به گزارش سینماپرس سعید مستغاثی منتقد سینما در یادداشت خود آورده است: سالها پیش کارتونی از تلویزیون پخش می شد به نام «یوگی_و_دوستان» که شخصیت هایش، مجموعه ای از کاراکترهایی معروف سریال های کارتونی دیگر بودند مثل: "کوییک درا مک گرا" و "اوگی و دوگی" و "اسناگلبوس" و "هاکل بری هاوند" و "ماگیلا گوریل" و "والی گیتور" و ...
اینها سوار بر یک کشتی پرنده، هر بار با یک موجود خبیثی مواجه می شدند که سعی در آلوده کردن محیط زمین یا انواع و اقسام خرابکاری داشت مانند آقای وندالف، آقای آلوده (Mr. Pollution)، برادران حسد (The Envy Brothers)، جونز دست آهنی (Iron Hand Jones) و ... و همواره برای ترمیم خرابکاری های آنها تلاش می کردند.
البته در این مسیر، هر بار یک یا چند تن از دوستان یوگی هم جذب شعر و شعارهای آن فرد خبیث شده و برعلیه یوگی می ایستادند ولی عاقبت به اشتباه خود پی برده و آن را تصحیح می کردند.
جمله ای به طنز در میان بچه های انقلابی و جهادی معروف بوده که چهل سال است مسئولان دولتی می خواهند نظام را سرنگون کنند اما مردم نمی گذارند!
کنایه از اعمال خرابکارانه و ضدمردمی دولت های مختلف خصوصا پس از جنگ که باعث ایجاد نارضایتی در میان اقشارمختلف مردم و تحت فشارقرار دادن آنها شد.
مثلا در دولت به اصطلاح سازندگی تحت عنوان توسعه اقتصادی، انباشت سرمایه ها در یک سو و افزایش شکاف طبقاتی، موجب تحت فشار قرار گرفتن طبقات فرودست شد که اساسا با آرمان های انقلاب و امام در تضاد بود و همچنین فرش قرمز انداختن برای به اصطلاح نخبگان فراری که با بازگشت آنها، فضایی ضد فرهنگی علیه انقلاب شکل گرفت، فضایی که حتی علیه باورهای دیرین و اعتقادات مردم در دولت مدعی اصلاحات شدیدتر و تندتر شد و ماجراهایی دیگر در همان دولت اصلاحات مثل آغاز انتقال آب زاینده_رود و خوزستان به مناطق دیگر (که امروز نتایج آن به تنش های آبی در این استان ها انجامیده) و جیره بندی آب حتی در تهران!
رییس دولت نهم اگرچه سعی کرد تا حدودی به آرمان های انقلاب بازگشت کند اما در دولت دهم دچار رویا و توهم های عجیب و غریبی شد که فشار آن بازهم متوجه مردم گردید که در دو سال پایانی، این فشارهای اقتصادی بسیاری از اقشار فرودست را دچار آسیب نمود.
علیرغم همه این به اصطلاح دست گل هایی که دولت های فوق به آب می دادند، اما هربار، نیروها و سازمان ها و ارگان های مردمی و جهادی و انقلابی به میدان آمده تا جایی که می توانستند به هر نحو، آن خرابکاری ها را رفع و رجوع می کردند.
اما دولت یازدهم و دوازدهم دیگر آخرِ همه خرابکاری ها و عصاره ناکارآمدی تمامی دولت های پیشین خود بود! همین دولت بود که از آغاز، به اصطلاح کنداکتور خود را برروی کنار آمدن با کدخدا بست و به جز این، هیچ موضوع و مسئله دیگری در مخیله اش نگنجید و برای این موضوع، هرکاری از دستش برمی آمد، انجام داد و به قول قدیمی ها هرآتشی که توانست، سوزاند.
