به گزارش سینماپرس، فارس نوشت: زمانی که سنمان کمتر بود، همان زمانی که هنوز خانههای حیاط دار کوبیده نشده بود، همان زمانی که با چادر زنبوری قدیمی در پشتبام میخوابیدیم و به آسمان خیره میشدیم، هوا هم صاف تر بود و شهاب سنگهای بیشتری هم میدیدیم و آرزو میکردیم، که چیزهای خیالی ببینیم به دنبال چیزهای عجیب و غریب میگشتیم. چیزهایی که برایمان راز داشتند هم جذابتر بودند. همیشه دنبال این بودیم که شاید بتوانیم در گوشه این خانه و یا آن حیاط همسایه و شایدم زیرزمین قدیمی مادربزرگ با یک آدم فضایی حرف بزنیم تا با آنها دوست شویم و برای مان کارهای عجیب و غریب انجام دهند و آرزوهای کودکانهمان را برآورده کنند. کودک هم که بودیم منفعت طلب بودیم!
*«من نمیخندم اگر بادکنک میترکد و نمیخندم اگر فلسفهای، ماه را نصف کند»
حالا امروز که بزرگتر شدهایم دیگر هیچ چیز برای مان عجیب نیست و به قول سهراب من نمیخندم اگر بادکنک میترکد و نمیخندم اگر فلسفهای، ماه را نصف کند. در دنیای امروز دیگر هیچ چیز عجیب نیست، هیچ چیز، ما امروز انتظار هرچیزی را میکشیم، اما خوب که نگاه کنیم ردپای آدمهایی معمولی را میبینیم که غریبند اما چیزهای عجیبی را رقم زده اند.
*یا آنها اینجا را اشتباهی گرفتند یا ما اشتباهی اینجاییم!
آدمهایی میان ما هستند که از فرط معمولی بودن عجیب شدهاند و غریب، یا آنها اینجا را اشتباهی گرفتند یا ما اشتباهی اینجاییم! وقتی به کارها و تصمیمهایشان نگاه میکنی خشکت میزند، بیشتر میخواهی سکوت کنی خیلی هم که اهل تأمل کردن باشی در درونت به آنها فکر میکنی اگر هم زیادی دم دستی باشی بلند با دو جمله مثل دمش گرم احساست را بیان میکنی.
*اینها هم شهریمان هستند که زبانشان را نمیفهمیم/ اینها آدمهای یکهویی هستند
معلوم نیست اهل کجا و کدام دیارند! حرف هم که میزنند در ظاهر همشهری و هم وطن تو هستند اما خوب که نگاه میکنی میبینی زبانشان را هم نمیفهمی. یک جوری حرف میزنند یک چیزایی میگویند که عجیب است شاید زیادی ساده حرف میزنند. یکهو میروند، یکهو میآیند، یکهو تصمیم میگیرند، یکهو...کلا آدمهای یکهویی هستند. شغلهای معمولی هم دارند، نانوا، قصاب، بقال، کارگره ساده.
*سینما سوپر استاری میخواهد که خوشتیپ باشد و چشم رنگی یا پلنگی!
خلاصه اینکه این آدم ها فضایی نیستند، از سیاره دیگری هم نیامدند که به قول قدیمیها جادو و جنبل کنند که البته انگار جادو هم میکنند آن هم با هیچ. در این زمانه که هیچ چیز برایمان عجیب نیست این آدم ها از بس معمولیاند عجیب شدهاند. حالا شما چنین آدمهایی داشته باشید فیلمشان را نمیگیرید، عکس و سلفی یادگاری نمیاندازید، فیلمشان را نمیسازید و در سینما نشان بدهید؟! درست است سینما سوپر استاری میخواهد که خوشتیپ باشد و چشم رنگی یا پلنگی اما اینها هم برای خودشان ستارههایی هستند. حالا کمی لباسشان خاکی است، سر زانوهایشان هم به قاعده یه مشت گره کرده پارهست، کف کفشهایشان کمی سوراخ یکی دوتا دکمه پیرهنشان هم افتاده است که بعدا درست میشود.، اما حیف نیست در پرده عریض سینما به چشمهای این مردها نگاه نکنیم، برقشان را نبینیم، صدایشان را نشنویم، تا حالمان خوب شود، دلی سبک کنیم و رازشان را بفهمیم؟!رازشان گره خورده بود به کربلا. باید هوایی بود و کربلایی و حسینی بود.
شهید مدافع حرم علی اصغر شیردل به همراه همسر و فرزندش
*آواز این کبک خروس خوان به کار ما نمیآید
خلاصه سینما کم کاری میکند، بیمعرفتی میکند، همه چیز را با همه چیز قاطی، پاتی نشان میدهد به ستارههایمان که میرسد حساب دو دو تا چهارتایش گل میکند. حالا برویم به چه کسی گله کنیم!؟ این سینما با آن همه ادعا و دبدبه و کبکبهاش این روزها کبکش خروس میخواند خروسی که آوازش زمینی است خب خوب است اما آواز این کبک خروس خوان به کار ما نمیآید. شاید این سینمای طفلی هم تقصیری ندارد حکما وسعش همینقدر است. شاید هنوز سینما برای این قِسم ستارههای معمولی با قصههای معمولی و کارهای عجیب، کوچک است.
*قد و قواره سینما به شما نمیخورد
اصلا این ستارهها که گفتیم همان هایی هستند که امروز مدافع حرمند. حالا مدافع حرم یا وطن یا من و تو خلاصه فدایی هستند. این بچههای فدایی، سن و سالیهم ندارند اما خیلیهاشان بچه که دارند. مثلا میدانم برای فدایی شدن یکیشان لهجه خود را تغییر میدهد خودش را افغانستانی جا میزند میرود به لشکر فاطمیون فرمانده هم میشود و شهید هم. حالا شما بیایید این را فیلم کنید مگر میشود؟! اصلا همان بهتر که سینما کاری به شما ندارد. اصلاً سینما هنوز بزرگ نشده، هنوز قد نکشیده و هنوز نه شعور دارد و نه شور مثل طفل شیرخوارست. بگذار هنوز هم کتاب ها تو را تعریف کنند نه سینما. قد و قواره سینما به شما نمیخورد اصلا این سینما که ما میبینیم مثل این آدم ضایع کن ها ستاره خراب کن است. مثالش هم دم دست است، چمران.
*اینجا (سینما) برای از تو گفتن هوا کم است
اصلا بهتر که کارگردان وطنی تو، فرنگی ساز میشود جایزه فرنگی میگیرد سیمرغ تور میکند شیر و خرس شکار میکند اتفاقا بد هم نیست اما فقط همین... اصلا معلوم نیست این ها شکارچی هستند یا سینما جنگل شده است. اینجا (سینما) برای از تو گفتن هوا کم است.
ارسال نظر