هم همین است. البته قطعاً وضعیت بهداشتی کشور را میبینیم که متحمل چه هزینههای سنگینی به دلیل تاخت و تاز ویروس کرونا شده است.
سومین موضوع هم در موضوع بودجه مبتنی بر این نکته است که جشنوارههای موسیقی، تئاتر، هنرهای تجسمی فجر و مد و لباس فجر تبدیل به برندهای بینالمللی شدهاند که برای برگزار شدنشان باید منظر کلانتری را تصور کرد. به عنوان نمونه جشنواره تئاتر فجر که در آستانه سی و نهمین دوره آن هستیم، به شهادت دوستانی که تحقیق کرده و آمار مختلف جشنوارههای دنیا را سنجیدهاند، یکی از جشنوارههای بزرگ تئاتری دنیا از نظر کثرت آثار و میزان مخاطب است. آیا باید از این برند محافظت شود یا نگاه دیگری درباره آن داشت، خود این جشنوارهها میتوانند به یک عامل تقویت کننده روحیه خود هنرمندان و در لایه بعد مخاطبان باشد. وقتی این فرصت وجود نداشته که هر شب تئاتر، نمایشگاه و یا کنسرتی برقرار شود اینکه به خاطر برگزاری یک رویداد، روحیه یکدیگر برای خلق اثر تقویت شود، موجب کمک به هنرمندان در درجه اول و درجه بعدی مخاطبان میشود.
برای برگزاری این جشنوارهها تلاش شده تا مسیری طراحی شود که اگر شرایط کرونایی التیام پیدا کرد، با رعایت پروتکل و شیوه نامههای بهداشتی شرایط اجرای با مخاطبان فراهم شود. اگر شرایط به همین منوال پیش رفت و قابلیت اجرای عمومی وجود نداشت، اجراها به صورت «برخط» پیش روی مخاطبان قرار گیرد. طبیعتاً به دلیل ظرفیتهای ایجاد شده جشنوارههای امسال بر این مبناست تا از نظر کمیت محدودتر و از نظر کیفیت توجه بیشتری در رشتههای مختلف داشته و در عین حال به زیرساختهای لازم برخط توجه بیشتری شود و در نهایت این جشنوارهها بستری باشند تا پویایی هنر حتی در شرایط دشوار دیده شود.
ارسال نظر