از مانع تراشی برای حیطه های علم و فن آوری گرفته تا تعطیلی کارخانه ها و عدم نوسازی و گسترش مراکز صنعتی (برای وفای به عهد نامه محیط زیستی پاریس!) و در نتیجه افزایش بیکاری ها تا بازگذاردن جاده واردات و نابودی میدان تولیدات تا حراج کردن مراکز تولیدی برای نورچشمی ها که بفروشند و به زخم های خود بزنند! تا ریختن سرمایه های مملکت تحت عنوان ارز و طلا در دامان پولدارها و دلال ها و مفسدان اقتصادی که ببرند و بخورند و برای ملت جز حسرت و آهی باقی نگذارند تا گرانی های طاقت فرسا که به اصطلاح تسمه از گرده مردم کشیده تا انواع و اقسام مدیریت های عجیب الخلقه برای به هم ریختن همه ابعاد اقتصادی کشور اعم از فولاد و آلومینیم و نهاده دامی و مرغ و گوشت و نان و آب و ...
اما وقتی به هرحال همه تلاش هایشان برای ساخت و پاخت با ارباب و کدخدا به نتیجه نرسید و همه تعطیلی های صنایع هسته ای و بازکردن پنهان ترین مراکز برای جاسوسان بیگانه (که به ترورهای دانشمندان و انفجارات مختلف انجامید) هم افاقه نکرد و طرف مقابل نامردی را به حد نهایت رساند که نه تنها تحریم ها را برنداشت، برآنها اضافه هم کرد تا فلج کننده ترین و فشار حداکثری را بر مردم وارد کنند، اما در مقابل، همین دولت برای به کرسی نشاندن حرفش مبنی بر توافق و بستن با آمریکا، مسئله گرانی ناگهانی بنزین را پدید آورد که به آن فجایع آبان ۹۸ انجامید.
اینک پس از همه آن قضایا و بحران کرونا و تاخیر و مانع تراشی در ورود و تولید واکسن و به مسلخ بردن روزانه ۲۰۰-۳۰۰ نفر از هموطنان، قصور در بازسازی و نوسازی صنایع برقی که به خاموشی های خسارت بار اخیر انجامید، عدم مدیریت آب و آبرسانی که زخم تازه ای پس از جنگ تحمیلی بر پیکر خوزستان نشاند اگرچه بازهم نیروهای جهادی و انقلابی وارد صحنه شدند و بازهم مردم از خرد و درشت آمدند تا به مردم مصیبت زده سیستان و خوزستان آبرسانی کنند، اما لاشخورهای سابقه دار داخلی و خارجی همچنان در انتظار یا مشغول دریافت پاس های گل از سوی مسئولین دولتی بوده و هستند تا آنها را به دروازه ملت و کشور بدوزند.
چنانچه حالا که مقداری ماجراهای خوزستان فروکش کرده و اگرچه دیر ولی همه مردم و دستگاههای مختلف در آنجا مشغول کار و خدمت هستند، گویا برخی مسئولین دولتی به این نتیجه رسیدند که رسانه های زنجیره ای داخل و خارج و همچنین شبکه های به اصطلاح اجتماعی و مجازی دیگر چیزی برای گفتن و تبلیغات ندارند تا یکی دو روزی همگی به ماجرای کیمیا علیزاده گیر دادند و... و.
تا بالاخره امروز با قطع برق پاساژ علاء الدین (به عنوان یک مرکز بزرگ تجاری در تهران) پس از یک هفته تعطیلی و به بهانه مصرف برق زیاد، خوراک لازم و پاس گل دیگر را برای شبکه های یاد شده فراهم کردند که امروز همگی شبکه های یاد شده، اعتراضات اعضای این پاساژ را به عنوان همبستگی با خوزستان! توی بوق کردند!!
دیگر در این چند روز باقیمانده چه بلایی می خواهند سر این ملت بیاورند؟ دیگر این مملکت از زمین سوخته هم که گذشته و به قول یکی از کارشناسان اینک با یک زمین مین گذاری شده مواجه هستیم!
ارسال نظر